طراحی سایت
تاريخ انتشار: 10 دي 1400 - 11:28
مدرسه زندگی

یونس قیصی زاده : نیاز به عشق ورزیدن و احساس پیوند و تعلق داشتن، عاملی است که ما را به سمت ایجاد رابطه با دیگران و حفظ این روابط می‌کشاند. در فیلم «بهتر از این نمی‌شود»، «ملوین» شخصیت اصلی داستان که نقش آن را «جک نیکلسون» (بازیگر معروف  فیلم دیوانه از قفس پرید) باز می‌کند، هیچ رابطه صمیمانه و رضایت بخشی با دیگران ندارد و همانند بقیه افراد برای برخورداری از یک زندگی مطلوب، نیاز دارد که حداقل با یک فرد رابطه رضایت بخشی داشته باشد اما وقتی در ارتباط با دیگران ناکام می‌شود، دچار رنج و ناراحتی شده و به رفتارهای وسواسی و اجباری دست می‌زند...

 

مدرسه زندگی

 


که عشق آسان نمود اول


یونس قیصی زاده (دانش آموخته دکتری روانشناسی)


نیاز به عشق ورزیدن و احساس پیوند و تعلق داشتن، عاملی است که ما را به سمت ایجاد رابطه با دیگران و حفظ این روابط می‌کشاند.


در فیلم «بهتر از این نمی‌شود» ( As God As it Gets) «ملوین» شخصیت اصلی داستان که نقش آن را «جک نیکلسون» (بازیگر معروف  فیلم دیوانه از قفس پرید) باز می‌کند، هیچ رابطه صمیمانه و رضایت بخشی با دیگران ندارد و همانند بقیه افراد برای برخورداری از یک زندگی مطلوب، نیاز دارد که حداقل با یک فرد رابطه رضایت بخشی داشته باشد اما وقتی در ارتباط با دیگران ناکام می‌شود، دچار رنج و ناراحتی شده و به رفتارهای وسواسی و اجباری دست می‌زند.


«ویلیام گلسر» روان شناس مشهور که وی را با «نظریه انتخاب» می‌شناسند در کتاب «واقعیت درمانی  نوین» ضمن اشاره به این فیلم می‌گوید که ملوین به منظور غلبه بر درد ناشی از زندگی منزوی خود، دست به انتخاب مجموعه‌ای از رفتارهای وسواسی و اجباری و اغلب ناموفق می‌زند تا بدین ترتیب از بروز طغیان خشم انتخابی خود به هنگام سرخوردگی از روابط با دیگران، جلوگیری کند.


در ادامه فیلم شاهد هستیم که ملوین تمایلی به برقراری ارتباط با «کارن» (که نقش او را هلن هانت بازی می‌کند) که یک مادر مجرد و گارسون رستوران است، دارد. کارن كه دارای پسر هفت ساله‌ای است که از بیماری آسم رنج می‌برد، ظاهری قوی و مقاوم از خود نشان می‌دهد، اما در عین حال می‌داند که در شرایط کنونی، زندگی اجتماعی و جنسی‌اش به تدریج رو به زوال می‌رود. رفت و آمد ملوین به رستوران ضمن آشنایی وی با کارن، باعث می‌شود تا کارن از نزدیک شاهد رفتارها وسواسی و اجباری ملوین باشد.


کم کم بین آنها علاقه‌ای شکل میگیرد و در صحنه‌ای از فیلم که ملوین با کارن در سفر به یک رستوران شیک رفته‌اند، طبق معمول ملوین با درشت گویی باعث ناراحتی این زن می‌شود.


زن رو می‌کند و به مرد و می‌گوید: تو فقط از خودت تعریف می‌کنی و اگر الان از من تعریف نکنی، از این رستوران می‌روم.


ملوین با سختی و عذاب زیاد شروع به حرف زدن می‌کند و می‌گوید: روانکاوم می‌گوید که در ۵٠ تا ۶٠ درصد موارد، قرص‌هایی هستند که باعث بهبودی می‌شوند ولی من از این قرص‌ها بیزارم اما آن شب که تو به در اتاقم آمدی، من از صبح روز بعد شروع کردم به خوردن قرص‌ها.


زن با تعجب به مرد نگاه می‌کند و میپرسد که حالا این کجاش تعریف از من بود؟


مرد این بار با اطمینان خاطر جواب میدهد: تو باعث می‌شوی من بخواهم آدم بهتری باشم.


زن که سرشار از رضایت شده است می‌گوید: شاید این بهترین تعریفی باشد که در عمرم شنیده‌ام.


- شاید یکی از مزایای عشق همین باشد که باعث بهتر شدن ما می‌شود و به خاطر دیگری سعی می‌کنیم آدم بهتری باشیم، بخاطر دیگری دست به کارهایی بزنیم که خوشمان نمی‌آید و تغییراتی در خود به وجود بیاوریم که برایمان سخت است، اما همه اینها برای بهتر شدن در نزد دیگری و با میل و رغبت صورت می‌گیرد.


البته نتیجه چنین تغییراتی رضایت دو طرف است چرا که در زندگی مشترک نیاز است به تفاهمی ماندگار رسید و برای به دست آوردن این تفاهم نباید بر روی پذیرفتن ویژگی‌های اشتباه و ناخوشایند خودمان اصرار کنیم بلکه برای بهتر شدن و ایجاد یک تفاهم، باید سعی کنیم که این ویژگی‌های ناپسند و رفتارهای ناجور را تغییر دهیم.


- چیزی از آشنایی آنها نمی‌گذرد که رفتارهای وسواسی و اجباری ملوین به طور چشمگیری کاهش یافته و به نقطه‌ای رسیده که به نظر می‌رسد آنها می‌توانند یک زندگی طبیعی را با هم داشته باشند و اینگونه  می‌شود که در یک شب سرد و زیبا آنها در حالی که دست در بازوان یکدیگر انداخته‌اند، عاشقانه به سوی زندگی مشترک می‌روند و یک بار دیگر عشق بر همه مشکلات فایق می‌آید!


اما این همه ماجرا نیست و ادامه داستان به خارج از سینما کشیده می‌شود.


 «گلسر» می‌گوید هنگامی که از سینما بیرون آمدیم، به همسرم گفتم: «یک هفته بعد مشکلات جدی آنها شروع می‌شود.»


اینجاست که عشق به لرزه می‌افتد و با زندگی مشترک با خطر و تهدید روبرو می‌شود چرا که «گلسر» معتقد بود که اگر این مرد برای اصلاح رفتارهای خود از یک روان‌شناس کمک نگیرد، رابطه آن‌ها پس از یک هفته خراب خواهد شد.


این همان نکته مهمی است که معمولاً پس از ازدواج فراموش می‌شود که نگهداری عشق نیاز به هوشیاری و تلاش و یاد گرفتن مهارت‌های جدید در زندگی مشترک دارد. این که فکر کنیم «ازدواجِ با عشق» حلال مشکلات پیچیده زندگی است، اشتباهی است که متاسفانه این روزها زیاد شاهد عواقب آن هستیم به طوری که از هر سه ازدواج در کشور، یکی به طلاق می‌انجامد و عشقِ هنگام ازدواج به تلخی جدایی هنگام طلاق ختم می‌شود.


به همان اندازه که در آغاز برای رسیدن به عشق و تفاهم، انگیزه و شوق داریم و تلاش کرده‌ایم، پس از گذشت چندی از  وصال و فروکش کردن هورمن‌های «دوپامین» و «اکسی توسین» و فرو نشستن فوران میل جنسی نخست، و در ادامه زندگی، چندین برابر آن باید برای زنده نگهداشتن این عشق و محکم و پایدار کردن این تفاهم، کوشش کرد و نگذاشت که گذر ایام و حضور مکرر و هم صحبتی دایمی، لذت عشق را از بین ببرد و ملال و دلزدگی زندگی مشترک را به همراه بیاورد و کار به تحمل همدیگر در یک زندگی بی‌نشاط برسد که به قول حضرت حافظ: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها».

 

 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین