نگاهی گذرا به یادداشتهای کلاس برنامهریزی شهری که سالها پیش تدریس میشد، نشان میدهد این مردود اعلامشده نظام آموزش عالی کشور، نزدیک به ٣٠ سال پیش برای اولینبار مدعی شده است کلید توسعه واقعی و درونزای کشور در دست زنان ایرانزمین است. او از آن زمان به بعد، این ادعا را بارهاوبارها تکرار کرده است. ممکن است خواننده گرانقدری که بر این نگارنده منت گذاشته و این نوشته را میخواند، تصور کند که این ادعا نیز یکی دیگر از اغراقهای توخالی و تهوعآوری است که از بام تا شام نثار زنان میشود؛ ولی نه با ایمان و اعتقادی به توانمندبودن زنان همراه است و نه توصیف دقیقی از آن موجود نازنینی است که پابهپای مرد ایرانی زخمخورده و پردرد، برای قرنها گاه از اندرون، زندگی ایرانی را مدیریت کرده است؛ حتی وقتی انواع خشونت، ازجمله خشونت فیزیکی را نیز به علت تربیتنشدن موجودی بهنام شوهر تجربه کرده یا میکند. دلیل این ادعا فقط آمار و ارقامی نیست که با وجود انواع مانعها و محدودیتها گواه بیچونوچرای قدرتمندی، درایت، مدیریت و سایر توانمندیهای زن ایرانی است؛ بلکه مطالعات میدانی و مشاهدات از جریان زنده زندگی آدمیان کوی و بازار، همه نشاندهنده این واقعیت تلخ است که چگونه جامعه مسرفانه از توان نیمی از جمعیتش یا استفاده نمیکند یا بد و محدود استفاده میکند؛ آنهم در عصری که همگان در پی همافزایی در تمامی عرصهها هستند. نگارنده چند سال پیش در پژوهشی که برای اجرا در کشورهای گوناگون طراحی شده بود و «عرصههای تصمیمگیری زنان متأهل» نام داشت، فرصتی برای نگارنده به کف آمد تا با یاری نزدیک به صد نفر از دختران خود یعنی شاگردان کلاسهایش به بررسی نمونهای بپردازد، با حجمی برابر چهارهزارو ٥٠٠ واحد یا پاسخگو در ٦٤ شهر و ٥١ روستا پراکنده در پهنهای که خانه مشترک ایرانیان را پدید آورده که تنوعی دلپذیر دارد و باید قدر آن را شناخت و چون جان شیرین خویش از آن مراقبت و پاسداری کرد. این بررسی مشخص کرد چگونه سکان زندگی خانواده ایرانی، حتی در خانوادههایی که مرد، بیشعورانه به آزار همسر و شریک زندگی خویش مشغول است و نفرت میپراکند، در دست زنان است. اکثریت نمونه پژوهش یعنی زنان متأهلی که در نمونه مورد بررسی حضور داشتند یا هر ١٦ شاخص تصمیمگیری را خود رأسا انجام میدادند یا در اقلیتی از نمونهها که مرد کمتر فرصتی به زن یا همسر خویش میداد، متأسفانه مجبور میشدند با استفاده از حداقل ٣٣٤ راهکار یا تاکتیک تصمیمسازی مرد را نوآورانه و صبورانه به سمت تصمیم مورد نظر، آنهم به نفع خانواده، سوق دهند تا مرد همان تصمیم موردنظرشان را اتخاذ کند.
در کنار این پژوهش، مشخص شد که چگونه زنان خانهدار گاه با پسانداز از خرجی ناچیز روزانه به آهستگی لیکن با پیوستگی، صندوقهایی تأسیس کردهاند تا در شرایط بد اقتصادی با دشواریهای ناگهانی زندگی کنار آیند یا برای دختران خویش جهیزیهای درخور گرد آورند یا با فقر خود را انطباق دهند. بررسی عمیق این موارد از یکسو و مصاحبههای عمیق به همراه گفتوشنودهای مفصل گروهی، گویای این حقیقت تلخ است که چنین نیرویی عظیم، توانمند، نوآور، پیگیر و در مجموع سالمتر از مرد که بدون تردید میتواند توسعه ملی و درونزای کشور را به خوبی هدایت کند، نقشی حداقلی در هدایت اقتصاد و جامعه بر عهده دارد. این پرسش باید روزی مطرح شود که چرا زنان متأهل مجبور شدهاند برای هدایت خانه خویش به تاکتیکهای تصمیمسازی روی آورند و ناصادق شوند، آنهم با نزدیکترین فرد، یعنی همسر یا شریک زندگی خویش؟
بررسیهای کیفی انجامشده همچنین از این واقعیت تلخ پرده برداشت که حداقل در درصدی از مردان خانوادهها، صرفنظر از سن، تحصیل، طبقه اجتماعی و سایر ویژگیهای فردی، آشنایی با راهبردهای حفظ و تحکیم زناشویی، یا وجود ندارد یا سخت کم و ناچیز است. در نتیجه رفتار نادرست شوهران سبب شده است تا طلاق عاطفی رخ دهد و درصد بالایی از زنان، به دلیل فقر و پسازآن به دلیل داشتن بچه کوچک، بدون کمترین علاقهای به زندگی زناشویی، آن را ادامه دهند و بیاحساس به خواستههای مرد تن دردهند و باز هم به یاری راهکارهایی روزبهروز و بدون آنکه مرد را تحریک کنند، از شوی خویش فاصله گیرند. دردناکتر آنکه درصدی اعلام کنند از اینکه همسرشان برای تأمین زندگی خود و فرزندان مجبور به کاری طاقتفرسا بیش از ساعات گذشته شده سخت خرسنداند؛ زیرا زمان حضور آنان در خانه را به حداقل رسانیده است. قصد تعمیمی در کار نیست؛ بلکه تلنگری است بر خوشخیالی برخی شوهران؛ زیرا بازهم به گواهی پژوهش مفصل انجامشده، درصد بالایی از زنان متأهل تأکید کردهاند یکی از بدترین و توهینآمیزترین برداشتهای درصدی از مردان، آن است که در صورت تدارکدیدن حداقلهای معیشت روزمره خانواده توسط شوهر، زنان بیاعتنا به سایر جنبهها، از زندگی زناشویی خویش خرسندند! درحالیکه چنین برداشتی نهتنها نادرست است، بلکه فراتر از آن حداقل به قول ٣٨ مورد از پاسخها در مصاحبههای عمیق، برداشتی خودخواهانه و احمقانه نیز هست.
پژوهش یادشده از گلهمندی درصد قابلتوجهی از پاسخگویان حکایت داشت که از تأکید پژوهش بر عرصهها و شاخصهای تصمیمگیری زنان متأهل ناخرسند بودند و تأکید داشتند چرا پژوهشگران یا دانشجویان دختر دورههای کارشناسیارشد تکمیلکننده پرسشنامههای تصمیمگیری، از زندگی خصوصی و دغدغهها و رنجهای هرگزگفتهنشده و فروخورده پاسخگویان چیزی نمیپرسند؟ برایناساس پس از پایان پژوهش پیمایشی، دانشجویان یادشده از طریق مصاحبههای عمیق که تا دوسال پیش تکمیل داوطلبانه آنها ادامه داشت و با پایاندادن اجباری به همکاری این مردود دو جهان آنهم به قول مسئولان وقت دانشگاه علامه طباطبایی «به دلیل رکود علمی» با دانشگاه یا خانه خویش، متوقف شد، برای اولینبار در تاریخ پژوهشهای اجتماعی به شکلی نظاممند بر خصوصیترین جنبههای زندگی زناشویی تعداد قابلتوجهی از زنان متأهل، عمده متعلق به طبقات اجتماعی متوسط و پایین، تمرکز کردند. بر اساس شیوه «حرف حرف میآورد» یا از «پاسخی رسیدن به پرسشهای دیگر» که بهشکلی مضحک شیوه «گلولهبرف» آنهم بر اساس ترجمه تحتاللفظی واژه انگلیسی، ترجمه شده است، نظر آنان را درباره دغدغههای زندگی مشترک جویا شدند. بازهم از معضلاتی ریشهدار برآمده از بیاطلاعی و نادانی از یکسو و خودمحوری باورنکردنی از سوی دیگر، پرده برداشته شد. بررسی کیفی یادشده گرچه تأکید میکند نمیتوان بریده از متن و تاریخی پیچیده به نقد زن یا مرد ایرانی پرداخت و این هر دو موجود، زخمهای هولناک خورده از تاریخی ساختهشده بر بنیادی از هفت عامل ناامنساز دائمی در متنی واحد و برآمده و تحتتأثیر درصد قابلتوجهی از متغیرهای مشترک هستند، اما بازهم این پرسش مطرح میشود که چگونه جامعهای در قرن بیستویکم که تمامی جوامع برای برخورد با معضلات ناشی از عریانشدن بیرحمانه سرمایهداری بهنام جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد متشکل از تمامی امکانات خویش باید بهره برند برعکس از تواناییهای نیمهای از جمعیت خود که در کوره زندگی تحمل و مدارا و مدیریت را فرا گرفته است و اکنون درصد بالایی از آنان تحصیلکرده نیز به شمار میآیند و اکثر آنان در مقامهای مدیریتی ردههای متوسط اداری فوقالعاده خوش درخشیدهاند، ناباورانه چشمپوشی میکند؟
براساس دادههای گوناگون که همکاران فرهیخته در این ضمیمه به آنها اشاره کرده و به تحلیل برخی از آنها دست گشادهاند، بر پایه پژوهشهای گوناگون، ازجمله بررسیهای این نگارنده مردود و بر اساس تحلیل محتوای تجارب قبلی باید بر زنان ایرانزمین درود فرستاد، کلاه از سر برداشت و در مقابل تحمل مادران خود و مدیریت انسانمحور آنان سر تعظیم فرود آورد و ندا در داد که «کلید توسعه درونزای ایرانزمین همچنان در دست زنان ایرانزمین است». تا بعد...
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- بانگ آمد که علی را کشتند
- تصاویری از تفریح شبانه بوشهری ها
- عشق ننه معصومه، بوشهر هست
- جلسه دیرهنگام موافق و مخالفان طرح المان میدان انقلاب بوشهر
- مديركل كمرگ بوشهر بركنار شد
- شهر سی ین ایتالیا؛ آزمایشگاه فلسفه سیاسی و دمکراسی
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- بوشهر بهشت ایران در نوروز/ دیار نخلهای سرافراز و دریای خروشان + تصاویر
- آتشسوزی در خط لوله گاز گناوه به گچساران / 3 نفر مصدوم شدند
- درخواست سالاري براي خودداري از نصب بنر و درج پيام تبريك/ اقدام ادارات غيرمجاز است
- عکس های دیدنی از زندگی رئیسعلی دلواری
- عکس های منتشر نشده از پشت صحنه دلیران تنگستان
- پای مهدی طارمی هم به تحلیل شرکت در انتخابات مجلس کشیده شد
- تصاویری دیده نشده از بوشهر قدیم
- تصاویر آئین بازگشائی مدارس در بوشهر