علي اسماعيلي : لحظه سختی است ... صدای زنگ تلفن ! دود آوارها ! بوی آتش ... بوی یتیمی بوی بیوگی بوی داغ فرزند و باز حس تلخ دادن یک خبر تلخ ! چه بگویم ؟ هیچ چیز هنوز معلوم نیست ! فقط دعا کنید ! خدا نکند آنسوی خط مادری و یا همسری و یا فرزندی ، عزیزش را بعد از خدا از تو خواسته باشد...
نسیم جنوب، علي اسماعيلي
دوباره تهران و شب تلخ وداع
سلام برادر آتش نشانم ، خدا قوت ! دوباره از عملیات برگشته ای دوباره بی برادر! چقدر سخت است باز این غروب پنجشنبه ایران می دانم حس و حالت را!! همین صبح پنجشنبه در کنارش بودی ، با هم مثل همیشه از هر دری سخن گفتید شاید کری فوتبالی خواندید! شاید رفیقت از مقدمات ازدواجش برایت گفت ! شاید از درد قلب مادرش یا کمر پدرش ... شاید از شیطنت های کودکش برایت تعریف کرد که چه می کند این بروجک در خانه .... شاید داشتید همینطور می گفتید و می خندیدید که صدای زنگ ایستگاه به صدا درآمد ! صدای مثل همیشه ! سه سوت خود را به ماشین می رسانید حرکت می کنید و باز مثل همیشه در دل دعا می کنید که به وقت برسید، باز دعا می کنی که بتوانی ناجی باشی. وقتی نام پلاسکو را می شنوی می دانی کارت می تواند سخت تر از هر روز باشد؛ حریق در بلند مرتبه ها همیشه سختی های خاص خودش را دارد ولی تو زاده شده ای برای روزهای سخت این سرزمین ! به دلت هیچ غم و فکر و خیال بدی راه نمی دهی! عزمت برای این مهار آتش هم جذم است! به پلاسکو می رسی برای هم آرزوی موفقیت می کنید و دست به کار می شوید ! کار سخت است و نوبت به نوبت و گروه به گروه وارد عملیات می شوید تا بتوانید نفسی هم تازه کنید! تجهیزاتت زیاد مجهز برای کار امروز نیست اما تو همیشه از دل و جان مایه گذاشته ای و این بار هم مثل همیشه.
تو بیرون آمدی رفیقت به داخل رفت، چند دقیقه ای از استراحتت نگذشته بود که صدای انفجارها شنیدی! ناگهان ساختمان جلوی چشمانت فرو نشست!! به اطرافت خوب نگاه می کنی خیلی از دوستانت نیستند! اصلا یادت می آید تو که بیرون رفتی آنها به داخل رفتند ! شوکه هستی ! یعنی آنها واقعا داخل بودند ؟ یعنی آنها الان زیر آوار هستند؟ تلویزیون پخش مستقیم می کند و خیلی ها هم در فضای مجازی لحظه به لحظه گزارش می فرستند ! تلفنت زنگ می خورد ! پشت سر هم! از خانه است! دلت نمی آید گوشی را برداری و بگوی زنده ای!! بگویی من هستم اما رفیقانم نه! جواب می دهی: مادر ، خواهر ، همسر و یا ... برای رفیقانم دعا کنید!! آتش نشانان معمولا شماره همکاران خود را به اهل خانواده می دهند تا در مواقعی که نتوانستند پاسخگوی تلفن باشند خانواده با همکارش تماس بگیرند و از نگرانی خارج شوند! تلفنت باز زنگ می خورد ، شماره خانواده رفیقت هست! می دانی که رفیقت قادر به پاسخگویی دیگر نیست! اما با خودت می گویی من چه جوابی بدهم!؟ لحظه سختی است ... صدای زنگ تلفن ! دود آوارها ! بوی آتش ... بوی یتیمی بوی بیوگی بوی داغ فرزند و باز حس تلخ دادن یک خبر تلخ ! چه بگویم ؟ هیچ چیز هنوز معلوم نیست ! فقط دعا کنید ! خدا نکند آنسوی خط مادری و یا همسری و یا فرزندی ، عزیزش را بعد از خدا از تو خواسته باشد ! دل به آوارها می زنی! بدنبال ناجیانی که باز از جان خود مایه گذاشتند ! ساعت را فراموش کرده ای ! هیاهو های اطرافت را نمی بینی و نه میشنوی! در حیرانی از آن سیل جمیعت تماشاگر که وقیحانه با دوربین هایشان تو را دنبال می کنند از کنارشان بی توجه می گذری و به دنبال رفیقت می روی! تو هم از جان مایه گذاری ....
ساعتی از غروب پنجشنبه گذشته است ! ملتی دست به دعا هستند در انتظار معجزه ! باز ابراهیم های وطن دل به آتش زده اند و ما دست به دعا که باز آتش گلستان شود! باز ایران است و من از این حادثه به خیلی پیش تر از یازده سپتامبر می رسم ! به جنگ ! به سنگر سازان بی سنگر ! جانکاه ادامه می دهی ! تا باز به رفیقت می رسی ! ولی این بار زیر خرمن ها آوار ! دستت را به سمتش دراز می کنی ! انگار دگر نمی خواهد روی این کره خاکی دست کسی را به کمک بگیرد ! به پیکر بی جانش سلام می کنی ! خودت را معرفی می کنی! اما سلامت بی جواب است! در رسمش نبود!! اما می گذاری به پایه زمانه بد ... در ذهنت کودکش می آید مادرش، پدرش، همسرش ... چه جوابی بدهم؟ دوباره صدای زنگ تلفنت دوباره صدای آوار دوباره صدای آژیر خطر، دوباره صدای هق هقی آشنا ، دوباره گریه ... همه در هم می پیچند در پیش چشمانت در گوشه ای از ذهنت در کنار آوار های در خیابان اسلامبول تهران.
آتش نشان غیرت مند وطنم تسلیت! مردمان سرزمین من تسلیت! داغداران حادثه سی تیر نود و پنجه پلاسکو تسلیت! غم آخرتان باشد ! باز تهران شد و باز شب وداع! شب تلخی دیگر از جنس همین شب های دی ماه تهران!! امروز از پس حادثه و عوامل آن چیزی به سخن نمی آورم زیرا نمی خواهیم در اوج عزا و غم کشورم حرفی زده شود که گویند از غم مردم بهره جناحی و سیاسی بردند! بدون شک مردم سرزمینم وداع باشکوه دیگری را با شهیدان وطن خواهند داشت! تا دوباره در تاریخ قدردانی ما نسبت به مقام شامخ آنها ثبت گردد .
آخرین اخبار
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- تلاش هميشگي زنان و دختران براي احقاق حقوق خود
- از نگاه جنسيتي جامعه به زنان بيزاريم
- براستي زن بودن کار مشکلي است
- از سَتّاره فرمانفرمائيان تا مسموم سازي دختران
- حلاليت طلبيدن يا عذرخواهي
- به ياد منصور بهرامي و عشقش به بوشهر/ هنرمندي که خودش بود
- هنرمندان جوان را فراموش نکنيد
- تاثير و جايگاه منوچهر آتشي در فضاي ادبي ايران زمين
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- عميق مثل اقيانوس
- کتاب مطبوعات و شهروندی
- 32 ساعت شيفت داروخانه طول مي کشيد و از شدت خستگي به گريه مي افتادم
پربیننده ترین
- مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز
- کتل ملو
- پورفاطمی: فارسی ها در کمین دستیابی به عسلویه هستند
- براستی محمود ابراهیم زاده که بود؟
- آتشسوزی گسترده در واحدهای مسکن مهر بوشهر/ ۶ نفر مصدوم شدند + تصاویر
- نبرد ایسوس یا درخت خشک
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 746
- گزارش تصویری تجمع بزرگ حامیان روحانی با سخنرانی جهانگیری در بوشهر (۳)
- محمدرضا تاجیک: اصولگرایان دنبال انتحار سیاسی در مقابل روحانیاند
- مجوز فعالیت ۲ رشته جدید در دانشگاه خلیج فارس صادر شد
- رمان « پرتره» در دشتی منتشر شد
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 711
- جلسه پر تنش شورای شهر بوشهر در رابطه " ۲۴ میلیارد کجاست"
- رونق و نشاط اقتصاد بوشهر در نتیجه سیاست های حمایتی دولت
- عملکرد سالاری پاسخی به منتقدین