راضیه زرگری: شادی و سرخوشی در جامعه ما تا حد زیادی مذمت شده و مطرود است. مردم ایران بیشتر از اینکه با شادی و مناسبتهای شادیآفرین عجین باشند، با غم، اندوه و تراژدی رابطه برقرار میکنند. اصغر مهاجری، جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است این موضوع به احساس ناامنی که در ایرانیها نهادینه شده برمیگردد. مردم به اندازهای که شاد میشوند آن را بروز نمیدهند. بلکه پنهانش میکنند. آنها اساسا یاد نگرفتهاند که دستهجمعی شادی و خوشحالی کنند. حتی ملودیهای شادی ایرانیها هم بوی غم دارد. گفتوگوی ما با این جامعهشناس را در ادامه میخوانید...
میزان شادی و سرخوشی در جامعه ما کم است تاحدیکه مردم هنگامیکه میخواهند به کسی طعنهای بزنند از اصطلاح سرخوش استفاده میکنند. به نظر شما علت چیست و آیا این مسأله ریشه تاریخی دارد؟
ساختار جامعه ایرانی هم به لحاظ جغرافیا، هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ تاریخی طوری است که افراد احساس ناامنی دارند؛ این احساس ناامنی هم ربطی به زمان خاصی ندارد. اگر در سطح کشور این متغیرها را بررسی کنیم میفهمیم بافت کشور ما، ساختار اجتماعی و فرهنگی ما به شکلی است که جامعه ما احساس ناامنی میکند. در طول تاریخ رد پای ناامنی در جامعه ایران زیاد دیده میشود. به همین دلیل اگر خوب به مرزها و دروازههای شهر و حتی رفتارهای اجتماعی ما ایرانیها دقت کنیم، در پستوی ساختار رفتاری مردم نوعی احساس ناامنی دیده میشود. برای مثال در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری میبینیم که الگوی پوشش را جهان اسلام نداشت، شاید فلسفه پوشش در اسلام وجود داشت ولی الگویی برای آن نبود و این الگو را اسلام از ایرانیها گرفت. اینکه چرا ایرانیها چنین پوششهایی داشتند، هم مطالعات رفتار ایرانیها ما را به این واقعیت رهنمود میدهد که در طبقات جامعه یک احساس ناامنی وجود داشت و همین احساس ما را به طرف یک پوشش میبرد.
این احساس ناامنی که شما معتقد هستید در جامعه ایرانی وجود دارد، را میتوانیم دلیل رفتارهای دوگانه بدانیم؟
این احساس درواقع فضایی را در جامعه ایرانی ایجاد کرده که ما دارای رفتارهای چندلایه باشیم. یعنی ایرانیها یک شخصیت چندلایه دارند. به تعبیر جامعهشناسانی مثل گافمن، ما یک رویصحنه داریم و یک پشتصحنه و آنچه در جلوی صحنه مینمایانیم، چیزی نیست که در پشت صحنه ما وجود دارد. شاید به همین دلیل ما بسیاری از رفتارهایی که از مردم میبینیم ظاهر و باطنش متفاوت است. بنابراین زمانیکه فرد احساس ناامنی میکند و رویصحنه و پشتصحنهاش با هم متفاوت میشود، باید به دنبال نمودهای رفتاریاش باشیم و ببینیم چه رفتارهایی بیشتر در میان مردم با این تناقض روبهرو است.
مردم ما در بیان درآمدهایشان شفاف نیستند، حتی اگر پرسشنامههایی را طرح کنیم و از مردم بپرسیم، نمیتوانیم تخمین درستی از میزان داراییهای مردم به دست آوریم. دولت مهرورز که جای خود، دولت تدبیر هم نتوانست در پیمایشها و مطالعاتش بفهمد مردم در چه دهکهای درآمدی قرار دارند. دلیل عمده این موضوع هم به همان احساس ناامنی که در مردم نهادینه شده است، برمیگردد. در واقع مردم ایران در بسیاری از رفتارها این جانب احتیاط «یواش برو یواش بیا گربه شاخت نزنه» را سرلوحه کار خود قرار میدهند. شاد بودن و سرخوشی هم درست دستخوش همین فرآیند میشود؛ بهطوری که مردم خیلی از مواقع در لابهلای حرفهای روزمرهشان عنوان میکنند که طوری رفتار کن مشخص نباشد خوشحال و شاد هستی. تحلیل این پنهان کاری هم از بحثهای روانشناسی عاطفی مثل اصطلاح چشمزدن گرفته تا بحثهای جامعهشناختی دیگر دنبالهدار است.
احساس ناامنی در تحلیلهای جامعهشناختی ما بسیار اهمیت دارد که بدانیم چه باید بکنیم تا مردم از این احساس ناامنی فاصله بگیرند و به خودشان بیشتر نزدیک شوند. متاسفانه مردم ما بهواسطه این احساس یاد گرفتهاند که به زندگی مردم سرک بکشند، پشت صحنههای خصوصی افراد را ببینند و به تعبیر عامیانه فضولی کنند و نتیجه هم این میشود که شادی یکدیگر را برنمیتابند. زمانیکه از یک طرف در ارتباطات عمودی (رابطه مسئولان با مردم) و از طرف دیگر بین رابطه افقی مردم با مردم اعتماد حاکم نباشد، ناامنی بیشتر دیده میشود.
علاوهبر عدم احساس امنیت، عوامل دیگری هم در کمبودن شادی در میان جامعه ما وجود دارد؟
بله؛ درواقع نکته دوم تاثیرگذار در این وضع این است که هرچه سرمایه اجتماعی در جامعهای بیشتر باشد، سه متغیر را پویاتر میبینیم. اول اینکه مردم مشارکت بالایی دارند، دوم اینکه به هم اعتماد میکنند و سوم اینکه شفاف هستند و اطلاعات خود را در ظرفهای شیشهای قرار میدهند نه در کوزههای گلی. اگر این سهمولفه پویا باشد، مردم دیگر پنهانکاری نمیکنند، شادیهایشان را پشت صحنه نمیبرند و روی صحنه شادی خود را بروز میدهند.
نکته سوم در مورد اینکه سرخوشی در جامعه ما کم است هم به ورودی و خروجی شادی برمیگردد. ورودی شادی با خروجی آن همخوانی ندارد. منظورم از شادی، بیشتر شادیهای اجتماعی و گروهی است. یعنی مردم به اندازهای که شاد میشوند آن را نشان نمیدهند. بلکه آن را پنهان میکنند و به شادیهای زیرزمینی روی میآورند. به همین دلیل اساسا یاد نگرفتهاند که دسته جمعی شادی و خوشحالی کنند. به هم نخندند بلکه با هم بخندند. زمانیکه ساختارها، ارزشها، نظامها و هنجارهای رفتاری شادی دستهجمعی در میان مردم درونی نشده است، اگر با موقعیت آن هم مواجه شوند قادر به انجام آن نیستند.
آیا این فرآیند در مورد غم و اندوه هم صدق میکند؟
برخلاف موضوع شادی، مردم ما در ورودی و خروجی غم مشکلی ندارند. حتی در ساختارهای اجتماعی هم شاهد برگزاری مراسم خاکسپاری، ختم و... هستیم که همه نظامهای اجتماعی و سیاسی ما از آن حمایت میکند؛ اما این پشتیبانی از زمینههای شادی دیده نمیشود. مثلا اگر ما در فرهنگمان مراسم چهارشنبهسوری را داریم که یک بستر بسیار ارزشمند آیینی است برای خروج شادیها به صورت دستهجمعی، با این حال از همین الان یاد اون روز که میافتیم غم ما را میگیرد که چه خواهد شد. چراکه این زمینه خروج شادی به یک برنامه خطرناک تبدیل شده که همه در برابر آن میایستند و مخالفت میکنند و هیچ راهکاری هم برای استفاده از این بستر ارایه نمیشود. اتفاقا کشورهای اطراف که همین آیین را دارند به زیباترین روشهای جمعی برای شادیکردن دستهجمعی استفاده میکنند. متاسفانه زمانیکه ما در جامعه شادی میکنیم ملودی شادیمان بوی غم و تراژدی دارد. مثلا ما شهادت ائمه (ع) را تعطیل میکنیم ولی روز تولد امامان معصوم(ع) را که میتواند سبب خیر و شادی و مراسمهای عروسی باشد، تعطیل نمیکنیم. متاسفانه در سیستم سیاسی و اجتماعی ما هم اساسا بستری برای شادیهای دستهجمعی برنامهریزی نشده است. ما استراتژی شادی نداریم در مقابل تا دلتان بخواهد استراتژی غم داریم. زمانیکه این بستر وجود ندارد تمرین شادی و سرخوشی هم نمیکنیم و وقتی میخواهیم دستهجمعی شادی کنیم همه چیز را به هم میزنیم. اتفاق بدی که میافتد این است زمانیکه به اندازه کافی شرایط شاد شدن فردی و اجتماعی را داریم ولی بستر خروجش را نداریم، این احساس جمع میشود یا به شکل شادیهای یواشکی و پارتیهای پنهانی خود را نشان میدهد یا این حجم انبوه که راهی برای خروج ندارد، یکدفعه بیرون میریزد و همه چیز را به هم میزند.
پیامدهای فردی و اجتماعی این فرآیند چیست؟
همانطورکه اشاره کردم این عوامل باعث شده ما در جامعه شاهد سرخوشیها، بشاشیها، طراوتها و امیدها نباشیم و به همین دلیل است که شاید فریاد همه بلند است که این معضل اجتماع ما است چرا امید، طراوت و شادابی میان مردم ما نیست. این کمبود احساس میشود و ضربههای بسیاری از آن میخوریم و تاوانهای سنگین میدهیم. برای مثال، جامعهشناسی مطالعه کرده که افرادی که شادابتر و امیدوارتر هستند نسبت به مسألهای که با آن مواجه میشوند، خیلی پرتوانتر و سریعتر مواجهه کنند و خودشان را رشد و توسعه میدهند. اما اگر همین جامعه به جای متغیر امید و شادابی، متغیرهایی مثل یأس و ناامیدی را داشته باشد، قطعا باعث میشود که در مواجهه با معضلات ضعیف عمل کنند. پیامد دیگر شاداب نبودن در جامعه این است که افراد مدام مسائلشان را از هم پنهان میکنند و نمیتوانند به سمت شفافیت بروند. این پیامدها در میان اقشار جوان و نوجوان جامعه بدتر و وخیمتر است مثل پارتیهای زیرزمینی که حتی از سوی خانوادهها هم کنترل شده نیست و میتواند جوان و نوجوان را به ناهنجاریهای دیگر اجتماعی نزدیک کند.
نکته مهم دیگری که در مورد کماقبالی شادی در جامعه میتوان عنوان کرد این است که اساسا سپهر روانی جامعه ایرانی تراژیک است. در پایان همه داستانهای اسطورهای و فیلمهای ما قهرمانها میمیرند. آخر شاهنامه دشمنان سرزمین موفق میشوند و ایرانیان ناکام هستند.
ناهنجاری دیگر در جامعه ما این است که ما اساسا به خیر محدود معتقدتر هستیم تا خیر عمومی. حسادت میان مردم ما زیاد است. یعنی موفقیتها و کامیابیهای دیگران را مدیون تلاشهای آنها نمیدانیم بلکه فکر میکنیم هرکسی هرچه به دست میآورد از سهم دیگران است. باید بپذیریم جامعه ما فردگراست و ما منافع و خوشیهای خود را از منافع و خوشیهای دیگران دشت نمیکنیم و به دست نمیآوریم. این مجموعه دلایل به عقیده من جامعه ایرانی را در شادی و سرخوشیها بهویژه به صورت جمعی و گروهی ناکام گذاشته است.
در طول تاریخ رد پای ناامنی در جامعه ایران زیاد دیده میشود. به همین دلیل اگر خوب به مرزها و دروازههای شهر و حتی رفتارهای اجتماعی ما ایرانیها دقت کنیم، در پستوی ساختار رفتاری مردم نوعی احساس ناامنی دیده میشود. برای مثال در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری میبینیم که الگوی پوشش را جهان اسلام نداشت، شاید فلسفه پوشش در اسلام وجود داشت ولی الگویی برای آن نبود و این الگو را اسلام از ایرانیها گرفت. اینکه چرا ایرانیها چنین پوششهایی داشتند، هم مطالعات رفتار ایرانیها ما را به این واقعیت رهنمود میدهد که در طبقات جامعه یک احساس ناامنی وجود داشت و همین احساس ما را به طرف یک پوشش میبرد.
برخلاف موضوع شادی، مردم ما در ورودی و خروجی غم مشکلی ندارند. حتی در ساختارهای اجتماعی هم شاهد برگزاری مراسم خاکسپاری، ختم و... هستیم که همه نظامهای اجتماعی و سیاسی ما از آن حمایت میکند؛ اما این پشتیبانی از زمینههای شادی دیده نمیشود. مثلا اگر ما در فرهنگمان مراسم چهارشنبهسوری را داریم که یک بستر بسیار ارزشمند آیینی است برای خروج شادیها به صورت دستهجمعی، با این حال از همین الان یاد اون روز که میافتیم غم ما را میگیرد که چه خواهد شد. چراکه این زمینه خروج شادی به یک برنامه خطرناک تبدیل شده که همه در برابر آن میایستند و مخالفت میکنند و هیچ راهکاری هم برای استفاده از این بستر ارایه نمیشود.
اساسا سپهر روانی جامعه ایرانی تراژیک است. در پایان همه داستانهای اسطورهای و فیلمهای ما قهرمانها میمیرند. آخر شاهنامه دشمنان سرزمین موفق میشوند و ایرانیان ناکام هستند.
آخرین اخبار
- تبلوري از يک ايران مهربان و اخلاق مدار
- پرويز هوشيار؛ نويسنده و هنرمند متعهد و دلسوز بوشهري
- قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در دشت خشت کازرون
- واقعيت تلخ بيتفاوتي مديران براي رفع مشکل شيرخوارگاه در بوشهر
- سفينه فضاييِ جورج پمپيدو
- « صداتو »؛ تمنّاي آنچه خود داريم از زبان بيگانه
- بلاتکليفي بیست هزار ميليارد تومان؛ بدهي حق آلايندگي صنايع نفت و گاز و پتروشيمي به استان بوشهر!
- به جاي پلمپ کردن، به فکر رفع مشکلات باشيد
- گندمهاي ترومن در مدارس بوشهر
- ديگر توان جنگيدن با موانع ساخت شيرخوارگاه در بوشهر، را نداريم
- بازآزمايي تجربههاي شکست خورده در دانشگاهها
- رئيسعلي دلواري، نمونه کاملي از شجاعت و جسارت
- حکایت سنج و دمامزني در بوشهر
- محمد شريفيان، نابغة نوحه موسيقي
- دولت به دنبال خاموش کردن صداي منتقدان در بوشهر؟!
پربیننده ترین
- حکایت سنج و دمامزني در بوشهر
- تبلوري از يک ايران مهربان و اخلاق مدار
- سفينه فضاييِ جورج پمپيدو
- آگوجيکا يا باغ ملي در بوشهر
- بلاتکليفي بیست هزار ميليارد تومان؛ بدهي حق آلايندگي صنايع نفت و گاز و پتروشيمي به استان بوشهر!
- نجات از تيرباران به لطف مردم بوشهر
- قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در دشت خشت کازرون
- آب انبار قوام و آبرساني به بندر بوشهر در قديم
- زندگی آگاهانه: دايره شايستگي
- بازار ماهي فروشان، برازنده شهر بوشهر نيست
- افشای حقايق و رازهاي ناگفته از مبارزات رئیسعلی با انگلیسی ها
- نوروز در بوشهر: بازار قدیمی بوشهر ، یادگاری از عصر قجر + تصاویر
- درستايش سه استاد؛ دانشگاه تهران – دانشگاه اکسفورد – دانشگاه اردن
- نگاهی به کیفیت مناظره انتخابات ریاست جمهوری
- مردي که اَفتو زده تو کَلّه اش
چرا حرف کشور های بیگانه رو علیه ایران تو بوق میکنین؟