طراحی سایت
تاريخ انتشار: 05 شهريور 1402 - 13:53
خاطرات بوشهری

 نادر اقدام:  صبحها بعد از اتمام بازي به خصوص در روزهاي گرم تابستان بستگي به بازيهاي رايجي از قبيل چوکيلي، هاکي، هفت سنگ، جزبازي، گل بگيرشده، تنگسه، فرفره و کاغذ هوا که دستساز خود بچهها بود، تيرمايه بازي، دوچرخه سواري، گاري بازي، و تشتک بازي به دريا ميرفتيم. معمولاً روبروي تجارتخانه مرحوم محمد ملکمي (پدر مرحوم هوشنگ) و کنار کارخانه يخسازي مرحوم وزيري (پدر محمد) از پلههاي سنگي...

شناي پرماجرا در درياي بوشهر

نسیم جنوب - نادر اقدام

65 سال پيش در ايام کودکي در بندر بوشهر، ما هيچ گونه سرگرمي مثل استخر، تلويزيون، کامپيوتر و بازيهاي کامپيوتري، موبايل يا لپ تاپ  نداشتيم و تا سالها خيلي از منازل فاقد لوله کشي آب شيرين و لوازم خنک کننده مثل کولر و يخچال برقي بودند و حتي بعضي از منازل فاقد پنکه سقفي يا روميزي بودند. بچهها براي تفريح و بازيهاي دسته جمعي و فرار از گرماي طاقت فرساي منازل همه از اسکان و قرار گرفتن در منازل فراري بودند. در هر محل  يکي از بچهها مسئوليت رهبري و فرماندهي ساير بچهها را به عهده ميگرفت و مابقي از وي فرمان ميگرفتند. ميدانهاي بزرگ در هر محله نعمتي بود. صداي برخورد توپ فوتبال به ديوار  ساروجي منازل همچون ناقوس کليسا همه بچهها را فرا ميخواند و آنها را که در سکوت سنگين «چه کنم» منازل و محلات بودند  به وجد ميآورد و به دور خود جمع ميکرد. بازيهاي فيزيکي و دسته جمعي صبحها معمولاً تا ساعت 9 و 10 طول ميکشيد و در بعدازظهرها بعد از تعطيلي مدارس که اکثراً در آن سالها دو شيفت بود تا قبل از غروب آفتاب در محلات مرسوم بود. بچههاي محله کوتي به علت نزديکي به دريا و داشتن سواحل تميز و يکدست ماسهاي و بدون سنگ و گسار (تخته سنگهاي آهکي تيز) در بخش اعظم خط ساحلي  از سه راهي  ششم بهمن (انقلاب کنوني) تا نزديک پلاژ بوشهر روبروي شهرداري کنوني در دريا شنا و بازي مي کردند.

 صبحها بعد از اتمام بازي به خصوص در روزهاي گرم تابستان بستگي به بازيهاي رايجي از قبيل چوکيلي، هاکي، هفت سنگ، جزبازي، گل بگيرشده، تنگسه، فرفره و کاغذ هوا که دستساز خود بچهها بود، تيرمايه بازي، دوچرخه سواري، گاري بازي، و تشتک بازي به دريا ميرفتيم. معمولاً روبروي تجارتخانه مرحوم محمد ملکمي (پدر مرحوم هوشنگ) و کنار کارخانه يخسازي مرحوم وزيري (پدر محمد) از پلههاي سنگي  که در دو طرف ديواره ساحلي که به بلت معروف بود و ارتفاع آن در محل از سطح دريا حدودا شش تا هفت متر  ميرسيد به پايين رفته و بعد از درآوردن زير پيراهن و دمپاييهايمان خود را به دل دريا ميزديم. کساني که بزرگتر و قويتر از ديگران بودند وظيفه آموزش و ياد دادن شنا به سايرين را به عهده ميگرفتند و از ساير بچهها مواظبت ميکردند.

 اولين مرحله شنا کردن، آب زدن به داخل گوشها بود. سپس  آموزش زير آبي يا شناي قورباغه در عمق يک متري آب بود. مرحله بعد از آن يادگيري شناي کرال و قورباغه روي آب بود.

براي زير آب رفتن ششها را پر از هوا ميکرديم و غوص ميکرديم، وقتي به عمق 4 يا 5 متر ميرسيديم رسيدن به ته دريا سخت بود چون فشار آب ما را به سمت بالا هل ميداد. براي اثبات رسيدن به ته دريا به ديگر دوستان بايد مقداري ماسه را از کف دريا با خود به بالا ميآورديم و به ديگران نشان ميداديم.

خوردن سيب ترش و هندوانه در فصل تابستان با آب شور دريا براي بچهها بسيار لذتبخش بود به خصوص خوردن سيب ترش که با نمک دريا آغشته ميشد.

روزهايي که دريا آرام و فاقد دول (عروس دريايي) بود کافي بود يک نفر از بچهها پيشنهاد بدهد: «چه کساني حاضرند  برويم برد غراب؟»( board  به معني کنار ، نزديک و غراب نوعي کشتي بزرگ).) بچههاي گروه هم که نميخواستند کم بياورند و نزد سايرين ترسو جلوه کنند و اينکه مبادا انگ «بچه ننه» به آنها بزنند، همه با هم اعلام آمادگي ميکردند و دل به دريا ميزدند. البته ترس از حمله بمبک (کوسه ماهي) موجب ميشد که با  دست و پا زدن اضافي و سر و صدا به وجود آوردن،  خود را دلداري بدهيم  و به حساب خود کوسه ها را فراري مي داديم.

 اگر چه اين کار ما سبب مي شد که ماهيهاي پرنده(flyingfish)   تا ارتفاع پنج شش متر از سطح دريا بيرون آمده و به پرواز در آيند.

شنا کردن به طرف غراب معمولاً يک تا دو ساعت طول ميکشيد.

هر وقت خسته ميشديم روي آب و رو به آسمان به پشت ميخوابيديم و بدون دست و پا زدن به استراحت ميپرداختيم. پس از رفع خستگي مجددا به شنا ميپرداختيم. آب شور به علت املاح زيادي که دارد از آب شيرين سنگين تر است، لذا شناور شدنمان روي آب شور بسيار راحت بود.

وقتي متوجه ميشديم که از ساحل خيلي دور شدهايم به فرمان سرگروه همگي به سمت ساحل برميگشتيم.

کساني که هميشه براي شنا کردن ما را همراهي ميکردند، عبارت بودند از: ماشاالله و سيروس خباز ثابت، عيسي ياقوتزاده، محمود صائب، رضا فرجامي، صادق بختياري، مهرداد سيار و...

در روزهاي اول به علت عدم آشنايي با نيروي جزر و مد دريا و مسير آب، وقتي به سوي ساحل برميگشتيم معمولاً چون آب در آن ساعت در حال جزر  بود قدرت و کشش جزر آب ما را به طرف جنوب ساحل (به طرف باشگاه ايرانجوان کنوني) ميکشيد. اما گاهي به جاي اينکه روبروي منزل ملکمي از آب بيرون آييم، معمولاً طرفهاي آب انبار قوام خود را از آب بيرون ميکشيديم. نزديکيهاي ساعت 12 ظهر بود که همه سريع خود را  به وسايلمان که در ساحل جا گذاشته بوديم و دست نخورده بود ميرسانديم و به سرعت به طرف منازل خود مي دويديم. چون تا قبل از رسيدن پدرمان از سرکار همه ميبايستي در حوض يا با کشيدن يک سطل آب شيرين از آب انبار، آب تني کرده و شوري آب دريا را از بدن جدا نماييم و به اصطلاح خود را شيرين کنيم. در آن زمان کنار خط ساحلي سکوتي رويايي حکمفرما بود و تردد وسايل نقليه به ندرت صورت مي گرفت بخصوص در صبح هاي زود ديدن لاک پشتها و دلفينها که ما بچه ها فکر مي کرديم کوسه ماهي است چون در پشت کمرشان برآمدگي شبيه کوسه داشتند هر روز عادي بود. مارهاي آب شور که معمولاً به رنگ مشکي با خال هاي زرد رنگ در آب ها مشاهده مي کرديم بعضي وقتها ما را به حيرت و هراس وا مي داشت ولي هيچ وقت نديديم و نشنيديم که کسي در آب شور توسط اين مارها گزيده شده باشد. هر وقت يکي از بچهها از روي ناشيگري توسط عروس دريايي مورد حمله واقع ميشد و دنباله ي عروس دريايي که به شکل خوشههاي انگور است و به آن شرابه ميگويند، پوست بدن را زخمي ميکرد که به شدت خارش و سوزش داشت و تنها راه درمان آن ماليدن مقداري آبليمو در محل گزش بود.

حرکت ستارههاي دريايي در آبهاي کم عمق براي مان ديدني بود. عروسهاي دريايي که هم رنگ آب و به شکل کاسههاي بلوري و شفاف بودند و شرابه داشتند را با احتياط از آب ميگرفتيم و در ساحل ميگذاشتيم. با تابش آفتاب به آنها، مانند يخ آب ميشدند و از بين ميرفتند.

فرياله يا سنگ ماهي در مناطق کم عمق و در بستر هاي گلي و صخره اي زندگي مي کند و هميشه در محيط خود به شکل استتار به سر مي برد و حدودا سيزده خار در پشت کمر آن وجود دارد. پا گذاشتن روي کمر آن در هنگام راه رفتن در آب بسيار خطرناک است. هنگام شنا ما بيشتر از همه از فريالهها، دول، لقمه و بمبک ميترسيديم. بعدها که بزرگتر شديم به تجربه ساعت شروع جزر و مد را با حرکات اجسام پلاستيکي شناور روي آب و با حرکات ماهيها که هميشه بر خلاف جهت آب حرکت ميکنند ياد گرفتيم.

 سفره ماهي (لقمه) برعکس کوسه ماهي حيوان بيآزاري است و مهاجم نمي باشد و بسيار باهوش و بازيگوش است. محل زندگي آنها در آبهاي کم عمق و ماسهاي است. روزها به استراحت ميپردازند و شبها به شکار ميروند. از خطرناکترين سفره ماهيها سفره ماهي برقي است که در تورهاي ماهيگيري دريانوردان فراوان يافت ميشود و در حالت حمله کردن از خود توان توليد 200 ولت برق را دارند. دست زدن به آنها بدن را تا ساعتها بيحس و کرخت ميکند حتي ممکن است موجب مرگ شود. دم سفره ماهي برقي فاقد خار است.

شيرجه زدن در دريا از پلههاي نزديک به آب که فاصله ي آن يک متر بود شروع ميشد و بعدها که در شيرجه زدن مهارت پيدا ميکرديم از بالاي ديوار ساحلي در آن شيرجه ميزديم. زماني که زيرآبي مي رفتيم سعي ميکرديم  براي مراقبت از خود و نزديک شدن به دوستان و برخورد نکردن  به سنگها و ساير اجسام مانند شيلوهاي شناور (انگور دريايي) چشمان خود را باز نگه داريم. مسابقه زيرآبي رفتن و نفس گيري در آب معمول بود. چون در ايام کودکي در بوشهر  پوشيدن مايو  رسم نبود و هيچ فروشگاهي هم لباس شنا به فروش نميرساند و پوشيدن آن براي بچهها تابو بود، همه بچهها  شورت هاي خود را با کمربندي به کمر خود محکم ميبستند. قانون نانوشتهاي داشتيم که هيچيک از بچه ها حق نداشت قبل از سايرين از دريا بيرون آيد. اگر کسي قصد داشت که شنا کردن را ترک کند و به ساحل برود همه با غوص کردن مقداري ماسه دريا را از کف دريا برميداشتيم و با پرتاب  ماسه به سمت او، وي را گلي  کرده مجبور ميکرديم که به آب بازگردد.

هر وقت در بازيهاي دسته جمعي دست و پايمان زخمي مي شد بهترين دارو و درمان زخمهاي عفوني، چندين بار شنا کردن در دريا بود که زخمها را  التيام مي داد. البته چون دريا رفتن بچهها هميشه باعث نگراني خانوادهها بود وقتي به منزل ميرسيدند مادران با مهارت و يک آزمايش ساده يعني زبان زدن به شانه بچهها پي ميبردند که آيا آنها به دريا رفتهاند يا نه. اما با تعهد از مادر قول ميگرفتيم  که شکايت ما را به  پدر نکند. چون تنبيه دريا رفتن بدون اجازه مجازات سنگيني در پي داشت.

(هفته نامه نسیم جنوب – سال بیست و ششم- شماره 1051)

برچسب ها:
نادر اقدام

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین