آرمان- احسان انصاری: «نواصلاح گرایی»یا «اصلاح اصلاحات»؛ این تعبیری است که به تازگی در بین برخی از تئوریسنهای برجسته جنبش اصلاحطلبی ایران مطرح شده است. شاید در نگاه اول به نظر برسد جریان اصلاح طلبی که از بدو پیدایش خود تاکنون که قریب به هفده سال از آن میگذرد درهیچ برهه از عمر خود رنگ آرامش و فرصت بازاندیشی و «نو شدن» خود را بهدلیل برخی تنگنظریها نداشته است چگونه قصد دارد وارد فاز شبه پست مدرنیستی «نواصلاحطلبی» با ویژگیهای بینالمللی شود.اما با کمی تأمل ودگر اندیشی در صیرورت زمان، میتوان به پاسخهای مختلفی برای چرایی این گفتمان در فضای کنونی ایران امروز رسید. جایی که دکترمحمد رضا تاجیک که یکی از هواداران و پیشگامان «نو اصلاح طلبی» در ایران به شمار میرود با تأکید بر دغدغه نسل چهارم انقلاب دراین باره تصریح میکند:« نسل امروز ما خسته و ملول از جریانها و گفتمانهای مرسوم و مألوف جامعه، از یکسو و با مواجهه با نحلهها و مکاتب و نظامهای اندیشگی گوناگون و نیز با آشنایی با روشها و منشهای بسیار متفاوت کنشورزی اجتماعی و سیاسی، از سوی دیگر، در انتظار گشوده شدن روزنه و پنجرهای و وزیدن هوایی تازه است. رسالت «ما»ی اصلاحطلب امروز گشودن همین روزنه و پنجره است». تاجیک که دارای دکترای تحلیل گفتمان سیاسی از دانشگاه«اسکس»انگلستان است درباره پهلو زدن «نواصلاحطلبی»به پست مدرنیسم نیز خاطرنشان میکند: «نواصلاحطلبی مرزها و فاصلههای صوری و شکلی میان سنت و مدرن و پستمدرن را فرومیریزد و جایی در جغرافیای مشترک آنان که با ارزشها و هنجارها و فرهنگ بومی ایرانی سازگار است، میایستد. به بیان دیگر، نواصلاحطلبی نه عبور از سنت را ممکن و مطلوب میداند، نه بیاعتنایی به مدرنیته و پستمدرنیته را، و نه مسحور و محصور یکی از اینان شدن و زیستجهان خود بدان سپردن. نواصلاحگرایی با حفظ فاصله انتقادی خود نسبت به این سه، تلاش میکند دفتری فراسوی این دفاتر بگشاید و در آن انشا و دیکته خود بنویسد.در ادامه متن گفت و گوی آرمان با دکتر محمدرضا تاجیک را از نظر میگذرانید:
«نواصلاحطلبی» چیست؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟محتوا و ماهیت آن چیست؟
نواصلاحگرایی همان اصلاحگرایی است اما با زبان و بیانِ شرایط و زمانه خود. بیتردید «ما»ی اصلاحطلب با هویتِ اصلاحی زاده نشده، بلکه این «ما» در فرآیندهای زیستن خویش دائم در حال خلق شدن یا به تعبیر مولانا، «نو نو شدن» است. سخن امروز من این است که تاریخ اکنون این «ما» دستخوش کمبود دهشتناک همین «نو نو شدن» است. کسی برای نجات پوسته اصلاحی خود مهیای پوستانداختن نیست. اما تاریخ اکنون و مرحله کنش کنونی با صدائی رسا از این «ما» میخواهد تا به آفرینش و بازآفرینش مداوم خود از طریق کنشورزی مداوم بیندیشد. «ما»ی اصلاحطلب امروز باید بداند که سیاست عرصه ابداع و آفرینش و شکلبخشی مستمر است و نه قلمروی طبیعت و ضرورت. لذا همانگونه که «سیمون دوبوار» متذکر میشود که «زن، زن نیست او میخواهد بشود»، و با این بیان بدین نکته اشاره دارد که زن هیچ ماهیت از پیش تعیینشدهای ندارد، بلکه در میان انبوهی از امکانها و انتخابها صاحب هویتی میشود، این «ما»ی اصلاحطلب نیز باید بپذیرد که «اصلاحطلبی، اصلاحطلبی نیست، بلکه میخواهد بشود. با این تمهید، میخواهم بگویم که اصلاحطلبی فقط در صیرورت و شدن اصلاحطلبی است و لاغیر. اصلاحطلبی یعنی رفتن و شدن مستمر: به تعبیر زیبای اقبال، «ما موجیم که آسودگی ما عدم ماست». ما نمیتوانیم اصلاحات را در هیبت و هویت خاص و ثابت نقاشی کنیم و از نسلهای بعدی بخواهیم که آن را همچون تابو بپندارند و به ساحتِ نصگون و مقدس آن تعرض و تحشیه و تکملهای نداشته باشند. پس، اصلاحطلبی به حکم ماهیت و طبیعتِ خود از ما میخواهد که در آنچه به نحو پیشینی برای ما مقرر شده است، توقف نکنیم، به مقطعی خاص از تاریخ قفل نشویم، اسیر فسون و فسانه متنی که خود نوشتهایم نشویم و آن را بتواره و سنگواره نکنیم و همراه و همسو با گذار تاریخی گذرِ گفتمانی داشته باشیم. این، همان معنای سیاستِ حقیقی است و تحقق چنین سیاستی هدف نواصلاحطلبی است.
چه ضرورتی برای تبدیل اصلاحطلبی به «نواصلاحگرایی» به وجود آمده است؟ آیا اصلاحات قادر نیست پاسخ سوالات خود را از دل گفتمان خود پیدا کند؟
به یک دلیل ساده: اقتضا و استلزام مرحله کنشِ متفاوت. با این بیان میخواهم بر موقعیتمندی و زمینهپروردگی گفتمانها تاکید کرده و بگویم این خوانشِ امروز ماست که به گفتمان دیروز ما روح جدیدی میدمد و آن را با استلزامات زمانه و شرایط اکنون ما همسو و همنوا میسازد. گفتمانها منظومههای معنای متصلب و فراتاریخی نیستند بلکه لجوجانه تلاش دارند تا روح زمانه خود باشند و نقش راهنمای نظر و عمل فردی و اجتماعی (پراکسیس) آدمیان در ساحتهای مختلف را ایفاء نمایند. بنابراین، گفتمانها برای مانایی خود نیازمند پویایی هستند و این پویایی ممکن نمیگردد مگر اینکه گفتمانها از همان آغاز تولد سازوکار «نونوشدن» (به بیان مولانا) و عصریشدن را در خود لحاظ کرده باشند. گفتمانِ اصلاحطلبی نیز از این قاعده مستثنی نیست، از این رو، برای تبدیل شدن به «افقِ معنایی» و «بستر کنشی» نسل چهارم انقلاب ضرورتا باید خود را با استلزامات دهه چهارم انقلاب انطباق دهد و در صورت لزوم چیزی از خود بکاهد و چیزی بر خود بیفزاید تا کماکان به مثابه یک گفتمان هژمونیک در افق منظر و نظر کنشگران اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی باقی بماند.
چرا «نواصلاحطلبی» در شرایط فعلی مطرح شده است؟ این قضیه به روی کار آمدن دولت روحانی چه ارتباطی دارد؟
همانگونه که گفتم، چون پرده گوش و هوش نیک بگشاییم صدای تاریخ اکنونمان را خواهیم شنید که ما را به خود میخواند. این فراخوانی یک فراخوانی مستمر و تاریخی است و ربط خاصی با آمدن و رفتن این دولت و آن دولت ندارد. نسل امروز ما ملول از جریانها و گفتمانهای مرسوم و مألوف جامعه، از یکسو و با مواجهه با نحلهها و مکاتب و نظامهای اندیشگی گوناگون و نیز با آشنایی با روشها و منشهای بسیار متفاوت کنشورزی اجتماعی و سیاسی، از سوی دیگر، در انتظار گشوده شدن روزنه و پنجرهای و وزیدن هوایی تازه است. رسالت «ما»ی اصلاحطلب امروز گشودن همین روزنه و پنجره است.
آیا ایده «نواصلاحطلبی» از ایده نومحافظهکاری در جامعه مدنی آمریکا وام گرفته شده است؟ برخی از تئوریسینهای سیاسی آمریکا نه با تمام عقاید جورج بوش پسر موافقند که معتقد بود آمریکا باید برای تعمیق دموکراسی در سراسر جهان رأسا اقدام کند و نه با دیدگاه سلبی اوباما که معتقد است آمریکا باید تنها در جاهایی دخالت کند که منافع ملی آمریکا به خطر افتاده است. این عده معتقدند باید یک تعادل بین این دو نظریه در دولت آینده آمریکا به وجود بیاید که نه محافظهکار باشد و نه لیبرال و هم محافظهکار باشد و هم لیبرال. به نظر شما «نواصلاحطلبی» هم باید همین ویژگیها را داشته باشد؟
هم نه و هم آری. نه، بدین سبب که در طرح این ایده به هیچوجه وامدار نومحافظهکاری آمریکا نیستیم، و آری، از این رو که «نو نو شدن» رمز و راز هر نوع مانایی و پویایی است و بهره بردن از تجربه دیگران در این زمینه شرط هوشیاری و هشداری است. بیتردید، با نواصلاحطلبی مراد ما ترسیم جغرافیای مشترک گفتمانی میان این و آن گروه و جریان سیاسی نیست. به بیان دیگر، با نواصلاحطلبی قاب و قالبِ یگانهبودگی یا باهمشدگی چپ و راست یا اصلاحطلب و اصولگرا نیست. نواصلاحطلبی، اصلاحطلبی تاریخ اکنون ماست.
نواصلاحطلبی در کجای بازی ملیگرایی و جهانیشدن قرار خواهد گرفت؟ آیا گفتمان نواصلاحطلبی ضرورت جدی گرفته شدن بحث جهانیشدن در ایران را نشان میدهد؟
جایی در جغرافیای مشترک ایندو. نواصلاحگرایی نیز همانند بسیاری از جنبشهای بالنده و مترقی، هم بر اندیشیدنی جهانی و هم بر عملی محلی تاکید میورزد. اما در عین حال، نسبت به پدیده «جهانیسازی»، از یک سو، و «بومیگرایی افراطی»، از سوی دیگر، فاصله دارد.
آیا نواصلاحطلبی به پستمدرنیسم پهلو میزند؟ نواصلاحطلبی نوعی بازتعریف نرم و فرهنگی از فراز و نشیبهای سخت سیاسی ایران است؟ آیا نواصلاحطلبی نیز به جای دغدغههای سیاسی عصر مدرن مانند دموکراسی پارلمانی یا تعیینتکلیف برای حد دخالت دولت در مسئله آزادی به رویکردهای پستمدرنیستی سیاسی مانند جنبشهای محیط زیستی، زنان و گفتمان سیاسی از طریق شبکههای اجتماعی که برخی آن را به دموکراسی مستقیم نیز تعبیر کردهاند توجه نشان خواهد داد؟
نواصلاحطلبی مرزها و فاصلههای صوری و شکلی میان سنت و مدرن و پستمدرن را فرومیریزد و جایی در جغرافیای مشترک آنان که با ارزشها و هنجارها و فرهنگ بومی ایرانی سازگار است، میایستد. به بیان دیگر، نواصلاحطلبی نه عبور از سنت را ممکن و مطلوب میداند، نه بیاعتنایی به مدرنیته و پستمدرنیته را، و نه مسحور و محصور یکی از اینان شدن و زیستجهان خود بدان سپردن. نواصلاحگرایی با حفظ فاصله انتقادی خود نسبت به این سه، تلاش میکند دفتری فراسوی این دفاتر بگشاید و در آن انشاء و دیکته خود بنویسد. در پاسخ به قسمت دوم پرسش شما باید بگویم، نواصلاحطلبی اساسا جنبشی فرهنگی-اجتماعی است و از اینرو، قدرت و سیاستش مدغم در اخلاق و فرهنگ است. نهایتا در پاسخ به قسمت آخر پرسش باید بگویم نواصلاحگرایی یک گفتمان فراگیر و هژمونیک است لذا به حکم هویت و طبیعتش باید مولفهها و دقایقی همچون محیط زیست و زنان و قومیتها و نهادهای مدنی و شبکههای اجتماعی را در پیکره خود لحاظ کند.
نواصلاحطلبی چگونه و با چه ابزاری با جنبشهای مشابه دموکراتیک در سراسر جهان اعم از اروپا، آمریکای لاتین و حتی خاورمیانه ارتباط برقرار خواهد کرد؟
باید اندکی منتظر بود و به آینده جریان نواصلاحطلبی چشم داشت. اما از یک نقطهنظر نظری، میتوانم بگویم نواصلاحگرایی با تمامی جنبشهایی که دغدغه رهایی و آزادی و بهزیستی (زیستی اخلاقی و انسانی) را دارند، بهرغم تاکید بر نقاط افتراق و متمایز هویتی خود، نوعی همپوشانی یا جغرافیای مشترک گفتمانی خواهد داشت.
به نظر شما مخالفان جریان اصلاحطلبی که در طول دوران هشت ساله دولت اصلاحات از تمام ابزار مانند محدودکردن روزنامهها و احزاب، استفاده از گروه فشار و با عناوینی مانند غربزده، سکولار، لیبرال و برانداز جریان اصلاحطلبی ایران را خطاب قرار دادهاند چه واکنشی نسبت به رویکرد «نواصلاحطلبی» خواهند داشت؟
ما به تجربت و علم دریافتهایم که «همان سلاح زخمآفرین میتواند مرحمآفرین هم باشد.» تردیدی نباید داشت که اصلاحطلبی بخشی از حیات سیاسی خود را وامدار همین واکنشهاست. به این بیان میخواهم تصریح کنم که «دگر» و کنش و واکنشهایش صرفا (و همیشه) هویتسوز و بنافکن نیست، بلکه هویتساز و بنفکن نیز هست. باید بپذیریم تنها یک جریان هژمونیک و یک جریان بالنده، واکنشآفرین است و نیز باید بپذیریم تا زمانی که با واکنش (هر چند رادیکال) مواجه نشویم نمیتوانیم از صغارت نظری و عملی خود خارج شویم و بهمثابه یک جریان آلترناتیو در شرایط متحول و پیچیده جامعهخود نقشآفرینی کند.
آیا در مقابل رویکرد «نواصلاحطلبی» میتوان از رویکرد «نواصولگرایی» نیز نام برد؟ رویکرد «نواصولگرایی» چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
حتما و باید. اصولگرایی برای باقی ماندن و نقشآفرینی موثر در عرصه سیاسی و اجتماعی امروز و فردای جامعه ایرانی نیازمند نوعی پوست انداختن است. همانگونه که قبلا نیز تصریح کردهام اصولگرایی برای حفظ اصول خود گزیر و گریزی جز تن و سر نهادن به اصول تاریخ ندارد. تاریخ شتابان میرود و عقبافتادگان و واپسماندگان را در گرد و غبار شتابانرفتن خویش گم میکند. اصولگرایی برای گمنشدن باید دست خود را در دستِ مام تاریخ بگذارد و لحظهای از آن جدا نگردد. اینکه ویژگیها و شناسههای نواصولگرایی چه میتوانند باشند، موضوع اراده و اندیشه تمام اصولگرایانی است که دلمشغول آینده خود هستند.
رویکرد نواصلاحطلبی شامل اصلاحطلبان معتدل، اعتدالگرایان حامی دولت و اصولگرایانی خواهد بود که وجه تشابهی با اصلاحطلبان دارند؟ نقش این گروهها در رویکرد «نواصلاحطلبی» به چه صورت خواهد بود؟
حاملان و عاملان این جریان تمام زنان و مردان آزاده و آزاداندیشی خواهند بود که دل در گرو ایرانی آزادتر و آبادتر دارند. نواصلاحگرایی گفتمان نسل جوان امروز و فردای ماست.
«نواصلاحطلبی» چه موضعی نسبت به گروههای تندرو و رادیکال سیاسی دارد؟ آیا گروههای تندرو در گفتمان «نواصلاحطلبی» هضم و حل خواهد شد یا اینکه گروههای تندرو مانند دشمنان دموکراسی در نظریه پوپر رفتار خواهند کرد؟
بیتردید، نواصلاحگرایی با گروههای رادیکالمشرب (چه راست و چه چپ) فاصله انتقادی دارد. تجربه تاریخی بهما میگوید که گروههای رادیکال راستکیش همواره دایرهای کوچک کشیده و خیل آدمیانی را که غسل تعمید داده و بر آنها «دگر» یا «غیر» نام نهادهاند بیرون انداختهاند. اما نواصلاحطلبی تلاش دارد دایرهای بسیار بزرگ بکشد تا انبوه انسانهای آزاده را دربر بگیرد. زیرا به بیان بزرگی:
در بیشهی هستی به گشت و گذار،
کم دیده بودیم و بسیار، قطره دیدم و دریا،
قطرهای که دوستی نام داشت،
و استوار و یکنواخت،
به سوی ابدیت میشتافت؛
و دریایی بیکران، که دشمنی نام داشت
و سرگشته و پریشان، با شتاب میکوشید
که خود را پنهان کند، گم شود و بمیرد
ما به دانش و تجربت دریافتهایم که حذف هر کس از ما میکاهد، زیرا ما در جمله دیگران حضور داریم، و نیک میدانیم زنگهای دگرسازی و حذف برای هر کس که به صدا درآیند، خبر از حذف ما نیز میدهند. ما همچنین به دانش و تجربت دریافتهایم که هر سیاستپیشه، پیچک ناتوانی است که از خود ریشهای ندارد و نمیتواند بروید و بشکفد مگر با تکیه بر درختِ تنومند مردم، و نمیتواند به بوستانی تبدیل شود مگر در کنار دیگرانی که ضرورتا از نوع و جنس خودش نیستند.
«نواصلاحطلبی» با تودهها و عوام جامعه چگونه برخورد خواهد کرد؟
نواصلاحگرایی گفتمانی است زمینهپرورده، نیازپرورده، زمانپرورده و مکانپرورده. بنابراین، بافت و تافت آن با بافت و تافت اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ایرانی تطابق دارد، اگرچه این تطابق به معنای همتایی و یگانگی کامل نیست و در برخی سطوح و لایهها فاصله انتقادی خود را حفظ میکند. به بیان دیگر، نواصلاحطلبی با حفظ فاصلهانتقادی خود با گرایشها و تمایلات رادیکال پوپولیستی، مردم را در تمامی دقایق و عناصر ساماندهنده خود لحاظ خواهد کرد.
به نظر شما«نواصلاحطلبی» با چه مشکلاتی در آغاز و در ادامه روند خود مواجه میشود؟
بیتردید، راه ناهموار و زیرش دامها، اما باید رفت، باید رفت، زیرا به تعبیر شاملو، رفتن هدف است. در مسیر این رفتن، جریان نواصلاحطلبی تلاش میکند از هر مشکل و تهدیدی فرصتی بسازد و آینده را موضوع اراده معطوف آگاهی خود کند. آنچه قابل پیشبینی است این جریان در آغاز با هجمههایی از درون و برون جریان اصلاحطلبی مواجه خواهد شد، اما چون در مسیر گام گذارد، مسیر خود او را به جلو خواهد برد. تردیدی ندارم آینده از آنِ نواصلاحگرایی است. همینجا بگویم که تلاش دارم درباره دقایق و سویههای نهایی این گفتمان با آقای خاتمی هماهنگ باشم و قبلا نقطهنظرات ایشان را دریافت و لحاظ نمایم.
***
رفرميستهاي سياسي ايران از اشتباهات ديروز خود آموختهاند؟ |
|
مجتبي حسيني/ محمدرضا تاجيك، رييس مركز بررسيهاي استراتژيك رياستجمهوري در دولت اصلاحات و مشاور سياسي سيدمحمد خاتمي به تازگي مبحثي را با عنوان نواصلاحطلبي مطرح كرده است؛ مبحثي كه با واكنش برخي اصلاحطلبان از جمله سعيد حجاريان مطرح شد. حجاريان معتقد است كه تبار اصلاحطلبان، مشروطه است و اصلاحات نياز به نو شدن ندارد اين در حالي است كه تاجيك ميگويد «نواصلاحطلبي» فراتر از مشروطهخواهي است.گزارش ذيل پرسشهاي اساسياي را از اصلاحطلبان در باب نواصلاحطلبي مطرح كرده است؛ پرسشهايي كه يقينا اصلاحطلبان براي ادامه حيات سياسي بايد پاسخهايي اقناعكننده داشته باشند.
1 اصلاحطلبان با تاسيس اتاق فكر در انتخابات رياستجمهوري و تن دادن به عقل جمعي از «دگر» نزديك به خود كه حسن روحاني بود حمايت كردند تا با هواداران هاشميرفسنجاني و بدنه اجتماعي مايوس و سرخورده از مديريت اصولگرايانه احمدينژاد، سبد راي حسن روحاني را پر كنند تا در نهايت وزن آراي او يك تنه بيش از رفقاي ديروز و رقباي انتخاباتياش باشد. روحاني اگرچه اكثريت زيست سياسي خود را در اردوگاه راستهاي سياسي سپري كرده بود اما در بزنگاه انتخابات، حرفهايي زد و نقدهايي كرد و وعدههايي داد كه هيبت و هويتي رفرميستي و اصلاحطلبانه داشت. 2 پايان دولت محمود احمدينژاد، تلقي پايان محاق و حاشيهنشيني اصلاحطلبان را به دنبال داشت. رفرميستهاي مشهور كه تا ديروز با هزاران ملاحظه و محافظهكاري سخن ميگفتند، گويا قفل زبان و دلشان شكست تا در نهي آنچه بر ايران و ايراني رفته است سخن بگويند. در اين ميان عصر عسرت اصلاحطلبان به اتمام رسيد و فصل هجرت آغاز شد؛ هجرتي در ساحت عبور از سقف مطالبات اصلاحطلبانه 76 تا 80 و پذيرش مشي اعتدالگرايانه. 3 همراهي و حمايت اصلاحطلبان از اعتدالگرايي دولت فعلي اما اتوپياي رفرميستهاي سياسي ايران نبوده و نخواهد بود. اينان ميخواهند هماني باشند كه بايد باشند و راهي را بپيمايند كه نپيمودهاند. اصلاحطلبان به پشتوانه تبار تاريخي مشروطهخواهي خود يقينا تا مجسمه تمامنماي سيادت اصلاحات را نسازند و سرير قدرت را از آن وفاداران به اصلاحات نكنند و نواقص و كاستيها را اصلاح نكنند، بيكار نخواهند نشست. چنانچه گفتار و افعال اين روزهاي چهرههاي راهبردي اين جريان سياسي روايتگر تولد دوباره اصلاحات است؛ اصلاحاتي منهاي مصايب و اشتباهات ديروز. رفرميستهاي سياسي ايران اين روزها نواي اين سخن بودا را كه گفته بود: «ما همان چيزي هستيم كه انجام دادهايم و آنچه خواهيم بود كه اكنون انجام ميدهيم» در جان و ذهن خود ميپرورانند تا اين بار بيراهه را به جاي راه نروند و سرابها را به جاي آب نبينند. 4 اصلاحطلبان تا ندانند، «كه» هستند و ندانند «چه» كردهاند، هرگز نخواهند دانست كه «كجا» بايد بروند و بر اين اساس مانيفست اصلاحطلبي، كتابي قطور با صفحاتي سفيد و بدون نقشه راهي باقي خواهد ماند و بر اين اساس «نواصلاحطلبي» يا «اصلاحطلبي نو» شاهبيت دفتر شعر جديد استراتژيستهاي اصلاحات است. اينان در ساحات و ساعاتي كه همچنان درهاي بسته فراواني پيش روي خود دارند به يك تصميم واحد رسيدهاند؛ بازخواني حيات سياسي اصلاحات و بازگشت به نقطه صفر. بازخوانياي كه محمدرضا تاجيك نام آن را «نو اصلاحطلبي» مينهد و سعيد حجاريان از «اصلاحطلبي نو»سخن ميگويد. 5 اصلاحطلبان با بهره بري از تئوري «بازگشت به نقطه صفر تاريخي» ميشل فوكو قصد عزيمت به نقطه صفر اصلاحات را كردهاند تا با ايستادن در اين نقطه، يك بار ديگر پاسخي براي اين پرسشها بيابند كه: 1- جنبش اصلاحات چگونه شكل گرفت؟ 2- كارهاي ناكرده و اشتباهات اصلاحطلبان چه بوده است؟ 3- تندرويها و كندرويها چه بوده و چه آثاري در تضعيف جنبش داشته است؟ 4- عوامل دروني و بيروني سقوط اصلاحطلبي چه بود؟ 5- اصلاحطلبستيزان چگونه توانستند جنبش اصلاحات را كاريكاتوريزه كنند؟ 6- اصلاحات با رهبري كاريزما و محبوب بايد اداره شود يا خرد جمعي؟ 7- راههاي جلوگيري از تكرار ايجاد فضاي خاكستري و پرابهام و ايهام نسبت به خاستگاههاي اصلاحطلبي در تودههاي اجتماعي چيست؟ 8- اصلاحطلبان چگونه بايد به گفتمان واحد اصلاحات رسيده و از تولد انشعاب و قرائتهاي متعدد تجربه شده درون اردوگاه اصلاحطلبان جلوگيري كنند؟ 9- راهكارهاي هژمونيك شدن وماندگاري گفتمان اصلاحات در سپهر عمومي و سياسي چيست؟ 10- چرا گفتماني كه سالهاي بعد از ?? تحت عنوان اصلاحات شكل گرفت به زودي هژموني خود را در فضاي سياسي از دست داد به گونهيي كه ميزان تاثيرگذاريش در مقاطعي به حداقل رسيد؟ 11- اصلاحطلبان با اتخاذ چه استراتژي و تاكتيكهايي ميتوانند از اين پس سرنوشت جنبش اصلاحات را به فراز و فرود عاملان جنبش اصلاحات گره نزنند؟ 12- آلترناتيوهاي بدلي و نسخههاي شبهاصلاحطلبي چه مشخصات و مختصاتي دارند و اصلاحطلبان ناب چگونه ميتوانند آبشخور، اتاق فكر و اهداف آنان را شناسايي كرده و به هواداران اصلاحات معرفي كرده و خود در اين ميان گرفتار بازيهاي اصلاحطلبان بدلي نشوند؟ 13- اصلاحطلبان با بهرهگيري از چه روشهايي ميتوانند هواداران ديروز خود را كه طي سالهاي پس از 84 نه به سمت اردوگاه رقيب كه به جمع انبوه بيطرفها پيوستهاند دوباره به سمت و سوي خود بازگردانند و عقبه اجتماعي جنبش اصلاحات را غنيسازي كنند؟ 14- اصلاحطلبان از اين پس با چه مكانيزمي ميتوانند فقدان گفتمان منسجم و راهنماي عمل (مانيفست و قانون اساسي) اصلاحات را رفع كرده تا از تشتتهاي احتمالي پيش رو و امتحان پس داده پيشين جلوگيري كنند؟ 15- اصلاحطلبان چگونه ميتوانند مقبوليت اجتماعي گذشته خود را بازتوليد و بازسازي كنند تا در عرصه اجتماعي بتوانند گفتمان هژمونيك را از آن خود كنند؟ 16- اصلاحطلبان چگونه و با اتخاذ كدامين برنامه، روش و فرصتي ميخواهند بدنه اجتماعي را شكل دهند و از اين پس چگونه ميتوانند بيشترين ارتباط را جداي از صندوق راي با تودههاي اجتماعي و سيل انبوه طرفداران و هواداران خود داشته باشند؟آيا اصلاحطلبان در اين ميان توان تقويت ابزارهاي ارتباط مستقيم با مردم همچون احزاب، ان جي اوها و سنديكاها را در اختيار دارند؟ 17- اصلاحطلبان چگونه ميتوانند مظروف اصلاحات جديد را همسان با ظرف مناسب آن خلق كنند تا اشتباهات و خطاهاي استراتژيك ديروز رخ داده در جنبش اصلاحطلبي دوباره تكرار نشود و بر اين اساس اصلاحطلبان در شرايط حاضر براي هماهنگ كردن مظروف خود با ظرف جامعه چه كارها و اقداماتي بايد انجام دهند؟ 18- نسبت اصلاحات با نظام سياسي چيست؟ 19- مفروض بر دريافت مجوز براي بازيگري سياسي چه راهكارهايي را براي تغييرات برخي مناسبات حقوقي و اجرايي دارند؟ 20- تصميمگيرندگان جناح اصلاحطلب چه كساني هستند؟ 21- سازمان سياسي اصلاحطلب در درون ايران قرار دارد يا بيرون از ايران؟ 22- و... پاسخ به اين پرسشها از سوي دلسوزان و رهبران اصلاحطلبي ايراني ضروري است. پاسخ به اين پرسشها يقينا نشاندهنده اين ادعا است كه اصلاحطلبي امروزو حتي پس از در اختيار گرفتن فرمان ماشين دولت از سوي حسن روحاني مصايب بسياري دارد: 1- ادامه عدم درك مفاهيم اصولي و بنيادين اصلاحات از سوي برخي اصلاحطلبان 2- ناهمگوني، ناهماهنگي و چندپارگي خاستگاهها و مطالبات 3- رفتار انفعالي در درون مرزها و بيرون مرزها 4- عدم تعريف مانيفست، نقشه راه و راهبردي مشترك 5- محدوديتهاي تحميلي 6- سرگشتگي بدنه اجتماعي و... اصلاحطلبان در چنين وضعيتي از دو منظر گرفتار وضعيتي پارادوكسيكال شدهاند؛ اصلاحطلبان از يك سو بايد به نيروهاي خارجي ثابت كنند كه نظام سياسي ايران اصلاحپذير است و از سوي ديگر بايد به نظام سياسي ثابت كنند كه اصلاحات، براندازي نيست. اصلاحطلبان تا زماني كه پاسخهايي شفاف و اقناعي به اين پرسشها ندهند هرگز نميتوانند هوس قدرت و بازيگري مجدد سياسي داشته باشند. 6 اصلاحطلبان اگرچه بايد پاسخي به پرسشهاي اقناعي فوق داشته باشند اما آنان در اين ميان و ميانه بيكار ننشستند و رفتارشان در انتخابات رياستجمهوري خرداد 92 يادآور ققنوس برخاسته از خاك و خاكستر بود كه با خرد جمعي و تصميمگيري شورايي نشان دادند اصلاحات، بلوغ و تولدي دوباره خواهد داشت. اصلاحطلبان با ائتلاف تاريخي خود نشان دادند كه ميتوانند سرود وصل را براي هميشه تبديل به سرود فصل سازند و در بزنگاههاي حساس و حياتي، راهي را بروند كه بايد بروند. پتانسيل تصميم جمعي يك بار، تاريخي شد و يقينا شكي نيست كه بازهم ميتواند تاريخساز شود چرا كه اصلاحطلبان امروز، پختهتر از اصلاحطلبان خرداد 76 هستند و ميدانند داشتهها و نداشتههايشان چيست و دستاندازها كدام است و چگونه ميتوان به مقصد رسيد. 7 اصلاحطلبان همزمان كه در انديشه برداشتن گامي به جلو هستند بايد نگاهي به گذشته خود داشته باشند و ببينند كه فضاي اصلاحات چگونه توليد شد و چگونه رو به خاموشي گراييد. اگر چنين باشد آنها ميتوانند دوباره انشايي بنويسند و حركت تاريخي خود را ساماندهي كنند كه رقباي اصلاحات تنها مجبور به خواندن اين انشاء و ناظر اين حركت تاريخي خواهند بود كه «نواصلاحطلبي» يا «اصلاحطلبي نو» چيزي نيست جز واكاوي گذشته اصلاحات. |
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
- بوشهر؛ پايتخت موسيقي فاخر ايران / دکتر عباس حاتمي
- بازيکني که سوت پايان بازي را دوست نداشت
- مژده مواجي، بوشهري مقيم آلمان در مصاحبه با نسيم جنوب:
- مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز
- نسيمي جنوبي
- ربع قرن انتشار نسیم جنوب؛ عليرغم کارشکني ها و سنگ اندازي ها
- تلخيهايي که بايد از آنها گذشت
- شهروند صياد نمونه بوشهر
- شادياي که در کوچه ماندگار شد
- بوشهر، شهر موسيقي است / اوکلو فرامرزي
- کوچه به انتها نرسيد
- بوشهر؛ از شهر ِ موسيقي ايران تا چشم انداز ِ جهان ِ موسيقي
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- ادبيات به راستي خود زندگي است