طراحی سایت
تاريخ انتشار: 06 خرداد 1395 - 11:30

برخی از دولتمردان نشسته بر ارکان تصمیم ساز دولت، مهم ترین مسئله در عدم برآورده شدن بسیاری از وعده ها از یک سو، و عدم شکل گیری توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی از سوی دیگر را نتیجه کارشکنی های جناح مقابل اعلام می کنند. رأی مطلوب و مقبولی است. کسی در انکار این کارشکنی ها و قدرت تخریب وحشتناک آن نمی کوشد و تردیدی در این مصیبت روا نمی دارد. اما سخن بر سر این است که آیا این گونه که دولت می نماید، دکان بی قدرت و بی رونقی است که اعتبار و اقتدار خود را چنین عرصه تاراج کارشکنی ها می کند؟ پرسش این است دولت در طول این سه سال عمر بی بازگشت این ملت، چه راهکاری برای مقابله با کارشکنی ها، در اتاق فکر خود پروریده است؟

تعلیق منازعه و تعویق مجادله

مرتضی رضائی

1- به نقل از سایت خبر آنلاین: وزیر بهداشت و درمان دولت روحانی، در نشستی اذعان کرده است که 12 درصد مردم ایران از بیماری های اعصاب و روان و اختلالات روانی همچون اضطراب و افسردگی های مزمن رنج می برند. اگر چه در بیانات وزیر به تفکیک جنسیت و سن، میزان این اختلالاتِ سهم هر بخش از اجتماع مشخص نشده است، اما قابل استفاده و استنباط است که نسل جوان بیشترین آسیب ها را دارد، چرا که میزان خودکشی در این بخش از اجتماع اسباب نگرانی و برپایی نشست بوده است. 

2- به نقل از سایت صراط نیوز: بر اساس گزارشات متعدد «سالانه150 تا 180 هزار ایرانی تحصیلکرده برای خروج از کشور اقدام می‌کنند. همچنین براساس آمار ارائه شده از سوی مجلس شورای اسلامی تا سال 1389، 60 هزار نخبه ایرانی از کشور مهاجرت کرده‌اند که اغلب از نخبگان المپیادهای علمی و ترازهای برتر دانشگاه‌ها بوده‌اند. در چند سال گذشته صندوق بین‌المللی پول، ایران را از نظر مهاجرت نخبگان در رتبه نخست قرار داد، همچنان اخباری منتشر شده است که براساس آن بسیاری از فرزندان مسئولان ارشد کشور هم که برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفته‌اند. علاقه‌ای به بازگشت ندارند. سایت «جوان آنلاین» گزارش کرده که سه هزار نفر از فرزندان مقامات ایرانی که در کشورهای خارجی مشغول به تحصیل هستند، حاضر به بازگشت به ایران نیستند.» 

3- به نقل از سایت تابناک: بر اساس نظرسنجی موسسه معتبر گالوپ ایران در قعر جدول کشورهای شاد جهان در کنار عراق جای گرفته است. بنا به اعلام این موسسه ملت ایران در کنار ملت عراق اندوه زده ترین و غمگین ترین مردم جهان هستند. در بررسی سایر موسسات بین المللی نیز ایران در جایگاه بسیار نامطلوبی به لحاظ شور و نشاط و امید و شادی قرار دارد. 

سال 92 دولت آقای روحانی بر سر کار آمد که شعار و نماد و تابلویش، مزین به سه گل واژه تدبیر و اعتدال و امید بود. اینک در آستانه آغاز آخرین سال دولت آقای روحانی ایستاده ایم. دولتی که در طول سه سال گذشته، اگرچه همراهی بسیاری از بخش های قدرتمند ساختار تصمیم ساز و موثر بر روال سیاسی کشور را نداشته، اما همراهی و همدلی بخش بزرگی از ارکان جامعه مدنی را به پشت خود داشته که خار در چشم و استخوان در گلو بر بسیاری از کاستی ها چشم فرو بستند و دم بر نیاوردند. این مقال بر اساس سه تصویر فوق، در صدد بررسی اجمالی رابطه میان استراتژی دولت در تعاملات  تقابلاتش با نیروهای سیاسی ایران و مسئله امید به آینده است.

پرسش بنیادین امروز این است دولت آقای روحانی پس از گذشت سه سال از عمر دولتش، چقدر توانسته است امید به آینده را در جوانان و مردم این سرزمین برانگیزد؟ مردم ایران و جوانان این دیار زخم خورده، چه اندازه پس از سه سال، بوی بهبود از اوضاع جهان می شنوند؟ در کدام یک از بخش های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه اقتصادی، دولت موفق شده است دست آوردی داشته باشد که شهروند ایرانی، احساس کند صبر و حوصله و خاموشی او بر این همه دشواری ها و سختی ها، به بار نشسته است؟ کدام بخش و کدام شقه و شاخه از این جامعه پر درد و بحران زده سر به سامان خویش دارد و دولت توانسته است کاری کرده باشد که بتوان امیدوار بود و خار مغیلان این روزهای ایران را تاب آورد؟ پرسش هایی است که می دانم جدال انگیز است. و چه باک! امیدوارم جدال برانگیزد که جدال احسن و پر احسنتی خواهد شد.

ایران امروز به گواهی آمار و ارقامی که هر سال و هر روز توسط رکنی و ارگانی بیان می شود، و البته این تنها مشتی نمونه خروار است که مجال بروز پیدا می کند و الباقی در نهان خانه های امنیتی باز می ماند، به کلبه احزانی همانند است که انگار یوسفش سر آمدن و گلستان کردنش ندارد. امید به آینده در خلأ شکل نمی گیرد، عصیان و افسردگی، دو نمودی که در گزارش جناب وزیر ورود دارد و بسیار شوم تر و سیاه تر از 12درصد ناقابل می نماید، از نبود همین آینده و امنیت روانی برخاسته از آن شکل می گیرد. مهاجرت افسارگسیخته نخبگان و فرار روز افزون سرمایه های مالی و ریالی و دلاری از کشور در فضایی شکل می گیرد که امنیت روانی و امنیت اقتصادی «به طور مطلق» از این جامعه سلب شده است. فضای پر یأسی که دولت یازدهم و اینک مجلس دهم برای نابود کردنش شکل گرفته اند، یک نتیجة قطعی دارد که همان هجرت و افسردگی و عصیان زدگی است.

بر اساس آمارها و ارقام مبهوت کننده جمعیت بیکار ایران به هشت میلیون نفر رسیده است یا خواهد رسید. درست در ایامی که برآورد می شود هزینه ایجاد یک شغل به نهصد میلیون تومان افزایش پیدا کرده است؛ درست در ایامی که بدهکاری دولت به بخش خصوصی نزدیک به چهارصدهزار میلیارد تومان بالغ شده است؛ درست در ایامی که افزایش بی رویه قیمت مسکن، رکود و نزول روز افزون بازار و صنعت، نبود هیچ تناسب حداقلی میان خط فقر و حداقل دستمزدها و نیازهای واقعی یک زندگی بر اساس استانداردهای پذیرفته شده جهانی، ممانعت جدی برای شکل گیری امیدواری به آینده ایجاد می کند. دولت نمی تواند پس از گذشت سه سال همه گناه را بر گردن جناح مقابل بیاندازد. این قاعده نحس و نفرت برانگیزی بود و هست که از فردا روز شکست سنگین سال 84 به رویه قاعده و فرمانده جریان اصلاحات تبدیل شده و اینک نیز مورد توجه برخی مدیران دولت اعتدال است.

نگارنده می داند قلم تند و برّانی به کار می گیرد. اگر دلی به درد می آید، عذر تقصیر دارم... چرا که این سوزنی است که جوال دوزش بر قلب خودم و نسل سوخته ما نشسته است. دولت همه چیز را به تعلیق درآورد تا زمان صفر و آغاز همه چیز به نتیجه رسیدن پرونده اتمی ایران باشد. اما برخلاف پیش بینی های متعدد، دیده شد که نتیجه مطلوبی که بنا بود از فردا روز برجام به بار آید و آن همه در باغ سبز نشان داده می شد، به دست نیامد. پس از آن، حواله دادن همه چیز به تشکیل مجلسی هم سو با دولت بود و امروز این نیز به دست آمده و اخیرا در خبری می خواندم که گفته می شد همه چیز برای یک انتخابات شکوهمند دیگر در سال 96 و پی گیری مطالبات مردم در دولت بعدی مهیا شده است. یعنی بیان تلویحی این مطلب که این یک سال نیز اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و گشایش چشم گیری پدید نخواهد آمد. این فضای پر یأسی که از استیصالی به استیصال دیگر فرو می غلتیم چگونه شکسته می شود؟ نسبت آن با ناامیدی و نسبت نا امیدی با عصیان اجتماعی چیست؟

برخی از دولتمردان نشسته بر ارکان تصمیم ساز دولت، مهم ترین مسئله در عدم برآورده شدن بسیاری از وعده ها از یک سو، و عدم شکل گیری توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی از سوی دیگر را نتیجه کارشکنی های جناح مقابل اعلام می کنند. رأی مطلوب و مقبولی است. کسی در انکار این کارشکنی ها و قدرت تخریب وحشتناک آن نمی کوشد و تردیدی در این مصیبت روا نمی دارد. اما سخن بر سر این است که آیا این گونه که دولت می نماید، دکان بی قدرت و بی رونقی است که اعتبار و اقتدار خود را چنین عرصه تاراج کارشکنی ها می کند؟ پرسش این است دولت در طول این سه سال عمر بی بازگشت این ملت، چه راهکاری برای مقابله با کارشکنی ها، در اتاق فکر خود پروریده است؟

پر پیداست دولت به صرف اتکا به قدرت سیاسی نمی تواند هیچ تحولی در جامعه پدید آورد؛ حتی اگر مجلس نیز همسو با آن باشد. برخی پیش بینی «قطعی» می کنند که مجلس کنونی و دولت آینده چنان زمین گیر خواهند بود که گام از گامی پیش نبرند. آقای روحانی آقای خاتمی نیست و مجلس دهم نیز مجلس ششم نخواهد شد... همه دیدند و دیدیم که مجلس ششم با آن یال و کوپال و دولت های آقای خاتمی با آن هیبت و حشمت و متراکم از ژنرال ها و لیدرهای کارزار دیده و کاربلد شده، در نهایت با چشم گریان و دل خون و وعده های مانده بر زمین و شکستی سنگین و اعلام خود به عنوان تدارکاتچی میدان را به رقیب واگذار کردند تا در حسرت فرصت ها و اشتباهات استراتژیک، زمین را بگزند و زمان را بدرند... طنز روزگار این جاست که دقیقا در همچنان بر همان پاشنه می چرخد. اتکا به قدرت سیاسی برای پیش برد مطالباتی که اصلا معلوم نیست محافظه کاران چرا باید تن به برآورده کردن آنها بدهند؟ چرخه باطلی که همه چیز معطل نگه داشته شده؛ به نام حفظ آرامش در کشور، همه چیز، تأکید می کنم، همه چیز به تعلیق در آمده. به بیمار محتضری می مانیم که مسکن تزریق شده تا چاره ای پیدا شود و در پایان از ترس مرگ، خودکشی می کنیم. «تعلیق منازعه و تعویق مجادله» نامش حفظ آرامش کشور نیست، تنها فضاسازی برای خلق یک خلأ است که از دل آن هیچ چیز زاده نمی شود یا به عبارت دقیق تر تنها یک هیچ زاده می شود... صفر مطلقی که نوید هیچ آینده درخشانی نمی دهد. پوچی و خلأیی که این روزها ما به آن گرفتاریم مولود همین فهم غلط از آرامش و ثبات سیاسی است. کشتی را در بندر و لنگرگاه نگاه داشتن تا آن را از گزند طوفان محفوظ داشتن که افتخار نیست. پاسخ را می شنوم که گفته می شود این کشتی شکسته است که دریایش غرق خواهد کرد.

پس چه باید کرد؟ پاسخ در لفظ مبارک و میمون جامعه مدنی نهفته است. اگر بناست این کشتی مرمت شود، دولت تخته و چوب و میخ و آهنی می خواهد که البته به قیاس دقیق، جامعه مدنی در یک اجتماع همان میخ و چسب و طناب و ابزاری است که تکه های چوب و ورق های آهنینی را در کنار هم نگه می دارد تا کشتی در طوفان ها از هم نپاشد. توجه به قدرت جامعه مدنی و کار ویژه هایش، یعنی بازی در زمینی که به صورت حداکثری در اختیار مجلس و دولت اعتدال خواهد بود. چنانچه درست مدیریت شود، فضای جامعه مدنی قدرت تأثیرگذاری بسیاری خواهد داشت. فضایی که کلاً در برنامه ریزی های کلان سیاسی اجتماعی این سه سال غائب اندر غائب بوده است. دولت اعتدال هر کجا به حبل مقدس و متین جامعه مدنی چنگ زده، رجم الشیاطین کرده است. نمونه بارز آن همین پیروزی نیم بند و مظلومانه گمنامانی است که با نام اعتدال و اصلاحات و امید به مجلس راه یافته اند. این اتکا به جامعه مدنی بوده است که این پیروزی را ساخته است. هر کجا مردم به نفع دولت در معادلات پیچیده سیاسی ایران، بروز و حضور داشته اند، پیروزی بلا شک از آن تحول خواهان بوده است. استعداد و توانایی بی بدیلی که در این حضور نهفته، اسباب خلق فرصت های بی نظیری برای توسعه خواهد بود. فضایی که از خلأ آکنده است و خلأیی که به یأس و عصیان و هجرت می انجامد، با این حضور، به نشاط و عرصه کنشگری مثبت بدل خواهد شد.

لذا دولت اعتدال و مجلس امید، به جای اینکه مذبوحانه و مرموزانه تلاش می کنند با فرا افکندن کاستی ها و ضعف های خود به گردن جناح اصولگرا و رقیب و ضد توسعه و محافظه کاران افراطی، دامان خویش را از اتهام بالا بگیرند و سربلندی خود را تضمین کنند، باید از روش تعلیق منازعه و تعویق مجادله دست بشویند و با ایجاد زمینه های لازم در دولت، جامعه مدنی را فعال و پویا کنند. به طوری که مبدل به تعادل دهنده ما بین دولت و جریان محافظه کاران افراطی شود که همه قدرت خود را برای ناکارآمد کردن این دولت و مجلس آینده، در توپ خانه های خود گرد آورده اند.

قابل پیش بینی است که چنانچه دولت کنونی و مجلس امید نتوانند به خاستگاه بنیادین خود، که همان جامعه مدنی است، رو آورند این چرخه نخواهد شکست. عدم شکست این چرخه، فضای یأس و نا امیدیِ مزمن شده کنونی را تسلا نخواهد داد. بیرون آمدن جامعه مدنی از عزلت و عسرت، بی گمان مرهم قدرتمندی بر آن یأس و افسردگی و هجرت خواهد گذاشت که تا مغز استخوان این مملکت مصیبت زده نفوذ کرده است. امید همان چیزی است که محافظه کاران افراطی با همه توان خویش بر آنند بنیادش را از دل ایرانی و نسل جوان بر کنند تا به همان دردی مبتلا شوند که در گفتار وزیر بهداشت نمود یافته و گفتار را نمناک و اذهان را غمناک کرده است. دولت امید و مجلس امید صرفاً با اتکا به قدرت سیاسی خود هرگز نخواهند توانست قدرت تخریبی این جماعت را در هم بشکنند. سرنوشت حزن انگیز دولت و مجلس اصلاحات پیش روی ماست. آیا نا امیدی باز هم گسترده تر خواهد شد؟

 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین