طراحی سایت
تاريخ انتشار: 10 دي 1400 - 11:28

ابراهیم بشکانی: در شهر بوشهر قبرستان قديمي اي بود که مردم چهار محل مردگان خود را در آن دفن مي کردند و سپس قبرستان به مکان جديدي در محله شکري انتقال پيدا کرد.  در سال 1316 خورشيدي رضا شاه جهت رفاه حال مردم دستور ايجاد باغ شهري همگاني و فضاي سبز همراه با درختکاري در اکثر شهرهاي ايران صادر کرد که بعداً اين فضاها بنام باغ ملي يا پارک ملي خوانده شد..

 

خاطرات بوشهری 

آگوجيکا يا باغ ملي در بوشهر 

نسیم جنوب، ابراهیم بشکانی

در شهر بوشهر قبرستان قديمي اي بود که مردم چهار محل مردگان خود را در آن دفن مي کردند و سپس قبرستان به مکان جديدي در محله شکري انتقال پيدا کرد.  در سال 1316 خورشيدي رضا شاه جهت رفاه حال مردم دستور ايجاد باغ شهري همگاني و فضاي سبز همراه با درختکاري در اکثر شهرهاي ايران صادر کرد که بعداً اين فضاها بنام باغ ملي يا پارک ملي خوانده شد.  

در بوشهر بنا به دستور فرماندار وقت آقاي فرزانه به آقاي کريم نواب، مسئول شهرداري بوشهر، قبرستان قديم را که در محوطه پشت مسجد امام حسن (مسجد فيل سابق) واقع شده بود به اين امر اختصاص دادند. حدود اين قبرستان؛ از طرف شرق به شمال غربي دبيرستان سعادت و کوچه پشت مسجد فيل که اداره دادگستري و ثبت احوال اسبق در اون کوچه بود و از شمال به مسجد فيل تا بيمارستان شير و خورشيد سرخ روبروي آب انبار قوام  و از غرب به دريا و پادگان بحريه (نيروي دريايي) و حمام سابق شهرداري (در اين مکان قبرستان کليميان بوشهر قرار داشت) و از جنوب به بيت الحزن ختم مي شد.  

بدين صورت کلٌيه قبرها تخريب و صاف کردند و فقط مقبره آگوجيکا که گنبد کوچکي هم داشت سالم گذاشتند.  

آيت الله سيد عبدالله بلادي بوشهري از رهبران مشروطه خواه جنوب ايران و از ياران و همکاران رئيسعلي دلواري در نهضت جنوب، دو برادر داشت يکي بزرگتر به نام آسيدمحمد و ديگري کوچکتر بنام آسيداحمد که همين آقا سيد کوچک يا به گفته بوشهري ها آکوچيک ياآگوجيکا بود که در خردسالي در سن ده دوازده سالگي فوت کرد.  وي مورد احترام خاص مردم بوشهر بود و اعتقاد زيادي به او داشتند  و براي کليه مشکلات و مريضي ها شون به او نذر مي کردند.  پس از رحلتش، از بردن پيکرش به عراق جلوگيري کردند و در محوطه قبرستان قديم بوشهر به خاک سپردند.   

بوشهريها به خاطر وجود مقبره آسيداحمد يا آقاکوچيک در باغ ملي به آن جا آگوجيکا مي گفتند. اما پس از تخريب قبرها و صاف کردن محوطه قبرستان همزمان با جشن مهرگان درسال 1316خورشيدي که در گاهشمار (تقويم) جلالي روز 16 مهر ماه مي باشد با همکاري اداره فرهنگ سابق (آموزش و پرورش) و کمک دانش آموزان کُل آن محوطه درختهاي، گِز، گل اَبريشم، بابُل و... کاشتند،  سپس در قسمت هايي از آن، سکوها و نشيمنگاه هايي جهت نشستن مردم ايجاد کردند و اولين باغ شهري در بوشهر احداث شد که تا سالها تفرجگاه مردم بوشهر بوده و مردم جهت نشستن و استراحت با خانواده به آن جا مي رفتند و غذاي خود را در آن جا صرف مي کردند.  البته بعدازظهرها و مخصوصا  پنجشنبه و جمعه ها دستفروشها تنقلاتي مانند حاج بادام، گَز آردي،  اَلوک،  پشمک، بِنک،  کُلخُنگ و لَمريک براي فروش مي آوردند و اگر پاکورا و لگيمات يا قراپيچ (نان پيچيده اي بود که در وسط اون کره يا روغن ماليده و رويش خاک قند ريخته مي شد)  و باميه مي خواستي هم اونجا عرضه مي شد.

 سپس در سال 1318 آقاي علي رجبي فرزند کل رجب در شمال اين محوطه باشگاه شهرداري (هتل خليج) بنا مي کند که سالها به عنوان يک خوابگاه يا هتلي شيک، همراه با رستوراني بزرگ با غذاهاي محلي و ايراني و... پذيراي مردم بود و تا چندين سال قبل هم مورد استفاده قرار داشت. در محوطه حياط جلويي اين ساختمان درختان بسيار انبوه و زيبايي مانند گل ابريشم و انجير معابد و ليلک و... ديده مي شد، سالها قبل در اين محوطه زيبا در ميان درختان چندين گاردن پارتي برگزار گرديد.  حالا اون محوطه به پارک پرندگان تبديل شده است.

قسمت شمال غربي باغ ملي روبروي آب انبار قوام بيمارستان شير و خورشيد سرخ قرار داشته که رئيس آن مرحوم سيد صالح طبيب برادر سيد جعفر طبيب بوده، دکترسيدجعفرطبيب هم سالهاي متمادي به بوشهريها خدمت کرد.  اين بيمارستان پنجره هايش مشرف به باغ ملي بوده که بعداً کلا اين بيمارستان تخريب و جايش ساختمان شيروخورشيد سرخ همراه با سالني براي جشنها برپا شد که تا قبل از انقلاب از آن استفاده مي کردند.  در قسمتي از محوطه باغ ملي بعدا بيمارستان فاطمه زهرا ساخته شد. 

ناگفته نماند که هيچ بوشهري به آن پارک باغ ملي نمي گفت همه اونجا را آگوجيکا صدا ميزدند.  بعد از نصب مجسمه شاه کنار دريا روبروي اولين بيمارستان دولتي بوشهر (همين درمانگاه ابوالفضل کنوني پهلوي کنسولگري سابق انگليس) و ايجاد محيطي سرسبز همراه با چمن و گل کاري و نصب صندلي هاي سيماني در اطراف مجسمه، آگوجيکا از رونق افتاد، مردم چهارمحل از آن به بعد  عصرها براي تفريح و گردش به اطراف مجسمه ميآمدند. آن زمان ما هم که بچه بوديم براي بازي و سرگرمي به اين محل مي آمديم،  يادش بخير عصر که مي شد جنوب اين مجسمه آقاي موسي ياقوتي  و شمال مجسمه آقاي صديق که هر دو هم در اداره دارايي کار مي کردند، آن جا ميز و صندلي مي چيدند و شربت و پپسي و کانادادراي ميفروختند و با هم رقابت دوستانه اي داشتند. کمي شمال تر از مجسمه، کنار ساحل خانمي بود بنام دي روشو، رو زمين مي نشست و باقلا و نخود گرم مي فروخت، زنان و دختراي زيادي هميشه دور و برش جمع ميشدند و مشغول کشيدن قليون و خوردن باقلا  بودند. 

بعداً اين چمن وگلکاري تا روبروي آب انبار قوام و اداره پست و تلگراف سابق ادامه پيدا کرد، جنوب مجسمه روبروي اداره دارايي سابق زمين سيماني بود که انگليسي ها براي بازي تنيس خود درست کرده بودند که بعداً رستوران لنگر در همان مکان ساخته شد که پس از سالها فعاليت بعداز انقلاب تخريب شد. تا قبل از انقلاب در بوشهر رسم بود که شب عروسي هنگام عروس گردون حتما بايد ماشين عروس اطراف اين مجسمه بگردونند. به همين خاطر  شبهاي جمعه صداي بوق بوق ماشينها از سمت مجسمه به گوش ميرسيد...

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و چهارم، شماره۹۸۵)

 

 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین