در دوران رياستجمهوري سيد محمد خاتمي، شبي اصحاب فرهنگ، افطارِ ماه رمضان را مهمان ايشان بودند. وقتي به رييس جمهور رسيدم و خود را معرفي كردم تعجب بسيار كرد...
چاپخانه يعني ابزار نشر فرهنگ و آگاهي
حميدرضا محمدي
ميگويند تا روزنامهنگار نباشد، روزنامهيي در كار نيست اما شايد بهتر باشد اين قيد را هم اضافه كنيم كه اگر چاپخانه و كارگرش نباشد هم روزنامهيي نميتواند بيرون بيايد. روزنامهنگاري كه مطلبي مينويسد اگر روند حك شدن آن روي صفحه سفيد كاغذ رخ ندهد، چيزي به نام رسانه مكتوب و چاپي به دست مخاطب نخواهد رسيد. اگرچه گفته ميشود عباس ميرزا، نايبالسلطنه قاجار پس از سفر به فرنگ، چاپخانه و ماشين چاپ را با خود به ميهن آورد و «ميرزا زين العابدين تبريزي» مامور ايجاد آن شد، اما پيشتر از آن، اين ارامنه كوچانده شده به اصفهان توسط شاه عباس صفوي بودند كه چاپخانه را به ايران (اصفهان) آوردند. اما پس از ورود چاپ به ايران، بالطبع امكان انتشار روزنامه هم پديد آمد. «ميرزاصالح شيرازي»، مردي بود تحصيلكرده انگليس كه همت گمارد و «كاغذ اخبار» را به عنوان نخستين روزنامه ايراني در روز دوشنبه 25 محرم 1253 (11 ارديبهشت 1216) انتشار داد و در شماره نخست نوشت: «... همت ملوكانه اولياي دولت عليه مصروف بر اين گشته است كه ساكنين ممالك محروسه تربيت شوند...» اين روزنامه كه البته به شكل ماهانه انتشار مييافت كمي بعد به تعطيلي كشيده شد. 13 سال بعد، در روز جمعه پنجم ربيع الثاني 1267 (18 بهمن 1229) اميركبير ايران، «وقايع اتفاقيه» را نشر داد كه البته هفتگي، چهار تا هشت صفحه در هر شماره، بيرون ميآمد و تا 57 سال بعد دوام آورد. انتشار اين روزنامه در ميان مردم و طبقات عامه تاثير بسزايي داشت. همين اتفاق هم سبب شد تا در دربار «دارالطباعه مباركه» تاسيس و محمد حسن خان اعتماد السلطنه هم وزير انطباعات دربار ناصري شود.
حالا ديگر قفل چاپ و روزنامه در ايران باز شده بود و انتشار روزنامه به تدريج به ساير شهرها نيز تسري يافت. پس از تهران كه چاپخانه دربار را در اختيار داشت، شيراز صاحب روزنامه و چاپخانه شد و روزنامه «فارس» به شكل هفتگي از روز 20 جمادي الثاني 1289 (چهارم شهريور 1251) به طبع رسيد. البته موج روزنامههاي دولتي همچنان ادامه يافت. سپس در اصفهان روزنامه «فرهنگ» را «ميرزا تقي خان سرتيپ» زير نظر مسعود ميرزا ظل السلطان نشر داد. هرچند تبريز نيز از اين قافله عقب نماند و مظفرالدين ميرزا در عهد ولايتعهدي «تبريز» را به مديريت «حسين كمال» منتشر ساخت. از آنجا كه اين روزنامهها، در راستاي منويات حكومت بود، جرايدي چون «اختر» در استانبول، «حبلالمتين» در كلكته و «ثريا» در قاهره به منظور تنوير افكار عمومي انتشار يافتند. در عصر مظفري اجازه انتشار روزنامههاي غيردولتي صادر شد كه «ميرزا محمد حسين خان فروغي» ملقب به ذكاءالملك، روزنامه «تربيت» را به بوته نشر سپرد كه در اين ميان با ايجاد سبك و روشي تازه در نگارش مطالب و انتشار روزنامه، از حالت روزنامههاي درباري خارج شد. پس از تربيت، روزنامه «مظفري» در بوشهر بود كه با ذكر عبارت «مظفري جريدهيي آزاد است» بر دولتي نبودنش تاكيد كرد و از معدود جرايدي بود كه در سالهاي استبداد پيشامشروطه در بيداري مردم كمك شاياني كرد.
شماره نخست اين روزنامه هفتگي، در 15 شوال 1319 (پنجم بهمن 1280) به مديريت «ميرزا عبدالحميد خان متين السلطنه» و سپس لبيبالممالك شيرازي انتشار يافت. در دوره مظفرالدين شاه، نزديك به 70 روزنامه انتشار يافت اما نخستين روزنامه به معناي انتشار روزانه، «مجلس» بود كه پس از پيروزي مشروطهطلبان، در هشتم شوال 1324 (سوم آذر 1285) با مديريت «ميرزا محمد صادق طباطبايي»، بيرون آمد. اما انصراف محمدعلي شاه از حمايت مشروطه، خون روزنامه نگاران را به جوش آورد و «سلطان?العلما خراساني»، «سيد محمدرضا مساوات» و «ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل» در روزنامه متبوع مطبوع خود به ترتيب روح القدس، مساوات و صوراسرافيل، از خجالت شاه درآمدند و با مقالات تند و گاه طنزآميز او را نواختند. همان گونه كه اشاره رفت، رسانه و چاپ بدون شك لازم و ملزوم يكديگر هستند و تا چاپخانه نباشد، هيچ خبري نشر نمييابد. نخستين چاپخانههاي ايران پس از اصفهان، در تبريز، تهران، شيراز ، اروميه، يزد و بوشهر احداث شد. اما در ميان اين اولينها، تنها چاپخانهيي كه پس از گذشت 107 سال، همچنان استوار و پابرجا مانده است، «مطبعه مباركه علوي بوشهر» است كه در روز دوشنبه نيمه شعبان سال 1325 (31 شهريور 1286)، توسط «سيد عبدالله علوي بهبهاني» ايجاد شد. به بهانه سالگرد تاسيس اين چاپخانه با مدير نسل چهارم آن «سيد مهدي علوي» گپ و زديم و در چاپخانهاش قدمي زديم. او در ابتدا از جد خود گفت كه نخستين بار چاپ سنگي را كه تا آن زمان در ايران بود، از هند وارد كرد و چهار كارگر هندي را هم به كار گمارد: «ايشان از گذشته به كار صحافي مشغول بود و به «سيد عبداللهِ صحاف» شهرت داشتند. اما عشق و علاقه به چاپ و البته تحولات عميق جامعه چون وقوع انقلاب مشروطه، سبب شد تا به اين كار روي آورد و چنين شد كه در اين خاندان موروثي شد.
سپس پدر من، مرحوم سيد محمد علوي بهبهاني، به مديريت چاپخانه رسيد. اين علاقه تا به آنجا بود كه در سن 82 سالگي كه ديگر كمتر توان راه رفتن داشت، همچنان حروفچيني ميكرد و من كه بچه بودم برايش حروف را از گارسه درميآوردم و ايشان فرمبندي ميكرد. خاطرهيي هم بگويم. وقتي ايشان در منزل استراحت ميكرد هيچ كس جرات نداشت صدايي و سخني از خود صادر كند. اما به من ميگفت اين صداي عظيم دستگاه چاپ براي من، بهترين موسيقي عالم است. حاضرم همين جا رختخواب پهن كنم و به راحتي بخوابم. «سيد ابوالقاسم علوي» اخوي بزرگ من، مدير بعدي بود كه قريب 70 سال از عمر خود را مشغول در اين كار بود تا آنكه از سال 1380 كه به سبب بيماري، توان اداره چاپخانه را نداشت، من به اينجا آمدم. كارهاي ديگر را رها كردم زيرا نميخواستم چراغ اين خانه يكصد ساله خاموش شود. اين علاقه البته اكنون به فرزندان ما نيز به ارث رسيده و اميدوارم همچنان پايدار بماند.» او از سودآور نبودن صنعت چاپ گفت و اينكه تنها عشق و علاقه بوده كه تا به حال اين چاپخانه را زنده نگه داشته است. اما چاپخانه علوي در همه اين سالها، جز كتاب كه يكي از آنها قرآن نفيسي با حاشيه مطلا در 90 سال پيش بوده است، از انتشار روزنامه هم غافل نمانده است. سيد محمدعلي علوي در سال 1309 «نورافشان» را به صورت هفتگي و در چهار تا شش صفحه و تيراژ 300 تا 400 نسخه، با مديريت خودش منتشر ساخت كه نكته برجسته آن در اين ميان، سردبيري «شوكت سلامي» از بانوان فرهيخته بوشهر و مدير مدرسه دخترانه شاهدخت در آن زمان است.
اين روزنامه تا سال 1317 ادامه مييابد. شش سال بعد اما مرحوم سيد محمدعلي علوي علاوه بر مديريت، سردبيري روزنامه «نداي جنوب» را هم عهدهدار ميشود كه هفتگي در چهار صفحه و تيراژ 500 تا 1000 نسخه با حروف سربي منتشر ميشد. اما با كودتاي سياه 28 مرداد 1332، به تعطيلي اجباري كشانده شد. اگرچه بعد از اين، در همه اين سالها، برخي روزنامههاي محلي بوشهر از جمله خليج ايران، درياكنار، آئينه جنوب و صداي بوشهر در اين چاپخانه انتشار يافت اما با وجود صدمهها و فراز و نشيبها همچنان استوار مانده است. «در زمان دولت موقتِ مهندس بازرگان قرار شد به هر يك از استانها، درآمد يك روز نفت كشور داده شود. همان زمان به بسياري از چاپخانههاي ديگر نقاط كشور از سوي استانهايشان، مبلغي داده شد و به سرعت رشد كردند اما به علوي كه شاخص فرهنگ استان است، هيچ توجهي نشد و حتي در همين سالهاي گذشته، سنگاندازيهايي شد. با نداشتن سفارش و مشكلات فني زيادي روبهرو بوديم اما مهم آن است كه به قول نظامي «نهنگ آن به كه در دريا ستيزد/ كز آب خرد ماهي خرد خيزد». از آنجا كه در شهرستان هستيم، بايد همه امكانات را مهيا سازيم. ماشين ليتوگرافي را از فنلاند وارد كرديم. ماشين صحافي داراي امكانات چسب گرم و تازني است اما متاسفانه مجبور شدهايم، قسمت ليتوگرافي را تعطيل كنيم.
در دوران رياستجمهوري سيد محمد خاتمي، شبي اصحاب فرهنگ، افطارِ ماه رمضان را مهمان ايشان بودند. وقتي به رييس جمهور رسيدم و خود را معرفي كردم تعجب بسيار كرد از عمر بيش از 100 ساله يك چاپخانه در بيش از هزار كيلومتر دور از پايتخت. گفتم نكتهيي دارم. گفت: «ميخواهيد بگوييد صنعت چاپ مظلوم واقع شده است؟ ميدانم. انشاءالله بهتر خواهد شد.» صنعت چاپ پيشرفت قابل توجهي كرده است. چاپ سنگي به زحمت به 100 برگ در ساعت ميرسيد كه من به اواخر آن رسيدم كه سيستم كار كردن نوردهاي چاپ روي سنگي كه مركب بود و قبلش روي چاپ سنگي نوشته ميشد مادهيي ميريختند كه نوشتهها برجسته و بعد هم چاپ ميشد. سپس چاپ سربي آمد. نوردهايي كه ژلاتيني بود و مركب را از مخزن ميگرفت و به فرم ميداد كه چاپ شود. در واقع ژلاتين را در ديگ ميگذاشتند تا زير آتش در بخار آب شود. بعد در قالب ميگذاشتند كه ميلهيي وسط آن بود. ژلاتين كه آب ميشد از بالا در اين قالب ريخته ميشد و ميگذاشتند شب تا صبح در پشتبام كه سفت شود. اما به خاطر گرمايش و سرعت كار، بعد از چند ساعت دوباره آب ميشد و اين روند بايد دوباره تكرار ميشد كه بازده كمي داشت. تا امروز كه الكترونيكي شده است. كارگر زير كولر مينشيند و سيدي را ميگذارد. همه چيز حتي رنگ را هم تنظيم ميكند و در ساعت حدود هفت هزار برگ ميزند.» وقتي به چاپخانه كه رفتيم، در كنار ماشين برش كاغذ از خاطرات خود گفت كه در آن زمان، بايد اهرم را ميچرخانديم كه علاوه بر دشواري برش كه ممكن بود درست انجام نشود، امكان قطع شدن دست را داشت. اما امروز، با وجود چشم الكترونيكي، حتي اگر دست هم برود، تيغِ گيوتين مانند دستگاه پايين نميآيد. «جدا از آنكه چاپ سربي، خطرات جسمي براي كارگر چاپخانه داشت اما اگر بنا باشد انتخاب كنم حتما انتخابم چاپ سربي خواهد بود زيرا اگرچه سرعت و بازدهاش كم و هزينه و زمانش بالاست اما اطلاق صفت چاپ به منزله هنر را حفظ ميكند و من اين را ارزشمند ميدانم.»
در ادامه از شيوه چاپ و توزيع روزنامه در چاپخانهيي محلي گفت: «روزنامههاي متعددي كه چاپ كرديم همه در اين سال?ها بود. طبيعتا صفحات بزرگتر روزنامه نسبت به كتاب، شكل كار را متفاوت ميكند. از سوي ديگر كتاب تاريخ مشخصي ندارد اما حساسيت مادر روزنامه اين است كه بايد به سرعت انجام شود. در آن دو دورهيي ما خود، روزنامه داشتيم، كار توسط «موزع» انجام ميشد. هر روزنامهيي اين گونه بود كه روزنامه را با دوچرخه به محل كار افراد و تجارتخانهها ميبرند. خبري از دكههاي روزنامه فروشي نبود.»
«هميشه حفظ محيط زيست، عامل محدودكننده صنعت چاپ بوده است. اكنون با پيشرفت الكترونيكي، دنياي صنعت چاپ، با تهديد مواجه است. با وجود آنكه ابزار نشر فرهنگ به شمار ميرود اما رو به افول است. با همه اين احوال و اوضاع اما همچنان عموما ترجيح ميدهند كتاب و روزنامه دستشان باشد بخوانند تا در سايتهاي خبري دنبال كسب اطلاع باشند زيرا تا عنصر چاپ نباشد هيچ خبري از سوي هيچ خبرنگاري نشر نمييابد.» اين آخرين جملهيي بود كه سيد مهدي علوي در روزي كه چاپخانه پدرياش، 107 ساله شد، بيان كرد.
منبع: اعتماد
آخرین اخبار
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
پربیننده ترین
- بوشهر؛ پايتخت موسيقي فاخر ايران / دکتر عباس حاتمي
- نيهمبون؛ سازي که هيچوقت در هيچ جنگي نواخته نشد
- برگزاری پانزدهمين سالانه بهار تنگستان با عنوان “مجلس ايرانشهر”
- تصاویری دیده نشده از بوشهر قدیم
- بازيکني که سوت پايان بازي را دوست نداشت
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- افراد منفي چه كمكي به ما ميكنند؟
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- ربع قرن انتشار نسیم جنوب؛ عليرغم کارشکني ها و سنگ اندازي ها
- بازار ماهي فروشان قديم در بندر بوشهر
- ماشین و ماشین سواری در بوشهر قدیم
- روشنایی فانوس دریایی بوشهر، در یک عکس تاریخی
- مژده مواجي، بوشهري مقيم آلمان در مصاحبه با نسيم جنوب:
- ريتمگرفتن موسيقي اقوام در «کوچه» بوشهر
- نابودي بنيانهاي زيستي شهر خورموج و حومه