طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 مهر 1394 - 11:07
به یاد شهید سید جلال عین الملک

بهرام نکیسا: سید جلال عین الملک را بچه های قدیم جنگ در بوشهرهمه  بخوبی می شناسند  اما جهت استحضار نسل جدید  باید عرض کنم که آن عزیز سفرکرده در کنار زنده یاد حاج سید محمد فرهی زینت بخش و آبروی مجالس بچه های رزمنده بوشهر بود با یک دنیا مهربانی ، و شدیدا مقید به رعایت اصول اخلاق اسلامی...





بهرام نکیسا

 

زنگ گوشی تلفنم به صدا در آمد بر روی صفحه گوشی تلفن نام دوست آزاده ای مقاوم و بلند همت و دوست داشتنی نمایان گردید . گوشی را که جواب داد م ، اما صدای شهیدی زنده دیگری مرا به مراسم بزرگ داشت آقای سید جلال عین الملک دعوت نمود و فرمود مراسم سالگرد عروج آقا داریم بیا و برای بزرگداشت نام و یاد  او مطلبی بنویس تا یادی از آن سنگ صبور بچه های جنگ  شده باشد .

 سید جلال عین الملک را بچه های قدیم جنگ در بوشهرهمه  بخوبی می شناسند  اما جهت استحضار نسل جدید  باید عرض کنم که آن عزیز سفرکرده در کنار زنده یاد حاج سید محمد فرهی زینت بخش و آبروی مجالس بچه های رزمنده بوشهر بود با یک دنیا مهربانی ، و شدیدا مقید به رعایت اصول اخلاق اسلامی . 

او در سالروز شهادت مردان آبی خلیج فارس شهیدان مهدوی ، بیژن گرد ، توسلی ، آبسالار، مبارکی ، شفیعی ها  در رزمایش دریائی و در کسوت غواصی به خیل شهیدان پیوست و جز این نیز شایسته شخصیت عظیم او نبود . 

امسال سالگرد شهادتش در حالی برگزار می شود که همسر وفادار و فرهنگ دوست وی نیز به دیار باقی شتافته است. یاد و خاطره آن سید بزرگوار و همسر مکرمه اش و تمامی شهدا به ویژه شهید مهدوی و همرزمان شهیدش گرامی باد .

بزرگداشت شهیدان فرصت و بهانه ای است تا قدری  و لحظه ای با خود بیندیشیم و از سیره و روش و منش شهدا عبرت بگیریم  و اگر چنانچه خدای ناکرده ناخالصی هایی به واسطه مسائل دنیوی و سیاسی نظیر مباحثی که در ایام انتخابات ها پیش می آید در ما ریشه دوانیده آنها را اصلاح نمائیم و خوی کینه ای نداشته باشیم . 

باید قدری از شهدا درس بگیریم، از رفتارهای خداپسندانه و آسمانی امثال آقای سید جلال عین الملک و شهید عزیزو بزرگوار مهدوی و یاران شهیدش . که بزرگترین درس شهیدان به ما درس از خود گذشتگی است . 

اگر آنان برای تحقق آرمانهای والایشان جان خود را در طبق اخلاص نهادند چه باک و چه سهل که ما دست کم ازنام و نان و مقام برای همان آرمانها چشم بپوشیم. کمترین نتیجه از خود گذشتگی آن است که  دلهای ما پاک و عاری از بغض و کینه می گردد. بنابراین بی تردید یکی از برکات بزرگداشت یاد و سیره شهدا حاکمیت فضای همدلی ، مودت و صمیمیت در میان آحاد جامعه خواهد بود .

 سید جلال عین الملک بسیار بدنبال ترویج اخلاق حسنه ، حفظ روحیه و فرهنگ ناب بسیجی بود و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی نمود .

 نه چشمی به مقام داشت و نه در پی افزون طلبی و مال اندوزی بود. بسیار اهل مشارکت در امور عام المنفع و خیر بود و همواره در اندیشه اجتماع بچه های جبهه و جنگ بود و می گفت یکدیگر را با القاب خوب یاد کنید . اگر با بچه ها در جبهه همراه نبود حتما به بهانه هایی به  آنان سر می زد و به بچه های رزمنده عشق می ورزید .

شهید سید جلال عین الملک در گمنامی تمام در تشکیل هیات رزمندگان برای حفظ روحیه بسیجی و وحدت و انسجام رزمندگان در پس از جنگ نقش کلیدی داشت . 

وقتی از او یاد می شود نمی توان از تلاشها و پیگیری های او برای برگزاری مجالس عزاداری ایام فاطمیه در بوشهر ، زیارت عاشورا در محلات و دعای ندبه در مسجد شیخ سعدون و برگزاری شبهای خاطره در مسجد امیر المومنین ( ع ) بوشهرسخن نگفت. 

مطلب را با مثنوی شهادت نامه ازشاعرمتعهد قادر طهماسبی به پایان می رسانم . 

سبکبالان خرامیدند و رفتند

مرا بیچاره نامیدند و رفتند

سواران لحظه ای تمکین تکردند

ترحم بر من مسکین نکردند

سواران از سر نعشم گذشتند

فغانها کردم اما برنگشتند

اسیر و زخمی و بی دست و پا من

رفیقان این چه سودا بود با من؟

رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟

جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟

مرا این پشت مگذارید بی تاب

گناهم چیست پایم بود در خواب

اگر دیر آمدم مجروح بودم

اسیر غبض و بسط روح بودم

در باغ شهادت را نبندید

یه ما بیچارگان زانسو نخندید

رفیقانم دعا کردند و رفتند

مرا زخمی رها کردند و رفتند

رها کردند در زندان بمانم

دعا کردند سرگردان بمانم

شهادت نردبان آسمان بود

شهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند این نردبان را؟

چرا بستند راه آسمان را؟

مرا پایی به دست نردبان بود

مرا دستی به بام آسمان بود

شهید تو بالا رفته ای من در زمینم

برادر رو سیاهم شرمگینم

مرا اسب سپیدی بود روزی

شهادت را امیدی بود روزی

در این اطراف گوش ای دل تو بودی

نگهبان بی شبی غافل تو بودی

بگو اسب سپیدم را که دزدید

امیدم را امیدم را که دزدید

مرا اسب چموشی بود وزی

شهادت می فروشی بود روزی

شبی چون باد بر یالش خزیدم

به سوی خانه ساقی دویدم

چهل شب راه را بی وقفه راندم

چهل تصویر تا کینامه خواندم

ببین ای دل چقدر این قصر زیباست

گمانم خانه ساقی همینجاست

دلم تا دست بر دامان در زد

دو دستی سنگ چیون را به سر زد

امیدم مشت نومیدی به در کوفت

نگاهم قفل در میخ غدر کوفت

به روی عاشقان در بسته ساقی

بر این در وای من قفلی لجوج است

بجوش ای اشک هنگام خروج است

در میخانه را گیرم که بستند

کلیدش را چرا یا رب شکستند؟

من آخر طاقت ماندن ندارم

خدایا تاب جان کندن ندارم

دلم تا چند یا رب خسته باشد؟

در لطف تو تا کی بسته باشد؟

بیا باز امشب ای دل در بکوبیم

بیا این بار محکمتر بکوبیم

مکوب ای دل به تلخی دست بر دست

در این قصر بلور آخر کسی هست

بکوب ای دل که این جا قصر نور است

بکوب ای دل مرا شرم حضور است

بکوب ای دل که غفار است یارم

من از کوبیدن در شرم دارم شرم دارم شرم دارم

برچسب ها:
رزمندگان بوشهر

نظرات کاربران
پدرام حقیقی بيش از 9 سال قبل گفت:
سلام
در مورد زنده نگه داشتن فرهنگ جبهه و یاد شهدا و بزرگداشت جانبازان یه شکایتی از اکثریت دوستانی که در این زمینه فعال هستند این است که اکثر مطالب منتشره داستان، شعر و مطالب احساسی است. در صورتی که این همه مطالب سنگین و عظیم وجود دارد که باید به عنوان یک فرهنگ به مردم ارائه بشه. مثلا فرهنگ از خود گذشتگی (ایثار) اگر فقط همین یک مورد فرهنگ جبهه ای را در جامعه افسار گسیخته و خراب امروزی بسط دهیم بسیار بسیار بسیاری از مشکلات روحی، روانی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی ما الان وجود نداشت.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین