طراحی سایت
تاريخ انتشار: 01 شهريور 1393 - 19:20

پيام رهبر انقلاب يك پيام تاريخي است. اما بيش از آنكه يك پيام سياسي باشد فتواي سياسي در فقه سياسي شيعه بود و نقطه عطفي در ادبيات سياسي و حكومتي اسلام شد. تشخيص و تشخص راي هر فرد داراي مالكيت است من همان زمان مقاله‌يي نوشتم تحت عنوان حق‌الناس. من معتقد بودم كه با اين پيام، يك پارادايم جديدي در ادبيات سياسي ايران متولد شد. اين پيام، حق‌الناس و تشرع را همراه و همساز با راي مردم كرد.

 

گفت‌وگوي «اعتماد» با صادق خرازي چهره اصلي تشكيلات تازه تاسيس «ندا»
مي‌خواهيم با حاكميت تنش‌زدايي كنيم
نسخه دوم مشاركت نيستيم
 

مجتبي حسيني/ محمد حسين مهرزاد/ ديپلمات ارشد سيد محمد خاتمي پس از آنكه سال‌ها در عرصه سياست داخلي به نقش‌آفريني ناپيدا مي‌پرداخت حالا عزم خود را جزم كرده تا با عده‌يي از جوانان ديروز اصلاح‌طلب كه عموما در دهه چهارم زندگي خود هستند فعاليت سياسي را به گونه‌يي ديگر دنبال كند. در هفته‌هاي اخير با رونمايي از تشكيلات «ندا» موضع‌گيري‌هاي نسل اولي‌هاي اصلاحات جدي‌تر و نقدهاي آنان به راه‌اندازي اين تشكل تندتر شد. برخي گفتند مگر ما مرده‌ايم كه عده‌يي به دنبال راه‌اندازي نسل دوم اصلاحات هستند؟ برخي هم تشكيل آن را به فال نيك گرفتند. اما آيا صادق خرازي به دليل ارتباطات وسيعي كه با بزرگان دارد مي‌خواهد اصلاحات بي‌خطر را كليد بزند؟ در ميان فعالان سياسي ايران صادق خرازي از يك جهت جايگاه منحصر به فردي دارد. او در عين حال كه بسيار به سيد محمد خاتمي نزديك است ارتباط مثبت و خوبي با حاكميت و بزرگان نظام دارد. همين ارتباط دو طرفه در مقاطعي باعث برطرف شدن سوءتفاهم‌هاي جدي شده اما برخي اوقات نيز برايش دردسر شده است. مثل همين تشكيلات ندا كه عده‌يي راه‌اندازي آن را محصول رايزني‌هاي خرازي با حاكميت مي‌دانند اما سفير اسبق ايران در فرانسه اين روزها صريح‌تر از هميشه صحبت مي‌كند. مي‌گويد نه حكومتي ساخته‌ايم؛ نه جلد دوم جبهه مشاركت. نقدش به برخي تندروهاي جريان اصلاحات چنان تند و گزنده است كه ترجيح مي‌دهد فعلا در عرصه عمومي آنها را مطرح نكند اما همين اندازه مي‌گويد كه نمي‌شود در سفارت فلان كشور اروپايي شام خورد و اطلاعات به غربي‌ها فروخت و در عين حال نام اصلاح‌طلب نيز بر خود گذاشت. تاكيد دارد كه اگر قرار است چيزي اصلاح شود بايد ذيل همين قانون اساسي و چارچوب‌هاي نظام جمهوري اسلامي باشد. مي‌خواهد اصلاح‌طلبان را به مديريت كشور بازگرداند و راهش را ايجاد تشكلي با حضور جوانان مي‌داند. با وجود فشارهايي كه تحمل كرده‌اند، مي‌خواهند همين راه را ادامه دهند حتي اگر تمام اصلاح‌طلبان عليه‌شان موضع‌گيري كنند چشم‌شان به دهان سيد محمد خاتمي است. تا زماني كه چراغ سبز خاتمي را دارند كارشان را ادامه مي‌دهند.

در ابتدا يك ارزيابي كلي از وضعيت سياسي كشور بفرماييد تا در ادامه به آسيب‌شناسي جريان اصلاحات و تشكل سياسي «ندا» كه با محوريت جنابعالي در حال راه‌اندازي است، بپردازيم.

ما در جامعه و در ميان مردمي بافرهنگ و متمدن زندگي مي‌كنيم كه مهم‌ترين شاخصه اين مردم هوش و دانش و علاقه‌مندي به پيشرفت و توسعه است. مردم ايران به جهات مختلف با خيلي از ملت‌هاي جهان به لحاظ ماهوي متفاوتند و پيچيدگي‌ها و پارادوكس‌هايي هم به جبر تاريخ در متن فرهنگ اجتماعي اين مردم ورود كرده است. با اين مردم نه به زبان زور مي‌توان سخن گفت و نه از دروازه خدعه و فريب وارد شد. از هر واقعه و رخداد سياسي برداشتي واقع‌بينانه دارند و نقش بسزايي در شكل‌گيري هويت جمعي جامعه ايفا كرده‌اند، نه انسداد سياسي در ايران جواب مي‌دهد و نه اين مردم مي‌پذيرند و نه مدل‌هاي وابستگي فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي را مي‌پذيرند من اين توضيحات را عرض مي‌كنم كه بدانيد در پديد آمدن يك گفتمان جمعي آن هم از بستر واقع‌گرايي چه ظرايفي را بايد لحاظ كرد. مردم مهم‌ترين رصدخانه و پالايشگاه سياسي و اجتماعي و ديگر شوون جامعه هستند. به عنوان مثال ببينيد در ايران دو دهه و نيم گذشته يعني قريب يك ربع قرن پس از وقوع حماسه دفاع مقدس ايران چه رخداد‌هايي پديد آمده است. فرآيند دولت سازندگي به تشكيل مهم‌ترين پديده اجتماعي يعني دولت اصلاحات منتهي شد و از بستر دولت اصلاحات فرآيند دولت مدعي عدالت پديد آمد اما در مقام عمل چيز ديگري از كار درآمد كه در آن بي‌توجهي به نخبگان كشور انسداد سياسي و تصرف در اموال مردم و بي‌توجهي به درد‌ها و آلام مردم پديدار شد كه واقعا اين دوران بسيار عجيبي بود و نمي‌خواهم امروز نبش قبر اقدامات دولت احمدي‌نژاد بكنم و مطلبي را بگويم. من مي‌خواهم وضع موجود و آينده را با شما بررسي كنم. ما امروز با پديده‌هاي مهمي روبه‌رو هستيم. اولا امروز پديده ناصوابي در حال نهادينه شدن است و بسياري از فعالان سياسي موقعيت تحرك ندارند كه يك واقعيت مشهود و ملموس است. بسياري از كنشگران سياسي انگيزه ندارند و خيلي از شخصيت‌هاي سياسي، امروز در مقطع سني‌اي هستند كه احساس مي‌كنند بايد گردش كار را به جوانان بسپارند و اين جوانان هستند كه بايد از اين پس نقش‌آفرين عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي ايران باشند. مهم‌ترين اتفاقي كه سال 88 و 92 افتاد، نقش جوانان در عرصه تحولات سياسي ايران بود و آنان نقش‌آفرين‌ترين بخش در اين تحولات بودند. با اينكه خيلي‌ها موقعيت فعاليت سياسي نداشتند آنها موقعيت‌سازي كردند. آگاهي، هوشياري، بينايي و برنايي فكر متعلق به بخش جوان جامعه بود و اين توانست تاثيرگذاري خود را در عرصه كشور به نمايش بگذارد. اين اتفاق در حالي رخ داد كه بسياري از كساني كه مدعي تاثيرگذاري جدي عرصه سياسي بودند در صحنه حضور واقعي نداشتند.

مثل چه كساني؟

من واقعا از نام بردن افراد پرهيز مي‌كنم و درست نمي‌دانم كه نام كسي را ببرم اما جوانان باانگيزه و بانشاط البته با هر نيتي از خود تحرك و در نهايت تاثيرگذاري جدي طي اين مدت نشان دادند و سهم بزرگي را در تحولات اجتماعي به خود اختصاص دادند. طي اين مدت جوانان پيشقراولان تحولات سياسي اجتماعي اخير بودند. به هر حال رهبري اصلاحات خود به چنين فرآيندي باور دارد و به عمق اين موقعيت اجتماعي توجه دارد و هر آغازي و هر حركت جديدي نيازمند برخورداري از بينش و دانش شخصيت‌هاي بزرگ انقلاب و كشور است. آنچه در حركت سياسي سال قبل رخ داد و تبديل به سونامي سياسي شد تلاش سترگ همين نسل جوان با خردمندي و تجربه پيران و پدران سياست جمع شد و پيوند داده شد و حقيقتا در سراسر كشور واقعه و رخداد عظيمي پديد آورد.

اگر واقع‌بينانه بخواهيم از آنچه در انتخابات اتفاق افتاد، پرده‌برداري كنيم حقيقت‌هايي آشكار مي‌شود كه شايد به مذاق برخي دوستان خوش نيايد. جناب آقاي روحاني فاقد موقعيت بالايي در نظرسنجي‌ها بودند و كمتر كسي بود گمانه‌زني كند و حدس بزند كه چنين اتفاقي خواهد افتاد و آقاي روحاني رييس‌جمهور شود. يك سونامي جدي پديد آمد كه نتيجه‌اش تاثيرات بسيار زيادي داشت و برخوردار از پيام‌هاي بسياري براي داخل و خارج از كشور بود. اولا ثبات كشور و امنيت ملي از بستر توسعه سياسي پديد مي‌آيد. آگاهي و برنايي مردم پايان‌‌بخش انسداد سياسي دولتي‌ها در حفظ موقعيت خود و استمرار قدرت سياسي شد و پديده‌يي گشت تا گردش قدرت با راي مردم انجام شود و جرياني كه حاضر نبود قدرت را باز پس دهد با راي مردم بازي را واگذار كرد و بت توهمات خيلي‌ها را شكست و مردم با حضور در صحنه، تاثير قدرت و راي و صندوق را به نمايش گذاشتند.

پيام رهبري انقلاب كه فرمودند راي مردم حق‌الناس است چه تاثيري در اين ميان داشت؟

پيام رهبر انقلاب يك پيام تاريخي است. اما بيش از آنكه يك پيام سياسي باشد فتواي سياسي در فقه سياسي شيعه بود و نقطه عطفي در ادبيات سياسي و حكومتي اسلام شد. تشخيص و تشخص راي هر فرد داراي مالكيت است من همان زمان مقاله‌يي نوشتم تحت عنوان حق‌الناس. من معتقد بودم كه با اين پيام، يك پارادايم جديدي در ادبيات سياسي ايران متولد شد. اين پيام، حق‌الناس و تشرع را همراه و همساز با راي مردم كرد.

و بدبيني بخشي از قهر‌كنندگان با صندوق راي را مبدل به خوش‌بيني كرد و به نوعي اعتماد‌سازي دوباره‌يي براي قهر‌كنندگان با نظام بود؟


اين پيام تاريخي نه‌تنها بدبيني را به خوش‌بيني تغيير داد كه تمام آن تحليل‌هاي ناقص و نادرست بيروني را نسبت به معادلات سياسي ايران برهم زد و هم تغيير داد. مي‌دانيد كه آقاي روحاني با درصد بسيار كمي موفق شد رييس‌جمهور شود و اين تفاوت او با ديگر روساي جمهور بود. همه بزرگان كشور به اين نكته توجه ويژه‌يي داشتند؛آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، جناب آقاي خاتمي و جناب آقاي دكتر روحاني همه و همه روي اين پارادايم مانور دادند و تاكيد كردند.

به زعم من و به باور شخص خودم اگر اين بحث حق الناس نبود مي‌توانست اتفاقات ديگري در انتخابات رخ دهد و قطعا كساني كه انجام هر كاري را براي خود، مشروع مي‌دانند و هدف وسيله را برايشان توجيه مي‌كند و رفتار ناهنجار و ساختارشكن هرگونه تصرف و سوءاستفاده را توجيه مي‌كرد و آن نشاط و صلابت جامعه را از بين مي‌برد و مطمئنا اين مساله را نمي‌توان ناديده گرفت كه اين رهبري نظام بود كه نقش بسيار بزرگي براي اعتدال جامعه و بازگشت اعتبار ملي به جامعه ايفا كرد.

تاثير پيام رهبري را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

فقط پيشگيري از وقوع جرم كاركرد اين پيام رهبري نيست. شما بدانيد اين فرمايش رهبري تا ابد مبناي تمام فتاوايي خواهد بود كه مربوط به راي مردم است. در نهضت تنباكو فتواي ميرزاي شيرازي تبديل به يك پارادايم تاريخي شد و اين فتوا هم نظير آن بدل به يك پارادايم در فقه سياسي شيعه شده است.

ما پيش از اين هم فرمايش حضرت امام و آن جمله تاريخي ايشان درمورد راي مردم را داشتيم. در جوامع مدرن از لحاظ توسعه سياسي اين نگراني‌ها وجود دارد؟

در همان جوامعي كه شما مي‌گوييد هم ابزارهايي براي تصرف راي مردم وجود دارد. براي مثال بوش دوم در حال رقابت با الگور بود. راي بوش كمتر از راي ال گور بود. حتي عده‌يي در آراي الكترال‌بوش تشكيك كردند اما سيستم قدرت اين گونه جا انداخت كه بوش راي آورده است. ما يك جامعه جديد هستيم و مردم ايران به بركت مجاهدت فرزندان خود در انقلاب و حماسه دفاع مقدس دارند دموكراسي را در خاورميانه تجربه مي‌كنند. تجربه دموكراسي در خاورميانه با ويژگي‌هاي ديني و ملي‌اي كه ما داريم احتياج به مراقبت بسياري دارد كه اگر اين مراقبت صورت نگيرد هزار نكته باريك‌تر از مو پديد مي‌آيد. رهبري انقلاب بايد مراقب همه مسائل در كشور باشد. براي شما يك مثال ديگر مي‌زنم. يكي از اعضاي كابينه آقاي هاشمي كه بعدا هم در كابينه آقاي خاتمي حضور داشت يك سال پيش از انتخابات رياست‌جمهوري سال 76 مقاله‌يي نوشت و خواستار تمديد رياست‌جمهوري آقاي هاشمي شد.

تا كسي به رياست‌جمهوري برسد و كشور را اداره كند و توافقي ناگفته و نانوشته به صورت هدايت شده صورت بگيرد. ناگفته نماند در آن مقطع اسامي مرحوم آقاي دكتر حبيبي و دكتر ولايتي و دكتر روحاني و جناب آقاي ناطق به گوش مي‌رسيد و خبري از اسم آقاي خاتمي نبود. آقاي هاشمي مي‌گفت من جامعه را مي‌شناسم و اگر در اين شرايط بخواهيد آزادي كامل بدهيد نهيب جامعه برخلاف خواست حاكميت راه خودش را مي‌رود. من يادم هست دقيقا مي‌گفتند آقاي ناطق راي نمي‌آورد و متاسفانه نتوانست ايشان مظهر وفاق ملي شود پس خوب است تا كاري كنيم و رييس جمهور توافق شود و اتفاق خاصي نيفتد كه آهنگ توسعه و رشد كشور با مشكل روبه‌رو نشود. اما رهبري قبول نكردند و پديده مقاومت رهبري و اعتبار دادن به راي مردم،دوم خرداد شد و راي بي‌نظير و انتخابات شگفت‌انگيز و به قدرت رسيدن جناب آقاي خاتمي شد. چرا كه رهبري گفتند مردم به هر كسي راي بدهند او بايد رييس‌جمهور شود. من مي‌خواهم نتيجه‌گيري كنم تحول در جامعه با مشاركت اجتماعي و با راي مردم و مشروعيت صندوق راي است. نمي‌خواهم در اينجا تاريخ را باز خواني كنم بلكه از تاريخ براي اثبات ادعاي خودم بهره بگيرم. نسل پويا و جوان، نسلي است كه به پديده انتخابات و دموكراسي واقع‌‌بينانه مي‌نگرد نه آرمانگرايانه با دموكراسي و صندوق‌هاي راي قهر و آشتي نوبتي كند و بگويد انتخابات مجلس تحريم اما انتخابات رياست جمهوري فعال و آشتي، سياست و دموكراسي در جوامع ما در جهان سوم و ملل مشرق زمين معيارها واولويت‌هاي خود را دارد. آرمان هر انسان مومن و فتنه به‌دوري اين است كه دموكراسي كامل و جامع نقش خودش را ايفا كند. من شايد حرف‌هايي كه امروز مي‌زنم مورد مناقشه برخي از رفقا يا برخي از رقبا شود اما عرض مي‌كنيم كه سياست، امري نسبي است. بر اين اعتقاديم كه تندروي و افراط روند توسعه كشور را مختل كرده و باعث شده سوءتفاهم‌هاي زيادي در ذهن كنشگران عرصه‌هاي سياسي اعم از داخل وخارج و مهم‌تر از همه در مردم شكل بگيرد. ما تجربه اصلاحات را فرصتي مي‌دانيم كه از آن به خوبي بهره برده نشد. رقباي سياسي هر روز به بهانه‌يي عرصه را بر اصلاح‌طلبان تنگ كردند. تندروي، تندروي مي‌آورد؛ خوب است روزي به آسيب‌شناسي آن دوران بپردازيم؛ ما هراسي نداريم و حاضريم بپذيريم اشتباهات و تندروي‌هايي سبب شد اين تجربه، نتيجه مطلوب خود را نداشته باشد. بارها و بارها روي مباني اعتقادي اصلاح‌طلبي صحبت شد، اكثريت اصلاح‌طلبان به اصالت انقلاب اسلامي و هويت انقلاب اسلامي ايمان راسخ دارند مباني اعتقادي و هويت فكري اصلاح‌طلبي، عينيت بخشيدن و اصالت دادن به نقش ممتاز و مترقي قانون اساسي، ولايت فقيه، جايگاه موسس و بنيانگذار انقلاب اسلامي امام خميني (ره) و نقش رهبر معظم انقلاب در هدايت وحركت جمعي جامعه است. همچنين معتقديم شريعت علوي آنگاه كه با حقيقت اخلاق ناب محمدي عجين شود طليعه شكوه مدينه النبي، بشارت خواهد داد كه آرمان همه مصلحان بزرگ تاريخ اين سرزمين بوده است. بارها و بارها جناب آقاي خاتمي به تبيين مدينه‌النبي و جامعه فاضله اشارت داشته‌اند منتها عده‌يي سعي مي‌كنند كه باور‌هاي قاطبه اصلاح‌طلبان را پشت شعارها و فرضيه‌هاي تند و غلط و افراطي با سوءاستفاده از اصول پنهان كنند. اصلاح‌طلب واقعي چشم به آرمان‌ها دارد اما مراقب خواهد بود آرمان‌ها او را از واقعيات پيش رو غافل نكند. در مباني اصلاح‌طلب اين است كه به صراحت بگويد كه واقع‌گرا هست و به الزامات آن پايبندي نشان مي‌دهد. بارها تاكيد شده است نمي‌شود از تعامل و همكاري دم زد اما در عمل جز به حذف انديشه رقيب و منزوي كردن ديگر عقايد رضايت نداد. نمي‌شود در خارج از مرزها شعار تنش‌زدايي و تعامل با دنيا سر داد اما در داخل به جنگ رقباي سياسي رفت. نمي‌شود ابراز احساسات پاك مردم در ابراز وفاداري به نظام را برجسته كرد اما توقعات و نارضايتي‌هاي مطرح شده را نتيجه اغفال و گمراهي آنان برشمرد. ما اعتقادي به روش‌هاي بسيج توده‌يي با استفاده از رفتارهاي عوام فريبانه نداريم. به نظر ما نمايندگان اصناف و انجمن‌ها بدون تهييج توده‌يي مي‌توانند بر مبناي منطق و خرد با حاكميت وارد بحث شده و نظرات خود را ابراز كنند. اصلاح‌طلب واقعي معتقد است به همان اندازه كه بايد نگران سوءاستفاده از آزادي بود بايد نگران سوءاستفاده از قدرت هم بود، در نتيجه نظارت بر مسوولان را وظيفه آحاد احزاب و نهادها دانسته و براي مجلس شوراي اسلامي و همه دستگاهاي تقنيني قضايي و اجرايي در انجام وظيفه نظارتي‌اش جايگاه ويژه‌يي قائليم. ما به مصالحه، تفاهم و آشتي با جريانات مختلف فكري و سياسي كه دست به رفتار خشونت‌آميز نمي‌زنند باور داريم و معتقديم مي‌شود افكار و عقايد گروه يا جناحي را قبول نداشت اما با هم پشت يك ميز نشست تا از حداقل مشتركات براي توسعه و پيشرفت كشور استفاده كرد. ببينيد برخي اين چند روز به نام اصلاح‌طلبي تا توانستند بر تشكل نو بنياد «ندا» كه فرزند خود اصلاحات است تاختند، بدون آنكه بخوانند و بدانند، تيغ بر چهره‌هاي جوان آن كشيدند. آنچنان از حق صحبت كردند كه گويي سند مالكيت اصلاحات بنام آنهاست وميراث پدرانشان است، به جاي نقد ماهرانه به جاي نقد محتوي، به شخصي‌سازي سياست روي آوردند و گه گاه به دروغ و تهمت براي استحكام تحليل خود روي آوردند، خوب اين روش، روش درستي نيست، معقول و مقبول هم نيست؛ تهديد و ارعاب از هر كس و گروه كه باشد مذموم است. جوانان با انگيزه را از خودتان نرانيد، اينها بازوان اصلاحات بوده و هستند. اگر نقد بر سخني هست آن نقد را با صداي بلند و با منطق و استدلال روشن بينانه پاسخ دهيد. من تشكيك كردم كه شايد در جايي نامي از حزب وگروهي چه همسو و چه رقيب برده‌ام كه با تهمت و دشنام و اهانت روبه‌رو بوده‌ام. ما حتي در يك سخنراني يا دريك جلسه پرسش و پاسخ اهانتي به فردي يا به گروه و حزبي كرده باشيم به ياد نمي‌آورم. خب برخي به قدري خوب از اين واقعيت استقبال كردند و حتي به تذكار نسبت به امت واحده اصلاح‌طلبي اشاره داشتند كه جاي قدرداني دارد. ما در زير يك اردوگاه فكري هستيم، بايد پذيرفت ديدگاه‌هاي متناقض هم وجود دارد اما اهانت و هتاكي نبايد داشت.

برگرديم به موضوع آسيب‌شناسي اصلاحات. انتخابات سال 84 و 88چطور؟


اتفاقات و اختلافات در هر انتخاباتي وجود دارد. اتفاقا بحث ابطال انتخابات مربوط به اين دفعه نيست. چندين بار اين ادعا توسط جناح‌ها از انتخابات مجلس سوم وجود داشته است برخي اوقات نيز اين وقايع و حوادث خشونت هم آورده است. در انتخابات مجلس ششم جناح راست فشار زيادي آوردند تا انتخابات مجلس باطل شود. جمع زيادي از شخصيت‌هاي ممتاز كشور، در انتخابات راي نياوردند. اتفاقا نسل جواني از اصلاح‌طلبان كشور وارد مجلس شدند. شوراي نگهبان و اصولگرايان حسابي ترش كرده بودند. آقاي هاشمي‌رفسنجاني نفر سي‌ام شد و همين آقاي دكتر روحاني راي نياورد. در آن انتخابات هم فشار زيادي وارد شد كه انتخابات باطل شود. در انتخابات مجلس ششم فشارها بسيار بيشتر بود و محدود به يك نفر و يك گروه نبود اما باز هم مقام معظم رهبري اجازه ابطال انتخابات را ندادند. در سال 1384 هم همين طور عده‌يي فشار آوردند انتخابات باطل شود، خب مقام معظم رهبري نپذيرفتند. در ماجراي سال 88 هم همين‌طور، دقيقا زمان حضرت امام در انتخابات مجلس سوم همين طور شد. من سال 1388طي تلاشي عمده براي رسيدن به راه‌حلي منطقي با بخش‌هاي مختلف درتماس بودم، فشار ابطال انتخابات زياد بود، مقام معظم رهبري مي‌گفتند براي من اثبات نشده تا اقدامي صورت بگيرد. عده‌يي هم به آقاي خاتمي نسبت دادند كه ايشان گفتند انتخابات بايد باطل شود. تا آنجايي كه من مي‌دانم هرگز آقاي خاتمي چنين موضوعي را بيان نكردند.

فايده‌هاي تصميم مقام معظم رهبري كاملا نتيجه بخش بوده است؟

در اين موضوع شك نكنيد. جامعه ما پيچيدگي‌هاي خاص خود را دارد. اگر يك زماني برخي تندروهاي مقابل به اين جمع‌بندي برسند كه قدرت را بدون راي مردم حاكم كنند .

پس بايد تن به مناسبات قدرت در امروز ايران داد؛ قهر با صندوق راي به هيچ‌وجه فايده‌يي ندارد؟

مگر غير از اين هم مي‌شود كاري كرد؟ آيا كسي موافق هرج ومرج است. بالاخره همه بايد به يك مبناي حقوقي كه قانون مشخص كرده اعتماد كنيم. نمي‌شود هر جايي كه به نفع كسي است يك جور موضع‌گيري كنيم. فصل‌الخطاب را در قانون به نقش ممتاز رهبري داده‌اند. در همين انتخابات كه يكي از مدني‌ترين انتخابات‌هاي جهان بود رهبري يك پارادايم جديدي تحت عنوان اصالت راي مردم ايجاد كرد كه صفحه جديدي در برابر جريانات سياسي ايران به وجود آورده كه بايد از آن استفاده كرد و از همين منظر به اين سمت برويم كه جامعه را مدرن ومتصل به راي مردم كنيم. ببينيد تجربه در همه جاي دنيا ثابت كرده است قهر با صندوق راي هيچ جاي دنيا جواب نمي‌دهد. با حركات قهرآميز نمي‌توان به حقوق جامعه دست يافت. تحولات اجتماعي سياسي تركيه به اين دليل به نتيجه رسيده بود كه مردم با صندوق قهر نكردند و اتفاقا در مصر بعد از مبارك و بعد از مرسي به دليل اينكه مردم با صندوق قهر كردند سيسي به قدرت رسيد. آخرين آمار انتخابات مصر اين بود كه سيسي با 37 درصد رييس‌جمهور شد. اگر مردم قهر نمي‌كردند فرد ديگري رييس‌جمهور مي‌شد و وضعيت مصر و اخوان‌المسلمين فرق مي‌كرد.مافياي مصر توانستند سيسي را به قدرت برسانند. سيسي نتيجه فرآيند قهر مردم با صندوق راي بود. در تحولات ايران هم از نيمه دوم دولت دوم آقاي خاتمي مردم انگيزه شان را از دست دادند. دعواهاي درون اصلاحات و تعارضات باعث شد شوراي دوم و مجلس هفتم بدون مشاركت جدي مردم شكل بگيرد. همين مساله باعث شد آقاي احمدي‌نژاد اول شهردار شد و بعد اتفاقاتي افتاد كه ديديم.

يعني فرايندانتخاب محمود احمدي‌نژاد به عنوان شهردار نتيجه بي‌طرف شدن مردم بود؟


قطعا احمدي‌نژاد فراهم آمده از چالش‌هاي دروني دولت اصلاحات بود.

چرا شما اين را مي‌گوييد؟

اختلافات درون اصلاح‌طلبان باعث شد مجموع اراي دور اول انتخابات را در سال 84 اصلاح‌طلبان به دست بياورند يعني 17 ميليون راي از مجموع 4 كانديداي اصلاح‌طلب و چپ اما در دور دوم محمود احمدي‌نژاد موفق شد قريب هفده ميليون در برابر 11 ميليون به پيروزي برسد. چرا اين گونه شد؟ دليلش اين بود كه اصلاح‌طلبان اشتباه استراتژيك در انتخابات سال 84 داشتند. وقتي فضاي سياسي دو قطبي شد وبه ناحق، آقاي هاشمي نماد وضعيت دو قطبي شد فضا تغيير پيدا كرد. اصلاح‌طلبان قافيه را باختند. البته همه مصايب و مشكلات آقاي هاشمي به دليل بي‌تدبيري‌هاي رفيقان و رقيبان ايشان بود. واقعيت را بايد پذيرفت چه كساني آقاي هاشمي را زدند و فضايي را براي ايشان درست كردند كه احمدي‌نژاد آمد و سوار موج هاشمي ستيزي شد. متاسفانه خودشان. ما اتحاد تشكيلاتي و وحدت استراتژيك نداشتيم و بازي انتخابات را در حالي كه به راحتي مي‌توانستيم ببريم به رقيب ناشناخته واگذار كرديم.

آيا اين نقد به آقاي خاتمي وارد نيست كه چرا فضا را مديريت نكرد تا اصلاح‌طلبان به انسجام برسند؟

نه من اين نظريه را قبول ندارم، آقاي خاتمي آن زمان رهبر اصلاحات نبود، بلكه ترجيح مي‌داد واقعا رييس‌جمهوررباشند و رييس‌جمهور بايد بي‌طرف باشد و حركت جناب آقاي خاتمي ستودني بود.

بلوغ سياسي اصلاح‌طلبان را در آن مقطع چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

بايد بپذيريم به دليل فقد تجربه و فرهنگ مدارا و كنش‌ها و واكنش‌ها، اين بلوغ سياسي بسيار پايين بود .

چرا رييس‌جمهور نبايد براي جريان سياسي خود نقش ليدر را هم بازي كند؟

وقتي كسي رييس‌جمهور شد متعلق به همه احاد مردم است رييس‌جمهور حتي متعلق به مخالفان هم خواهد بود رييس‌جمهور بيش از اعمال قدرت سياسي و شخصي بايد پاسدار فضيلت‌ها و حقوق همه نحله‌هاي جامعه باشد. رييس‌جمهور نبايد اعمال قدرت باندي كند اگر احمدي‌نژاد كرد اشتباه كرده است در بسياري از نظام‌هاي سياسي نخست وزير رهبر يك جريان است و مديريت اجرايي كشور را در دست مي‌گيرد كسي هم به او ايراد نمي‌گيرد كه نمي‌تواند هم رهبر حزب باشد هم رييس‌جمهور. آقاي خاتمي معتقد بود كه عدالت حكم مي‌كند كه من به عنوان رييس‌جمهور و مجري انتخابات بايد بي‌طرف باشم.

با اين حساب اصلاحات در آن مقطع زماني بدون رهبر بود.


يقينا همين طور است و اصلاحات در مقطع رياست‌جمهوري آقاي خاتمي، رهبر نداشت.

اعضاي مختلف هر كدام حرف خود را مي‌زدند. نه شوراي هماهنگي به اين مفهوم وجود داشت نه شوراي عالي اصلاحات. آقاي خاتمي يك مسووليت اخلاقي داشت و آن مسووليت صيانت از راي مردم بود نه مديريت جناح سياسي اصلاح‌طلب. اگرچه ايشان به عنوان يك فرد، توصيه‌هايي كرد. حتي سراغ آقاي مهندس موسوي هم رفت اما ايشان در خواست آقاي خاتمي را نپذيرفت و نيامد. در حالي كه در همان دوره رياست‌جمهوري آقاي خاتمي و براي انتخابات سال 84 همه زير چتر موسوي جمع مي‌شدند. اما متاسفانه اصلاح‌طلبان دچار چندكدخدايي بودند و غرور سياسي كه در متن اصلاحات بود اجازه نمي‌داد كسي اين كار را انجام دهدبر همين اساس ايرادي به آقاي خاتمي وارد نيست. ايشان چارچوب عملكرد خود را در رياست‌جمهوري و صيانت از راي مردم تعريف مي‌كرد نه كنشگري سياسي.

يعني آقاي خاتمي حتي اگر مي‌خواستند كاري هم بكنند، نمي‌توانستند؟

نه؛ آقاي خاتمي مي‌خواست ولي نمي‌توانست اما فقط، نقش‌آفريني‌اش را در چارچوب قانون مي‌دانست.

حتي به قيمت رييس‌جمهور شدن احمدي‌نژاد؟

او نمي‌خواست رفتار غيرقانوني داشته باشد.

آقاي خاتمي مجري انتخابات بود. عرض من مربوط به قبل از شمارش آراست. ايشان مي‌توانست هم از راي مردم صيانت كند و هم جريان سياسي متبوع خود را به نوعي هدايت كند. اينها با هم در تعارض نيستند.

آقاي خاتمي در آن مقطع، جايگاهش را، ملي قرار داده بود. ايشان حتي خود را رييس‌جمهور احمدي‌نژاد قلمداد مي‌كرد.

يعني آقاي خاتمي بيش از آنكه خود را مدير جريان اصلاحات بداند خود را رييس‌جمهور مي‌دانست ؟

بله. ايشان رييس‌جمهور بود نه رييس اصلاحات و موقعيت استراتژيكي داشت و بايد پايه‌هاي جامعه مدني را بگذارد. دقيقا راهي كه آقاي خاتمي در انتخابات سال 84 رفت تقويت جامعه مدني بود. به اين معنا كه آقاي خاتمي اگرچه رهبري اصلاحات را داشت اما تعلقات حزبي و سياسي خود را بر وظايف ملي خود ارجح نمي‌دانست. كاري كه احمدي‌نژاد كرد را آقاي خاتمي انجام نداد. احمدي‌نژاد درست بر خلاف مشي آقاي خاتمي عمل كرد.

هزينه فايده اين اقدام اخلاقمدارانه خاتمي چه بود؟

بنيانگذاران فلسفه اخلاق و سياست همواره توصيه كرده‌اند به پاسداري از فضيلت‌ها وارزش‌هاي انساني – اخلاقي؛ اخلاق سياسي مي‌گويد بين قدرت و اخلاق، اخلاق را انتخاب كن. تا جامعه مدني و مدينه فاضله و اتوپياي آرماني تجلي پيدا كند.ببينيد مهم‌ترين باور در نگاه حزب ندا فرهنك‌سازي در سياست است. ما مي‌خواهيم اخلاق متعالي را از حوزه خصوصي به حوزه عمومي توسعه دهيم اين امر مستلزم تعامل با پارادايم‌ها و مقولات جديد در روابط بين‌الملل، بين المذاهب و عمومي است .

به قيمت 8 سال و عقب افتادن كشور؟ شما اگر بوديد چه مي‌كرديد؟

اين تصميم ديگر با مردم و نخبگان سياسي جامعه است. من هم اگر بودم همان كاري كه آقاي خاتمي كرد را مي‌كردم. امام علي بن ابي طالب(ع) نيز اخلاق را بر سياست و فضيلت را بر رذيلت رجحان دادند و همواره بر شبستان تاريخ بشر درخشان ماندند .

چرا؟


به اين دليل كه دستاورد آن تصميم آقاي خاتمي، آگاهي مردم است. مردم امروز آگاه شده‌اند و حاضر نيستند به تفكر پوپوليسم راي دهند. مردم نيت‌هاي خير و شر را تشخيص مي‌دهند و كف دست آنها را مي‌خوانند اين فرآيند و اتفاقي كه در انتخابات رياست‌جمهوري 1393 رخ داد و مردم آگاهانه راي بدهند و اين محصول همان فرهنگ‌سازي است حتي به قيمت تاوان سنگيني كه داده شد. امروز مردم و جوان‌ها مي‌گويند ديگر نمي‌خواهيم با صندوق قهر كنيم.

يعني قهر با صندوق ديگر اتفاق نمي ‌افتد؟


قطعا. تحولات اجتماعي سياسي آينده ايران و نقش جوانان ايران ديگر اجازه نمي‌دهد كسي با صندوق قهر كنند.

شما با راه‌اندازي تشكل ندا مي‌خواهيد اين بدنه را تبديل به نخبگان كنيد و عملا آنها را به جاي نخبگان مي‌نشانيد.

همه ما روزي جوان بوديم ديگران بازي رو به ما سپردند امروز جوانان به لحاظ سني متفاوت هستند نمي‌شود گفت شما هميشه پياده نظام ما باشيد و ما تعيين‌كننده استراتژي شما سرباز باشيد ما هميشه ژنرال، چنين موضعي طراوت و شادابي ببار نمي‌آورد به ويژه جامعه‌يي كه خيلي جوان است بلندپرواز است همه تحليل دارند همه مدعي‌اند.عقل جمعي ايجاب مي‌كند كه ديگر به صورت مجرد تصميم گرفته نشود. نخبگان در بستر حركت جمعي و ساختار تشكيلاتي بايد بصورت جمعي تصميم‌سازي كنند و تجلي چنين تفكري يعني ساختار‌سازي، يعني كارتشكيلاتي، يعني حزب و تشكل. در گذر از دوم خرداد76 و سوم تير84 و در ادامه 22 خرداد 1388 تجربيات تلخ و شيرين زيادي به دست آمده و حالا در روزگار پس از 24 خرداد باورمان بر اين است كه زمان مناسب براي آنكه اصلاحات با بازسازي و روحيه ايجابي، فصلي تازه از تلاش ملت ايران براي تاثيرگذاري بر سرنوشت خويش آغاز شود فرارسيده است. به زعم من جوانان به تلاش‌هاي پيشينيان و ديگر افراد و چهره‌هايي كه در بزنگاه‌هاي مختلف بيرق اصلاح‌طلبي را بالا نگه داشته و تلاش كردند در سرنوشت كشور تاثير بگذارند احترام مي‌گذارند اما معتقدند تندروي، احساس‌گرايي، رفتارهاي راديكال و وجود برخي موانع و سنگ‌اندازي‌ها مانع از اين شد كه تلاش‌هاي قبلي با وجود نيت راستين اوليه به نتيجه مطلوب منجر شود. روزهاي سخت 88 تا 92 فرصت مناسبي به دست داد تا به بازانديشي در برخي رفتارها پرداخته و مباني جديدي براي رفتار اصلاح‌طلبانه تدوين شود از اين رو به نظر مي‌رسد فرصت پيش آمده زمان مناسبي است براي اينكه اصلاح‌طلبي بازتعريف شده و نسل جوان با اعتماد بنفس كامل اصلاح‌طلبي پا به عرصه سياست ايراني بگذارد ما بايد به جوانانمان اعتماد كنيم اعتماد به آنها بدون هزينه نخواهد بود جوانان آرمان‌هاي خود را با واقع‌بيني و پراگماتيسم و گفتمان تلفيق مي‌كنند، چنين پديده‌يي فرصت مباركي است به دوستان‌مان در همه تشكل‌هاي سياسي اصلا‌طلبي. توصيه مي‌كنم به نسل جوان نگاه ابزاري نداشته باشيد به آنها به عنوان قوي‌ترين پتانسيل نيروي انساني نسل جوان بنگريد.

اما الان شوراي مشورتي اصلاحات كه هست.


اين شوراي مشورتي، حزب نيست. همه حرف ما اين است كه اگر جوان امروز احساس كند كه با يك ايده‌اش مي‌تواند در برابر كسي كه 50 سال سابقه فعاليت سياسي دارد، قد علم كند و حرف و ايده‌اش مي‌تواند موثر‌تر باشد، نشاط را به جامعه و بدنه كشور بر مي‌گرداند. شما وقتي ايده‌هاي جوانان را عملياتي كنيد و وقتي اين ايده‌ها، در صحنه اجتماعي و سياسي برخوردار از نقش‌آفرين مي‌شود جوان احساس قدرت مي‌كند. مگر جوامع ديگر چگونه رشد كرده و مي‌كنند به جوانان‌شان اعتماد مي‌كنند رهبران برخي احزاب اروپا دهه 30 زندگي خود را طي مي‌كنند. در جوامع مدرن به دليل چرخش مداوم قدرت، سياستمداران را زود بازنشسته مي‌كند اما در فرهنگ سياسي ايران چيزي با عنوان بازنشستگي وجود ندارد.

با اين تفاسير شما قصد عبور از نسل اول اصلاحات را داريد؟

نه ما چنين نيتي نداريم. ما برخي تعابير را به نام اصلاح‌طلبي باب شده و داراي مبناي كار جمعي نيست را قبول نداريم. از نگاه ما اصلاحات يك چارچوبي دارد و جداي از اينكه اين مساله مورد قبول بزرگان اصلاحات هست، جالب است حقيقت و ماهيت اصلاح‌طلبي در ذهن همه شخصيت‌هاي طراز اول تظام خيلي متفاوت با مدعيان است. رهبري انقلاب همواره به مثابه يك دغدغه آن را به عنوان يك واقعيت عيني جامعه آن را قبول دارند. رهبري بارها تاكيد كرده‌اند كه من وجود اصلاحات در جامعه را به عنوان يك ضرورت نفي نمي‌كنم و بخش قدرتمند جامعه اصلاح‌طلبان هستند اما اصلاح‌طلبي كه چارچوب‌ها را بشناسد و اين چارچوب‌ها را در رفتار سياسي و اعتقادي خود بايد لحاظ كند. آقايان خاتمي، هاشمي روحاني هم در باور‌هاي خود به اين نحله واقف هستند.

چارچوب‌ها را بشناسد يا اينكه قاعده بازي را رعايت كند؟

هر دو را.

چه كسي اين چارچوب‌ها را ترسيم و مشخص مي‌كند؟


ما قانون اساسي داريم. هر جاي دنيا اگر جرياني به دنبال تخريب و تضعيف قانون اساسي باشد، پدرش را درمي‌آورند، ما هم از اين قاعده مستثني نيستيم و نبايد باشيم. خيلي از سياسيون ما فكر مي‌كنند كه هر كاري را مي‌توانند انجام دهند و كسي نبايد به كارشان، كاري داشته باشد اما نمي‌دانند كه الواتي با آبروداري جور درنمي‌آيد. هم الواتي آداب دارد، هم آبرو داري. من اعتقاد دارم در جامعه‌يي آزادي با احساس مسووليت همراه است. اين هويت و تجلي عيني ادبيات اجتماعي- سياسي است. غير از اين باشد در خود امريكا يا بسياري از ممالك اروپايي هم رفتار غيرقانوني و نافرماني مدني تحمل نمي‌شود. حتي دموكراسي مدعي امريكايي البته با مفاهيمي كه خودشان دارند. آنجا قدرت و ثروت با هم پيوند خورده است اما در همين دموكراسي امريكايي، نيز همه مكلف به رعايت هستند. اما معتقدم اگر برخي از دوستان اصلاحات، چارچوب‌هاي مد نظر خاتمي را رعايت مي‌كردند امروز وضعيتي بهتر و موقعيتي والاتر داشتند، اگر حركت‌هاي جمعي مقدمه، موخره، مانيفست و منشور داشت و درددل‌هاي آقاي خاتمي را گوش مي‌دادند وضع ما امروز اين نبود. ما پايبندي خود را به قانون اساسي اعلام كرده و عدول از آن را خط قرمز خود مي‌دانيم. ندا از حق آزادي شهروندان در سطوح مختلف دفاع مي‌كند و وقتي از آزادي بحث مي‌كند مراد ما به صورت مشخص، آزادي عقيده، انديشه، بيان و آزادي مشاركت در حيات سياسي اعم از راي دادن يا كسب منصب است. تلاش خواهد كرد مشاركت سياسي در كشور افزايش پيدا كند اما معتقد است اين مشاركت، بي‌رقابتِ سالمِ سياسي امكان‌پذير نيست. به نظر حزب ندا، امكان فعاليت آزادانه احزاب و گروه‌ها منجر به رقابت سياسي شده و اين رقابت مشاركت سياسي را افزايش مي‌دهد و در نتيجه آن نظام تحكيم و تثبيت مي‌شود. ما از نقد مسوولان در سطوح مختلف هراسي نداريم؛ همچنان كه از نقد گذشته اصلاح‌طلبي هم فرار نمي‌كنيم. معتقديم نقد به بالندگي و رشد جامعه كمك مي‌كند و همه بايد تلاش كنيم تا ميزان سعه صدر مسوولان از يك سو و مداراي شهروندان از سوي ديگر افزايش پيدا كند اما در عين حال براي خود چارچوب‌‌هايي هم داريم كه از آن فراتر نخواهيم رفت و مي‌كوشيم اين حدود را در همه حال رعايت كنيم. ما گذشته را چراغ راه آينده مي‌دانيم اما قصد نداريم در مشاجرات گذشته توقف كرده و سطح منازعات سياسي را به تحليل روزهاي تلخ گذشته سپري كنيم. براي ما آينده ايران، دست يافتن به جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه‌ آسياي جنوب غربي، زندگي بهتر شهروندان با تاكيد بر مردم‌سالاري ديني، عدالت اجتماعي، آزادي‌هاي مشروع، حفظ كرامت و حقوق انسان‌ها و بهره‌مندي از امنيت اجتماعي و قضايي اهميت دارد و در اين راه مي‌كوشيم از بحث و جدل در رابطه با گذشته پرمناقشه خودداري كرده و افق‌هاي پيش رو را دريابيم. ما نسبت به استقلال، تماميت ارضي و همبستگي ملت ايران احساس وظيفه مي‌كنيم و در حد توان خود تلاش خواهيم كرد پاسدار اين سه باشيم. عقلانيت و كارآمدي دو ركن مهم فعاليت ما را تشكيل مي‌دهد. معتقديم رفتار و تصميمات ما بايد در چارچوب عقلانيت بوده و در نتيجه آن كارآمدي فراهم آيد. ما از تقويت بيش از پيش جامعه مدني دفاع مي‌كنيم. قوت و تاثيرگذاري احزاب را بر تكثر كم‌رمق آنها ترجيح مي‌دهيم. معتقديم تا جايي كه ممكن است بايد نهادهاي غيردولتي را در امور مختلف وارد و امورات ممكن را به آنها سپرد. كدورت‌هاي شخصي و موردي هرگز باعث نخواهد شد كه مناسبات امروز را فدا كرده يا به واسطه سوءتفاهم‌هاي قبلي زمينه‌هاي همكاري امروز را از بين ببريم. در چارچوب واقع‌گرايي با هر كس و هر جرياني كه به توسعه ايران باور داشته و از آزادي و مردمسالاري دفاع كند همكاري خواهيم كرد و با ديگر جريان‌هايي هم كه در چارچوب نظام فعاليت كرده و رفتارهاي خشونت‌آميز نداشته باشند ارتباط خواهيم داشت.اين نشان مي‌دهد اصالت كار سياسي در دوران اصلاحات تعريف نشده بود. بزرگ‌ترين گرفتاري ما در اصلاحات اين بود كه مديريت مجموعه اصلاح‌طلبان از دست خودشان خارج شد. هر كسي از هر گوشه جريان اصلاحات يك حرفي مي‌زد. متاسفانه به نام آزادي و به نام دموكراسي چنان اهانت‌هايي طي اين چند روز انجام داده‌اند كه قابل توصيف نيست. بي‌بي‌سي و برخي در خارج و برخي در داخل هتك حرمت افراد مي‌كنند و تهديد مي‌كنند، برخي متوجه نيستند و برخي خيلي خوب مي‌دانند كه چه مي‌كنند. نمي‌شود سخن از استقلال كشور كرد ولي با اجانب به گونه‌يي نشست و برخاست بشود و اطلاعات كشور منتقل شود، من حتي معتقدم بياييد آشكارا نقد محتوا كنيد، يك‌بار ديگر هم گفتم شخصي‌سازي و هتك حرمت جواب نمي‌دهد اين روزها ياد جمله‌يي از ميخاييل گورباچف مي‌افتم كه مي‌گفت آزادي را مدافعان آن زنداني كرده‌اند.

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین