طراحی سایت
تاريخ انتشار: 24 ارديبهشت 1395 - 12:42

مرتضی رضائی: قابل پیش بینی است با بر سر کار ماندن لاریجانی در مجلس، جریان اصولگرایی با تشدد آرا مواجه شده و زمینه برای چند کاندیدایی آن ها در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری فراهم شود. اما به نظر نمی رسد که پارلمان بتواند کار موثری برای آینده ایران در این رویکرد به سرانجام برساند. این پارلمان تن به روزمرگی سیاسی خواهد داد و صرفا در فضاهایی که از بیرون از پارلمان برای آن مجاز اعلام شده...

اصلاح طلبان و رویکرد دوگانه به مجلس

نسیم جنوب - مرتضی رضائی

با وقوع انتخابات شوک آور هفتم اسفند ماه، صحنه سیاسی کشور در حال تغییر و گرفتنِ آرایش تازه ای به خود است. در امتداد همان انتخابات دو واقعه مهم در یک ماه گذشته روی داده که در پیوند با یکدیگر آینده سیاسی ایران را برای سال ها رقم خواهند زد.

نخستین و بلافصل ترین نتیجه این انتخابات، تغییر ترکیب مجلس و به دنبال آن تغییر هیئت رئیسه آن است. بنا به شواهد و قرائن دو رقیب جدی، برای تصدی ریاست مجلس آینده وجود دارد: آقایان دکتر لاریجانی و دکتر عارف. تمامی گمانه زنی ها در خصوص چند و چون رقابت یا ائتلاف میان آن دو می باشد که البته با توجه به عدم یک مدعی سرسخت در طیف تندروان و محافظه کاران افراطی که رقبای مشترک جناح اصلاح طلب و اعتدالیان در پیوند با طیف میانه رو اصولگرایان بودند، شکل گیری ائتلاف میان محافظه کاران و اصلاح طلبان از موضوعیت افتاده و لاجرم شاهد وقوع رقابت سرسختانه ای میان این دو طیف خواهیم بود.

رویداد دوم که فضای سیاسی کشور را به شدت متأثر از خود کرده است، اگرچه نتیجه مستقیم انتخابات هفتم اسفندماه محسوب نمی شود، اما به دنبال آن رخ داده است و آن هم اعلام رسمی حضور آقای احمدی نژاد در انتخابات آینده ریاست جمهوری است. اعلام حضوری که شاید از دیدگاه بسیاری از رصدکنندگان فضای سیاسی ایران به دور از ذهن نبود و زمزمه بازگشت احمدی نژاد به عرصه قدرت و سیاست از همان فردا روز شکست سنگین اصولگریان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به گوش می رسید. زمزمه ای که درست انعکاس نحوه خروج امدی نژاد و خواب های درو و دراز او جهت اجرای الگوی پوتین-مدودف در ایران محسوب می شد.

اما این دو واقعه در پیوند با یکدیگر چگونه فهمیده می شوند؟ چه ارتباطی میان این دو واقعه وجود دارد؟ اصلاح طلبان چه فرصت ها و چه تهدید هایی را باید در دل این موقعیت ها متصور باشند؟ ریاست آقای عارف بر تخت سبز مجلس، آیا به سود اصلاح طلبان خاتمه خواهد یافت یا جریان اصلاحات را متضرر از خود خواهد کرد؟ حضور آقای احمدی نژاد در انتخابات چطور؟ فرصت است یا تهدید؟

نگارنده به وضوح می داند این پرسش ها پرسش های خطیری هستند که روشن شدن ابعاد و وجوه گوناگون آن نیاز به سلسله مباحث ممتد و متنوع دارد. رصد کلی فضای سیاسی ایران، نشان دهنده رقابت بسیار سخت جریان تحول خواه با جریان اصولگرا خواهد بود. جریانی که پس از شکست های اخیر خود به شدت زخمی بوده و به هراس افتاده... هراسی که اگر مدیریت نشود، واجد توانایی خلق بحران های پیاپی از یک سو و محافظه کار تر شدن دولت آقای روحانی از سوی دیگر را است.

این مطلب که جامعه ایران، به لحاظ مطالبات متعدد و متنوع اجتماعی، مطلقا پاسخ درخوری دریافت نکرده، مطلب تازه و جدیدی نیست. سال هاست عموم تحلیل گران دلسوز از وجود بحران های انباشت شده ای خبر می دهند که می تواند در مقاطع حساس سر باز کرده و چالش های اساسی پیش روی ثبات سیاسی و کلیت کشور ایجاد کند. برخاسته از همین مطالبات و همین احساس خطرهای به حق و سنجیده، جریان اصلاح طلب و عملگرا با مدیریت فضای درون جناحی و درون گفتمانی خود توانستند در اوج فشار های فزاینده دولت و مجلس را در دست بگیرند. اما این پیروزی ها نتیجة قطعی و پایداری به همراه نداشته و با توجه به زمان باقی مانده امکان ایجاد یک تغییر ساختاری نیز که بتواند برای مدت ها در دل نظام تصمیم گیری کشور باقی بماند، دیده نمی شود. این عدم ایجاد یک تغییر ساختاری که بتواند نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری را بر اساس عقلانیت جمعی و عرفی متحول و اصلاح کند، زمینه را برای بازگشت جریان پوپولیست و ابن الوقتی که همه چیز را بر مزاج و ملاک اکنون و امروز اداره می کند، فراهم می آورد.

دولت آقای روحانی به زودی وارد آخرین سال ریاست جمهوری خود خواهد شد. به گواه شواهد و قرائن دست آوردهای چشمگیری در حوزة اقتصادی و توسعه سیاسی به ارمغان نیاورده است. این مطلب نه از جهت تضعیف و یا زیاده خواهی از دولت اعتدال گفته می شود و یا نه از سر رادیکالیسم و خواربینی و کم بینی دست آوردهای مهم آقای روحانی، بلکه از این زاویه به این مطلب نگریسته می شود که حجم مطالبات بر زمین مانده، مقدار بالای توقعات برحق و اولیه برآورده نشدة شهروندان و انبوهة یاس و سرخوردگی که دولت امید نتوانسته مبدل به اعتماد و امیدواری کند، زمینه ساز شکل گیری جنبش های سلبی خواهد بود.

بازگشت احمدی نژاد درست در این فضای سیاسی با توجه به ناتوانی دولت در خروج از رکود و ایجاد فضای رشد و رونق اقتصادی از یک سو، و یاس طبقه متوسط از تغییرات بنیادین چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی، ممکن است به شکل گیری جنبش های دفعی بیانجامد. جامعه توده وار ایران از این گونه رفتارهای پیش بینی ناپذیر از خود بارها بروز داده است. احمدی نژاد بر موج کسانی سوار خواهد شد که گوشی برای شنیدن افکار و آراء جبهه اصلاحات نخواهند داشت، وقتی کسی از شعار اغواگر یارانه 250000 تومانی سخن به میان می آورد.

اما این مطلب چرا باید در پیوند با تشکیل پارلمان جدید، سنجیده شود؟ تشکیل پارلمان جدید، پس از دوازده سال، اصلاح طلبان را در کسوت اکثریت در مجلس خواهد نشاند، همان جبهه و جناحی که در مجلس ششم، به عنوان اقطاب مجالس ایران، هیچ نتوانست، تأکید می شود، هیچ نتوانست که تغییری بنیادین و برگشت ناپذیر چه در مسئلة توسعه سیاسی و چه در مسئلة توسعة اقتصادی ایجاد کند. روشن و واضح است که نگارنده به قاطعیت می داند این مهم ترین مجلس، به عنوان اقطاب مجالس پسا انقلاب دست آوردهای مقطعی بسیار چشمگیر و بزرگی در کارنامه خود ثبت نمود، اما دولت مهروز احمدی نژاد دقیقا با رویکرد تباه کردن همة آن دست آوردها بر سر کار آمد و دیدیم که چه قدرت بی نظیری در ویرانه سازی آنچه که به خون دل به بار آمده بود از خود نشان داد و ساطع کرد. این مسئله ناظر به این مطلب است که مجلس و دولت اصلاحات، همچون دولت اعتدال و احتمالا مجلس پیش رو، نتوانستند علی رغم شعارهای خوش آب و رنگ و به رغم توانایی های بسیارشان و برخلاف دست آوردهای مهم مقطعیشان، هیچ اصلاحات ساختاری و نهادی را بنیان بگذارند تا بتواند مسئولیت حراست این دست آوردها را به انجام برساند.

ببا توجه به این معضلات که در این مقدمة فشرده به آن اشاره شد و جا دارد بیشتر مورد بررسی و امتنان نظر قرار بگیرد استراتژی هایی که پیش روی مجلس و رویکردهای آن پیش بینی می شود می تواند در دو رویکرد اساسی لحاظ شود:

رویکرد اول مبتنی که تلاش حداکثری و مشارکت همگانی برای نیل به دست آوردهای عمیق در اصلاح بنیان های تصمیم سازی است. این تلاش حداکثری اگرچه فضای کاذب کنونی را خواهد شکست و چالش های مهمی را پدید خواهد آورد، اما این پتانسیل را دارد که نتایج پایداری را برای کشور به ارمغان آورد. روال قانون گذاری که از سه رکن مجلس شورا، شوری نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شده و قوانین در پاس کاری میان این سه رکن، چکش کاری می شوند، ظرفیت های معطل ماندة بالایی دارد که بتواند چنین اصلاحات ساختاری را برآورده کند. در این استراتژی هیئت رئیسة قدرتمندی به رهبری عارف می تواند بسیار موثر بوده و کارساز باشد.

در جریان این استراتژی احتمالا بخش هایی از دولت آقای روحانی با مجلس همراهی نخواهند کرد. اما از سوی دیگر بسیاری از جریانات خاموش ماندة اصلاحات را فعال خواهد کرد و جامعه وارد جنبش و کنش مثبت خواهد شد. در مقابل، جریان اصولگرا به شدت به وحشت در آمده، به شدت با هم همبسته خواهند شد و احتمالا جریانات تندرو دست بالاتری پیدا خواهند کرد تا بتوانند با توجه به قدرت خلق بحران و مدیریت آشوبناک خود، بدنة بی سر ماندة اجتماعی این جریان را راهبری کنند. جریان اصولگرایی که شکست های سنگینی متحمل شده و چهره های سنتی تر آن توانایی کسب اقبال عمومی و ایجاد جریان در پشت سر خود را ندارند، تن به راهبری محافظه کاران رادیکال داده و زمینه برای قدرت گیری و اوج گیری محمود احمدی نژاد بیشتر از گذشته فراهم می شود. جریان اصلاح طلب و اعتدال نباید و نمی تواند دل خوش کارنامة منفی آقای احمدی نژاد باشد که به شدت زیر سوال است. دلایل آن خارج این بحث حاضر است.

استراتژی دوم مبتنی بر غرق شدن مجلس در امور جاری کشوری و منازعات بی پایان امور روبنایی است که البته بسیار مهم و حائز اهمیت است. در این استراتژی الزامی ندارد که عارف رئیس مجلس باشد. بودن عارف در هیئت رئیسه عملا اختلاف معناداری در رویکرد کلی پارلمان و یا هیئت دولت به وجود نخواهد آورد. عدم حضور عارف در هیئت رئیسه و واگذاری رقابت به اصولگرایان، می تواند به اصلاح طلبان در بدنة اجتماعی این پالس را صادر کند، که ما صرفا در مقام نگهبانی هستیم که از خرابکاری اصولگرایان جلوگیری کنیم. اما از آنجا که قدرت در دست ما نیست، مسئولیتی نیز بر عهدة ما نخواهد بود. این استراتژی همانند بیعت امام رضا (ع) با مأمون است که در قدرت مشارکت نکرد و صرفا حضورش ساختارهای ضد شیعه را تعدیل نمود. در این مناسبات که اصلاحات قصد خروج از فاز بی تحرکی نداشته و انگیزة انتخاب رویکرد جنبش و کنش مثبت ندارد، می تواند ضمن تعدیل رفتار های عقلانیت ستیز اصولگرایان، بار مشکلات را کماکان بر عهدة آن ها نهاده و شکاف میان آنان را تعمیق کند. این تعمیق شکاف میان آنان، زمینه را برای فعالیت های مثبت آیندة اصلاحات در دلِ همین مجلس و ساختار فراهم خواهد آورد.

در این استراتژی قابل پیش بینی است با بر سر کار ماندن لاریجانی در مجلس، جریان اصولگرایی با تشدد آرا مواجه شده و زمینه برای چند کاندیدایی آن ها در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری فراهم شود. اما به نظر نمی رسد که پارلمان بتواند کار موثری برای آینده ایران در این رویکرد به سرانجام برساند. این پارلمان نیز همچون دولت اعتدال تن به روزمرگی سیاسی خواهد داد و صرفا در فضاهایی که از بیرون از پارلمان برای آن مجاز اعلام شده است، بازی خواهد کرد. دولت و مجلس در تعامل با هم فضا را مدیریت کرده، شاید در مدت باقی مانده اندکی فضای کسب و کار را بهبود ببخشند و دیگر هیچ. اما دست آورد این استراتژی این خواهد بود که جریان اصولگرایی کماکان آشفته و بی سر مانده و توانایی رقابت با روحانی در انتخابات پیش رو را از دست خواهد داد.

بنابراین این دو رویداد در تضایف و همبستگی با هم باید فهمیده شود. نحوه مدیریت احمدی نژاد و جریان اصولگرایی باید در دست جریان اصلاح طلب باشد. اصلاحات ساختاری می تواند بودن یا نبود احمدی نژاد در  قدرت را بلاموضوع کند، چرا که مکانیسم های کنترل کننده ای به وجود خواهد آمد، که رفتارها و مدیریت های گعده ای و خلق الساعه ای را منتفی خواهد ساخت. عدم رفتن به این سو، بودن یا نبودن احمدی نژاد در انتخابات را احتمالا بلاموضوع خواهد کرد، چرا که جریان اصولگرایی اگر مجلس را به طور کامل از دست ندهد، بعید است که پشت سر احمدی نژاد ائتلاف کند. بنابراین بودن یا نبودن عارف در هیئت رئیسه، تابعی از برنامه آینده جبهه اصلاحات خواهد بود. جا دارد این جبهه از برنامه های روزمره و صرفا کوتاه برد کنونی خارج شده و به کنش مثبت و سازنده وارد شود. تعلل بیش از اندازه نمی تواند حتی مواضع کنونی را برای ما در آینده حفظ کند. تجربه این را نشان داده و جمیع نشانه ها حکایت از همین خطر برای آینده دارد.

منبع: نسیم جنوب

 

 

برچسب ها:
اصلاح طلبان

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین