طراحی سایت
تاريخ انتشار: 23 مهر 1402 - 12:24
مصاحبه با حسين رويين از پيشکسوتان آموزش و پرورش استان بوشهر:

 به عنوان يک معلمِ  دغدغهمند، به جرأت ميگويم آنچه دانشآموز در مدرسه ياد ميگيرد،فرماليته، بيمحتوا، بياثر، بي خواص در روند و سيکل آينده زندگي اوست، به عنوان مصداق از يک کلاس بيست نفره رشته برق صنعتي چندتاي آن با مهارت ميتوانند يک تابلو ببندند و طراحي کنند؟ همينجور ساير رشته ها... نه معلم دست و دلي براي تفهيم به دانشآموز دارد، چرا که از زبان وزيرش شنيده که گفته فرهنگيان قشر مصرفي جامعهاند و نه دانشآموز اميدي به آينده دارد براي اينکه ميداند چيزي...

مصاحبه با حسين رويين از پيشکسوتان آموزش و پرورش استان بوشهر:

با وجود تمام بيمهريها، هيچکس نميتواند خصلت معلمي را از ما بگيرد

- لطفا خودتان را براي خوانندگان نسيم جنوب معرفي کنيد.

- با درود به محضر ملت شريف ايران و هماستانيهاي کم نظيرم و خوانندگان نسيم کُهنبار جنوب. من حسين روئين تن (در فضاي مجازي مشهور به حـُرمهاجر) هستم روستازادهاي از روستاي اَبوفيروز و مصطلح (بُلفريز)

- دوران تحصيل خود را در چه سالهايي و در چه مدارسي گذرانديد؟

- دوره دبستان را در روستا آغاز و دوره راهنمايي و دبيرستان را در برازجان به پايان رساندم.

- اوضاع و احوال مدارس در آن زمان چگونه بود؟

 - بي نهايت خوب، نظم، انضباط، موظف بودن، پاسخگو بودن و درس خواندن و معلم را رَبُالاحوال خود دانستن با خاطرات شيرين، تغذيه هاي مرسوم.

- رابطه معلم و شاگرد چگونه بود؟

-  رابطه معلم وشاگرد يک نوع رابطه پدرانه وناجيگرانه بود، دانش آموز ضمن اينکه  روي معلم يک حساب ويژه داشت او را هم دوست ميداشت، يادم مياد توخونه وقتي خواهرم ميخواست اذيتم کند مثلن به معلمم يچيزي ميگفت.

- معلمان تاثيرگذار بر روي شما در آن زمان چه کساني بودند؟

- معلمانم را همه تاثير گذار ميدانم، دوره ابتدايي جناب حاتمي از شمال بود، جناب صبحانيان از مرودشت بود،  جناب علي طوسي ازآبپخش بود، جناب باقري مطلق از سعدآباد و ابراهيم تنگستاني از برازجان بودند، از همه شان همه چيزهاي خوب را آموختم، در دوره راهنمايي جنابان اميري، مرادي، تمايل، حائل، فخزاد، سرکار خانم رضايي، سرکار خانم حميدي و در دوره دبيرستان، جنابان معزز رئيسي و کريمان و عبداللهي و خوباني و حاجيوني و صباغي  دهملايي و مؤيد  بودند.

- شيوه تدريس و تربيتي چگونه بود؟

- بطورکلي با بعد از انقلاب فرق ساختاري دارد، اين را نه با نگرش سياسي يا موضع سياسي ميگويم چون وقتي از اون زمان خواهم گفت، مطمئنم يه حس نوستالوژي شيرين به اهالي اون زمان دست ميدهد، چه دانش آموز چه آموزگار و دبير و استاد.  شيوه يک مَتُد (بايدي) بود معلم بايد متعهدانه و دلسوزانه تدريس ميکرد و دانش آموز موظف بايد ميخواند. من هنوز شعر باز باران را، شعر مادر عباس يمني شريف را، روباه و خروس را، بلدرچين و برزگر را، صحرانورد را، تصميم کبرا را و حسنک کجايي را و... که متعلق به آن دوره بودند را بياد دارم، خدايا چه دانشمنداني چه روانشناساني برجسته انتخاب شده بودند  تا اين گونه جامع بيافرينند، داستان ريز علي را، ايثار پطروس را بجانِ جان دانشآموز تزريق کند؟ و چه کسي و چگونه ميشد غير از متن ننه سرما تفاوت فصول را به رگ هاي فهم دانشآموزان تفهيم کند ، خدايا من هنوز متحيرم، اما الان برويد در هر مقطعي که خودتان انتخاب ميکنيد از دانشآموز  بخواهيد فقط دو عنوان دروس سال گذشته خويش را نام ببرد. آن روزها بازرسانِ مصمم، با هيچ چشم پوشي و اخذ هيچ هديه اي، سرکشي ميکردند، نواقصات را بي هيچ حُب و بُغضي منتقل ميکردند و بي بروبرگرد مورد مداقه و اقدام قرار ميگرفت.

 - در چه سالي ديپلم گرفتيد و پس از آن چه کرديد؟

- ديپلمم را حين جبهه گرفتم، يعني براي رزمندگان ميان دوره اي گذاشته  بودند و من در اين دوره ها ديپلم گرفتم.

- چگونه و در چه سالي وارد شغل شريف معلمي شديد؟

- من از سال 58 راننده و محافظ و به نوعي امين امام جمعه وقت برازجان بودم، با معرفي ايشان به مديريت هيئت هفت نفره واگذاري زمين در برازجان رسيدم، بعد به مديريت هيئت 7 نفره استان بوشهر رسيدم، همان زمان در کنکور تربيت معلم قبول شدم، باز با مشورت امام جمعه وقت راهي تربيت معلم شدم.  دوره تربيت معلم در کنار ساير دوستان و جناب محمد دادفـردر شهرکُرد و تهران سپري نمودم. پس از فارغ التحصيلي در سال 64 به عنوان مربي امورتربيتي وارد دبيرستان سعادت بوشهر به مديريت انساني والا و شريف بنام نجف آهوچهر شدم که از او امور زيادي آموختم و هرگز فراموشش نميکنم. چندماهي خدمت ايشان بودم که با اراده حسن قائدزاده عزيز مردي اصيل و ثابت قدم که معاون پرورشي اداره کل آموزش و پرورش بود به عنوان مسئول هسته مشاوره اداره کل پُست گرفتم. که در معاونت اداره کل شش سال طول کشيد، پس از آن به برازجان منتقل شدم.

- همکاران شما چه کساني بودند؟

- همکارانم در دبيرستان سعادت از دبيران و ادبا و فضلاي بوشهري بودند. در اداره کل، افتخار همراهي با جناب قائدزاده، زنده ياد رمضان اميري، هنرمند برجسته علي قرباني، علي خوشطينت، احمد خوش نيت، احمد طوافي آزاد، جناب کَروندي، جناب رايزن، جناب علي محمدي، جناب عبد علي پور، پروين تاج محمدي را داشتم.

- در چه سالي بازنشسته شديد؟

- من بايد بگويم بازنشسته نشدم، به نوعي پيشبيني کردم که ماندنم ديگر به صلاح نيست و آخــر سال 88 از طرح 25 ساله محمودي بهره بردم اما من فقط 23سال خدمت داشتم که با سابقه جبهه و تعهد خدمت رساندمش به 25 سال و عليرغم عشق جنون آميزم به معلمي بساط عشق را ترک نمودم.

- پس از بازنشستگي چه طور ايام را ميگذرانيد؟

- من هم زمان با معلمي خبرنگار و نويسندگي ميکردم، که همين بعد از بازنشستگي اوقات فراغت و تشنگيام را سيراب ميکرد، اما شايد قلم من خراب مينوشت که دچار مشکل شدم که ديگر ننويسم، چون آسودگي مساوي با عدم ما بود. پدر بزرگم از مسبوقين کشاورزي و چهابداري بود و باز روي به پرورش آورديم، و پرورش را از حوزه انساني به حوزه نباتـــي تغيير داديم و کشاورزي که چه بگم، گـــداورزي ميکنيم، کشاورزان که سالهاست ميدانند چه ميگويم، الان هم ديگه تمامي وزير و مسئولان و دست اندرکاران وزارت کشاورزي ميدانند چه ميگويم. 

- معلمان بازنشسته گلايه دارند که حقوق بازنشستگي آنان کفاف زندگيشان را نميدهد؟

- شُتُراز بار مينالد من از دل. ببينيد گاهي گلهمندي از نوع آزمندي و طمع است، گاهي از روي نيازمندي هست، بازنشستگان شريف ما، نيازمندند، خواستههاشان کامل صنفي و بدور از هر انگ و انگاره  سياسي است، اعتراضات اين عزيزان سه چهار سال قبل از اعتراضات اخير شکل گرفت، شما در طول اين مدت فقط يک مورد شعار بياوريد که معلمين خواهان براندازي يا فروپاشي نظام شده باشند. من با جرأت اعلام ميکنم اول خودم بعد بقيه بازنشستگان نه ضد کشورمان هستيم، نه تجزيه طلبيم و نه هرگونه طلبيم، ما فقط ميگوئيم ما قاطق نداريم، ما نون نداريم، ما سفرههامون خيلي ريز شده، يخچالهايمان مدتهاست پُر از خاليه، ميگوئيم ما پسر و دخترِ دانشجو با آن شهريههاي نجومي داريم، ما نوه و نتيجه داريم، دست ما را بگيريد. اين قامتهاي کماني شده ما روزي مثل ميل بِــــرنُو راست قامت بوده، در دوره جنگ به جاي 24 ساعت 36 ساعت گچ و گرما خورديم و نداري کشيديم، دانش آموزن پرورده همينها بودند که جنگ را اداره کردند، اما امروز گوژپشت و خميده قامت با عصا، پادوي ميکنيم تا نميريم، روا نيست اينها از اين درد بميرند، دريافتي نگارنده،10 ميليون تومان منهاي کسورات است، آيا ميشود؟ در حاليکه يک قاشق چايخوري گـرد نخود درقالب (پُکورا) پنج هزار تومان است، آيا ميشود زندگي کرد؟

- خيلي از دانش آموزان معتقدند که دروس مدرسه تاثيري در زندگي و آينده آنان ندارد، نظر شما چيست؟

- به عنوان يک معلمِ  دغدغهمند، به جرأت ميگويم آنچه دانشآموز در مدرسه ياد ميگيرد،فرماليته، بيمحتوا، بياثر، بي خواص در روند و سيکل آينده زندگي اوست، به عنوان مصداق از يک کلاس بيست نفره رشته برق صنعتي چندتاي آن با مهارت ميتوانند يک تابلو ببندند و طراحي کنند؟ همينجور ساير رشته ها... نه معلم دست و دلي براي تفهيم به دانشآموز دارد، چرا که از زبان وزيرش شنيده که گفته فرهنگيان قشر مصرفي جامعهاند و نه دانشآموز اميدي به آينده دارد براي اينکه ميداند چيزي را که الان طوطي وار حفظ ميکند در آينده بدردش نميخورد چون هيچ چيز سرجاي خودش نيست، او ديپلم و کارشناسي برق صنعتي ميگيرد شايد با پارتي به استخدام جائي درآيد که ربطي به دانش و تخصصش ندارد.

- دلايل فضاي  بسته و خسته کننده مدارس که باعث دلزدگي دانشآموزان ميشود را چه ميدانيد؟

- در جواب سوال قبلي قدري اشاره کردم، ديگري  تغييرات سليقهاي و غيرکارشناسي شده طرحهاي خلق الساعه، و از همه مهمترعدم برداشت نيت صادرکننده از طرف مسئولان ادارات آموزش و پرورش و ناآشنايي آنان در توجيه بخشنامهها و چگونگي اجراي طرح نگار، براي مديران مدارس. نگارنده حاضر است هر ادارهاي در هر شهرستاني از اين استان را شما انتخاب کنيد، من به عنوان ولي دانشآموز آنجا مراجعه کنم و آناليز طرح را بخواهم، اگر توانستند، غرامت سخن ميدهم، البته و صد البته مراد و منظودم نه اينه که همکاران شريف و عزير و مجرب و دلسوز و پاي کار من مشکل دارند يا استعدادش را ندارند، بلکه به اين دليل که صادر کننده طرح بي هيچ کارشناسي ميداني براي اجرا، بخشنامه و دستورالعمل ناقص صادر کرده است.در طول اين چهاردهه انقلاب، هيچگاه ثبات رويه نبوده، هر وزيري که آمده سازه خودش را کوک کرده که حتا همان وزير در سال بعد دست به تغيير طرح خودش بنابر ناکارآمدي آن زده است. مگر مديران و مسئولان ادارات شهرستانها اَبَــــــرکامپيوترند که بتوانند اين داده ها را پردازش کنند؟  

- برخي معتقدند که بسياري از معلمان انگيزه کافي براي تدريس دلسوزانه را ندارند و دانش آموزان را به کلاس هاي خصوصي حواله مي دهند، نظر شما چيست؟

- سوال بسيارخوب و بجايي بود، نپرسيدن اين سوال جفــا به ساختار آموزش و والدين و دانش آموزان اين کشور است. شک نکنيد که نه معلم انگيزه تدريس بهينه دارد و نه دانش آموز انگيزه کلاس و درس و مشق، معلم هشتش گِروِ چهارشه، نگران نهار يا شام فردا روزش است، نگران معاش يکماهه آيندهاش هست، چه انتظاري از چنين معلمي داريد که مترصد آنست که زنگ آخر بخورد و او سراسيمه خود را به آژانس برساند تا مسافري بمقصد برساند و مضاف برآن که شب همانروز هم در آنجا کشيک شب دارد. يا پادوي مغازه يا کارگاهي هست که برحسب اتفاق متعلق بشاگرد سالهاي قبلش است. و همين باعث شده است که معلم نرسد و يا نتواند خوب درس دهد و يا اصلن عامدن درس کامل ندهد، و خودش کلاس خصوصي باز کند و دانش آموزان را به آنجا حواله دهد. قدر مسلم اينست که شک نکنيد اين فاجعه وجود دارد اما خدا حاضر و ناظر است، که معلم درعين حال هيچ گناهي هم ندارد، چرا که هيچ راهي هم ندارد.

- چه توصيهاي به معلمان داريد؟

- اين سوال از دو جنبه خيلي سنگين است. اول اينکه بنده در چه جايگاه و منزلتي قرار ندارم که بتوانم به همکاران خودم توصيه کنم. جنبه ديگر موضوع اينه که توصيه متعلق به زمان فراغ و راحت و رفاه است، اي کساني که داريد، اصراف نکنيد. قرآن هم همين را  فرموده: «بخوريد و بياشاميد، اما اصراف نکنيد». و اين گوباي اين هست که هست براي خوردن، دستور به خوردن هم داده، يعني هست اما ريخت و پاش نکنيد، خوب من ناچيز به معلمي که پياز دستش هست  و دنبال نان ميگرده چه توصيهاي دارم؟ معلم فرياد ميزند نان ندارم، قاطق هم ندارم، من بهش بگويم با زبانت دادن نزن و او هم نزند، اما خوب جلو صداي قورقور شکمش را که نميتواند بگيرد، نميتواند دندهها و استخونهاي فرزندش را که از زير پيراهن تنش  هم ميتوان شمرد، را نبيند.

- سخن پاياني؟

- مولا علي درفرازي از نهج البلاغه اش ميفرمايد: «...وخداوند از علما و فضلا و آموزنده ها تعهد گرفته که شما هيچگاه نسبت به ظلم ظالم و سيري او، و مظلوميت مظلوم و گرسنگي او ساکت ننشينيد». معلمان عزيز، بازنشستگان سربلند، بياييم با تمام تنگيها، ناسپاسيها، بي ميليهاي واضح، بيمهريهاي اظهر و... هميشه معلم و معلم و معلم بمانيم، و هيچکس و هيچکس نتواند نتواند اين خصيصه و خصلت را از ما بگيرد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1058)

برچسب ها:
حسين رويين

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین