با از دست دادن هوشنگ چالنگی نه دفعتا بلکه به تدریج متوجه نوعی تنهایی شدم که تاکنون تجربه نکرده بودم و دریافتم که تنهایی انواعی دارد و اقسامی، گاه در جمع تنهاییم و گاه در درون خودمان و گاه در سلول انفرادی. در هر صورت برگ درخشانی از درخت بر خاک افتاده است که دیگر شاخ و برگهای آن را اهالی شعر و ادب این سرزمین تشکیل میدهند. همه میمیرند. همه میمیرند همه آنانی که سنگ نیستند و میخواهند سرنوشتشان به دست خودشان باشد.
نوشتاری از استاد علی باباچاهی:
شگفت آفرینیهای این شاعر
با از دست دادن هوشنگ چالنگی نه دفعتا بلکه به تدریج متوجه نوعی تنهایی شدم که تاکنون تجربه نکرده بودم و دریافتم که تنهایی انواعی دارد و اقسامی، گاه در جمع تنهاییم و گاه در درون خودمان و گاه در سلول انفرادی.
در هر صورت برگ درخشانی از درخت بر خاک افتاده است که دیگر شاخ و برگهای آن را اهالی شعر و ادب این سرزمین تشکیل میدهند. همه میمیرند. همه میمیرند همه آنانی که سنگ نیستند و میخواهند سرنوشتشان به دست خودشان باشد.
همه میمیرند اما بیش از مردن چارهای جز این نیست که زندگی کنیم. در این سالها کم نبودند یارانی که هریک بهگونهای ما را ترک کردند و تنها گذاشتند؛ احمد شاملو، احمد میرعلایی، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، غفار حسینی و بسیارانی که هرکدام تعریفی متفاوت از مرگ را رقم زدند.
برخی ایستاده میمیرند و برخی هرگز از مرگ نهراسیدهاند و برخی مرگ را به بازی و طنز و ریشخند گرفتهاند.
هوشنگ چالنگی اما بیحاشیه زیست و پاکیزهدل بود و تیزهوش و فروتن. هیچگاه به دانشی که در خود ذخیره داشت تظاهر نمیکرد و وسعت این دانش را میتوان در کتاب «شناسنامه به روایت دست» او به خوبی دید و دریافت.
این کتاب نشان میدهد که شاعر ما با انواع ژانرهای مختلف هنری از جمله موسیقی و نقاشی و دیگر مقولات آشنایی عمیقی داشته است.
از سال ۱۴۰۰ یعنی از همین مقطع که به دهه ۴۰ نگاه میکنم، هوشنگ چالنگی جوان را میبینم با شعری که متفاوت است و منحصر به فرد. اینگونه شعر زیر عنوان شعر دیگر قرار میگیرد و شاعرانی دیگر را به همراه دارد.
شعری که قابل تفسیر است و قابل تعریف. در دهه ۷۰ که فروپاشی ایدئولوژیهای فریبنده رخ میدهد، شعر هوشنگ چالنگی و همراهانش آسیب کمتری میبیند.
هوشنگ چالنگی در مورد چگونه نوشتن و انگیزه شعر نوشتن خود مینویسد، حسی ایجاد میشود که انسان به سوی نوشتن میرود و دیگر آن شکل قدیمی که شعر خودش میآید قابل تردید است و در اثر تمرین و دانشافزایی میتوانیم وضعیتی به وجود آوریم که گاه بتوانیم بنویسیم.
این زندهیاد در مورد عشق هم مینویسد: «عشق در کل همین کشش ناگزیر انسان به سوی هم است و انسان را به یاد نوازش خشمآلود بعضی آدمها میاندازد و نیز در کنار هم قرار گرفتن جانداران پس از پرخاشها و منازعتها و توضیح واضحات است که بگویم عشق انسان تا دم مرگ به اشکال گوناگون عمل میکند، عشق به فرزند، خانواده و همنوع و انگار زندگی همواره و ناخواه بدون عشق غیرقابل تحمل است.»
من اضافه میکنم «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
به نقل از: خبرگزاری ایبنا، خوزستان
(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست وچهارم – شماره 978)
#بوشهر #بوشهریا #خلیج_فارس #روزنامه #ایران #جنوب #مقاله #باباچاهی #شعر #شاعر #نسیم_جنوب
آخرین اخبار
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- تلاش هميشگي زنان و دختران براي احقاق حقوق خود
- از نگاه جنسيتي جامعه به زنان بيزاريم
- براستي زن بودن کار مشکلي است
- از سَتّاره فرمانفرمائيان تا مسموم سازي دختران
- حلاليت طلبيدن يا عذرخواهي
- به ياد منصور بهرامي و عشقش به بوشهر/ هنرمندي که خودش بود
- هنرمندان جوان را فراموش نکنيد
- تاثير و جايگاه منوچهر آتشي در فضاي ادبي ايران زمين
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- عميق مثل اقيانوس
- کتاب مطبوعات و شهروندی
- 32 ساعت شيفت داروخانه طول مي کشيد و از شدت خستگي به گريه مي افتادم
پربیننده ترین
- رازواره های تایتانیک ایرانی (رافائل) برای میراث فرهنگی بوشهر + تصاویر
- تصاویر مراسم شروه خوانی در عمارت حاج رئیس بوشهر
- پورفاطمی: فارسی ها در کمین دستیابی به عسلویه هستند
- براستی محمود ابراهیم زاده که بود؟
- نبرد ایسوس یا درخت خشک
- هفته نامه نسیم جنوب شماره 746
- تصاویری دیده نشده از بوشهر قدیم
- گزارش تصویری تجمع بزرگ حامیان روحانی با سخنرانی جهانگیری در بوشهر (۳)
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- مجوز فعالیت ۲ رشته جدید در دانشگاه خلیج فارس صادر شد
- جلسه پر تنش شورای شهر بوشهر در رابطه " ۲۴ میلیارد کجاست"
- رونق و نشاط اقتصاد بوشهر در نتیجه سیاست های حمایتی دولت
- عملکرد سالاری پاسخی به منتقدین
- اعتراض به شهردار بخاطر برکناری فروزانی/ آزاد شهرکی: من احمدی نژاد نیستم!
- این جا بوشهر است، بافت قدیم...