اعتماد- سياستنامه: حسن روحاني، رييسجمهور يازدهم در مراسم آغاز سال تحصيلي در پانزدهم مهرماه در تالار اميني دانشگاه تهران گفت كه «دانشگاه باشگاه سياسي نيست، مركز فعاليت احزاب نيست»، اما بلافاصله بعد از آن گفت «هر كس ميتواند در مسائل سياسي، اجتماعي حضور پيدا كند» تاكيد رييسجمهور در اين سخنراني بر آن است كه فعاليتهايي كه در دانشگاهها صورت ميگيرد، لزومي ندارد كه صرفا سويه سياسي داشته باشد و ميتواند به مسائل متنوع داخلي و خارجي مثل محيط زيست نيز معطوف شود. اتفاقا اين چندبعدي بودن خصيصه اصلي يك جنبش دانشجويي پوينده و فعال است. به تعبير ديگر جنبش دانشجويي به خاطر ويژگيهاي كنشگرانش كه جواناني باهوش و آرمانخواه هستند، همواره از تكبعدي بودن به دور بوده و نسبت به مسائل مختلف سوگيري ميكند. به همين دليل است كه ميبينيم در تاريخ جنبش دانشجويي ايران، دانشجويان نه فقط نسبت به مسائل سياسي كه به معضلات اجتماعي و مشكلات فرهنگي نيز واكنش نشان ميدادند و چنان كه در گفتار حميدرضا جلاييپور در صفحه امروز خواهيم خواند، همواره در متن جنبشهاي اجتماعي بودهاند
حميدرضا جلاييپور در مراسم آيين بازگشايي انجمن اسلامي دانشكده حقوق: |
|
محسن آزموده/ در ميان فضاهاي اجتماعي متكثري كه حوزه عمومي يا گستره همگاني (public sphere) را تشكيل ميدهند، دانشگاهها از هر نظر پيشرو و متجدد هستند، كنشگران اصلي آن اساتيد و نخبگان علمي و فرهنگي جامعه هستند و دانشجويان، يعني جواناني باهوش و پر انرژي و آرمانخواه كه به فعاليت علم اندوزي مشغول هستند، فعاليتهايشان غيرانتفاعي است، درگير مسايل روزمره و مشكلات اقتصادي نشدهاند و با ذهني باز جامعه و جهان را مينگرند و در بطن تحولات علم و تكنولوژي و پيشرفتهاي فكري و فرهنگي قرار دارند. فضاي دانشگاه نيز در اين امر موثر است، يعني محيط علم و دانش و نقد و بررسي كه در آن امكان گفتوگوي آزاد و هوشمندانه بيش از هر جايي امكانپذير است. از اين حيث ميتوان سطح سرزندگي جامعه را با ميزان نشاط و پويايي دانشگاه و دانشجويان سنجيد. حميدرضا جلايي پور از همين جنبه به جنبش دانشجويي مينگرد و بر اين باور است كه اين جنبشها از مهمترين و موثرترين جنبشهاي اجتماعي ايران معاصر هستند كه ميتوانند وظيفه خطير حفظ عرصه نقد و بررسي را به عهده بگيرند و گفتمانسازي كنند. آنچه در ادامه ميآيد روايتي از سخنراني اين استاد جامعهشناسي سياسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در محفل بازگشايي انجمنهاي اسلامي دانشجويان است كه روز دوشنبه چهاردهم مهرماه در سالن شيخ انصاري دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد. جنبشهاي اجتماعي نشانه حيات جامعه جامعه هويتي پويا و زنده است و حضور يا غياب برخي عناصر و تواناييها در آن نشانگر زندگي و پويايي يا انفعال و ركود در آن است و ميتواند معيار و شاخص ارزيابي ميزان سرزندگي و نشان آن جامعه باشد. براي مثال اگر بر جامعهيي ارزشهايي چون همبستگي و اتحاد مسلط باشد، نشانگر شادماني و سرزندگي آن جامعه است اما اگر ارزشهايي بر جامعه مسلط باشد كه مردم را به جان هم بيندازد و باعث شود كه مردم از هم كينه داشته باشند در چنين جامعهيي زندگي بسيار دشوار ميشود و ميتوانيم بگوييم كه اين جامعه به جاي توانايي، ضعف دارد. بنابراين يكي از تواناييهاي هر جامعه ارزشهاي مشترك آن است و اين به آن بستگي دارد كه اين ارزشها تا چه اندازه انساني و فراگير است و ميتواند تمام افراد آن جامعه را در بر بگيرد. مثال ديگر از تواناييهاي جامعه كه در جامعهشناسي به كار ميرود، ميزان سازماندهي و نهادمندي جامعه است يعني چقدر نهادها در جامعه شكل گرفتهاند و تا چه اندازه كارايي دارند و تا چه ميزان گسترش يافتهاند. نهادمندي خود جامعه به آن معناست كه دولت بدون اينكه هزينهيي بكند، نهادها خودجوشانه و اتوماتيك به حيات مثبت جامعه تداوم ميبخشند و زندگي با آرامش بهتري صورت ميگيرد. بر خلاف تصوري كه نزد برخي رايج است، به باور من يكي از تواناييهاي جامعه، حضور جنبشهاي اجتماعي در آن است. گروهي به غلط فكر ميكنند كه جنبشهاي اجتماعي متعلق به گروهي انسانهاي عصباني است كه به دليل خشم و نارضايتي، اعتراض ميكنند در حالي كه اينچنين نيست. جنبشهاي اجتماعي نشانگر توانايي جامعه است و نشاندهنده آن است كه جامعه زنده است و مشكلاتش را ميفهمد و ميخواهد آنها را به ديگران عرضه كند. مخاطب اين جنبشها ميتوانند متفاوت باشند، گاهي دولتها مخاطب جنبش اجتماعي هستند، گاهي ساير طبقات و گروههاي جامعه مثل طبقات مسلط مخاطب اين جنبشها هستند و گاهي نيز اين جنبشها كل دنيا را مخاطب خود فرض ميكنند و اين نشانه خوبي است، يعني بهطور كلي جنبشهاي اجتماعي شورش كور عدهيي عصباني نيست. البته ميتوان بهطور جداگانه شورشهاي اجتماعي را مورد بررسي قرار داد و در اين باره بحث كرد كه چرا جنبشهاي اجتماعي به شورش ميانجامند اما جنبشهاي اجتماعي فينفسه مثل نهادها و ارزشها در جامعه هستند. جنبشها علامت سرزندگي و توانايي جامعه هستند. به نظر من در جامعه ايران در تاريخ معاصر ميتوان حدود 20 جنبش شناسنامهدار را بر شمرد. يكي از جنبشهاي جا افتاده جامعه كه از زمان تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313 و گسترش ساير دانشگاهها در كشور، قدرت گرفت، جنبش دانشجويي است. بر اين اساس معتقدم كه وجود جنبش دانشجويي امري مثبت و مفيد براي جامعه است و از اين جهت به آن نمينگرم كه آن را محصول ناكارايي جامعه و پيامد آسيبزاي آن بررسي كنم. جنبش دانشجويي نوك پيكان جنبشهاي اجتماعي در ايران معاصر در ابتدا مايلم به سابقه جنبش دانشجويي در ايران اشارهيي مختصر داشته باشم. حدود 80 سال گذشته، جنبش دانشجويي يا پيشقراول جنبشهاي سراسري ايران بوده است، يا يكي از مولفههاي اصلي آن بوده است يعني جنبش دانشجويي يا اساسا خودش حركت اجتماعي را به راه ميانداخته است و بعد در دنباله آن بخش وسيعتري از جامعه به حركت در ميآمدند، يا جامعه به حركت ميآمده و يكي از اصليترين عناصر آن جنبش دانشجويي بوده است. براي مثال ما جنبش ضد استبدادي و ضد استعماري عظيمي داشتهايم كه تحت عنوان نهضت ملي نفت آن را ميشناسيم. به واقع يكي از مولفههاي اساسي اين جنبش، جنبش دانشجويي بوده است. همچنين از سال 1320 تا 1327 يك حركت جدي كارگري در ايران داشتهايم كه سركوب شد و الان هدفمان ارزيابي و بررسي ماهيت آن نيست اما يكي از مولفههاي اصلي آن جنبش دانشجويي بود كه بخش دانشجويياش به ويژه بعد از 1332 سركوب شد. همچنين از بعد كودتاي 28 مرداد 1332 به تدريج شاهد حركتي تدريجي هستيم كه به قيام مردمي 15 خرداد 1342 منتهي ميشود، باز شاهديم كه يكي از مولفههاي اين حركت جنبش دانشجويي بوده است. پس از سركوب قيام 15 خرداد به تدريج شاهد جنبش پر سر و صداي چريكي در ايران بوديم كه جريانهاي متنوع چپ و راست و مذهبي و غيرمذهبي را در بر ميگرفت. باز در اين جريان نيز يكي از مولفههاي اصلي جنبش دانشجويي بوده است يعني جنبشهاي چريكي تقريبا از دل دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتي شريف و تا حدودي پليتكنيك درآمدند. در جريان انقلاب اسلامي نيز در حركت عظيم مردمي، جنبش دانشجويي پيشقراول بوده است. در سالهاي 1355 و 1356 بود كه حركت انقلاب اوج گرفت و جنبش دانشجويي نيز پيشگام اين حركت بود تا اينكه به بهمني كوبنده تبديل شد. انقلاب كه پيروز شد، بار ديگر اين جنبش دانشجويي بود كه ميخواست از آرمانهاي انقلاب دفاع كند. اين جنبشهاي دانشجويي بودند كه نخستين نهادهاي انقلابي پس از انقلاب را تشكيل دادند، اين نهادها مثل سپاه، بسيج، بنياد مسكن، جهاد سازندگي و... از خلأ نيامدند و آنها را دانشجوها ايجاد كردند. از همه مهمتر جنگي بود كه به ما تحميل شد و همه دنيا عليه ما بود. بار ديگر اين جنبش دانشجويي بود كه در سازماندهي دفاع مقدس نقش جدي داشت. بعد از جنگ كه بحث سازندگي مطرح شد، به تدريج جنبش دانشجويي پيشروي جنبش اصلاحي بود و به همين خاطر نيز بيشترين هزينه را متحمل شد. بعد از عصر اصلاحات و در دوران مهرورزي، بار ديگر در ايستادگي مدني اين هشت سال، يكي از مولفههاي اصلي حركت دانشجويي بود كه البته بايد اذعان كرد جنبش دانشجويي در اين هشت سال نسبت به ساير اقشار و گروهها بيشترين هزينه را داد. سال 1392، در تاريخ جمهوري اسلامي اهميت ويژهيي دارد، زيرا ما در اين سال از يك فضاي امنيتي به يك عرصه اعتدالي حركت ميكنيم و از عصر داد و بيداد و شعارزدگي به سمت عقلانيت گام بر ميداريم. اين حركت به سادگي ايجاد نشد و به نظر من مولفه اصلي و نوك پيكان اين حركت را جنبش دانشجويي تشكيل ميداد. به خصوص بايد از تاثيرگذاري دانشجويان در شهرستانها و شهرهاي كوچك و مناطق محرومتر و نه در شهرهاي بزرگ ياد كرد. با اين مرور كلي درمييابيم كه در حركتهاي عمدهيي كه در طول 80 سال گذشته رخ داده، دانشجويان نقشي اساسي و محوري داشتهاند. جنبش دانشجويي سياسي و توفنده يا فرهنگي و مبتني بر سبك زندگي با بررسي اين تاريخچه كلي جنبش دانشجويي ميتوانيم دو گونه يا دو نوع يا دو ويژگي كلي را بتوان از يكديگر متمايز كرد. گونه اول جنبشهاي دانشجويي سياسي، پر صدا و توفنده بودند. جنبشهاي سياسي بهطور كلي چهار ويژگي عمده دارند: نخست اينكه بر يك نارضايتي شديد عمومي سوار است؛ دوم اينكه گفتمان شديد انتقادي دارند، سوم اينكه سازماندهيهاي آشكار يا پنهان دارد (يعني اگر اوضاع مساعد باشد، سازماندهي آنها مشخص است و همه از آن اطلاع دارند و در زماني كه اوضاع امنيتي و بسته باشد، زيرزميني ميشوند) و چهارم اينكه پي در پي و مستمر هستند. در جامعهشناسي سياسي هر جنبشي كه اين چهار ويژگي را داشته باشد را جنبش سياسي توفنده ميخوانند و همه چه در داخل و چه خارج از كشور از حضور آنها مطلع ميشوند. الان تنها برخي از جنبشها در دنيا هستند كه در رسانهها و اخبار انعكاس وسيعي مييابند. به نظر من اين جنبشهاي سياسي هستند كه بازتاب گستردهيي در رسانههاي دنيا دارند. جنبشهاي دانشجويي نيز زماني كه سياسي و توفنده ميشوند، انعكاس گستردهيي مييابند. اما در برخي دورهها حركتهاي دانشجويي، فرهنگي بودهاند و به همين خاطر با حركتي آرام به مسير خود ادامه دادهاند و چندان سر و صدايي به پا نميكردهاند. به همين خاطر همه فكر ميكنند كه در اين دورهها جنبش دانشجويي دچار انفعال و ركود شده است. اينگونه از جنبش دانشجويي مربوط به زمانه و شرايطي است كه فضاي سياسي و اجتماعي باز است و نيازي به حركتهاي سياسي توفنده نيست يا در زمانهايي رخ ميدهند كه فضا بيش از اندازه بسته است و عمل سياسي دانشجويي پرهزينه ميشود. در اين شرايط حركتهاي دانشجويي غيرسياسي ميشوند و بهطور مستقيم دولت را نشانه نميگيرند و به نقد سياست رسمي نميپردازند اما از ارزشها، الگوها و رويههايي در زندگي روزانهاش دفاع ميكنند كه در برابر ديدگاهها و نگرشهاي رسمي موضعگيري ميكنند. جنبش دانشجويي در اين شرايط با در پيش گرفتن آن چه امروز سبك زندگي ميناميم، مخالفت خودش را با سياست رسمي اعلام ميكند و از آن جا كه دانشجويان زياد و جوان هستند و جزو نيروهاي اجتماعي موثر هستند، تاثير نيز خواهند گذاشت و تغيير اعمال ميشود. بين سالهاي 1342 تا 1355 انجمنهاي اسلامي در دانشگاهها يك جنبش اعتراضي فرهنگي نرم را به نمايش گذاشتند، ايشان اين اعتراض را تند و شديد بيان نميكردند، البته اجازه و امكان آن هم نبود. آن زمان دوران جنگهاي چريكي و حركتهاي مسلحانه بود. انجمنهاي اسلامي در دانشگاهها به نحوه خاصي لباس ميپوشيدند، به شكل خاصي حرف ميزدند، از ارزشهاي ويژهيي دفاع ميكردند و بهطور كلي سبك زندگي منحصر به فردي را ترويج ميكردند و به نمايش ميگذاشتند. اين شكل از سبك زندگي آن چيزي نبود كه دستگاه رسمي رژيم پهلوي ترويج ميكرد. در خاطرات و سخنرانيهاي به جا مانده از آن زمان شنيده و خواندهايم كه بارها شاه با لحني متعجب و معترض ميگفت كه چرا دانشجويان آن طور كه ما ميخواهيم رفتار نميكنند و به تعبير امروزي سبك زندگي متفاوتي دارند؟ وقتي سبك زندگي استمرار پيدا كند، از مدتي به بعد همهچيز را تغيير ميدهد، چنان كه ديديم در انقلاب اسلامي همين انجمنهاي اسلامي تاثيرات گستردهيي داشتند. به نظر من حركت دانشجويان بين سالهاي 1384 تا 1388 را ميتوان نوعي ايستادگي مدني در همين قالب خواند، يعني مثل جنبش دانشجويي در عصر اصلاحات چندان سر و صدا نداشت، اما به هر حال نوعي حركت پيش رونده بود و اتفاقا اين ايستادگي ثمربخش بود، يعني اگر اين ايستادگيها و مقاومتها نبود، ما رخداد 92 را نداشتيم. دفاع از عرصه نقد و بررسي مساله اصلي آن است كه آيا ميتوان مولفه يا خصيصهيي يافت كه تمام اين عقبه و پيشينه جنبش دانشجويي در انواع مختلف و تنوع كثيرش را به يكديگر پيوند بزند و موجب تداوم آن بشود؟ به نظر من چنين عنصري را ميتوان يافت. از زماني كه دانشگاه تهران تاسيس شد، يك موضوعي كار اصلي دانشجويان بوده است كه من عنوان آن را دفاع از عرصه عمومي نقد و بررسي مينامم. يعني دانشجويان فعال، با برگزاري سخنراني، همايش، سمينار و... مهمترين مسايل كشور را به بحث ميگذاشتند. از خيلي از اين اقدامات دولتها رضايت نداشتند، اما دانشجويان با وجود اين مخالفتها اقدامات شان را ادامه ميدادند و از عرصه عمومي نقد و بررسي دفاع ميكردند. فعلا مجال آن نيست كه به بررسي اين موضوع بپردازيم كه از دل اين جلسات و نشستها چه محصولاتي به دست ميآمد، گاهي حاصل آنها ايدئولوژيهاي انقلابي بود، گاهي نيز ايدئولوژي اصلاحي نتيجه آن بود، زماني نيز نتيجه آنها حركت كارگري بود و... ما البته نميتوانيم به جاي هر دورهيي فكر كنيم و الان نيز ميتوانيم در مقام خودمان تصميمگيري كنيم. ما امروز مطابق شرايط روز فكر ميكنيم و عمل ميكنيم. سي سال ديگر اقدامات امروز ما مورد نقد و ارزيابي قرار ميگيرد. اما هر فردي در نهايت فرزند زمان خودش است. در حدود 70 سال گذشته نيرويي كه ميتوانسته از نقد و بررسي دفاع ميكرده جنبش دانشجويي بوده است و اين كار را نيز كرده است، زيرا اولا دانشجويان بهطور عمومي باهوشترين جوانان جامعه بودهاند؛ ثانيا چهار سال مخارج و معيشت شان را از طريق خانوادهها تامين ميكنند و در نتيجه زمان آزادتري دارند؛ ثالثا اينكه به دليل نداشتن مشغلههاي رايج آدمهاي ميانسال مثل فرزند و همسر و كار، مثل ايشان محافظهكار نيستند؛ رابعا در دانشگاه فضاي بحث آزاد فراهم است و آدمها با انديشهها و ديدگاههاي مختلف حضور دارند و گوشي براي شنيدن وجود دارد. بنابراين دانشگاه و زندگي دانشجويي شرايطي را فراهم ميكند كه عرصه عمومي نقد و بررسي امكان شكلگيري دارد. بهطور كلي اگر تغيير و تحولات گفتماني را در حدود شش يا هفت دهه گذشته بررسي كنيم، در مييابيم كه محورهاي اين گفتمانها متناظر با فعاليتهاي دانشجويان در جلسات و نشستها و سمينارها و سخنرانيها مطرح شده است. بنابراين تقويت و دفاع از عرصه عمومي را ميتوانيم خصيصهيي بخوانيم كه در تمام حركتهاي دانشجويي اعم از چپ، راست، مذهبي، غيرمذهبي و... در دهههاي گذشته مشترك است. نقد و بررسي به مثابه قلب تپنده مردمسالاري درباره اهميت و ارزش اين خصيصه به شيوههاي مختلف ميتوان انديشيد. مهمترين مشكل كشور ما امروز تراكم آسيبهاي اجتماعي است. ما امروز بيش از سه ميليون معتاد و 10 ميليون فقير مضطر داريم، بيش از 10 ميليون نفر در جامعه از افسردگي رنج ميبرند و دارو مصرف ميكنند. بيش از 20 ميليون در جامعه مشكل فشار خون دارند، محيط زيست در حال نابودي و اضمحلال است و آسيبها و سختيهاي فراواني در جامعه هست. مهمترين كاري كه بايد صورت بگيرد اين است كه كشور در مدار رشد و توسعه قرار بگيرد، يعني بايد ما حدود 10 تا 20 سال رشد بالاتر از پنج درصد داشته باشيم و راه ديگري نيز نداريم. بدبختي را كه نميتوان توزيع كرد و بايد در جامعه ثروت توليد شود و اين ثروت بايد خرج اداره كشور و عدالت بهتر در جامعه شود. هر كدام از آسيبهاي اجتماعي مذكور را بررسي كنيم، در مييابيم كه همه آنها در اين ويژگي مشترك هستند كه ما به يك رشد پايدار اقتصادي احتياج داريم. قريب به 20 سال است كه چنان كه دكتر بشيريه بحث ميكرد، روشن شده است كه توسعه اقتصادي بدون توسعه سياسي امكان پذير نيست. اگر بخواهيم توسعه اقتصادي را بدون توسعه سياسي پيش ببريم، در جامعه مدام با بحران و بيثباتي همراه هستيم. بنابراين راهي نداريم جز اينكه به مردم احترام بگذاريم و ساز و كارهاي مردمسالاري را جدي بگيريم. در نتيجه ما به يك ثبات پايدار ميرسيم و به رشد ميرسيم. در غير اين صورت هر از گاهي يك نفر برميخيزد و ادعا ميكند كه ميخواهد به فقيرها رسيدگي كند و پولها را سر سفرهها توزيع ميكند و در نتيجه به يك رشد پايدار نميرسيم و رشد پنج?درصد دوره اصلاحات به رشد منفي شش درصد ميرسد. بنابراين درمييابيم كه مردمسالاري مساله ما است. يعني اگر بخواهيم كشور را اصلاح كنيم، بايد سازوكارهاي مردمسالاري را تقويت كنيم. بحثهاي گستردهيي درباره اين صورت ميگيرد كه قلب تپنده دموكراسي چيست. البته ميتوان در پاسخ به اين سوال از احزاب، انتخابات، مطبوعات آزاد، حقوق شهروندي و... ياد كرد. اما به نظر من قلب تپنده دموكراسي عرصه نقادي است. در يك كشور ممكن است انتخابات برگزار شود، اما در آنجا دموكراسي حضور نداشته باشد. مشكلي كه الان در دنيا بروز كرده است، دموكراسيهاي ظاهري است، يعني دموكراسيهايي كه به ظاهر در آنها انتخابات صورت ميگيرد، اما در واقع در آنها آزادي حكمفرما نيست. در دموكراسي واقعي نقد و بررسي امنيت دارد. بنابراين عرصه عمومي نقد و بررسي مثل نان شب براي كشور ما لازم است و روندي است كه با جنبش دانشجويي شاهد آن هستيم و از اين حيث است كه فعاليتها و جنبشهاي دانشجويي اهميت مييابند. دانشجويان به مثابه حافظان عرصه عمومي در چهار سال آينده به نظر ميرسد با گشايشي كه صورت گرفته، دوباره بازگشت عرصه عمومي نقد و بررسي را در دانشگاهها خواهيم داشت، زيرا كشور با مسايل و مشكلات اساسي مثل محيط زيست، تورم، فساد و... مواجه است. اين مشكلات كشور ما را به خطر انداخته است و زندگي جمعي ما را تهديد ميكند بنابراين لازم است درباره آنها نقد و بررسي و بحث و گفتوگو صورت بگيرد. اين بحث و بررسي آن چيزي نيست كه الزاما مورد پسند حكومت واقع شود. حكومت بحث خودش را داشته باشد، اما مردم هم بايد بحث كنند. در شرايط فعلي ايران اين عرصه عمومي نقد و بررسي بهتر و بيشتر از هر جايي در دانشگاهها ميتوانند شكل بگيرند. اين عرصه در دانشگاههاست كه ميتواند صداي ديگر و نظر ديگر و راهحلهاي ديگري را ارايه دهد. راهحلهايي كه از جانب قدرت ارايه ميشود، عمدتا به همراه ملاحظات، منافع و مصالح همه جامعه نيست و منافع گروه خاصي در آنها برجستهتر است. مگر اينكه اين مصالح و گفتهها و تحليلها در سطح جامعه نيز مطرح شود. بنابراين چشمانداز آينده جنبش دانشجويي در دوره اعتدال را همان حركت فرهنگي و حمايت و حفظ از عرصه عمومي نقد و بررسي ميدانم. اين جنبش از اين منظر فوقالعاده حياتي است و براي كشور ما سخت لازم است، زيرا عرصه عمومي نقد و بررسي قلب تپنده مردمسالاري است و بدون مردمسالاري رشد سياسي شكل نميگيرد و بدون رشد سياسي عرصه براي رشد اقتصادي نيز ممكن نميشود، در حالي كه رشد و توسعه اقتصادي در يك بازه 20ساله تنها راهحل كشور براي برونرفت از مشكلات است. |
|
جنبشهاي اجتماعي علامت سرزندگي و توانايي جامعه هستند
اگر ايستادگيها و مقاومتها نبود، ما رخداد 92 را نداشتيم كار اصلي دانشجويان دفاع از عرصه عمومي نقد و بررسي است جنبش دانشجويي پيشقراول جنبشهاي سراسري ايران بوده است يك بازه 20 ساله رشد اقتصادي تنها راهحل كشور براي برون رفت از مشكلات است جنبش دانشجويي پيشروي جنبش اصلاحي بود جنبش دانشجويي امري مثبت و مفيد براي جامعه است قلب تپنده مردمسالاري عرصه عمومي نقد و بررسي است جنبش دانشجويي در سازماندهي دفاع مقدس نقش جدي داشت نقد و بررسي بهتر و بيشتر از هر جايي در دانشگاهها ميتواند شكل بگيرد جنبشهاي دانشجويي نيز زماني كه سياسي و توفنده ميشوند، انعكاس گستردهيي مييابند |
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- معماری بومی بافت تاریخی بندر بوشهر
- بانگ آمد که علی را کشتند
- تصاویری از تفریح شبانه بوشهری ها
- جلسه دیرهنگام موافق و مخالفان طرح المان میدان انقلاب بوشهر
- شهر سی ین ایتالیا؛ آزمایشگاه فلسفه سیاسی و دمکراسی
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- بوشهر بهشت ایران در نوروز/ دیار نخلهای سرافراز و دریای خروشان + تصاویر
- آتشسوزی در خط لوله گاز گناوه به گچساران / 3 نفر مصدوم شدند
- عکس های منتشر نشده از پشت صحنه دلیران تنگستان
- استاندار: تصویب منطقه آزاد، تحقق مطالبه ۷۰ ساله بوشهریها است
- عشق ننه معصومه، بوشهر هست
- مملو از عاطفة انساني
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- نابودي بنيانهاي زيستي شهر خورموج و حومه
- در صورت لزوم با عوامل تشویش افکار عمومی در رابطه با منطقه آزاد بوشهر برخورد قانونی صورت می گیرد