طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 تير 1394 - 03:17

محمدعلی بختیاری : بسیاری از ما بدلیل زشتی و خشونت فقر سیاه، نمی‌توانیم وجود آن را باور کنیم و در واقع نمی‌خواهیم که باور کنیم و گمان می‌کنیم تنها تعداد انگشت شماری در جامعه به این مشکلات گرفتارند که آن هم قابل چشم پوشی است! در حالی که اینگونه نیست و امروزه فقر و بدبختی و بیچارگی ...

محمدعلی بختیاری

 

چند روز پیش، عصر دوشنبه پیرزنی ابتدای سه راه خیابان توحید (روبروی بسیج) بندر بوشهر ایستاده بود. من که سوار بر خودرو بودم از خیابان سنگی وارد خیابان توحید شدم و او را که معلوم بود مدت زیادی منتظر ایستاده سوار کردم. پیرزن شکسته و با جامه‌های فقیرانه اما محترمی بود و لهجه شیرازی داشت. می‌خواست به بهشت صادق برود. 

درد دل کرد و گفت: ننه مردم دیگه مروت یادشون رفته، یکساعته که توی گرما سر خیابون ایستادم، هزار تا ماشین رد شد هیچکی سوارم نکرد. 

گفتم مادر شاید مسیرشان نمی‌خورده. 

گفت: من پیرزن توی گرما لااقل تا سر خیابون که می‌توانستند مرا برسانند... حرفی نداشتم. گفتم امروز که دوشنبه است، مگر بهشت صادق مراسم هست؟ گفت: نه والاه. خانمی که مرا می‌شناسد به من گفته که امروز ساعت شش می‌آیم بهشت صادق و برایت مقداری غذا می‌آورم. برای همین این موقع دارم به آنجا می‌روم. گفتم: مادر شما شیرازی هستی، چطور سروکارت با بوشهر افتاد؟ پیرزن شروع کرد به نفرین کردن شیراز! 

گفت ما چندتا خواهر بودیم که همه شوهر کردند و من ماندم و ترشیده شدم و سرانجام قسمتم شد که زن یک جاشوی بوشهری بشوم. مرد خوبی بود ولی چند سال پیش عمرش را داد به شما و من در این شهر غریب بیکس و کار شدم. 

گفتم مگر بچه نداری؟ گفت: یک دختر دارم که او هم توی سبزآباد شوهر کرده، شوهرش هم آدم خوبی است ولی بیکار است و آه در بساط ندارند. قبلا توی شرکت صدرا کار می‌کرد ولی خیلی وقته که اخراج شده و دیگر کار گیرش نیامد. بخاطر کار سنگین توی صدرا کمردرد دارد و فعلگی نمی‌تواند بکند. کو کار ننه؟... آنها هم دستشان تنگ است ... و ادامه داد: اگر شوهر من لااقل بیمه‌ای برایم گذاشته بود من اینطور سر پیری زجر نمی‌کشیدم. می‌گفت: الان پولی که به دستش می‌رسد 45 هزار تومان یارانه و حدود سی هزار تومان پول کمیته امداد است. می‌گفت این پول را چکار کنم؟ پول دوا و دکتر بدهم یا خورد و خوراک و آب و برق یا برای خودم چیزی بگیرم؟ گفت که قبلا سرطان داشته و عمل کرده. او را تا در بهشت صادق رساندم و آدرس منزلش را پرسیدم، در یکی از محلات محروم شهر زندگی می‌کرد. او را به امان خدا سپردم...

بسیاری از ما از جمله نگارنده این سطور بدلیل زشتی و خشونت فقر سیاه، نمی‌توانیم وجود آن را باور کنیم و در واقع نمی‌خواهیم که باور کنیم و گمان می‌کنیم تنها تعداد انگشت شماری در جامعه به این مشکلات گرفتارند که آن هم قابل چشم پوشی است! در حالی که اینگونه نیست و امروزه فقر و بدبختی و بیچارگی و نداری دامنگیر بخش بزرگی از شهروندان این کشور شده است. حقیقت این است که صدایی از فقیران و تهیدستان واقعی برنمی‌خیزد و کسی آنها را نمی‌بیند. اعتصاب‌ها و اعتراض‌هایی که گهگاه در جامعه رخ می‌دهد مربوط به قشر متوسط است. فقیران در کنار ما زندگی می‌کنند و ما از وجود آنها بی‌خبریم و تنها تعدادی گدای حرفه‌ای آنهم پاکستانی را در خیابان‌های شهر به عنوان مظاهر فقر می‌بینیم. این مادر بیمار و مسن برای مقداری غذا که زنی به او وعده داده بود از راه دور و بدون وسیله تا قبرستان شهر آمده بود. من نتوانستم منتظر بمانم که او را به خانه‌اش برسانم ولی آیا جوانمردی بوده است که او را به خانه‌اش برساند؟ نمی‌دانم. 

از قضا همان روز صبح تیتر خبری را در سایت عصر ایران دیدم که نوشته بود: «فاجعه ملی در کمین آینده کشور، مغز هشتصد هزار کودک ایرانی رشد نمی‌کند.» کنجکاو شدم و خبر را باز کردم که بدانم قضیه چیست. مطلب طولانی بود ولی در پاراگراف اول نوشته بود: حدود هشتصد هزار کودک زیر شش سال ایرانی که حدود یک چهارم کل کودکان ایران در این سن هستند دچار عقب ماندگی و رشد ناکامل مغزی هستند و علت آن تنها یک کلمه است: سوء تغذیه. در ادامه گفته بود: نیمی از این تعداد بر اثر عواملی مانند بیماری و فقر فرهنگی درگیر سوء تغذیه هستند و نیم دیگر از این کودکان شش سال به پایین فقط و فقط به این خاطر دچار سوء تغذیه و رشد ناکامل مغزی هستند که در خانواده‌های تهیدست به دنیا آمده‌اند... این وضعیت باعث شده است که سازمان ملل، ایران را در زمره کشورهایی قرار دهد که دارای شیوع بالای سوء تغذیه در میان کودکان زیر شش سال هستند. سریع خبر را بستم و گفتم: انشاءالله که اینطور نباشد و اغراق شده باشد! 

عصر همان روز این مادر بینوا را دیدم و نشانه سوء مدیریت‌ها و بیماری جامعه‌مان را در سیما و سرنوشت او مشاهده کردم. از خود پرسیدم: آیا سزاوار است که کشور ما و مردم ما اینگونه باشند؟ چه چیزی ما را به این روز انداخته است؟ و سوالی که اکنون بسیار مهمتر است و آن اینکه: تک تک ما برای کاستن از درد و رنج هموطنانمان چه کرده‌ایم و چه می‌توانیم بکنیم؟...

 

 


نظرات کاربران
یه دهه شصتی بيش از 9 سال قبل گفت:
محمدعلی بختیاری! درود به غیرتت مرد. رحمت بر پدر و مادری که تربیتت کردن.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین