برآوردهکردن مطالبات گروههای مختلف و اقلیتها، از وعدههای حسن روحانی بود؛ روحانی برای تحقق وعدههایش حجتالاسلاموالمسلمین علی یونسی را بهعنوان دستیار ویژه در امور اقلیتها و اقوام معرفی کرد. بخش عمدهای از خواستهای اقوام و اقلیتهای ایرانی، بیدلیل، تبدیل به «تابو» شدهاند. وزیر اطلاعات دوران اصلاحات، کسی که از فرآیند «تابو»سازیها آگاه است و بهترین راه برای مقابله با آن را میداند، بهترین گزینه رییسجمهوری برای عمل به یکی از وعدههای انتخاباتیاش بود. علی یونسی معتقد است دولت یازدهم تا همین جای کار هم، قدمهای بلندی در برآوردهکردن مطالبات اقوام و اقلیتها برداشته؛ اما بهدلیل گستردهبودن مسایل است که این اقدامات هنوز به خوبی قابل لمس نیست. دستیار ویژه رییسجمهوری یک وظیفه مهم دیگر نیز دارد و آن، مقابله با تندرویهاست. او معتقد است باید در دو جبهه با تندروی جنگید، در داخل با آنهایی که با ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی علیه مصالح ملی گام برمیدارند و در منطقه با کسانی که نان از قِبَل تندروی وخشونت میخورند.
نزدیک به دوسال است که شما به عنوانمشاور اقوام و اقلیتهای دولت یازدهم انتخاب شدهاید. در این دوسال چه تغییری در نحوه نگرشها به این موضوع ایجاد شده؟ برایند کار شما در این مدت چیست؟
البته هنوز دوسال نشده است، اما طی همین مدت کوتاه چند نکته کاملا روشن شده است: اول اینکه دولت یازدهم درک درستتری نسبت به موضوع اقوام و اقلیتها، در مقایسه با دولتهای گذشته دارد؛ یعنی امروز با نگاهی کارشناسانهتر و دقیقتری به موضوع اقلیتهای دینی و مذهبی و اقوام نگریسته میشود؛ به دور از مسایل احساسی و سیاسی، با نگاهی ژرفتر، عمیقتر و درازمدتتر. دومین نکته این است که مساله اقوام و اقلیتها به دور از مسایل انتخاباتی و سیاسی و نه برای جلب رای آنها یا به اصطلاح شکست دادن رقیب، بلکه به عنوان مسایل اصلی دولت و کشور مورد توجه قرار میگیرد. سومین دستاورد این بود که خواستههای دولت و اقوام یا اقلیتها، از یکدیگر واقعبینانهتر شده است. امروز شاهد آن هستیم که اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی نیز بهتر و بیشتر از گذشته با دولت همکاری میکنند؛ یعنی آنها هم احساس میکنند مساله موجود را میتوان با همکاری با دولت و در درازمدت حل کرد.
این تغییر نوع نگاه حاصل نوع مدیریت شماست؟
شما میتوانید برداشت خود را داشته باشید اما من میگویم، با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید این اتفاق افتاده است. در قدم اول احساس کردم پیش از هر اقدام دیگری باید یک گفتمان درست در کشور حاکم شود. میتوان اسم آن گفتمان را «گفتمان انسجام ملی» و «گفتمان وحدت» گذاشت. منظور، گفتمانی برای همه ایرانیان است؛ گفتمانی که شامل همه مردم ایران میشود و مردم را به دوگروه اقلیت و اکثریت تقسیم نمیکند. در این گفتمان حقوق شهروندی همه آحاد جامعه رعایت میشود و عدالت بهمعنای خاص کلمه پاس داشته میشود. بدون شکو شبههای باید خواست و مطالبات اقوام و اقلیتها تامین شود. باید مردم ایران، فارغ از تقسیمبندیهای مرسوم، هرچه بیشتر به هم نزدیک شوند و فرهنگ همدیگر را درک کنند. ما تلاش میکنیم فاصلههایی را که در طول زمان- که به دلیل فاصله فیزیکی یا فاصله قومی یا زبانی یا دینی و مذهبی- بهوجود آمده از بین ببریم تا اقوام و اقلیتها به هم نزدیک شوند. مسلطشدن این گفتمان، مهمترین اتفاقی است که باید رخ دهد. همه تلاش ما در این مدت معطوف به این موضوع بوده است.
فکر میکنید رسیدن به این هدف در میانمدت مقدور باشد؟
فکر میکنم که ما امروز به این هدف خیلی نزدیک شدهایم. در گذشتهها سوءتفاهماتی وجود داشت؛ حتی نسبت به حرفهایی که من میزدم. افراد مختلف از سخنان من برداشتهای خودشان را داشتند. عدهای گمان میکردند ما برای تسلط یک قوم بر قومی دیگر تلاش میکنیم؛ گمان میکردند به دنبال تحقیر برخی از اقوام یا اقلیتها هستیم؛ فکر میکردند قصد تحریک اقوام را داریم؛ یا حدس میزدند که اهداف خاص امنیتی داریم. خلاصه هرکسی با قضاوت یا پیشداوریهایی که داشت ما را قضاوت میکرد. بعضی از پیشداوریها برمبنای تفاوت نگرشهای سیاسی بود، برخی دیگر بهدلیل نگرانیهای خاص. جالب است بدانید آنهایی که نگران بودند و سعی میکردند ما را زیر سوال ببرند، زودتر از دیگران فهمیدند که ما بهدنبال چه هستیم. بااینحال سعی میکردند با زیرسوالبردن ما، دولت را زیر سوال ببرند. عدهای از مخالفان دولت این بحث را مطرح کردند که دولت یازدهم میخواهد بهاینوسیله پایگاهش را برای آینده در بین مردم تعمیق کند. فکر میکردند روحانی قصد دارد گفتمانی را که به واسطهاش در انتخابات به پیروزی رسیده است به میان اقوام و اقلیتها توسعه دهد. بههمیندلیل شروع به تخریب ما کردند. از چهار یا پنج جبهه برای مبارزه با اقدامات ما وارد عمل شدند.
اقداماتشان تاثیرگذار بود؟
در کوتاهمدت تا حدی توانستند تاثیرگذار باشند.
در مقابل شما چه کاری کردید؟
در آغاز راه، دریافتیم که مساله بیش از هر چیزی، کاملا یک مساله فرهنگی است. مساله، مساله گفتمانی است و باید ما تلاش کنیم که نظر همه -بهخصوص اول از همه- نظر نخبگان جامعه را بهسمت خودمان جلب کنیم. این نخبگان هستند که میتوانند این نوع نگاه را به میان مردم و جامعه بکشانند؛ لذا ارتباطمان را با نخبگان، دانشگاهیان، سران احزاب و علما بیشتر کردیم. رابطهمان را با این بخش توسعه دادیم و با استقبال خیلی خوبی هم مواجه شدیم. نخبگان دیگر نگرانیهایی را که در روزهای اول داشتند، ندارند و به کمک ما آمدهاند. آنهایی که فکر میکردند گفتمان ما صرفا غیر دینی است، یا صرفا ملی یا حتی صرفا مذهبی است، به اشتباه خود پی بردند. متوجه شدند نگاه ما به مقوله اقوام و اقلیتها، امنیتی نیست. همه آنهایی که نگران بودند و بعضا به کارشکنیهایی پرداختند، امروز به کمک ما آمدهاند و در این راه ما را همراهی میکنند. این همراهی سبب شده که دولت برای تحقق اهدافش در حوزه اقوام و اقلیتها، مصممتر شود. دولت برای اینکه خواست عمومی اقوام را تامین کند، اولویت را در درجه اول به تامین خواستههای آنها داده است.
اقوام و اقلیتها خواستهای متفاوتی دارند. کدامیک از این خواستها در اولویت دولت قرار دارد؟
مهمترین مطالبه و دغدغه اقوام و اقلیتها، عدالت است. شغل، محرومیتزدایی و... . عدالت اقتصادی برای اقوام به نسبت عدالت اجتماعی، در اولویت قرار دارد. عمدتا بیشتر روشنفکران، تحصیلکردهها و احزاب، در پی عدالت اجتماعی و سیاسی هستند. حصول این نوع از عدالت، هم لازم است و هم ضروری، اما برای مردم و دولت در اولویتهای بعدی است. از نظر ما همه این موارد (عدالت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی) باید با هم و متوازن دنبال شوند. دولت به دنبال عملیشدن عدالتهای اجتماعی و سیاسی نیز هست. دولت به دنبال مشارکتدادن همه اقوام و اقلیتها در تعیین سرنوشت کشور و مشارکت آنها در سطوح میانی و عالی مدیریت کشور است. هیچ ایرانیای نباید به دلیل انتصاب به یک قوم، دین یا مذهب یا منطقهای، از قرارگرفتن در هیچ سمتی محروم شود. این محروم ساختن یکفرد از حقوق اجتماعی و سیاسیاش تنها براساس حکم قانونی میسر است؛ نه براساس میل سیاسی و جناحی.
چه گامهای عملیای برای دستیابی به این خواستها در این مدت برداشتهاید؟
دولت در سیستانوبلوچستان قدمهای مهمی برداشته است؛ برای مثال دولت برای برطرفکردن تبعیض و محرومیت جنسیتی در این استان اقدامات شایستهای انجام داده است. چند پست مهم این استان توسط زنان اداره میشود. خانمها در آنجا سمتهای مهمی احراز کردند. در استانی که میگفتند نیروی انسانی برای تصدی مشاغل مهم ندارند، زنها حق ندارند از خانه بیرون بیایند، جایی که تلقی میشد ناامن است، زنها در چنین فضایی سمتهای بسیار مهمی را برعهده گرفتند؛ مثلا قصرقند از شهرهای مرزی که این تلقی هست که اصلا آنجا مقررات سخت مذهبی وجود دارد. جایی که گمان میرفت اصلا تحمل یک فرماندار زن را ندارند. اما دولت در یک اقدام شجاعانه با انتصاب یک خانم اهل سنت نشان داد تمام این تصورات خطاست. با این اقدام دو یا سه تابو شکسته شد. یک خانم اهل سنت در منطقهای که به گمان مردم ناامن بود به مدیریت رسید تا دولت نشان دهد لیاقت برایش مهمتر از هر چیز دیگری است. تدبیر برای حل مشکلات اقوام و اقلیتها و برآوردهکردن خواستهای آنان، یعنی همین. دولت نشان داد تبعیتکردن از محدودیتهای «فردساخته» مانع از پیشروی اراده دولت نیست. انتصاب یک زن در سمت فرمانداری که یک پست سیاسی- امنیتی است، آن هم در نقطهای مرزی، نشان از قصد دولت برای حل مسایل پیشرو دارد. البته قصرقند از نظر من ناامن نیست، بلکه در ذهن متعصب شما تهراننشینان، اهالی اصفهان و شیراز و... ناامن است. برداشتهشدن این گام به نفع اقلیتها و اقوام، بسیار مهم و تاثیرگذار بود. دقت کنید که در سطح کلان، دولت برای محرومیتزدایی، دقیقا از محرومترین نقطه شروع کرده است. استانی که هم از نظر قومی و هم از نظر مذهبی از اقلیت تشکیل شده است.
یعنی تمام فاکتورهای محرومیت را دارد؟
بله متاسفانه این استان همه فاکتورهای توسعهنیافتگی را دارد. دولت رفع محرومیت از این استان را در اولویت کاری خودش قرار داده و سرمایهگذاری ملی در این استان را شروع کرده است. منظور از سرمایهگذاری ملی این است که بودجههای کلان ملی را در این استان هزینه میکند؛ یعنی در سطح کلان در این استان در زمینههای کشاورزی، راهسازی، سدسازی، زیرساخت و... ؛ یعنی تمام مولفههای توسعه ملی سرمایهگذاری را شروع کرده است. امروز بیش از ١٠٠هزاردانشجو در سیستانوبلوچستان تحصیل میکنند، که بیش از ٤٠هزارنفر از این دانشجویان زن هستند. این موضوع یعنی در آینده این استان میتواند پزشک، مهندس، معلم و... داشته باشد و مورد نیازش را از نیروهایی که در این استان تربیت شدهاند تامین کند و حتی به دیگر استانها هم نیروی متخصص بفرستد. بخش دیگر محرومیت این استان بهدلیل آبوهوای آن است. با وجود این، دولت راهکارهایی برای شیرینکردن آب دریا و ایجاد زمین کشاورزی و باغات را در این استان یافته است. پروژه راهآهن این استان هم در صورت تکمیل، بازار ٢٠٠میلیونی آسیایمیانه را در اختیار ما میگذارد. اقدامات دولت در ایناستان را به عنوان یک نمونه معرفی کردم، در بخشهای دیگر کشور هم اوضاع بر همین منوال است.
برای خوانندگان ما جذاب خواهد بود که گزارش اقدامات دولت برای محرومیتزدایی را نهفقط از سیستانوبلوچستان که در مورد کل استانهای محروم، در اختیار داشته باشند.
بنای دولت، اجرای عدالت است. دولت این امر را از خوزستان، سیستانوبلوچستان، بندرعباس، هرمزگان و ... شروع کرده است؛ یعنی دولت مناطق مرزی و مناطق قومی را در اولویت کاری خودش قرار داده. دولت کار خود را برای اجرای طرحهای کلان توسعه در این استانها شروع کرده است. برداشتن این گام برای دولت، ساده نبوده است؛ زیرا دست دولت خالی است و دولت قبل از همه منابع و بودجه آینده را هم پیشخور کرده است؛ ولی بخش خصوصی به کمک دولت آمده. دولت با دعوت بخش خصوصی و سرمایهگذاران سعی دارد چهره خشن توسعهنیافتگی را تغییر دهد.
حل مسایل و معظلات اقتصادی به زمان زیادی نیاز دارد. درحالیکه برقرار شدن عدالت سیاسی و اجتماعی، هم از لحاظ روانی تاثیر بیشتری میگذارد و هم زودبازدهتر است.
زمانی که حرف از اقلیتهای دینیومذهبی میزنیم، نباید بخش مربوط به اقلیتهای دینی آن را به کلی به فراموشی بسپاریم. اقلیتهای دینی در ایران از بهترین وضیعت ممکن برخوردار هستند. آنها هم از آزادیهای لازم برای برگزاری مراسم دینی خود برخوردارند و هم حتی بیشازحدِ نیازشان امکان مذهبی دارند. مسیحیان ایران اعم از آشوری، ارمنی، کلدانی و... بیشازحدِ نیازشان کلیسا و مکان فرهنگی دارند. کلیمیها نیز بیش از نیاز سرانه جمعیتشان در ایران کنیسه دارند. گذشته از امکان دینی، اقلیتهای ایران، مدارس مخصوص خودشان را هم دارند. اقلیتهای دینی در ایران هیچمحدودیتی در این زمینهها ندارند. آزاد آزاد هستند و مکررا این موضوع را هم اعلام کردند.
تساهل و تسامح ایرانیان در قبال پیروان ادیان دیگر، در تاریخ نیز مسبوق به سابقه بود.
بله، این سنتی است که در گذشته وجود داشته و جمهوریاسلامی هم آن را ادامه داده است. اقلیتهای دینی در ایران براساس جمعیتی که دارند، در مجلس نماینده دارند.
اقلیتهای مذهبی چه وضعیتی دارند؟
اهلسنت در ایران با اینکه بهنسبت شیعیان در اقلیت هستند، بهنسبت، بیشترین جمعیت اقلیت ایران را تشکیل میدهند. نمیتوانم دقیقا بگویم چند درصد ایرانیان اهل سنت هستند، هر عددی که بگویم، عدهای ممکن است تشکیک وارد کنند. اما قطعا اقلیت مهم و پرجمعیتی هستند. بااینحال این اقلیت ایرانی هم مانند دیگر اقلیتها بهنسبت جمعیتشان، بیشازحد نیاز هم اماکن مذهبی مانند مسجد در اختیار دارند. اهل سنت در ایران مدارس ویژهای هم برای خودشان دارند. سیاست دولت نیز تقویت این اقلیت بوده است. بسیاری از این مساجد با کمک جمهوریاسلامی ساخته شده است. منظورم این است که کارگزاران جمهوریاسلامی در شهرهای مختلف سنینشین برای ایشان مسجد ساختند یا به اهل سنت کمک کردند تا خودشان مساجد موردنظر و نیازشان را بسازند.
بر بیشازحدِ نیازبودن اماکن مذهبی اقلیتها تاکید دارید، منظورتان چیست؟
شما میدانید بهطورمعمول یک روستا با سرانه جمعیت اندک، چند مسجد دارد؟ در بسیاری از روستاهای شیعهنشین، یک یا حداکثر دو مسجد، درحالیکه در روستاهای اهل سنت، با همان میزان جمعیت پنج یا شش مسجد وجود دارد. در شهرهایی که ترکیب جمعیت از اهل سنت و شیعه است، برای مثال اگر یکپنجم جمعیت سنی باشند، مساجد ویژه اهل سنت چندینبرابر مساجد شیعیان است.
اهل سنت در ایران چند مسجد دارند؟
بیش از ١٥هزارمسجد در ایران مربوط به اهل سنت است. همین امروز که من و شما با هم صحبت میکنیم، اهل سنت در ٢٠محل مختلف نمازهای یومیه و جمعه را اقامه میکنند. اما درعینحال باید قبول کرد که محدودیتهایی برای اهل سنت در تهران وجود دارد. متاسفانه عدهای تلاش میکنند تا خواستهای اهل سنت و محدودیتهایی که این اقلیت دارند را سیاسی کنند. درحالیکه ما باید تلاش کنیم تا از بار «سیاسی» این خواستها بکاهیم. سیاسی قلمدادشدن خواستهای اهل سنت نه به نفع آنهاست و نه به مصلحت جمهوری اسلامی. برآوردهشدن مطالبات اقلیتها نیاز به زمان دارد تا با تدبیر مرتفع شود. هرچه بر وجه سیاسی مطالبات افزوده شود، با مشکل بیشتری مواجه خواهیم بود. زمانیکه مطالبات سیاسی و امنیتی میشوند، فرقی ندارد که این خواست ازسوی شیعیان باشد یا اهل سنت، برآوردهشدن آن سختتر میشود و از آن، بیشتر جلوگیری میشود. ما باید تلاش کنیم تا این خواستها را از وجه اجتماعی آن مطرح و از سیاسی- امنیتیشدن آن جلوگیری کنیم. رفع این مطالبات باید از راههای قانونی دنبال شود. افرادی هستند که تلاش میکنند موضوع را بیش از حدواندازه سیاسی و بزرگ کنند تا به اهدافشان برسند. درحالیکه مصلحت اهل سنت، در این است که موضوع کاملا غیرسیاسی بماند و از مجاری قانونی دنبال شود. این مسوولان ذیربط در جریان امر هستند و ما هم دنبال میکنیم.
جریانهای سیاسی در داخل و خارج از ایران به امنیتیشدن موضوعات دامن میزند. رهبری در این مورد تعبیر بسیار گویایی دارند: «امام راجع به اسلام آمریکایی گفتند و یک شیعه انگلیسی هم داریم.» شیعیان انگلیسی، کسانی هستند که مدام بر طبل تفرقه و حذف اهل سنت میکوبند و تلاش میکنند اختلاف بین شیعه و سنی تشدید شود. آنها تلاش میکنند برمیزان سوءظن بین شیعیان و اهل سنت افزوده شود. هستند افرادی که با پرچم شیعه مراسم تند و اهانتآمیزی برای اهل سنت برگزار میکنند.
مانند مراسمی که چند هفته پیش در قم به صورت علنی برگزار شد؟
آن مراسم و مراسمهای دیگر. اخیرا کسانی رفتهاند در کاشان جایی را به نام مقبره ابولولو درست کردند. درحالیکه چنین مقبرهای اساسا وجود تاریخی ندارد و دروغ محض است. رفتهاند یک قبر مشکوک را به فردی نسبت دادهاند که اساسا وجود خارجی ندارد. آن کسی که خلیفه دوم را ترور کرد، در مدینه کشته شد. بعدها جعل تاریخ کردند و دروغ گفتند، گفتند که او به ایران فرار کرده و در کاشان دفن است. یک قبر دروغین ساختهاند و در آن مکان، مراسم ضداسلام برگزار میکنند. مراسمهایی ازایندست برخلاف مصالح اسلام و مسلمین است.
جلوگیری از چنین اقداماتی جزو وظایف دستیار رییسجمهوری در حوزه اقلیتها نیست؟
گذشته از ما، مقاممعظمرهبری مکررا گفتهاند که بعضی از این عزاداریها خلاف شرع است و نباید انجام بگیرد. ایشان تاکید کردهاند بعضی از این محفلهایی که صورت میگیرد خیلی زشت و بد است. تا جایی که من خبر دارم، هیچ فقیهی در قم و نجف نیست که اهانت به مقدسات اهل سنت را جایز بداند. غالب علما تصریح کردهاند که برگزاری چنین مراسمی جایز نیست. آنها میگویند که ما گفتیم که علما و روحانیون بروند اهلبیت را معرفی کنند، درمورد مظلومیت زهرا بگویند؛ اما بههیچوجه اجازه ندادیم که به مقدسات اهل سنت اهانت شود. اما متاسفانه هستند افراد جاهل و نادانی که برخلاف فرمایشات مقاممعظمرهبری و مراجع با برگزاری نوعی خاص از مراسم و عزاداریها به اهل سنت توهین میکنند. معتقدم بسیاری از جنایتها و ترورهایی که صورت میگیرد به دلیل تحریکاتی بوده است که این افراد انجام میدهند. افراد جاهل و نادان، به مقدسات مذاهب اسلامی توهین میکنند و بهانه به دست تندروها میدهند تا برای مثال در پاکستان در یک مسجد یا حسینیه شیعیان بمبگذاری شود و مردم به خاکوخون کشیده شوند. ایجاد اختلاف و درگیری بین شاخههای مختلف دین اسلامی، خواست اسراییل است، اما بهانه را همانطور که گفتم افراد جاهل هستند که فراهم میکنند.
گذشته از تحریکات و تحرکات دشمن، بنیادگرایی مساله روز جهان اسلام است. سه کشور همسایه ایران نیز درگیر این موضوع هستند. برای حفظ امنیت ایران از این بلا چه راهکاری اندیشیدهاید؟
برای حل مساله بنیادگرایی باید کار جمعی صورت بگیرد. برای برطرفکردن خطری که همه کشورهای مسلمان منطقه را تهدید میکند، کمک همه آنها لازم است. البته امروز همه میدانند که کشورهایی ازجمله عربستان و قطر در ایجاد این جو بنیادگرایی نقش داشتهاند، اما آنها متوجه اشتباهشان شدهاند. همانطور که آمریکاییها فهمیدهاند که اشتباه کردهاند. این کشورها برای مهار جمهوریاسلامی به تندروی دامن زدند یا گروههای تندرو را تقویت کردند، اما همان گروههای تندرو، امروز بلای جانشان شدهاند. برای حل این مساله اما همانطور که گفتم نیاز به همکاری منطقهای است، هرچند این همکاری نباید فقط در حوزه نظامی و امنیتی خلاصه شود. اقدامات امنیتی لازم است، بر کسی پوشیده نیست که ماشین جنگی داعش باید حتما مهار و منهدم شود؛ ولی با انهدام ماشین جنگی داعش و دیگر گروههای تروریستی، مساله تمام نمیشود. مساله بنیادگرایی، بیش از هرچیز، مسالهای فکری است. برای حل ریشهای بنیادگرایی است که معتقدم نیاز به همکاری فکری و فرهنگی بین همه کشورهای اسلامی در حوزههای مختلف اعم از علما و نخبگان فرهنگی و سیاسی است. باید فرهنگ آشتی، اعتدال، صلح و همزیستی با نگاهی اسلامی در منطقه ایجاد شود. دانشگاهها، آموزشوپرورش، مراکز فرهنگی، روزنامهها و فیلمسازان و نویسندگان، همه باید به میدان بیایند و اسلام راستین را به دنیا معرفی کنند.
همان اسلامی که در آن، هیچ کاری بدون شعار بسماللهالرحمنالرحیم آغاز نمیشود. ما به نام خدای رحمان، به نام خدای رحیم است که آغاز به کار میکنیم. پیغمبر ما، رحمت للعالمین است؛ یعنی ایشان نهفقط برای مسلمانان که برای همه مردم دنیا رحمت هستند. مسلمانان نهفقط باید با همدیگر با مدارا و مهربانی رفتار کنند که موظف هستند با پیروان دیگر ادیان هم مهربان باشند. ما مسلمانان باید با همه بشریت از درِ صلح و آشتی سخن بگوییم. دعوت اسلام، دعوت به صلح و زندگی و آشتی است. نیاز جامعه امروز، قهر با شمشیر و خشونت است. نیاز بشریت این است که اسلام، آشتی و صلح را برقرار کند. ما مسلمانان اولین کلامی که هنگام دیدن یک فرد دیگر به زبان میآوریم، «سلام» است. سلام یعنی صلح و آشتی. وقتی گفتوگو را با پیام صلح و آشتی آغاز میکنیم، دیگر چه جای خشونت؟ با این نگاه میتوان اندیشه بنیادگرایی و خشونت را منفعل کرد و از کار انداخت. با یک عزم سیاسی منسجم میتوان بهسادگی ماشین جنگی دشمن را از کار انداخت؛ اگرچه جمهوریاسلامی بهتنهایی حریف داعش است، اما همه کشورهای منطقه باید در این امر مشارکت کنند. بازگشت به دامن اسلام رحمت است که سخت است، نه مهار خشونت.
پاسخ شما خیلی زیبا بود، ولی من جوابم را نگرفتم. لطفا به عنوان یک مدیر اجرایی، پاسخی عینی و ملموس، به سوال من بدهید. شما سابقه مدیریت اجرایی دارید. دعوت از سینماگران برای ساختن فیلمهایی که در آن اسلام راستین معرفی شود، پیشنهادی است که میتوان آن را از زبان هر فرد دلسوزی شنید. اما شما با توجه به سابقهای که دارید، باید راهکارهای عملی و مشخص برای حل این موضوع داشته باشید. حقیقت این است که امروز، قرائت بنیادگرا از اسلام حتی از قلب اروپا و کشورهای غربی هم عضو میگیرد؛ سوال من این است که چرا بنیادگراها میتوانند رشد کنند و اندیشههای معتدل خیر.
جاذبههای بنیادگرایی نیست که باعث تکثیر آن شده است. بنیادگرایی بیش از هرچیزی پژواک استبداد داخلی کشورهای مسلمان و تحقیر در نظام سلطه غرب است. این دومقوله دست به دست هم داده تا خشونت و افراط، مقدس شوند. تقریبا عموم کشورهای مسلمان، جز یکی دونمونه معدود آن، براساس خشونت، زور و استبداد اداره میشوند. حکومتهای کشورهای اسلامی به نام اسلام به مردم ظلم میکنند. نمونهاش کشور مصر است. از سوی دیگر مساله زخم اسراییل بر پیکر جهان اسلام است. تمام ارزشهای انسانی اعم از دموکراسی، حقوقبشر و... از سوی اسراییل زیر پا گذاشته میشوند و غرب، بهخصوص آمریکا در مقابل این موضوع، سکوت پیشه کرده است.
انتظار دارید مسلمانان در مقابل این حقکشی آشکار چه عکسالعملی نشان بدهند؟ در کنار مساله اسراییل، تبعیضی که در کشورهای غربی نسبت به مسلمانان روا داشته میشود، به سوءظنهای بین مسلمانان و شهروندان این کشورها دامن میزند. هرمسلمانی چه در غزه باشد و چه در مصر یا در اروپا و آمریکا، احساس میکند که به دلیل مسلمانبودن، مورد بیحرمتی قرار میگیرد؛ زمانی که او شاهد جنایاتی که بر سر دیگر مسلمانان میآید هست، چطور میتواند ساکت و آرام باشد؟ ازهمینروست که برخی از مسلمانان به خود حق میدهند که به سوی خشونت روی بیاورند. این موضوع نباید محل شگفتی باشد. زمانی که فردی مورد ظلم و خشونت قرار میگیرد، طبیعی است که عکسالعملی خشن از خود نشان دهد؛ یعنی به صورت طبیعی عکسالعمل افراد در مقابل افراط، خشونت است.
یک وجه دیگر این مساله، فضایی است که گروههای تندرو در اختیار منحرفان قرار دادهاند. گروههای منحرفی که از قتل، شکنجه و خشونت لذت میبرند به گروههای تندرو پیوستهاند تا تحت لوای آنان به سادگی دست به خشونت بزنند. پوشش ایدئولوژیهای بنیادگرا فرصتی مناسب در اختیار این خشونتطلبان قرار داده است. یک فرصت مقدس تا بر خشونتشان لباس تقدس بپوشانند و به آن صورتی مقدس بدهند. القاعده، داعش و دیگر گروههای تروریستی، محصول طبیعی این خشونت دوسویه و قابلپیشبینی بودهاند. تحقیر جهانی، تحقیر غرب در کنار استبداد داخلی، نتیجهای جز این نمیداشت. اگر قصد داریم مساله خشونت و تروریسم در دنیا را حل کنیم، باید با تحقیر و استبداد مبارزه کنیم. باید با تبعیض علیه مسلمانان در کشورهای غربی، جنایات اسراییل و قلعوقمع مردم منطقه به دست حکومتهای استبدادی مبارزه کنیم. هر کدام از این گروههای تروریستی به ظاهر اسلامی ازسوی کشورهایی حمایت میشوند که استبدادیترین نوع حکومتها را دارند. القاعده و داعش از سوی مصر، عربستان، قطر و... مورد حمایت هستند. در کشورهایی که حکومتهای استبدادی وابسته به غرب دارند، طبیعی است که در این شرایط یک جوان به سمت خشونت کشیده شود.
اختلاف فرقهای هم به همین دلایل رخ داده است؟
اسراییل که احساس خطر میکند، سعی دارد با ایجاد جنگ بین شیعهوسنی این خطر را از سر خود دفع کند، سعی دارد جنگ مسلمان با مسلمان، جنگ شیعه با سنی را جایگزین جنگ مسلمان با اسراییل کند. این موضوع بهشدت برای جهان اسلام خطرناک است. در صورت اتحاد مسلمانان، امنیت اسراییل بهشدت موردتهدید قرار میگیرد. یک نمونه آن، حزبالله بود که با کمترین سلاح و در یک نبرد نابرابر اسراییل را پس راند. بعد از آن، مردم غزه هم به حزبالله اقتدا کردند و در مقابل اسراییل ایستادند. مقاومت در مقابل اسراییل در حال تبدیلشدن به یک راهکار بینالمللی است؛ راهکاری که اسراییل برای مقابله با آن، مسلمانان را به جان یکدیگر میاندازد.
با همین روشی که ما در پیش گرفتهایم. دولت، معتقد است که باید اعتماد اهل سنت یا بهتر است بگویم اعتماد همه اقلیتها و اقوام را جلب کند. دولت تلاش دارد با جلب اعتماد اقلیتهای قومی، دینی و مذهبی، وحدت ملی را قوام ببخشد و ازاینطریق با افراط مقابله کند و در قدم دوم، بهانهها یا دلایل رنجش اقوام و اقلیتها را مرتفع کند. اقوام و اقلیتهای ایرانی چند دلیل برای رنجش دارند: یکی از مهمترین دلایل آنان، محرومیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. با رفع این بهانهها، بنیادگرایان خلع سلاح میشوند و جاذبهشان را برای اقوام و اقلیتهای ایرانی از دست میدهند؛ در آن صورت است که میتوانیم مطمئن باشیم هیچکس به سمت بنیادگرایی نمیرود. این روش تنها راهکار موثر برای مبارزه با بنیادگرایی است. اگر تاکنون نیز جمهوریاسلامی بهطور نسبی در این زمینه موفق بوده، به همین دلیل است. جمهوریاسلامی اگر در این منطقه بهشدت ملتهب امنیت دارد، عمدتا به دلیل همراهی خوب علمای اهل سنت است. بزرگان و علمای ادیان، ما را به خوبی همراهی میکنند. نخبگان قومی نیز همکاری خیلی خوبی با ما دارند. یک نمونه این همکاری را میتوان در آستانه انتخابات دید. دیدید که چقدر خوب و موثر در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم شرکت کردند. این موضوع و مسایلی ازایندست نشان میدهد همه اقلیتها و اقوام میخواهند در این خاک سربلند زندگی کنند، آنها عاشق ایران هستند؛ طرفدار جمهوریاسلامی، رهبری و قانوناساسی درمقابل نیز میخواهند در مجلس و دولت حضور موثر داشته باشند. ما نباید از حضور آنها در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی بترسیم.
فکر میکنید به زودی شرایط عضویت اقلیتها در هیات دولت فراهم شود؟
حتما این اتفاق میافتد. حتما. زمان به نفع گروههای تندرو نیست. مطمئن باشید که اعتدال پیروز است. مطمئن باشید عقلانیت پیروز است. زمان به زیان گروههای افراطی است، اگرچه زمانی ممکن است جلوههایی هم داشته باشند، ولی خواست عمومی برخلاف این اندیشه است. اعتدال حق است و چون حق است، همیشه پیروز است. خواست حق همان خواست عامه مردم است و دولت ما نیز چیزی جز این نمیخواهد. دولت میخواهد که این حق قانونی مردم را به آنها بدهد و از ایشان و حق قانونیشان دفاع کند. گروههای افراطی و تندرو نیز به مرور زمان یا سر عقل میآیند یا منزوی میشوند.
یکی دیگر از وعدههای انتخاباتی رییسجمهوری یازدهم نیز، در حوزه مسوولیت شماست. در مدتی که به عنوان دستیار ویژه رییسجمهوری در امور اقوام و اقلیتها در دولت حضور داشتید، برای آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری چه کردید؟
با اینکه وقت مصاحبه ما تمام شده است، اما درباره زبان مادری پاسخ سوالهای شما را میدهم زیرا امروز روز، روز زبان مادری است. ما معتقدیم آموزش زبان مادری و حمایت از زبان مادری به نفع زبان ملی است. زبان ملی ما ایرانیها زبان فارسی است؛ قند پارسی است. این قند پارسی، برای همه ایرانیها شیرین است. آذریها، کردها، بلوچها و... همهوهمه شیرینی و حلاوت قند پارسی را با جان خودشان لمس میکنند؛ اما زبان مادری نیز حقی است که با شیر مادر آمیخته شده است. زبان مادری با فطرت و آفرینش اقوام ایرانی آمیخته است. آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری یک حقی است، اما یک حق محلی و منطقهای است، نه حقی ملی. دولت با تقویت زبانهای قومی و زبانهای محلی، به قوام زبان ملی کمک میکند. نباید بگذاریم زبانهای قومی و منطقهای به فراموشی سپرده یا بایگانی شوند. زبانهای محلی، گنجینههایی برای غنیسازی زبان ملی هستند؛ یعنی بسیاری از نیازهای زبان ملی را میتوانیم با کمک این گنجینههای قومی و منطقهای مرتفع کنیم. با مراجعه به این گنجینهها دیگر لازم نیست تا برای رفع نیازهای جدید زبان فارسی واژه جدید خلق کنیم یا از زبانهای خارجی لغت به وام بگیریم. لغتهای جدید و موردنیاز زبان ملی را میتوان در زبان کردی، لری، گیلکی و... یافت. زبانهای محلی گنجینههایی هستند که خوشبختانه هنوز زندهاند. ما نباید بگذاریم این زبانها به دلیل ایستایی فراموش شوند. در مقابل باید به پویایی این زبانها کمک کنیم. افرادی که از زبان مادری میترسند عظمت زبان فارسی را درک نکردهاند. چنانچه از ضرورت آموزش زبانهای محلی و منطقهای صحبت میکنیم، نمیخواهیم این زبانها را بهعنوان رقیبی برای زبان ملی یا جایگزینی برای آن معرفی کنیم. اقلیتهای ما تنها نمیخواهند که این زبانها به دست فراموشی سپرده شوند.
این نگرانی ریشه در کجا دارد؟ چقدر واقعی است و چقدر زایده توهم؟
به نظرم توهم است. حداقل باید بگویم بخش زیادی از این ترس، ریشه در توهم دارد. به همین دلیل است که میگویم بخشی از ترس از آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری ریشه در توهم دارد. بخش دیگر آن نیز حاصل اقدامات قومگرایان است؛ یعنی پانها. پانها، با این دستاویز برای خودشان هویتسازی میکنند. آنها برای اینکه در عرصه بمانند نیاز به دشمن دارند، بههمیندلیل دشمنتراشی میکنند؛ بزرگنمایی میکنند. آذریها را مثال میزنم. آذریها عشق ایران هستند؛ پایه و اساس ایران هستند؛ هر زمانی که استقلال ایران به خطر افتاده، آنها در خطمقدم دفاع از کشور بودند. پیشگامان آزادیخواهی هستند. ما نباید از حفظ، نگهداری و ترویج زبان آذری بترسیم. خطه آذربایجان به زبان و ادب ایران، امثال شهریار را داده است. فردی که اشعاری به شیوایی سعدی و حافظ به زبانفارسی دارد و به زبان ترکی هم شعرهای نغزی سروده است. البته من بین زبان آذری و زبان ترکی تفاوت قایل هستم؛ یعنی شهریار، یک زبان ملی دارد که به شیوایی حافظ و سعدی هم شعر گفته است. امروز وظیفه ماست که زبان آذری، که متاسفانه به دست فراموشی سپرده شده است را زنده و از زبان ترکی ایران نیز حراست کنیم. متاسفانه امروز زبان ترکی ایرانی از طریق القای واژگان ترکی استانبولی یا ازبکی تحلیل رفته است؛ اما ما باید اصالت آن را حفظ کنیم. زبان ترکی ایرانی، با فرهنگ ایرانی همسان شده است. به زبان فارسی واژه قرض داده و از آن واژه قرض گرفته است. زبان آذری کاملا ایرانی است، میراث فرهنگی ایران است. مانند دیگر زبانهای محلی ایران، مانند زبان لری. چرا ما باید از این زبان ایرانی که هر روز هم ایرانیتر میشود بترسیم؟ ایجاد افتراق بین زبان آذری و ترکی ایران کار پانترکیستهاست. آنها هستند که میخواهند این زبان را از ایران جدا کنند و معتقدند زبان آذری، ایرانی نیست. پانترکیستها ایرانی نیستند؛ یعنی تفکر ایرانی ندارند. اگرچه منشا زبان ترکی ایران نبوده، اما پس از گذشت چندین قرن، این زبان ایرانیزه شده و با زبانهای ازبکی، استانبولی، مغولی و زبان قزاقها فرق میکند. زبان آذری و ترکی ایرانی به یکی از لهجههای ایرانی بدل شده است. ما نباید از تقویت، حفظ و آموزش آن بترسیم. این زبان باید مانند زبانهای کردی، بلوچی، ترکمنی و... حفظ شود.
دولت طی این مدت برای آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری چه کرده است تا این بهانه هم از دست «پانها» گرفته شود؟
چندکارگروه در دووزارتخانه آموزشوپرورش و وزارتخانه علوموتحقیقات برای بررسی این موضوع تشکیل شده است. یک بحث در سطوح بالایی وجود دارد که آیا دو مقوله آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادر، یعنی زبان اقوام مختلف ایرانی، باید جزء مفاد درسی دانشآموزان باشد و توسط آموزشوپرورش صورت بگیرد یا در سطح دانشگاهها. این موضوع یه مساله کارشناسی است که من قصد ورود به آن را ندارم. اما تا همین جای کار، برخلاف گذشته، دولت از افرادی و گروههایی که راسا برای آموزش زبانها و گویشهای مختلف ایرانی پیشقدم میشوند، حمایت میکند. مردم میتوانند پیشقدم شوند و با تاسیس موسسات خصوصی به آموزش زبانهای اقوام ایرانی بپردازند؛ دولت این موسسات را تقویت و از آنها حمایت میکنند. بر خلاف تصور عدهای که گمان میبرند دولت مخالف ورود بخش خصوصی و مردم به این حوزه است، دولت از این امر استقابل میکند. موسسات خصوصی بیایند پیشقدم شوند، دولت آنها را تشویق و حمایت میکند. همانطور که هر ساله هنرمندانی که به واسطه هنر به این عرصه ورود کردهاند، مورد قدردانی قرار میگیرند. البته من نگرانیام از آن است که دولت درخصوص نحوه آموزش زبان اقوام به نتیجه برسد و کار را شروع کند، اما از آن استقبالی نشود.
آخرین اخبار
- بايد براي تراژدي ورزش بوشهر، سالها گريست
- چرا نفت و گاز، از فعاليتهاي ورزشي استان بوشهر حمايت نميکنند؟
- چهار نکته براي رابطه پايدار والدين با فرزندان نوجوان
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
پربیننده ترین
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
- بوشهر؛ پايتخت موسيقي فاخر ايران / دکتر عباس حاتمي
- بازيکني که سوت پايان بازي را دوست نداشت
- ربع قرن انتشار نسیم جنوب؛ عليرغم کارشکني ها و سنگ اندازي ها
- بوشهر، شهر موسيقي است / اوکلو فرامرزي
- کوچه به انتها نرسيد
- تصاویری دیده نشده از بوشهر قدیم
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- بوشهر، شهر هزارهاي دور
- روشنایی فانوس دریایی بوشهر، در یک عکس تاریخی
- مژده مواجي، بوشهري مقيم آلمان در مصاحبه با نسيم جنوب:
- سير مطالعاتي تاريخ معاصر ايران
- بازار ماهي فروشان قديم در بندر بوشهر
- تحمل نه شنيدن / حسين زيرراهي
- پيسوهاي کمياب (دلفين) در ساحل بوشهر ....