طراحی سایت
تاريخ انتشار: 18 اسفند 1400 - 11:33

دکتر حسين آرامي: براي اين که قدر بوشهري بودن را بيشتر بداني و مزهاش را بيشتر بچشي بايد از بوشهر بيرون بروي، برج مقام را پشت سر بگذاري، بروي به شهرهاي ديگر، به استانهاي ديگر، خودت را در روابط با انواع آدمها محک بزني، خودت را در آيينه نگاه ديگران ببيني، در نگاه کويريها، در نگاه کوهستانيها، در نگاه جنگليها....

بوشهريم، تاهميشه با افتخار

نسیم جنوب - دکتر حسين آرامي: براي اين که قدر بوشهري بودن را بيشتر بداني و مزهاش را بيشتر بچشي بايد از بوشهر بيرون بروي، برج مقام را پشت سر بگذاري، بروي به شهرهاي ديگر، به استانهاي ديگر، خودت را در روابط با انواع آدمها محک بزني، خودت را در آيينه نگاه ديگران ببيني، در نگاه کويريها، در نگاه کوهستانيها، در نگاه جنگليها. و من اينک بعد از بيست سال زندگي در خارج از بوشهر، شش سال در گيلان و چهارده سال در تهران، بعد از مديريت در استان ديگر، بعد از مديريت در سطح ملي، با افتخار ميگويم بوشهري هستم، همه جا بوشهري بودنم را جار ميزنم، با شوقي در چشم ها، با بُغضي در گلو و با هيجاني در تماميت روح و روان.

اما واقعا بوشهري بودن چه چيزهايي در خود دارد که باعث ميشود انسان سرش را بالا بگيرد و بگويد بوشهري هستم؟

گفتنش آن چنان که شايسته است، مهتاب شبي خواهد و آسوده سري، اما آب دريا را اگر نتوان کشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد. از اين رو به اجمال برخي از عوامل افتخار و ويژگيهاي آن را مي شمارم.

اول جنوبي بودن؛ ما بوشهريها جنوبي هستيم و در چند خصوصيت مشترک: خونگرم، خوش مشرب، صميمي، ساده و يکرنگ،... وقتي با يک جنوبي روبرويي، با يک بوشهري، تکليفت روشن است، دوستي و دشمني، خوشامد و بدامد، قابل اتکا، قابل اعتماد، دوست، رفيق، همراه شادي و غم.

دوم ضابطه گرايي، گريز از بند پ؛ وقتي طبق چارچوب عمل مي کني، وقتي قوم و خويش و غريبه فرقي ندارند، وقتي به اصل شايسته سالاري در اعمال مديريت و بکارگيري نيروي انساني عمل مي کني چقدر راحتي، چقدر وجدانت راضي و خيالت تخت است، و چقدر راحت سر بر بالين ميگذاري.

سوم قدرت گريزي؛ بوشهري ها نه تنها عطش قدرت ندارند، نه تنها هيچ تلاش و تقلايي براي کسب مناصب اداري سياسي نميکنند، بلکه ميگريزند از رابطهها و جريانات متصل به قدرت. از اين رو از خيلي از آلودگيهاي عاشقان پست و مقام بري هستند، پاک پاک.

چهارم طبع شاعرانه و طناز؛ روح و روان بوشهريها با شعر و موسيقي آميخته است، شعر در جان ما جريان دارد، موسيقي با نفس ما ممزوج شده است، شاعرانه مي بينم، شاعرانه سخن مي گوييم، شعر و شاعري کسب و کار ماست، ما بوشهريها شاعر بدنيا ميآييم و هر لحظه زندگي را ميسراييم، گاه با لحن مفتون و فايز ، محزون، گاه با لحن آتشي در عبدي جط حماسي، گاه با لحن شمسيزاده عاشقانه و گاه بالحن سيد جعفر حميدي فاخر و اديبانه.

و طنز و شوخ طبعي نيز همزاد ماست، بوشهريها جهان را، زمين و آسمان را، با عينک شوخي ميبينند.

پنجم دم غنيمتي؛ اقليم دشوار، گرما و رطوبت از يک طرف، دريا و مخاطرات دريايي بودن، مخاطرات ليمر و گردابهاي هميشه حاضر در فراز و فرود امواج، طبع بوشهريها را خيامي کرده است، گويي خيام بوشهري بوده است، يا بوشهر ابتدا در نيشابور و سپس بندر شده است، خيام حرف دل ما زده است به بهترين وجه، و ما حرف دل خيام را ساليان سال با همه وجود فرياد کرده ايم. ما قرنهاست از مردمک چشم خيام جهان را نگاه کردهايم. خيام ناجي ما بوشهريها در پيچ و خم حوادث روزگاربوده است، دم غنيمتي باعث شده است از بسياري از پلشتي دور و مصون باشيم.

(هفته نامه نسیم جنوب - سال بیست و چهارم، شماره ۹۵۵)


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین