طراحی سایت
تاريخ انتشار: 22 آبان 1394 - 23:47
عموهاي نازنین برنامۀ فتیله

دکتر علی اصغر قهرمانی مقبل: من یک پدرم، بی‌تردید مادران و پدران بسیاری چون من، از هر نژاد و قوم و زبانی در این سرزمین وجود دارند که فرزندانشان با برنامه‌های عالی شما قد کشیده‌اند، به سن نوجوانی رسیده‌اند و حتی جوانانی برومند شده‌اند و اکنون نه خود و نه فرزندانشان تاب و تحمل آن را ندارند که شما را آزرده خاطر ببینید. من یک ترک‌زبان هستم، پس چطور می‌توانم باور...




دکتر علی اصغر قهرمانی مقبل

استاد دانشگاه خلیج فارس

 

دیشب وقتی وارد خانه شدم دیدم که اشک بر چشمان دختر چهارده سالم جاری است. دلیلش را پرسیدم، تصویری از عموهای فتیله را نشانم داد در لباس متهمان، با چهره‌ای آشفته و مبهوت. بسیار کوشیدم که جلوی گریه‌ام را بگیرم. حال دخترم و تمامی دختران و پسران هم‌سن و سال او را درک می‌کردم. او از زمانی که چشم باز کرده و خود را شناخته بود شما را هم شناخته بود. برنامه‌های شما را از همان کودکی دیده بود و با تمام سادگی شما را عمو فروتن، عمو مسلمی و عمو گلی می‌خواند. او در طول عمر خود همواره شما را تماشا کرده بود ولی هیچ‌گاه با چهره‌ای غمگین ندیده بود. همیشه عادت کرده بود که شما را در لباس‌های کودکانه و خوشرنگ و شاداب ببیند و نمی‌توانست شما را در لباس متهم باور کند.

دخترم از همان کودکی به شما و برنامۀ شما خو گرفته بود و با برنامه‌های شاد و متنوع و آموزندۀ شما بالیده و قد کشیده بود. در خلوت خود شعرهایی را زمزمه می‌کرد که از شما شنیده بود. اکنون تمامی آن خاطرات در ذهنش تداعی شده بود. هنوز به یاد دارم و به یاد دارد که بزرگترین هدیۀ ما به او برای تولد چهارسالگی‌اش در غربت، تماس تلفنی او با برنامۀ شما بود که روزهای یکشنبه از جام جم برای ایرانیان خارج از کشور پخش می‌شد. مستقیم با شما حرف زد و شما با تمام انرژی و صمیمیت، شعر تولد را برایش خواندید که هنوز شیرینی این خاطره در کام او و تک تک اعضای خانواده‌ام احساس می‌شود.

سپس در طول تحصیل ابتدائی‌اش مشتاقانه روز جمعه را انتظار می‌کشید تا برنامۀ شما را با تمام وجود به تماشا بنشیند و من نیز کودکانه در کنارش می‌نشستم و غرق در شادی می‌شدم؛ نخست از شاد شدن دخترم و دوم از اجرای هنرمندانۀ شما که در طول سالیان سال همواره تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده بود.

دخترم همواره آرزو داشت که از نزدیک و حضوری برنامۀ شما را ببیند که شما این آرزویش را محقق کردید و دو سال پیش در شهر بوشهر برنامه‌ای اجرا کردید و دخترم به همراه سیل مشتاقان، برنامه شما را تماشا کرد که آن روز هم جزء بهترین خاطرات او شد. با خود می‌اندیشم که شما مثلث طلایی عموهای فتیله، برای دخترم آنقدر خاطرات خوش و لحظه‌های شیرین به ارمغان آوردید که شمارش آن برایم دشوار است.

من یک پدرم، بی‌تردید مادران و پدران بسیاری چون من، از هر نژاد و قوم و زبانی در این سرزمین وجود دارند که فرزندانشان با برنامه‌های عالی شما قد کشیده‌اند، به سن نوجوانی رسیده‌اند و حتی جوانانی برومند شده‌اند و اکنون نه خود و نه فرزندانشان تاب و تحمل آن را ندارند که شما را آزرده خاطر ببینید. من یک ترک‌زبان هستم، همچنان‌که عمو مسلمی فتیله ترک‌زبان است. پس چطور می‌توانم باور کنم که عمو مسلمی عامدانه می‌خواسته به همزبانان خود توهین کند؟ و اکنون چگونه می‌توانم به دلیل یک لغزش و اشتباه غیر عمدی، این چنین قدرناشناس باشم و تمامی آن خاطرات خوب را به دختر و خانواده‌ام هدیه داده‌اید فراموش کنم و قصور دیگران را به پای شما بنویسم؟

آری برنامۀ فتیله قربانی قصور دیگران شد. بهانه‌ای شد تا ترک‌زبانان گرامی یک بار دیگر اصل پانزدهم قانون اساسی را به مسئولان یادآوری کنند که در کنار زبان فارسی که زبان رسمی کشور است، «استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است». ولی انصاف جوانمردی حکم می‌کند که این مطالبه باعث رنجش خاطر کسانی نشود که این همه خاطرات خوب و شیرین به فرزندان این مرز بوم از هر زبان و قوم و نژادی هدیه داده‌اند و به گفتۀ سعدی شیرین‌سخن: «دوستی را که به عمری فراچنگ آرند، نشاید که به یک‌دم بیازارند». پس عموهای مهربان فتیله، از صمیم قلب دوستتان داریم.

 

برچسب ها:
عمو فیتیله

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین