رضا معتمد : آرش نیا آرام می گیرد و از این پس گوش جان در ملکوت به آواهایی می سپارد که هر صبحدمان از دریا برمی خیزند و در کوچه پس کوچه های محله می پیچند و دستمایه سرایش روح همچنان سراینده او می شوند...
رضا معتمد
محمد حسن آرش نیا، شاعری که حیات ادبی اش را با شعر و نقد و پژوهش آمیخته بود، نیز یک شنبه شب رخت به آسمان کشید و به سلسله «مستانی» پیوست که «اندک اندک» می روند. او که زاده محله «رونی» بوشهر بود، در تمام طول زندگی اش از حس ستایش آمیز به زادگاه خود فاصله نگرفت و در هر شعری که سرود، ردپایی از دلدادگی هایش به بوشهر دوران خردسالی و سادگی روستایی گونه محله اش به جای گذاشت. او اما در دست کم دو دهه اخیر بیش از آن که اوقات در سرودن سپری کند، روی به نقد و پژوهش آورد و تقریبا در همه وادی های ادبیات فارسی خواه ادب کلاسیک و خواه ادبیات نو به بیان نظر پرداخت.
او که بسیار ادبیات را جدی می گرفت، در بیان دیدگاه های ادبی اش تا حد زیادی بی پروا و دارای صراحت لهجه بود. هفده سال پیش همین صراحت لهجه کار او را با ایرج شمسی زاده به دلیل نوشتن نقدی تند و گزنده بر شعر «زن ذلیل» «ایرجو» که در یکی از نخستین شماره های نسیم جنوب چاپ شده بود، به مناقشه ای تند کشاند و باعث شد این دو سال ها از هم دل نگران باشند اما این مشاجره و مناقشه با یکی از موفق ترین شاعران محلی سرا نیز باعث نشد که آرش نیا از صراحت لهجه اش در بیان دیدگاه های ادبی دست بردارد، گویی برای او شعر و ادبیات فارسی از همه چیز و بر همه کس ارجح بودند.
حضور دیرپای آرش نیا در اداره یکی از نشست های ادبی بوشهر که در دفتر نشریه نسیم جنوب برگزار می شد، شاید بارزترین وجه حضور او در عرصه ادبی بوشهر و احتمالا تاثیرگذارترین حضور شاعری باشد که با صدایی آرام اما جدی از شاگردانش می خواست شعر را جدی بگیرند یا رهایش کنند. همین امروز خانمی در یکی از گروه های اجتماعی مجازی در وصف این جدیت و صراحت لهجه نوشته بود: «خدایش بیامرزد که نگذاشت من شاعر شوم!»
او که چند سالی را نیز در کسوت مدرس ادبیات در دانشگاه آزاد اسلامی نیز سپری کرده بود، در سال های اخیر به طور روزافزونی دچار ضعف و بیماری بود. از نزدیکانش شنیده بودم که بیماری قند امانش را بریده است اما در همین سال ها نیز به شکلی ستودنی اصرار داشت که سر پا بماند و گاه در محافلی چون انجمن دوستداران حافظ و همچنان در دوشنبه های نسیم جنوب این اصرار را برای ماندن و خواندن و شنیدن به رخ می کشید.
این هم از تقدیر تلخ زمانه است که او و شمسی زاده به فاصله کمتر از سه ماه رخت به آسمان بکشند و داغی دیگر بر دل ادبیات این دیار که در هر سال به کوچ چند شاعر و نویسنده و مترجم عادت کرده است، بگذارند.
آرش نیا در آرامگاه محله رونی یعنی همان جایی که شاعری اش را در آن آغاز کرد و ستایش ها و شیفتگی های لحظه به لحظه اش را در قالب دوبیتی های پیوسته بومی بدان تقدیم نمود، آرام می گیرد و از این پس گوش جان در ملکوت به آواهایی می سپارد که هر صبحدمان از دریا برمی خیزند و در کوچه پس کوچه های محله می پیچند و دستمایه سرایش روح همچنان سراینده او می شوند.
یادش گرامی و مهرش جاودان باد.
آخرین اخبار
- طنين موسيقي اقوام ايراني در نونواي بوشهر
- بوشهر؛ شهر پارک هايساحلي
- گردشگري در شهر زيباي بوشهر
- بوشهر، بندري مستعد پيشرفت اما مهجور
- فرهنگ مدارا؛ مزيت بوشهر در گردشگري
- عشق ننه معصومه، بوشهر هست
- قصه ننه معصومه و معجزه رنگها
- يک کوچه براي آرامش در بوشهر
- اين راه جذب گردشگر نيست
- هويت زنانه و حقيقت زنانگي
- سخت، سفت، محکم، تلاش کن
- گردشگري بوشهر، همراه با شعر و ادبيات و صداي امواج
- وقتي کتاب خواندن هولناک ميشود
- خطر کتاب نخواندن نسل جديد
- ارج و ارزش کتابخواني براي نسل نوجوان
پربیننده ترین
- وقتي کتاب خواندن هولناک ميشود
- عکس های دیدنی از زندگی رئیسعلی دلواری
- بوشهر، بندري مستعد پيشرفت اما مهجور
- گردشگري در شهر زيباي بوشهر
- هويت زنانه و حقيقت زنانگي
- ماحوزي مديركل ارشاد بوشهر شد
- نیروسوزی ما و نیروسازی دیگران
- بوشهر؛ شهر پارک هايساحلي
- قصه ننه معصومه و معجزه رنگها
- يک کوچه براي آرامش در بوشهر
- فرهنگ مدارا؛ مزيت بوشهر در گردشگري
- ارج و ارزش کتابخواني براي نسل نوجوان
- خطر کتاب نخواندن نسل جديد
- گردشگري بوشهر، همراه با شعر و ادبيات و صداي امواج
- طنين موسيقي اقوام ايراني در نونواي بوشهر