در نوشتن نیز می نوشت به گونه ای که گویا نمی نوشت! اهل این نبود که پیش از نوشتن ، بسته های کاغذهای سفید را به این و آن نشان دهد که من آنم و اینم که در اینده ای نزدیک، روزگار این سفید هارا سیاه خواهم کرد! مقطع نویس بود و " سنگین گذر"! در عاشقیتی بی حرف و حدیث...
شمال و جنوب و شرق و غرب کم ندارند از فکر، از متفکر، از شاعر و نویسنده و .... با کلیتی رو به روییم که محسن شریف نیز دران سهم داشت و این کم چیزی نیست!
شریف اما غالبا درخت خودش را آب می داد ، در سایه ی خودش می نشست!...
اهل بصیرت که باشی ، می بینی اطراف و اطرافیانت را . در کار خودش بود اگر، اما می دید ، و خوب هم !
کم حرف که باشی، نگاه ات تعمیقی ست، توریستی نه! کم حرف بود او! در محاصره ی مجادله ها و بحث های دامنه دار نبود. ندیدم اصلا او را که به تعبیر آتشی " گرم و عرقریز" بحث های معمول یا فرامعمول باشد.
بی اعتنا نبود به آنچه می گذرد در اطرافش! " من " خود را خط نمی زد. نامریی بود ظاهرا. این من رویت پذیربود اما به طرقی دیگر !
صوفی و عارف نبود و گوشه گیر نیز!
در حاشیه نبود بر حاشیه می زیست. نمی خواست (نمی توانست ؟) تماشاگه اهل راز باشد! اهل مصاحبه هم نبود ، نه اینکه گرداگرد خانه اش را میکروفن ها محاصره کرده باشند. نیازی نیز نداشت که این گونه باشد و بنماید .
در نوشتن نیز می نوشت به گونه ای که گویا نمی نوشت! اهل این نبود که پیش از نوشتن ، بسته های کاغذهای سفید را به این و آن نشان دهد که من آنم و اینم که در اینده ای نزدیک، روزگار این سفید هارا سیاه خواهم کرد!
مقطع نویس بود و " سنگین گذر"!
در عاشقیتی بی حرف و حدیث می نوشت، فضای کارش، وهم آلود بود، به قدری که گاه سرنخ روایت از دست خواننده فرار می کرد، تاجایی که وجه عمده ی روایت هایش ، خود ارجاع می نمود و قابل تاویل!
رفیقی گفت : جای شریف در جنوب ، کسی پر نمی کند! شریف ، ناگفته این گفته ی زنده یاد آتشی را بر زبان آورد:
من نامدم تاجای کس را تنگ سازم !
وحق نیز همین است !
نا آمدگان ، نو آمدگان و آمدگان ، می آیند و آمده اند و جا و مکان ، برای همه ، همگان هست!
که جغرافیا نیز ، تعریف دیگری یافته است !
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- تصاویری دیده نشده از بوشهر قدیم
- گزارش تصویری افتتاح دانشکده هنر و معماری بوشهر با حضور وزیر راه و شهرسازی
- ایرج صغیری، هنرمند بی بدیل کشور
- پژوهشی در آیین تدفین دوره های ساسانی در سواحل خلیج فارس
- زندگینامهی خودنوشت منوچهر آتشی
- خودرو خارجی را در عروسی دیّر آتش زدند
- «آتشی» نماد بوشهر در نیمه دوم قرن بیستم بود
- پیشینه معماری بارگاه امام حسین (ع)، در عراق
- تجمع اعتراضی فرهنگیان در بوشهر
- سرپنجه های موسیقی بوشهر...
- بوشهر بهشت ایران در نوروز/ دیار نخلهای سرافراز و دریای خروشان + تصاویر
- عكس هائي از شادروان منوچهر آتشی، شاعر ماندگار ایران زمین
- تصاویر مراسم تشییع پیکر سیمین بهبهانی
- ماندلا زنده است تا آنگاه که انسان برای آزادی و سربلندی تلاش می کند
- تصاویر دوره آموزشی - توجیهی خبرنگاران پانا استان بوشهر
پیچید خش خش برگ هایی روی هم افناد
بیش از نوشته نا نوشته دست کم افتاد
بوشهر دردش از غم یک تن فراتر. رفت
وقتی که از دست «شریف» او قلم افتاد
محمدجعفرنجدی
«سیادوک»
"فصل های تکراری"
را
"ورار" می کردم
از گلوی "آس نحس"
که آمدی/
شیره ی نگاهت
بر جان کلمه
در سینه ی غوره های سکوت/
این حلواها "شریفند"
به حرمت همان رنجی
که کشیده اند.
در هیچ بهاری
پاییز را فراموش نکنید
ای کاغذهای یتیم...
مهشید حاجتی
ازمیان ادبا نکته ظریفی برود....
فصل ها درغم تکرار به ما می گویند....
درتب نوبه بخوانید شریفی برود..
محمد منفرد
با عطر خوش "ورار" خود سرمستی
می دانم از این به بعد خوشحالی که
با رفتن خود به ایرجو پیوستی
[عقیل نجّار]
متفاوت از متعارف نویس ، استان بوشهر که به ادبیات داستانی و زبان پارسی سود رساند
یادش گرامی باد