طراحی سایت
تاريخ انتشار: 13 شهريور 1401 - 13:10
بوشهر در گذرگاه تاريخ و فرهنگ

ابراهيم مهدي زاده: سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي  دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي،  جمشيد افروز ...  کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما...

بوشهر در گذرگاه تاريخ و فرهنگ

دکتر جعفر حميدي؛ محبوب و ممتاز

نسیم جنوب -  ابراهيم مهدي زاده

سال هاي تحصيلي 48 - 49 شمسي  دبيرستان سعادت که تعطيل مي شد، مي زديم بيرون و مي آمديم کتابفروشي «مهرداد» خيابان شاهپور يا دفتر هواپيمائي سهامي يا نوشت افزار فروشي اميرکبير با مديريت جناب مهدي درزي که اين دو آخري مطبوعاتي هم بودند. کريم سينا، طاهر ايراني، باقي دشتي،  جمشيد افروز ...  کتابفروشي «مهرداد» پاتوق استاد باباچاهي بود و دوستان اهل ادبيات داستاني و شعر و عکاسي و سينما.

تا آن جا که در حافظه ام مانده محمد رضا حمزه ئيان، سيد کريم کازروني، جواد رشيدي، مهندس بهنيا، شکوهي، اسحاق کهن و ماندني حاجي زاده ... و چند نفر ديگر که گاه نا منظم مي آمدند مثل ناصر وجدان، اسکندر احمدنيا و شهيدان انقلاب جمشيد نوش زاد و  شاهپور محمد علي پور.

گاه مي شد مي رفتيم اتاق روي سر دالان خانه پدري محمدرضا حمزييان کوچه بانک صادرات روبروي کتابفروشي " مهرداد " براي ديدن عکس هاي تازه محمدرضا که در خانه ي پدريش تاريک خانه ظهور عکس داشت يا ريسه ميشديم کنار دريا و "تل عاشقان " و حوالي باشگاه ايران جوان يا اگر فيلمي اکران بود ، مثلا " گاو" مهرجويي يا " رگبار" تقوايي يا "قيصر"کيميائي يا " شوهرآهوخانم"  ... مي رفتيم سينما فانوس.

گاهي هم پيس خواني داشتيم آمفي تئاتر فرهنگ براي اجرا که يکي دو بار زمان اجرا، مجوز ندادند و زحمت دو سه ماهه مان به هدر مي رفت. بوديم  تا پاسي از شب. طبيعي است محور گپ و گفت ما شعر و کتاب و سينما و تاتر و مقالات مجله فردوسي، نگين، تهران مصور، روشنفکر و ماهنامه هاي آرش، جهان نو، سهند و اينجور چيزها بود... روزي رسيديم کتابفروشي مهرداد، استاد باباچاهي هنوز جواب سلام نداده گفت چند کتاب تازه از تهران و شيراز آمده، ببينيد.

کتاب شعر "خنجر زخمي تغزل "حسين منزوي  و يک مجموعه داستان بنام "دهکده پرملال" امين فقيري و يک داستان بلند هم با حجم کم از انتشارات لوح بود، بعد اضافه کرد: غافل نشويد... و آن کتاب "نماز ميت" بود به نويسندگي زنده ياد رضا دانشور... کتاب "در بي تکيه گاهي" جناب باباچاهي و "وصلت در سده تظلم" استاد حميدي و دومين کتاب آتشي "آواز خاک"، زمينه و اشتياق در مدارس و علاقه به نشر را در نشريات محلي را فراهم کرد. بيشترين فعالان ادبي، حلقه ياران  باباچاهي در دبيرستان داريوش کبير بودند و دبيران مدرسه سعادت استاد حميدي  و استاد عين الملک، استاد برازجاني، هنرستان فني حرفه اي حاج جاسم  به محوريت استاد نعمتي زاده بود.

دانش آموزان تئاتر و نمايش و گروه موسيقي که گاه تحقيقات بومي شهر، اشعار يزله، ني جفتي يا ضرب المثل هاي رايج بوشهر، فکلور يا اشعار بازي هاي رايج نوجوانان يا دعاي باران... جمع آوري و به نشريات مي سپردند. اگرچه اين نشريات عمر کوتاهي داشتند اما اشتياق آن در اهالي هنر باقي مي ماند.

جلسات شعرخواني معمولا عصرها بود با موضوعات از  پيش اعلام شده که در تابلو اعلانات مدارس سنجاق مي شد و دهان به دهان منتقل مي شد. کانون ديگر کتابخانه فرهنگ بود پشت اداره کل که معمولا دوستان شاعر براي تصحيح به استاد نعمتي زاده مراجعه داشتند. گاهي هم استاد باباچاهي اگر با استاد نعمتي زاده و يا شيرزاد محمدآقاي يا آذري يا دکتر حميدي جلسات بزرگان داشتند که طبعا براي حضور ما، محلي از اعراب نداشت. خانه استاد حميدي در خيابان شاهپور (ليان) روبروي بانک ملي فعلي بود و اگر کسي نوشته براي تصحيح داشت، مانعي براي زنگ زدن و ديدار با استاد نبود.

دکتر حميدي  به مقوله داستان توجه خاص داشت. براي نمونه بر چاپ دوم کتاب "دهکده پر ملال"  امين فقيري ياداشتي عالمانه نوشت که مورد استفاده ما نيز قرار گرفت و هنوز هم ارزش هنري و تحقيقي آن قابل بهره برداري است. شايد ميان دبيران مدارس دکتر حميدي و استاد حسن برازجاني در مورد توجه به داستان و سخت گيري به نثر، شاخص بودند. به قول معروف، به کسي باج نمي دادند. 

منش دکتر حميدي با ديگران تفاوت داشت. به انتظار مي مانديم تا فولکسواگن سفيدش پارک کند و با نگاه مهربانش ما را ببيند. چه او مدام در حال جواب سلام و عليک عابران و کسبه خيابان بود. او خسته از کلاس درس، اما مهربان و بي تکلف، نوشته ها را مي گرفت و براي خواندن وقت مي گذاشت و راهنمايي لازم را در حاشيه متن با مداد ياداشت مي گذاشت. نوشته هاي من شعر نبود. نقد سينمائي بود و فيلم نامه مستند يا داستان که زمان زيادي را مي گرفت. اما استاد با حوصله مي خواند و با مهرباني، که از ويژگي ذاتي اش بود، تذکر لازم را مي داد.

يکي از اخلاقيات استاد حميدي آن بوده و هست که متن نوشته تو را براي کس ديگري واگويه نمي کرد. اجازه هم نمي داد کسي در مورد ديگري قضاوت و داوري کند. چيزي که آن زمان، ميان اهالي ادب و هنر و تئاتر رايج بود. بعد از پخش و گرفتاري نشريه اي، که براي جمع ما احضار به ساواک پيش آمد، جمع دوستانه دچار تفرقه و ترس ناشي از تکرار آن پيش آورد و اين ديدار ها به منازل و جاهاي ديگري منتقل شد. اما اين تفرقه يک حسن هم داشت و آن اين بود که سرانه مطالعات فردي را افزايش داد. سين جيم هاي مکتوب اداره ي بدون تابلو(ساواک) از دوستان بيشتر احوالات اين دبيران و موضوعات مطرح در کلاس بود و ارتباط آنها با تهران که از چه کسي دستور مي گيرند و به شما چي  ديکته مي کنند.

نوشتم استاد  حميدي با ديگر شاعران و نويسندگان بوشهري تفاوت در اخلاقيات بسيار داشت اما نبايد از تفاوت هنري او با ديگران غافل بود و تنها به منش و سلوک او، کار او را کاهش داد. استاد علاوه بر آفرينش شعري چه در حوزه نيمايي ياغزل و اوزان کلاسيک و نقد ادبي، بومي سرايي، دو بيتي ، آثار ارزشمندي در حوزه تحقيقات تاريخي مثل ابوسعيد گناوه اي، تاريخ خليج فارس، تاريخ اورشليم، مطبوعات عصر قاجار، فرهنگ نامه بوشهر، وزير کشان  آسيه ملکه مصر، داستان سياوش... تحقيقات در مورد رودکي، منوچهري، فرخي سيستاني، کسائي مروزي، سعدي در جزيره کيش و ديگر تحقيقات مشترک با اساتيدي از قبيل دکتر احمد کازروني... وجه تمايز ايشان با ديگر هم دوره ها و دوستان بوشهري است.

 از ديگر تفاوت استادحميدي حضورش در پست مديريت باشگاه محبوب بوشهريان يعني باشگاه شاهين بود که بر تواضع ذاتي او مي افزود. تواضع در عين اقتدار.

تواضع زگردن فرازان نکوست

گدا گر تواضع کند خوي اوست

گاهي، بعضي دوستان وجه تحقيقي استاد را رجحان برآفرينش شعري او مي دانند. در اين مقوله محل اختلاف است. اما مجموعه تحقيقي استاد بر وجه شاعرانه نه تنها در تعارض نيست بلکه هم عرض و در تکميل وجه شاعرانه او است.

در مورد تحقيقات شاملو در مورد حافظ و فردوسي محل اشکال است و اهل فن در هر دو مورد تفريط و افراط ارزيابي کرده اند. اما در وجه شاعرانه شاملو نبايد ما را به اشتباه بيندازد. هنرمند در طول حيات هنر خويش ممکن است اثري خلق کند که با ديگر آثارش در اوج نباشد. اين در مورد تمام هنرمندان صادق است. يا گروهي اين اثر را بپسندند و گروهي ديگر اثر ديگر هنرمند . يک وجه تمايز ديگر استاد حميدي با ديگر دوستانش عدم پنهان کاري در مورد عشق و علاقه اش به استان بوشهر و  شخصيت هاي ملي و مبارز راه آزادي و نهضت جنوب با کمپاني هند شرقي وانگليس است. او دريا و نمک زار و نخل هاي سوخته از عطش  آب را دوست دارد. بايد اعتراف کرد اين عشق گاه رشک انگيز و گاه رنگ اسطوره اي دارد...

استاد را در  تحقيقات نمي توان شناخت. به دليل آن که در تحقيقات نقش پروسه اکادميک، پر رنگ تر و عاطفه و احساس کمتر ملاک است و بي طرفي و اراده ي معطوف به کشف  حقيقت، حرف و اول و آخر و ابزار اوليه محقق است.

اما براي شناخت استاد حميدي آنجا که عاطفه و احساس نقش حياتي دارد، بهتر مي توان به نظريه شناخت دست يافت. در تعريف هنر گفته اند که هنر بازتاب عاطفي هنرمند است  از محيط و پيرامون او . از کتاب "وصلت در سده تظلم" تا " ابرباران بار" تا " از سايه تا نشان"... همگي نشان مي دهد شعر در آثار استاد حميدي جنبه "دوآلسيم" خير و شري ست و بر قاعده ي خرد طرحي و احساس شده و شعرهاي "پلي فوني" و چند معنائي در دستور کار شاعر نيست. اگر شعر را  به تعبير شاملو حاصل هيجان در جان شاعر بدانيم که ناگهان بر ذهن و زبان شاعر جاري مي شود، در پس زمينه ذهن شاعر ما اعتدال و خرد و جهان نور و ظلمت عنصر مسلط است. اين يعني استاد حميدي شاعر" اقليت"  نيست. به عبارت ديگر او شاعر آوانگارد به تعريف ميشل فوکو و دريدا با تکثر در معنا و مشارکت خوانده در تکميل معنا، مجاورت و همراهي ندارد بلکه خرد و سنت شاعرانه اش از "پيام ويژه" طبعيت مي کند.

اين نگاه متکي به خرد و اعتدال به ادبيات، طبعا مخاطب خودش را دارد و عنصر چند معنائي و بي معنائي پسامدرن با دوآليسم خير و شري حاکم بر اشعار استاد، هيچ همخواني ندارد. عقل و منطق  در ساختار پسامدرن به سامان نيست. براي ايجاد تجانس بين دو عنصر نامتجانس، نياز به واسطه است که اين جا آن واسطه وجود ندارد و شعر استاد، يک سره در خدمت خرد و اعتدال و عاطفه و عشق در گردش است.

(هفته نامه نسیم جنوب - سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۱۶)


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین