شرايط اكنون اصلاحطلبان، شرايط «خواستن ـ نتوانستن» توام با «نتوانستن ـ خواستن» است. اصلاحطلبان در تاريخ اكنون خود، كه بيشتر شبيه آغازين لحظههاي دوباره برخاستن ققنوس از خاكستر خود است. اصلاحطلبان در اين برخاستن دوباره خود، ميخواهند كه چون گذشته بال و پر بيارايند و به هوا برخيزند، اما نميتوانند،..
گفت وگوی اعتماد با محمد رضا تاجيك |
|
![]() مجتبي حسيني/ «اصلاحطلبان امروز در چه شرايطي هستند و براي ادامه فعاليت موثردر سپهر سياسي ايران چه استراتژياي را بايد در پيش بگيرند؟» اين سوال كليدي در دل خود پرسشهاي بيشتري را جا داده است. پاسخ به اين پرسشها يقينا ميتواند به انتخاب راهبردهاي صحيح از سوي اصلاحطلبان بينجامد. محمدرضا تاجيك كه روزگاري نه چندان دور رييس مركز بررسيهاي استراتژيك رياستجمهوري و مشاور سياسي سيدمحمد خاتمي بوده است پاسخهاي صريح و دقيقي به اين پرسشها داده است. او كه چندي است از ضرورت «نو اصلاحطلبي» سخن ميگويد در اين گفتوگو ميگويد كه شرايط كنوني اصلاحطلبان، بيشتر شبيه آغازين لحظههاي دوباره برخاستن ققنوس از خاكستر خود است. اين تئوريسين اصلاحطلب معتقد است كه اصلاحطلبان اگرچه در فضاي تئوريك موفق عمل كردهاند اما در ترجمان عملي آنچه ميگفتند و ميانديشيدند چندان موفق نبودهاند. او با اين رويكرد در پاسخ به پرسشهاي «اعتماد» تلاش ميكند موشكافانه و محترمانه به بازخواني راههاي رفته و نرفته اصلاحطلبان بپردازد. از همين رو ميگويد برخي اصلاحطلبان يقه سفيد قواعد اصلاحطلبانه خود را به پشيزي فروختند و برخي ديگر كاتوليكتر از پاپ شدند و بر شيپور عبور دميدند. البته محمدرضا تاجيك از نقش اصلاحطلبستيزان در چرايي تضعيف جنبش اصلاحات به سادگي عبور نميكند. تاجيك معتقد است اصلاحطلبان براي هژمونيك كردن گفتمان اصلاحات بايد جنبش اصلاحطلبي را پاس بدارند. مشاور سياسي سيدمحمد خاتمي در دولت اصلاحات ميگويد اصلاحطلبان پيش از هر كاري بايد با نقد خود از درون يا «خود» را انتخاب كنند يا «جنبش اصلاحطلبي» را. به اعتقاد او جنبش اصلاحطلبي، جنبش «مطالبه»هاست و چنين است كه وقتي به او ميگويم برخي از اصلاحطلبان معتقدند كه سياست امروز اصلاحطلبان بايد سكوت و خانهنشيني باشد با صراحت ميگويد: «اصلاحطلبان زنده به آنند كه آرام نگيرند». تاجيك اگرچه معتقد است كه آينده سياسي ايران، آيندهيي اصلاحطلبانه خواهد بود اما تاكيد ميكند كه اصلاحطلبان بايد خود را براي ورود به اين آينده آماده سازند. راهكار خود را هم به اصلاحطلبان پيشنهاد ميدهد؛ «آينده ما در گرو اراده معطوف به آگاهي امروزمان است و آنچه ما براي فردا انتظار آن را ميكشيم همان چيزي است كه امروز به سوي فردا پرتاب ميكنيم.» او البته معتقد است كه اصلاحات بايد با خرد جمعي مديريت شود. متن ذيل، مشروح پاسخهاي دكتر محمدرضا تاجيك به پرسشهاي «اعتماد» است. جنبش اصلاحات در حال حاضر چه شرايطي را سپري ميكند؟ آيا اصلاحطلبان ميتوانند اميدوار باشند تا سازمانهاي سياسي خود را احيا كنند؟ شرايط اكنون اصلاحطلبان، شرايط «خواستن ـ نتوانستن» توام با «نتوانستن ـ خواستن» است. اصلاحطلبان در تاريخ اكنون خود، كه بيشتر شبيه آغازين لحظههاي دوباره برخاستن ققنوس از خاكستر خود است. اصلاحطلبان در اين برخاستن دوباره خود، ميخواهند كه چون گذشته بال و پر بيارايند و به هوا برخيزند، اما نميتوانند، چون هم خود سنگينپا و سنگينبال شدهاند و هم ديگران سنگيني خود را به روي آنان انداختهاند، و هم هوا براي پرواز آنان چندان مناسب نيست. اصلاحطلبان ميخواهند كه به آشيانه گذشته خود (پايگاه اجتماعي و جايگاه سياسي) برگردند، اما نميتوانند، اصلاحطلبان ميخواهند بر بلنداي ديگر آشيانهيي ديگر بسازند، اما نميتوانند، چون برخي بر بلندي نشستن آنان را برنميتابند. اما ترديدي ندارم كه اصلاحطلبان راستين سرانجام در ميانه اين خواستن و نتوانستن راهي بهسوي خواستن و توانستن خواهند گشود و نوعي انتظام و سامان در پراكندگي كنوني خود ايجاد خواهند كرد. كارهاي ناكرده و اشتباهات اصلاحطلبان چه بوده و چگونه و با چه رويكردي ميتوان از تكرار اين اشتباهات جلوگيري كرد؟ بسياري از اصلاحطلبان مشق روايت و حكايت خوش خود را در دفتر جامعه ناخوش و ناخوانا نوشتند و انشاي زيباي خود را در كلاس درس جامعه بد خواندند، و با وجود گرفتن نمرههاي خوب و عالي در دروس نظري، در دروس عملي عمدتا نمرههاي متوسط به پايين گرفتند. به بيان ديگر، اصلاحطلبان در ترجمان عملي آنچه ميگفتند و ميانديشيدند چندان موفق نبودند، و از اين رو، نتوانستند گفتماني را كه به علت شورش و مطالبه موقعيت، هژمونيك و استعاري شده بود، به افق معناي پايدار جامعه تبديل و آن را در ماندگارترين لايههاي ذهني و روحي و رواني مردم نشت و رسوب دهند. افزون بر اين، بسياري از اصلاحطلبان يقهسفيد قواعد بازي اصلاحطلبانه خود را به پشيزي فروختند و بازيگوشي پيشه كردند و از رقيب بازي خوردند. برخي ديگر از اصلاحطلبان اولترااصلاحطلب، كاتوليكتر از پاپ شدند و بر شيپور عبور دميدند و با جهشهاي ديالكتيكي خود، در عصر و زمانهيي فراسوي عصر و زمانه اصلاحطلبان و اصلاحطلبي فرود آمدند و از دور به جريان و جنبش اصلاحطلبي نگريستند و آن را ريز ديدند و ريز پنداشتند. در اين ميان، برخي ديگر كه اساسا ظرفيت سرمايهدار شدن را نداشتند، سرمايههاي اجتماعي، انساني، گفتماني و نمادين جنبش اصلاحطلبي را بيمحابا از دست دادند يا بهسهولت آنان را در دست رقيب گذاردند، و بعضي نيز، دچار آفت اتواسكوپوفيليا - همان پديده رواني كه موجب وضعيتي ميشود كه اشخاص از نگاه به خود لذت ميبرند – شدند. آنچه غيرقابل ترديد است، ادامه اين قبيل اشتباهات از سوي برخي از بهاصطلاح اصلاحطلبان در آينده است، لذا بايد به تعريف و تثبيت ملاكها و خوشه توصيفاتي انديشيد كه در پرتو آنها امكان تفكيك و تميز اصلاحطلبان راستين از اصلاحطلبان دروغين فراهم شود. تندرويها و كندرويها چه بوده و چه آثاري در تضعيف جنبش داشته است؟ بعضيها جلوتر از اصلاحات و برخي فرسنگها در پس اين كاروان طي طريق كردند و بعضي نيز ايستادند و تماشا كردند و برخي ديگر به تماشاي اين تماشا پرداختند. در اين ميان، برخي نيز سبكبال پرواز در فراسوي آسمان اصلاحطلبي را آغازيدند، و از فضاي اصلاحطلبي دور و دورتر شدند، بعضي ديگر، خود اصلاحي خود را «ورنم» نهادند، يعني آن را كشتند و قبر نهادند و روي خاك قبرش گلي روياندند، و عدهيي ديگر، دچار نوعي اختگي، خمودگي و شرمساري شدند و در چنبره بيتصميمي و بيتدبيري گرفتار آمدند. در يك كلام، كمتر اصلاحطلبي اصلاحطلبانه رفتار كرد، و كمتر اصلاحطلبي جنبش شكوهمند اصلاحطلبي را پاس داشت و نظر و عمل خود را با روح آن سازگار كرد. عوامل دروني و بيروني سقوط اصلاحطلبي طي سالهاي قبل چه بوده است؟ اصلاحطلبان چه راههايي را به اشتباه پيمودند و چه راههايي را كه بايد ميرفتند، نرفتند؟ من با بهكار بردن واژه سقوط براي اشاره به ناكامي جريان اصلاحطلبي موافق نيستم. مضافا اينكه سقوط از تخت قدرت را لزوما به معناي سقوط از تخت سياست و تخت جامعه نميدانم. اصلاحطلبان به علل دروني و بروني بسيار از تخت پاستور به زير آمدند و پاستور را ترك كردند، اما محيط فراسوي پاستور را ترك نكردند. به پارهيي از علل دروني در پاسخ به پرسشهاي قبلي، اشاره رفت، اما بيترديد، دستي از برون نيز، در اين ناكامي نقش داشت: همان دستي كه تلاش كرد در بوم نقاشي جامعه نقشي آنافورميك از اصلاحطلبان نقاشي كند. آنامورفوسيس تصويري است كه چنان تخريب شده است كه تنها از يك زاويه خاص قابل شناسايي است. آنامورفوسيس، به گفته ژيژك، عنصري است كه وقتي به طور مستقيم ديده ميشود، چيزي جز يك لكه بيمعنا نيست، اما به محض اينكه از يك زاويه جانبي به آن نگاه كنيم، ناگهان شكل كاملا آشنا و قابل تحملي به خود ميگيرد. بنابراين، آنامورفوسيس شكلي از تعليق است كه معناي ظاهري يك تصوير يا يك وضعيت را به حال تعليق درميآورد. از رهگذر تعليق معناي واقعي جنبش اصلاحطلبي و تصوير اصلاحطلبان بهمثابه «لكههاي بيمعنا يا بدمعنا»، گروهي كه خود را قدرت و قدرت را خود ميپنداشتند، تلاش كردند چهره يك «دگر راديكال» كه از امكان و استعداد تصميم/تدبيرپذيري برخوردار نيست، از جريان اصلاحطلبي ترسيم كند. وقت آن رسيده كه اصلاحطلبان تصويري از خود واقعي و حقيقي خود در بوم نقاشي زمانهشان نقاشي كنند. اصلاحطلبستيزان چگونه توانستند جنبش اصلاحات را كاريكاتوريزه كنند؟ برخي از اين اصلاحطلب ستيزان صرفا از روي نقاشي برخي اصلاحطلبان كپيبرداري كردند، به بيان ديگر، تنها به تكثير تصاوير كاريكاتوريزهشده «ساخت و پرداخت اصلاحطلبان» پرداختند. برخي ديگر، به برجستهسازي و پررنگسازي نقاط ضعف كوچك و كمرنگ اصلاحطلبان، توام با تصغير، تخفيف، تقليل، تخريب، تحريف، تحديد و تعطيل نقاط قوت و برجسته آنان، پرداختند. بعضي ديگر هم به تصاوير ذهني و خيالي خود تجسد دادند و تلاش كردند تا آنچه خود درباره اصلاحطلبان ميپندارند، ميانگارند، ميسازند و ميخواهند را به افق تصويري و ايماژ مردم تبديل كنند. البته، فقدان متني متين و تصويري اصيل از اصلاحطلبي نيز، بر رونق بازار مكاره اين كاريكاتوريستهاي سياسي افزود. اصلاحات با رهبري كاريزما و محبوب بايد اداره شود يا خرد جمعي؟ در ميان اين دو ديدگاه آيا ميتوان شوراي عالي سياستگذاري اصلاحات را با مديريت هاشمي رفسنجاني، سيدمحمد خاتمي، عبدالله نوري و موسوي خويينيها پايهگذاري و شوراي مشورتي سيدمحمد خاتمي را فراگيرتر كرد؟ بايد مسير را براي نوعي گذر و گذار بهسوي خرد جمعي هموار و تسطيح كرد. در اين مسير، همچنين بايد از رهبرتراشي يا خلق رهبران جديد كاملا پرهيز كرد، و نبايد طبع و طبيعت متكثر و متنوع جريان اصلاحطلبي را اسير منش و روش شخصي افراد كرد. البته من نيز با تشكيل شوراي مشورتي موافق هستم، اما به شرط آنكه اين شورا مدعي رهبري نشود. با اين بيان ميخواهم بگويم كه عبور از خاتمي حتي در قاب و قالب تكثير رهبران عقلايي را به صلاح جنبش اصلاحطلبي نميدانم. راههاي جلوگيري از تكرار ايجاد فضاي خاكستري و پرابهام و ايهام نسبت به خاستگاههاي اصلاحطلبي در تودههاي اجتماعي چيست؟ خروج از زيستجهان گنگ و گيج خود، خروج از تصوير آنافورميك رقيبساخته و بر دامن آفتاب افكندن چهره واقعي و گفتمان راستين اصلاحطلبي. اصلاحطلبان چگونه بايد به گفتمان واحد اصلاحات رسيده و از تولد انشعاب و قرائتهاي متعدد تجربهشده درون اردوگاه اصلاحطلبان جلوگيري كنند؟ با تعريف و ترسيم جغرافياي مشترك گفتماني پيرامون نقطه كانوني واحد و دقايق مشترك و تبديل كردن آن به افق معنايي و ساحت كنشي طيف وسيع اصلاحطلبي. اصلاحطلبان صرفا از رهگذر نوعي چسبندگي منشي و روشي (گفتماني) ميتوانند زنجيره همارزي و زنجيره تفاوتهاي خود را «زنجيره» نگاه دارند. همانگونه كه در جاي ديگر گفتهام، آنچه بهنام جريان «اصلاحطلبي» در ايران امروز مطرح است، در واقع، طيف نسبتا وسيعي از خردهگفتمانهاي گونهگوني است كه با وجود تفاوتها و تمايزهاي رويكردي، در گستره وسيعي داراي پراتيك و پراكسيس اجتماعي- سياسي و نيز الهيات سياسي و رهبري سياسي- فكري مشترك هستند. راهكارهاي هژمونيك شدن و ماندگاري گفتمان اصلاحات در سپهر عمومي و سياسي چست؟ امروز اصلاحطلبان براي بازتوليد منزلت هژمونيك خود نيازمند راهكارهايي هستند كه از قابليت 1 -تئوريكي و پراتيكي براي كسب اهداف، مقاصد و منافع، 2- بهكارگيري نيروهاي اجتماعي گوناگون براي نيل به اهداف و آرمانهاي اصلاحطلبي، 3 - هـدايت و مديريت بهينه امكانات، مقدورات، منابع، اقتدار و قدرت گفتماني، 4 - سازگاري با شرايط كنوني، 5- تفوق در هنگامه برخورد مواجهه و مقابله اراده و گفتمانهاي متفاوت، 6 - نواختن نت نظري و عملي خود در دستگاههاي مختلف، و در عين حال، قابليت بديهه و بديعهنوازي، 7 - اعطاي نقش تعيينكنندگي قواعد و معاني در يك صورتبندي خاص، يا به يك پروژه و نيروي سياسي، 8 - درك و هضم متغيرهاي بيبديل و جديد زماني و مكاني، 9 - درك و هضم روابط آنتاگونيستي داخلي و خارجي، 10- انعطاف و استعداد لحاظ كردن مستمر بازخوردهاي مثبت و منفي در خود، 11- انطباق با اصل توازن منطقي و عقلايي ميان درآمد و هزينه، و... برخوردار باشد. به هر حال، هژموني را به بها بدهند نه به بهانه. چرا گفتماني كه سالهاي بعد از ?? تحت عنوان اصلاحات شكل گرفت به زودي هژموني خود را در فضاي سياسي از دست داد به گونهيي كه ميزان تاثيرگذارياش در مقاطعي به حداقل رسيد؟ آن هژموني نخست بر اثر شورش موقعيت بود، اما چون آن موقعيت و آن شورش رخت بربستند، نياز به تمهيد و تدبيري دگر بود تا هژموني را در رود زمان و مكان جاري سازد، اما اين ايام مصادف شد با تعطيلات تاريخي جريان اصلاحطلبي و تبديل حاملان آن به عاملان قدرت، و كوچ تدريجي آنان از ساحت اجتماعي به ساحت سياسي (در معناي مرسوم و مالوف)، و در نتيجه، جايگزيني تدريجي «تئوري بقا» به جاي تئوري «جنبش مستمر» و بحران هژموني يا خسوف اصلاحطلبي. اما همانگونه كه بارها گفتهام نبايد با بيپروايي همچون آناني كه به تعبير مولانا چشمشان خانه خيال است و عدم، و از اينرو، خود و باورهاي خود را در قالب ايدهآل تاريخ بشري متجلي و متبلور مييابند، هلهله خسوف هميشگي جريان و جنبش اصلاحطلبي اعلام كرد، بلكه بايد گذشته را چراغ راه آينده و بازتوليد آن شكوه و جلال هژمونيك را موضوع اراده معطوف به خواستن و ساختن خود قرار داد. اصلاحطلبان با اتخاذ چه استراتژي و تاكتيكهايي ميتوانند از اين پس سرنوشت جنبش اصلاحات را به فراز و فرود عاملان جنبش اصلاحات گره نزنند؟ اصلاحطلبان بايد در هر حال و در هر فرض «جنبش را پاس بدارند» و منافع و مصالح جنبش را بر منافع و مصالح خود ترجيح بدهند. بيترديد، با بهرهيي آزادانه از پابلو نرودا، جنبش اصلاحطلبي آرام آغاز به مردن خواهد كرد اگر اصلاحطلبان از هويت و تماميت جنبشي خود قدرداني و پاسداري نكنند. قدرداني و پاسداشت جنبش، اگرچه بهمعناي حذف و محو حاملان و عاملان نيست، اما به معناي تقدم و تفوق جنبش و روح و هويت و گفتمان و اصول و قواعد حاكم بر آن بر تمايلات و گرايشات فردي و شخصي تكتك اين حاملان و عاملان است. آلترناتيوهاي بدلي و نسخههاي شبهاصلاحطلبي چه مشخصات و مختصاتي دارند و اصلاحطلبان ناب چگونه ميتوانند آبشخور اتاق فكر و اهداف آنان را شناسايي و به هواداران اصلاحات معرفي كرده و خود در اين ميان گرفتار بازيهاي اصلاحطلبان بدلي نشوند؟ هر گفتماني خوشه توصيفات و ميدان و حريم گفتمانيت خاص خود را داراست، و هر حريمي با نوعي حرمت همراه و عجين است. لذا هر گفتماني نوعي تشخص و تمايز هويتي را به حاملان و عاملان خود هدايت ميكند و نوعي عصبيت نسبت به اين هويت را نيز چاشني آن ميسازد. اين خوشه توصيفات مرز ميان «اصل» و «بدل» و «راستين» و «دروغين» را مشخص ميسازد و موجب رسوايي خرقهپوشان متظاهري خواهد شد كه به اقتضاي منافع و مصالح شخصي چندگاهي خرقه اصلاحطلبي بر تن كردهاند و كشكول گفتماني اصلاحطلبي بر دوش ميكشند. اصلاحطلبان با بهرهگيري از چه روشهايي ميتوانند هواداران ديروز خود را كه طي سالهاي پس از 84 نه به سمت اردوگاه رقيب كه به جمع انبوه بيطرفها پيوستهاند دوباره به سمت و سوي خود بازگردانند و عقبه اجتماعي جنبش اصلاحات را غنيسازي كنند؟ با نقد خود از درون سنت اصلاحطلبي، با نو كردن گفتمان و تبديل آن به يك پراكسيس يا تئوري راهنماي عمل تاريخ اكنون خود، با تعريف و تثبيت اتيك و الهيات اصلاحطلبي، با دعوت خود به مسووليتپذيري نسبت به «انتخاب»هاي تاريخي خود: انتخاب آنچه ميخواهيم دوباره به دست آوريم يا كنار بگذاريم؛ انتخاب ميان «خود» و «جنبش»، با گشودن درها و پنجرهها براي ورود هواي تازه انديشگي و گفتماني، با تن دادن به منطق و قاعده چرخش نخبگان، و با بازگشت به سياست اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي. اصلاحطلبان از اين پس با چه مكانيزمي ميتوانند فقدان گفتمان منسجم و راهنماي عمل (مانيفست و قانون اساسي) اصلاحات را رفع كرده تا از تشتتهاي احتمالي پيشرو و امتحان پس داده پيشين جلوگيري كنند؟ با رفع همين «فقداني» كه به آن اشاره كرديد. اصلاحطلبان چگونه و با اتخاذ كدامين برنامه روش و فرصتي ميخواهند بدنه اجتماعي را شكل دهند و از اين پس چگونه ميتوانند بيشترين ارتباط را جداي از صندوق راي با تودههاي اجتماعي و سيل انبوه طرفداران و هواداران خود داشته باشند؟ آيا اصلاحطلبان در اين ميان توان تقويت ابزارهاي ارتباط مستقيم با مردم همچون احزاب، ان جي اوها و سنديكاها را در اختيار دارند؟ اصلاحطلبان بايد مقدم و مرجح بر عرصه سياسي، عرصه اجتماعي را گستره بازيگري خود قرار دهند و تسخير ريزبدنههاي اجتماعي را بر تسخير دژ باستيل سياست و قدرت ارجحيت و اولويت دهند، و در اين مسير، توام با تقويت كار فكري به نهادسازي نيز بپردازند. اصلاحطلبان بايد مردان و زنان تمام فصول و تمام عرصهها باشند و در ايام «پيشا و پساانتخابات» نيز، از خود علايم حياتي نشان دهند. به ديگر سخن، اصلاحطلبان نبايد حسهايي بويايي، چشايي ، بينايي، شنوايي و ادراكي خود را محصور و محدود به قدرت سياسي كنند، بلكه بايد رايحه و طعم و صورت و صداي خوش قدرت اجتماعي و فرهنگي را نيز احساس و درك كنند، و براي تسخير اين قدرت برنامه و استراتژي داشته باشند. اصلاحطلبان چگونه ميتوانند مظروف اصلاحات جديد را همسان با ظرف مناسب آن خلق كنند تا اشتباهات و خطاهاي استراتژيك ديروز رخ داده در جنبش اصلاحطلبي دوباره تكرار نشود و بر اين اساس اصلاحطلبان در شرايط حاضر براي هماهنگ كردن مظروف خود با ظرف جامعه چه كارها و اقداماتي بايد انجام دهند؟ نخست بايد شناخت دقيق و واقعي از «ظرف» داشته باشند، دوم، بايد آگاهي، دانش و اراده لازم براي ساختن و پرداختن يا فرآوري «مظروف» را داشته باشند، و سوم، بايد امكان و استعداد درخور هم كردن ظرف و مظروف را داشته باشند. به بيان سادهتر، اصلاحطلبان بايد تلاش كنند ظرف اجتماعي را آن گونه كه هست و نه آن گونه كه دوست ميدارند و يا چارچوبها و قابهاي نظري آنان افتضا ميكند، ببينند، و نيز، به گفتمان خود نه بهمثابه يك «نص» با گزارههاي محكم و غيرقابل ترديد، كه بهمثابه يك «متن» كه از امكان و استعداد نو شدن برخوردار است بنگرند، و تلاش كنند در تعامل ميان ظرف و مظروف و پروژه و پروسه به سامان گفتماني نويني دست يابند كه راهنماي عمل اجتماعي و سياسي آنان در شرايط جديد شود. مفروض بر دريافت مجوز براي بازيگري سياسي چه راهكارهايي را براي تغييرات برخي مناسبات حقوقي و اجرايي دارند؟ جامعه سياسي امروز ما سخت نيازمند قوانين تعريف و تثبيتشده حقوقي در زمينه جرم سياسي يا قوانين حاكم بر بازيگري سياسي (فردي و جمعي) در اشكال و صور مختلف آن است. بايد به تمهيدات و ترتيبات حقوقياي انديشيد كه در پرتو آن فعاليت يا عدم فعاليت احزاب و گروههاي سياسي از ثبات و امنيت بيشتري برخوردار شود و مانايي و پويايي آن دستخوش سلايق و علايق و غرض و مرض اين و آن نشود. جامعه سياسي ما همچنين نيازمند تدوين قانون احزاب - در معناي واقعي حزب – است. چنانچه بپذيريم حزب نماد و نمود تفاوت و ديگربودگي است، آنگاه حزب زماني حزب است كه هم در پرتو آرمانهاي سياسياش زيست و فعاليت كند، و هم كارايي سبكهاي متفاوت زندگي سياسي و اجتماعي را به اثبات برساند. حال فرض كنيد كه احزاب – در پرتو نگاه خيره برخي اصحاب قدرت - در همان بدو تولد خود گريزي جز تن دادن به نوعي «ادغام حذفي» و «حذف ادغامي» نداشته باشند، يا به بيان ديگر، جز از رهگذر فرآيند «خوديشدن» و تبديل شدن به «سوژه منقاد» و يا «ابژه قدرت حاكم» امكان بروز و ظهور نداشته باشند، آنگاه تحت نام حزب با چه پديدهيي مواجهايم؟ پاسخ واضح و مبرهن است: «حزب بدون حزب»؛ حزبي كه از حزببودن فقط نامش را يدك ميكشد و اثري از نشانهها و علايم حياتي حزبي در آن مشاهده نميشود. اين گونه احزاب، آگاهانه يا ناآگاهانه، جزيي از صحنه نمايش قدرت هستند. بنابراين، انديشيدن به يك قانون حزبي كه از آفات چنين نگاه خيرهيي مصون باشد، از ضروريات تاريخ اكنون ما است. سازمان سياسي اصلاحطلب در درون ايران قرار دارد يا بيرون از ايران؟ اصلاحطلبي يك جريان به فراگيري جغرافياي انساني تمامي ايرانيان است، اما رهبري آن در درون و بدنه اصلي تشكيلاتي آن نيز در درون است. بدبيني بخشي از نهادهاي حاكميتي و چهرههاي تاثيرگذار در حاكميت نظام به اصلاحطلبان آيا ميتواند تبديل به خوشبيني شود؟ اصلاحطلبان براي تغيير اين رويكرد چه گامهايي بايد بردارند؟ اصلاحطلبان بايد از زير آستري كه ديگران به رويشان كشيدهاند بيرون بيايند و چهره واقعي خود را به نمايش بگذارند. بيترديد، صحنه اين نمايش بايد جامعه باشد، جايي كه مردم تماشاگر و تماشاگر-بازيگر آن هستند. مفروض بر صدور مجوز براي احزاب منفعل و توقيفشده اصلاحطلب و مفروض بر اينكه اصلاحطلبان بتوانند از همه اهرمهاي سياسي خود براي حضور مقتدر در عرصه بازي سياسي در ايران استفاده كنند. به نظر شما اصلاحطلباني كه روزگاري هم دولت و هم نهاد مجلس را در اختيار داشتند چه برگهيي ميتوانند به برگههاي تجربهشده دوره قدرت اصلاحات اضافه كنند؟ اين اصلاحطلبي گام در چه مسيري ميخواهد بردارد كه در زمان قدرت اصلاحطلبان در دولت سيدمحمد خاتمي برداشته نشده است؟ اكنون زمان بازي كردن اصلاحطلبان با برگه «رشادت» و «شجاعت» است. اصلاحطلبان در گذر سخت تاريخي خود آبديده شده و به بلوغ و رشادت رسيدهاند، لذا اكنون وقت بازي كردن آنها با برگه تجربه و دانش – كه مستلزم نوع و ميزاني از فاصله انتقادي ازخودگذشته خود، برقراري رابطه ديالكتيكي ميان نظر و عمل اجتماعي و سياسي خود، و فهم روح حاكم بر مرحله كنش كنوني و انطباق كنشهاي كلامي و غيركلامي خود با آن است – است. تنها در پرتو اين دانش و تجربه تاريخي (همراه با چاشني شجاعت) است كه امروز ما ميتوانيم (و بايد) به «نواصلاحطلبي» بينديشيم. نواصلاحطلبي رمز و راز مانايي و پويايي جنبش اصلاحطلبي است. نواصلاحطلبي همان طريقت و شريعت ما بهسوي آيندهيي باشكوه است. نواصلاحطلبي همان كارت در دست براي «در بازي ماندن» و «بازي هژمونيك كردن» است. برخي تحليلگران اصلاحطلب معتقدند كه كار اصلي اصلاحطلبان، امروز بايد سكوت و خانهنشيني باشد و نبايد مطالبات سياسي و مدني خود را از روحاني پيگيري كنند. به نظر شما استراتژي امروز اصلاحطلبان سكوت و خانهنشيني است. به نظر شما استراتژي، تاكتيك و تكنيك اصلاحطلبان با توجه به شرايط امروز براي فرداي اصلاحطلبي چه بايد باشد؟ اصلاحطلبان زنده به آنند كه آرام نگيرند، موجند كه آرامش آنان در عدم آنان است. جنبش اصلاحطلبي، اساسا جنبش «مطالبه»هاست. بنابراين، تا مطالبه وجود دارد، جنبش اصلاحطلبي حيات و جوشش دارد. اين مطالبه، امري مستمر است. تا اين مطالبه هست، نقد هست و تا نقد هست، جنبش اصلاحطلبي تمايز و تشخص دارد. با اين بيان، ميخواهم بگويم جنبش اصلاحطلبي براي تضمين مانايي خود گريزي از پويايي ندارد و اين پويايي نيز ممكن نميشود مگر در پرتو «حضور نقادانه» بر سر هر كوي و برزن سياسي و اجتماعي و در هر شرايط سخت و دشوار. جنبش اصلاحطلبي جزيي انكارناپذير از تاريخ امروز و فرداي اين مرز و بوم است و اصلاحطلبان حق ندارند با انفعال و خمودگي خود، اجازه دهند اين تاريخ بيحضور و بياذن آنان ورق بخورد. به نظر شما اصلاحطلبان توان تاسيس جبهه فراگير اصلاحطلبي را دارند؟ آيا اصلاحطلبان ميتوانند به اين مهم دست يابند؟ جريان اصلاحطلبي ماهيتا و طبيعتا بيشتر به يك تشكيلات جبههيي نزديك است تا يك تشكيلات حزبي. اما از يك منظر، دو گونه «جبهه» داريم: جبهه بدخيم و جبهه خوشخيم. مرادم از جبهه بدخيم نوعي جمعيتشدگي وصلهپينهيي است كه جمعآمدگان را نه ريسماني مرصوص كه طنابي پوسيده به يكديگر وصل كرده است. چنين «وصلي» «فصلي» است و چون فصل به سر آيد خزان آن جبهه نيز فرارسد. فصل اينگونه جبههها همان دوران پيشاقدرت است و در فرداي پساقدرت نخها و نخنماهاي وصل اندكاندك از هم ميگسلند و ياران غار ديروز به خاران راه امروز تبديل ميشوند. جبهه خوشخيم در مقابل چنين جبههيي است و از نوعي انسجام نظري و عملي يا از نوعي جغرافياي مشترك گفتماني مانا و پويا بهره ميبرد. در شرايط كنوني، اگرچه جبهه اصلاحطلبي را كاملا از نوع نخست نميدانم، اما امكان و استعداد دستيابي آنان به نوع دوم، در آينده نزديك را نيز بعيد ميدانم. با توجه به اقتدار اجتماعي گفتمان اصلاحات و انشقاق و واگرايي موجود در اردوگاه اصولگرايان، آرايش سياسي كشور از اين پس بازهم ميان اين دو جناح ترسيم خواهد شد يا آنكه خردهگفتمانهاي سياسياي ميتواند از دل اين دو جناح سياسي متولد شود و براي هر دو بحرانآفرين باشد؟ بازيگران بالقوه و بالفعل زيادي در جامعه امروز ما متولد شدهاند، اما امكان بالندگي و شكوفايي ندارند، چون در عرصه پراتيك اجتماعي و سياسي حضور فعال آنان بهرسميت شناخته نشده است. لذا كماكان بوم نقاشي رسمي سياسي كشور توسط نقاشان سياسي ديرآشنا – يعني اصولگرايان و اصلاحطلبان – نقاشي خواهد شد. اما عرصه سياست، صرفا گستره رسمي و اسمي آن نيست، بلكه تمامي ساحتهاي اجتماعي ميتوانند به عرصه بازيگري، بازيگوشي و نقشآفريني سياسي تبديل شود. اين عرصه دقيقا همان عرصهيي است كه توسط بازيگران غيررسمي اشغال شده است. افزون بر اين، ترديد ندارم كه از درون خانه و كاشانه اين دو طيف و جناح رسمي، صداهاي متفاوت به گوش خواهد رسيد و نظم و نظام نظري و عملي اين جريانها را با چالش مواجه خواهد كرد. با توجه به آنكه جنابعالي از اخبار و تحركات درون اصلاحطلبان مطلع هستيد و كاركردهاي امروز اصلاحطلبان را ميدانيد فكر ميكنيد چه آيندهيي در انتظار اصلاحطلبان باشد و فرجام اصلاحطلبي چه خواهد بود؟ آينده اصلاحطلبان در گروي اراده معطوف به آگاهي امروز آنان است. به بيان ديگر، آنچه انتظار اصلاحطلبان را در فردا و پسفردا ميكشد، همان است كه امروز بهسوي فردا پرتاب كردهاند. ترديد ندارم كه آينده سياسي اين سرزمين كهن آيندهيي اصلاحطلب خواهد بود. اصلاحطلبان بايد خود را براي ورود به اين آينده آماده سازند، در غير اينصورت شاهد تغييري جدي در كارگزاران اين آينده خواهيم بود. به عنوان سوال آخر، اين روزها شاهد تحركاتي در پيكره جريان اصلاحطلبي و صداها و نداهاي متفاوتي در فضاي آن هستيم. يكي از اين نداهاي متفاوت، تشكيلاتي بهنام ندا (نسل دوم اصلاحطلبي) است. برخي تلاش دارند كه شما را به عنوان تئوريسين اين تشكيلات معرفي كنند. خودتان چه ميگوييد و چه موضعي داريد؟ موضع من همان موضع خاتمي است. من هم حريم اصلاحطلبي را يك حريم خصوصي و انحصاري نميدانم، گفتمان اصلاحطلبي را سرشار از بازيهاي زباني ميدانم، آن را يك جريان تاريخي در صيرورت ميبينم، از گذشته و گذشتگان اصلاحطلبي شرمسار نيستم، هر ندايي را كه متضمن يا موجب و موجد نوعي فصل و فاصله ميان اصلاحطلبان باشد نميپسندم، با درونيكردن شكافها و شيارها و ستيزشهاي سياسي موافق نيستم، و نهايتا، عبور از خاتمي را نميپذيرم. لازم است همينجا متذكر شوم با تمام احترامي كه براي دوستان «ندا» قايل هستم، هيچگونه ربط و ارتباط نظري و عملي با آنان ندارم. |
|
جنبش اصلاحطلبي، اساسا جنبش «مطالبه»هاست. بنابراين، تا مطالبه وجود دارد، جنبش اصلاحطلبي حيات و جوشش دارد. اين مطالبه، امري مستمر است. تا اين مطالبه هست، نقد هست و تا نقد هست، جنبش اصلاحطلبي تمايز و تشخص دارد
|
|
«جنبش را پاس بدارند» و منافع و مصالح جنبش را بر منافع و مصالح خود ترجيح بدهند. بيترديد، با بهرهيي آزادانه از پابلو نرودا، جنبش اصلاحطلبي آرام آغاز به مردن خواهد كرد اگر اصلاحطلبان از هويت و تماميت جنبشي خود قدرداني و پاسداري نكنند
|
|
بسياري از اصلاحطلبان يقهسفيد قواعد بازي اصلاحطلبانه خود را به پشيزي فروختند و بازيگوشي پيشه كردند و از رقيب بازي خوردند
برخي ديگر از اصلاحطلبان اولترااصلاحطلب، كاتوليكتر از پاپ شدند و بر شيپور عبور دميدند كمتر اصلاحطلبي اصلاحطلبانه رفتار كرد و كمتر اصلاحطلبي جنبش شكوهمند اصلاحطلبي را پاس داشت و نظر و عمل خود را با روح آن سازگار كرد فقدان متني متين و تصويري اصيل از اصلاحطلبي، بر رونق بازار مكاره كاريكاتوريستهاي سياسي ضداصلاحات افزود بايد از رييس تراشي جديد براي اصلاحطلبان كاملا پرهيز كرد نبايد طبع و طبيعت متكثر و متنوع جريان اصلاحطلبي را اسير منش و روش شخصي افراد كرد |
برچسب ها:
محمد رضا تاجيك
نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
آخرین اخبار
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- تلاش هميشگي زنان و دختران براي احقاق حقوق خود
- از نگاه جنسيتي جامعه به زنان بيزاريم
- براستي زن بودن کار مشکلي است
- از سَتّاره فرمانفرمائيان تا مسموم سازي دختران
- حلاليت طلبيدن يا عذرخواهي
- به ياد منصور بهرامي و عشقش به بوشهر/ هنرمندي که خودش بود
- هنرمندان جوان را فراموش نکنيد
- تاثير و جايگاه منوچهر آتشي در فضاي ادبي ايران زمين
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- عميق مثل اقيانوس
- کتاب مطبوعات و شهروندی
- 32 ساعت شيفت داروخانه طول مي کشيد و از شدت خستگي به گريه مي افتادم
پربیننده ترین
- تصاویری دیدنی از بخشو نوحه خوان سینه زنی بوشهری
- حلقه سیدزاده و یاحسینی در دانشنامه بوشهر وجود ندارد
- مقالات نسیم جنوب در سوگ آتشی
- استانداری فارس الحاق روستاهای هرمزگان به فارس را کلید زد
- دیدنی های بوشهر: کلیسای ارامنه گریگوری
- آقاي استاندار، «گذشته چراغ راه آينده است»
- آقای رئیس جمهور! بیش از این عقب ننشینید
- عکس های دیدنی از كودتای 28 مرداد سال 32
- اعتدال دولت در خطر خودزنی و سلب اختیار کردن از خود
- پورفاطمی: فارسی ها در کمین دستیابی به عسلویه هستند
- براستی محمود ابراهیم زاده که بود؟
- دیدار نوروزی اهل فرهنگ با ایرج شمسی زاده + تصاویر
- گزارش و تصاویر مراسم نکوداشت استاد ایرج شمسی زاده
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 746
- درباره کنسرت "لیان" و دلواپسان بندر: آیا زمان عبرت فرا نرسیده است؟!