طراحی سایت
تاريخ انتشار: 06 آبان 1402 - 12:09

ابراهیم بشکانی : روز بيستم شهريور ماه، خوانين دشتي و تنگستان و حيات داوودي، بوشهر را محاصره کردند و در روز 25 شهريور ساعت هشت صبح با چندين کاميون از تفنگچيهاي تحت امر خود به سرکردگي فتح الله خان حيات داوودي وارد شهر شدند، در اون زمان هيچ نيروي ارتشي در بوشهر نبود فقط يک هنگ ژاندارمري در بهمني قرار داشت که حدود 200 نفر ژاندارم در آن خدمت ميکردند...

اشغال بوشهر در سال نهضتي

ابراهیم بشکانی

بارها از زبان بزرگان و پيرمردان ميشنيدم که در مورد سال نهضتي و اشغال بوشهر توسط تنگسيرها، صحبت ميکردند، به همين خاطر پس از تحقيق و با استفاده از خاطرات مرحومان عبدالرسول جمالي (بازنشسته شهرداري) و حاج نوروز علي قرباني (از بازاريان قديم بوشهر) بر آن شدم تا در مورد اين واقعه تاريخي مختصري براي خوانندگان نسيم جنوب، نقل کنم.

بعد از شهريور 1320 و به قدرت رسيدن پهلوي دوم، بنا به دلايلي  به خصوص نفوذ حزب توده در دولت و وزير فرهنگ شدن فريدون کشاورز تودهاي، از هر گوشه ايران فرقه و قومي سر بلند کردند و بناي ناسازگاري با دولت مرکزي گذاشتند؛ از جمله فرقه دموکرات کردستان و آذربايجان و عشاير و ايلات جنوب به خصوص ناصرخان و خسروخان پسران صولت الدوله قشقايي رئيس ايل قشقايي. ناصرخان که پايه گذار نهضت جنوب بود در شهريور ماه سال 1325 پس از جمعآوري قوا همراه سران ايلات و عشاير در آق چشمه فارس اردو زدند. سپس سران  ايل قشقايي و بختياري طي  تلگرامي به قوامالسلطنه نخست وزير وقت درخواستهايي کردند،  از جمله واگذاري قدرت لشکري و کشوري فارس به خود فارسيان و عفو عمومي، ترميم کابينه از تودهايها و... ولي قوام قبول نکرد و به نصيحت کردن و وقتگذراني پرداخت، ولي عشاير که از قبل گردهم آمده و با ساير سران ايلات و خوانين جنوب متحد شده بودند، با اعلام نارضايتي خود، اواخر شهريور ماه با دستور ناصر خان قشقايي حمله به پاسگاهها و پادگانهاي ارتش در شيراز و کازرون و بوشهر و ساير شهرهاي فارس را شروع کردند.

و اما بوشهر: روز بيستم شهريور ماه، خوانين دشتي و تنگستان و حيات داوودي، بوشهر را محاصره کردند و در روز 25 شهريور ساعت هشت صبح با چندين کاميون از تفنگچيهاي تحت امر خود به سرکردگي فتح الله خان حيات داوودي وارد شهر شدند، در اون زمان هيچ نيروي ارتشي در بوشهر نبود فقط يک هنگ ژاندارمري در بهمني قرار داشت که حدود 200 نفر ژاندارم در آن خدمت ميکردند که آن هم به تازگي به محل جديدشان در خيابان سنگي منتقل شده بودند (اکنون آن محل تخليه و زمين آن به نيروگاه اتمي فروخته شده)، تفنگچيها به چند دسته تقسيم شده و هر گروه به نقطهاي از شهر حمله کردند، تعدادي ژاندارمري را محاصره کرده و درگيري آغاز ميشود، اين درگيري چندين شبانه روز به طول ميانجامد و بر اثر اين درگيريها، سيم و کابل هاي تلفن و برق پاره و در و ديوار و درختان سوراخ سوراخ ميشوند، آب هنگ بر اثر محاصره قطع شده و سربازان در مضيقه ميافتند، آنها مجبور به کندن چاه ميشوند ولي چون زمين آن منطقه کاملاً سفت و سنگيست موفق به رسيدن به آب نميشوند، کم کم تشنگي بر ژاندارمها و سربازان غلبه ميکند و آنها را از پا در ميآورد که خبر به امام جمعه وقت بوشهر سيدهاشم عدناني مي رسد.

او به وساطت برميخيزد ولي کاري از پيش نميبرد چون تفنگچيها تهديد ميکنند در صورت نزديک شدن به وي شليک ميکنند، حتي پيرزني از اهالي هلالي که فرزند سربازش در محاصره بوده، مشک آب بر دوش وارد خيابان ميشود و به محض نزديک شدن به پادگان به او شليک ميکنند و او را از پا در ميآورند، در اين ميان مردم شهر  بسيار مضطرب شده بودند و هيچ اطلاعي از مسائل سياسي و اينکه اين حمله و نهضت براي چيست نداشتند و خيلي نگران بودند، تنگستانيها در مکاني به نام عمارت ايزي مستقر شده بودند، اين عمارت متعلق به انگليسيها بوده و دکتر ايزي پزشک کنسولگري انگلستان از آن استفاده ميکرده به همين خاطر به آن عمارت ايزي ميگفتند (اين بنا در خيابان بيسيم جايگاه کنوني اداره کار قرار داشت و به کلوپ هم مشهور بود) بالاخره عرصه بر محاصرهشدگان تنگ و بيطاقت ميشوند و بنا به دستور سرگرد آراسته فرمانده کل ژاندارمري بوشهر، از پادگان بيرون آمده  به طرف تفنگچيها حمله ميکنند و محاصره شکسته ميشود، آن گاه به طرف عمارت ايزي حمله‌‌ور ميشوند و درب عمارت را آتش ميزنند، در اين درگيري چندين نفر از جمله استوار حاج علي و سرباز فولادي و سه نفر از تنگستانيها کشته ميشوند، پس از اين حمله و شکسته شدن محاصره، ژاندارمها و سربازان فرار ميکنند و سرگرد آراسته تسليم ميشود. تفنگچيها از اين فرصت استفاده کرده و مقر ژاندارمري را تسخير ميکنند و تمام سلاحهاي موجود در آن را به غارت ميبرند، در زمان درگيري هواپيمايي متعلق به ارتش چند نقطه از محله سنگي را که بيم آن ميرفت شايد تفنگچيها در آنجا باشند بمباران ميکند، از جمله عمارت دشتي واقع در غرب استانداري فعلي و عمارت زيتون در جنوب غرب ميدان امام کنوني که قبلا متعلق به ژاپنيها بوده و بخاطر وجود تعدادي درخت زيتون در آن مکان به اين نام مشهور شده (بعد از جنگ جهاني دوم، ژاپنيها عمارت را شش دانگ به نام عبدالله عرب که  نگهبان و باغبان اونجا بود ميکنند) بمبي در اين ساختمان منفجر ميشود که فقط گاوي در آن تلف ميگردد و خسارت جاني نداشته، بمبي هم در عمارت ايزي ميافتد ولي عمل نميکند و منفجر نميشود، اين بمب کوچک دوکي شکل مانند يه ماهي هامور به نظر ميرسيده، به گفته عبدالرسول جمالي، فرداي آن روز آنها وارد ساختمان ايزي ميشوند و گرد بمب حلقه ميزنند، سپس بدون اطلاع از خطر انفجار جهت خنثي کردن آن که حدود 15 الي 16 کيلوگرم وزن داشته، آن را بغل کرده در چاه عمارت مي اندازند و فرار ميکنند ولي باز هم منفجر نميشود.

همزمان رئيس غلامحسين پسر رئيس علي مرادي والي اهرم هم به شهرباني حمله ميکند و آنجا را تصرف و خلع سلاح کرده و هرچه تفنگ قديمي و جديد بوده از انبار بيرون آورده و مانند هيزم طناب پيچ کرده و با خود مي برند.

شادروان حاج نوروز علي قرباني براي من تعريف ميکرد «يک روز در محوطه گمرک ايستاده بودم که تفنگچيها به گمرک حمله کردند و با ژاندارمها درگير شدند، ژاندارمها هم تفنگهايشان را رها کرده پا به فرار گذاشتند، ساعتي نگذشته بود که  يک تفنگچي کوتاه قد تنگستاني سراسيمه آمد و به دنبال ژاندارمي ميگشت، که شخصي با دست اشاره به پشت بام کرد و او با وجودي که تفنگ «ام يک» پشت کولش از خودش بلندتر بود، سريع مثل قرقي از پله آهني بالا رفت و ژاندارم را که پشت بوم قايم شده بود دستگير و با دو تفنگ پايين آمد».

سپس آنها به غارت گمرک و انبارهاي آن پرداختند و آنچه از وجه نقد و آذوقه مانند برنج وشکر و پارچه و... در انبارها بود به سرقت بردند، انبار غله نيز که 500 هزار ريال غله در آن بود غارت کردند، ادارات و بانک شاهي و ملي و فرمانداري به تسخيرشان درآمد، پس از آن فتح الله خان حيات داوودي (که در مهرماه سال 1343 در سن49 سالگي در پادگان باغ تخت شيراز به دار آويخته شد) فرماندار بوشهر و رئيس غلامحسين بنهگزي رئيس شهرباني ميشوند، مرحوم سيدحسين شبانکاره شهردار وقت بوشهر هم به طرف تهران فرار ميکند (او که از خانواده خوانين شبانکاره بود مردي تحصيل کرده در انگليس با ديسيپلين خاص خود خدمات زيادي به بوشهرعرضه داشت از جمله لوله کشي آب از عالي چنگي تا بوشهر و گذاشتن منبع آب در چند نقطه شهر و رسيدگي به بازار و تميزي شهر). بعد از نهضت سيدرسول ريشهري شهردار بوشهر ميشود، البته در ايام نهضت که حدود سه ماه به طول انجاميد، کليه ادارات به جز  تلگرافخانه تعطيل بود که آن هم تحت کنترل تفنگچيها قرار داشت. بعد از سقوط پادگان کازرون و پاسگاهها و بوشهر و چند شهر ديگر فارس و محاصره شيراز، قوامالسلطنه تن به مذاکره ميدهد. سرلشکر زاهدي که کفيل استانداري فارس و فرمانده قواي نظامي آنجا بود، جهت گزارش نهضت جنوب و وضع موجود به تهران ميرود، و پس از ملاقات با شاه و نخست وزير از طرف آنها براي مذاکره و خواباندن غائله با اختيار تام به شيراز فرستاده ميشود و پس از مذاکرات فراوان و قبول تعدادي از خواستههاي آنها سرانجام در 24 مهر ماه با انتشار بيانيهاي به اين نهضت خاتمه داده ميشود، و بعد از آن ارتش وارد بوشهر ميشود و تفنگچيها از شهر خارج ميشوند.

(نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1059)

برچسب ها:
ابراهیم بشکانی

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین