طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 شهريور 1400 - 21:54
برای سه معلم، روانشادان داریوش پوربهی، غلامحسين احمدی و غلامعلی رضایی واحد

هادی اخلاقی: و از میان این همه، اینان که رفتند هر یک، یک تن بودند در هزاران دل. اینان که اکنون جاری سیلابی سهمگین گشته اند مردانی بودند که می ساختند. ساخته بودند بسیار؛ انسان ها را و زمین را. و می گفتند و می آموختند و هریک خودش را در ساختن هزاران تن هزاران بخش کرده بود و صدای زندگی را بسیار کشیده و آموخته بودند...

مردانی از تبار آفتاب

برای سه معلم، روانشادان داریوش پوربهی، غلامحسين احمدی و غلامعلی رضایی واحد

هادی اخلاقی

تلخای تیره ترین ترانه های جهان را پنداری

که در بن گوش های گنگ من، به غیبت نشسته اند

دریغا زمزمه مظنون من!/ دریغا تکلم بی سرانجام شادی! (سیدعلی صالحی)

این روزها که می آیند و می گذرد هر دم غم کوچ نابهنگام عزیزی بر غم هایم افزون می شود. این روزها که می آیند هر آن خبر دردناک پرکشیدن آشنایی، آفتاب برآمده را بی رنگ تر می کند. آنان که رفته اند و می روند خود هر یک آفتابی بودند که جهانی و جان هایی از وجود خویش روشن می کردند و غروب ناگاهشان، که اشک ها بر دیده ها نشانده و حسرت ها بر دل ها افکنده، اینک، جهانی درد برجای گذاشته است. 

"درد ماند درد را /  شب، به شب ماند / هرچه افسون همانندی ست / آن بدین یک /  وین، بدان    ماند/  شب به شب /  دریا به دریا/ آسمان، با آسمان..."   

اکنون که این قلم بر کاغذ جاری است حسرت نبودن و ندیدن مردانی از تبار آفتاب تا همیشه، بر من و بسیار دوستان و دوستدارانشان سنگینی می کند. آنانی که من می شناختم مردانی بودند از جمع نیک مردان و خوشنامان دیارم که از جنس باران بودند. باغبانان سپیده دمان که به طرز غریبی برادران دانای دریا بودند و همان ها که از پی ماه به دریا شدند و به قول لورکای شاعر... "شدند و باز نیامدند".

"آن دست های سبز، فراوان نشانده اند/ بر بی کرانگی،/ از بوته های سبز، بهاری عظیم را: 

زمین زیر پای من/  از این کرانه، سبز! 

تا آن کرانه، سبز! " /م.آزاد/

اکنون چند ماه و چند روز است که از این سال پرنکبت رفته است. سال بد به قول شاملوی کبیر. سال اشک. سال بی باران. سال مرگ. سال مردن. سال خشکیدن درختان هزارساله ای که سایه گستران تاریخ بودند. سال باد. سال بی برگی. سال تلخ. سال مرگ. سال مردن. 

"سوخته جانی ام، نشسته به درد / سر، گرانبار یاد یار و دیار/ برگ آهنگ خان و مانم نیست /  زین خزان خموش جان آزار" /م.آزاد/

  فرود این شب اندوهناک، جهان تلخای تیره ترین ترانه های تاریخش را، دگربار، سرودن آغاز کرده است. ترانه ای به طعم طاعون و مرگ. ترانه ای تلخ تر از مرگ که هردم خانه ای و آدمی و دلی ویران می کند. 

و از میان این همه، اینان که رفتند هر یک، یک تن بودند در هزاران دل. اینان که اکنون جاری سیلابی سهمگین گشته اند مردانی بودند که می ساختند. ساخته بودند بسیار؛ انسان ها را و زمین را. و می گفتند و می آموختند و هریک خودش را در ساختن هزاران تن هزاران بخش کرده بود و صدای زندگی را بسیار کشیده و آموخته بودند. 

  از این مردان، بسیار کسان از وجودشان راه و رسم بودن آموختند و من نیز در مکتب و محضرشان راه بودن راه ماندن راه چگونه کاشتن و چگونه سبز نگاه داشتن را.

و می دانستند و می آموختند درس هایی که خود زندگی کرده بودند. درس ماندگاری را. مردمداری را. خوش خلقی و خوشنامی را. و این سه عجیب شکل درس هایشان بودند. از تبار آفتاب و از جنس باران.  اکنون که نیستند دریایی غم با من است. به قول آدونیس محبوب "برای این آسمان که بر شانه ام می پژمرد چه کنم؟". 

اکنون به جای هریک، که وعده دیدارشان هنوزاهنوز تازه است و ما را قراری بر هم نشینی ها بود غم ها با من است. و دردا که این غم ها هردم با شکستن سرو سبزی دگر، در این سیل سخت مرگ افزای، افزون می شود. دردناک تر چنانکه نصرت رحمانی سروده است:"در این لزج شب چرک/آه.../چه مردن آسان است!".

و چه ساده رفتند. و چه نامنتطر. غرشی میان مه. آنان که رفتند توفان ها به خانه ی ما ریختند. به قول شمس "در بسته/ قلبی بسته است/که پنجه ی پا را سرد می کند". یادشان اما حاضر است. و یادشان اشک می آورد. غم ها می افزاید و من به پناهگاه همیشگی ام کلمه پناه می برم. از شهر می گذرم و از روشنایی روز و از هرچه آشناست چرا که به قول حافظ موسوی: "اینجا/همه چیز/در غباری از ملال/غوطه ور است". از جاده حتی. و به دریا می رسم. به دریا  که رسم غروب را خوب می داند. و با دریا، گریان، می گویم:"هجی کن/کلماتت را هجی کن دریا!" و بلند چنان که تمان ماهیان و مرجان ها بشنوند اشک آلود می خوانم:

هرجا که هست / همین حدود آشنا با ماست،

یکی می گوید من خودم دیدم

شبیه کبوتری از بال بید

پر زد و بالای آسمان رسید.

 داغدار سه معلم که شاعرانه زیستند و بذر آگاهی و عشق افشاندند.

(هفته نامه نسیم جنوب - سال بیست و چهارم - شماره 970)

برچسب ها:
#نسیم_جنوب , کرونا

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین