طراحی سایت
تاريخ انتشار: 19 آبان 1402 - 13:29
درباره موسيقي نواحي که احمد علي‌شرفي يکي از اسطوره‌هاي خود را از دست داد

نرگس کياني: احمد عليشرفي را ميتوان يکي از وزنههاي موسيقي اقوام در بوشهر دانست که هم نيانبان، هم نيجفتي ميزد. او خوشبختانه صاحب فرزنداني اهل موسيقي بود؛ فرزنداني که احتمالاً ميتوانند فقدان پدر را تا حدي جبران کنند. عليشرفي معمولاً به صورت خانوادگي کار ميکرد...

درباره موسيقي نواحي که احمد علي شرفي يکي از اسطورههاي خود را از دست داد

آواي مظلوميت

نرگس کياني

اينکه به‌‌رغم «اسطوره، دُردانه و هنرمندي بزرگ» خواندنتان، عموم مردم تنها زماني نامتان را بشنوند که درگذشتهايد، غمبار است و حسرتبرانگيز. اتفاقي که براي اهالي موسيقي نواحي در ايران کم رخ نداده و بارها و بارها پيش آمده که در اخبار خواندهايم، اسطورهاي در گوشهاي از ايران درگذشته است؛ اسطورههايي که در زمان حيات هيچگاه در حد و اندازهي هنرشان نه قدر ديدهاند، نه بر صدر نشستهاند. روز يکشنبه، 30مهرماه نوبت يکي از دُردانههاي موسيقي نواحي بوشهر، احمد عليشرفي، نوازنده نيانبان و نيجفتي بود که بر اثر سکته قلبي در 83سالگي درگذشت. هنرمندي که حماسه حقپرست، رئيس انجمن موسيقي بوشهر در گفتوگو با مهر، از همدوره بودنش با بزرگاني ازجمله حاجقربان سليماني و عثمان محمدپرست گفت و يکي از مهمترين راويان قديمي موسيقي بوشهر ناميدش. هنرمندي که در نوازندگي نيانبان و نيجفتي، يکه بود و بسياري از پژوهشگران موسيقي کشورمان از جمله محمدتقي مسعوديه و محمدرضا درويشي از آثارش بهعنوان منابع پژوهشي استفاده ميکردند اما ذکر همهي اينها مانند اتفاقي که براي بسياري ديگر از اهالي موسيقي نواحي رخ ميدهد، پس از درگذشتاش بود، نه هنگام در قيد حيات بودنش.

 

فقدان يک راوي مستند، موثق و ارزشمند

ازجمله اجراهاي داخلي احمد عليشرفي ميتوان به حضور او در دومين جشنواره موسيقي نواحي «آينهدار» با تمرکز بر موسيقي سواحل شمالي خليجفارس در سال 1394 اشاره کرد. جشنوارهاي که از سال 1392 تا 1399 - با يک دوره فاصله در سال 1393 و پس از آن بهصورت پيوسته- به دبيري هنري علي مغازهاي، مولف، محقق و پژوهشگر موسيقي نواحي برگزار شد. مغازهاي در گفتوگو با «همميهن» در مورد عليشرفي ميگويد: «احمد عليشرفي را ميتوان يکي از وزنههاي موسيقي اقوام در بوشهر دانست که هم نيانبان، هم نيجفتي ميزد. او خوشبختانه صاحب فرزنداني اهل موسيقي بود؛ فرزنداني که احتمالاً ميتوانند فقدان پدر را تا حدي جبران کنند. عليشرفي معمولاً به صورت خانوادگي کار ميکرد و بهعنوان مثال در دومين دوره از جشنواره موسيقي نواحي «آينهدار» در سال 1394 نيز به همين شکل و با حضور فرزندان و برادرزادههايش در جشنواره شرکت کرد. او هم بر رپرتوار موسيقي شاديانههاي جنوب ايران و بوشهر، هم بر موسيقي مذهبي و سنج و دمام مسلط بود. اين تسلط به حدي بود که همواره ميشد به عليشرفي ارجاع داد و از اطلاعاتش استفاده کرد و براي همين مورد توجه پژوهشگراني ازجمله محمدرضا درويشي و محسن شريفيان قرار داشت. عليشرفي را ميشد حافظه شنيداري موسيقي به ارث رسيده از قدما به او دانست. حافظهاي که قرار بود به نسل بعد منتقل شود هرچند متاسفانه تغيير سبک زندگي موجب شده است برخي گونهها، دستهها و کيفيتهايي از موسيقي نواحي ايران فراموش شوند. امثال عليشرفي کسانياند که با از دست رفتنشان حتي اگر براي از دست رفتن موسيقي نواحي فرياد وااسفا سر ندهيم، کيفيتي از اجرا را ارائه ميدادند که به کيفيت کار گذشتگان نزديک بود. خوشبختانه در حال حاضر فعالان بسياري در حوزهي موسيقي نواحي بوشهر فعاليت ميکنند اما ارائهي برخي از آنها به ارائهي موسيقي پاپ به معناي عامهپسند نزديک شده است و امثال عليشرفي بودند که همواره ميتوانستيم براي اطلاع از کيفيت اجراي گذشتگان و دريافت اطلاعات به آنها رجوع کنيم.»  

 

منبعي مطلع در مورد موسيقي بوشهر

در مورد عليشرفي گفته ميشود که در نوازندگي نيانبان و نيجفتي، يکي از مهمترين راويان موسيقي بود. از مغازهاي ميپرسيم اين عبارت به چه معناست و او توضيح ميدهد: «واقعيت اين است که همهي ما، همهي کساني که در حوزهي موسيقي نواحي فعالند، هرچه سن يک خنياگر، يک هنرمند بالاتر باشد کارش را بيشتر نزديک به اصل ميپنداريم و با اين تعبير بهنوعي ارزشگذاري کرده و ديگران را ذيل سپهري که در حال تعريفش هستيم قرار ميدهيم. اين عبارت تقريباً در همهي مناطق توسط موسيقيشناسان نواحي به کار برده ميشود هرچند ميتوان عبارتي همراه با پيشداوري ناميدش و اذعان کرد که تعريف دقيقي از آن وجود ندارد و کاربردش بيشتر حرمت گذاشتن به جايگاه فرد است. به نظر من در تعريفي جامعتر و کاملتر در مورد اين افراد، بايد به نقش موثر و فراگيرشان در ميان مردم منطقه اشاره کرد، نقشي که با درآميختگي، در جشن، شادي و عزاي مردم ايفا ميکردند و به عنوان مثال در مورد عليشرفي ميتوان از حشر و نشر او با شروهخوانان نام برد و براي همين ميتوانستيم به عنوان منبعي مطلع در مورد موسيقي بوشهر به او استناد کنيم. او به اين دليل که از گذشتگانش آموخته بود، خلط و خطايي در کارش نداشت و اگر هم ممکن بود داشته باشد، بسيار اندک بود و به اين معنا ميتوانستيم راوي مستند، موثق و ارزشمندي بدانيماش.»

 

وضعيت ناگوار اهالي موسيقي نواحي

يکي از نقاط مشترک حرفهاي اهالي موسيقي نواحي در همهي دورانها، دشواريهاي پيش رويشان براي گذران زندگي از راه هنرشان بوده و هست و حرفشان اين است که ساز و آوازشان اگرچه برايشان احترام به همراه دارد اما آورده مالي ندارد، بهگونهايکه ميتوان وضعشان را با عبارت «ناگوار» توصيف کرد. عبارتي که علي مغازهاي چندان با آن موافق نيست و اين ناگواري را - نه الزاماً به دليل مشکلات اقتصادي که اينروزها گريبانگير همهمان است - که به علت برنامه‌‌ريزيهاي اتفاقي و براساس عنايت يا بيعنايتي مديران به موضوع ميداند. برنامهريزيهايي که در آنها به ظاهر، در کلام و به شکل شفاهي به هنرمندان موسيقي نواحي توجه ميشود و در عمل به جشنوارههاي دولتي و تزريق چيزکي مُسَکنوار وابستهشان ميکند.

مغازهاي در پاسخ به اين مسئله ميگويد: «تعبير ناگوار، تعبير مورد پسند من نيست چراکه معتقدم بخشي از علت اتفاقات مذکور، دگرگوني کارکردهاي موسيقي نواحي در سالهاي اخير بوده است. هرچند اين تغيير کارکردها اتفاق تازهاي نيست و از دوران مدرن شدن جوامع شهري شروع شده، با شيبي ملايم بالا رفته و اکنون به اوج رسيده است. در مورد مشکلات اقتصادي بهصراحت ميتوان گفت که وضع موجود، گريبانگير همه ازجمله اهالي موسيقي نواحي است و مسلم است که بايد به هنر موسيقي و هنرمندان آن توجه شود، توجهي که در مورد موسيقي نواحي بايد با شدت و حدت بيشتري صورت گيرد. اين توجه به معناي برنامهريزي از طريق سازوکارهاي صنفي است اما هنگامي که برنامهها، اتفاقي و براساس عنايت يا بيعنايتي يک مدير به موضوع طراحي ميشوند، حاصلش ميشود اينکه به هنرمندان حوزه موسيقي نواحي، بهظاهر، در کلام و بهشکل شفاهي توجه ميشود اما در عمل در هر برنامهاي بهخصوص برنامههاي دولتي و جشنوارههاي آن ازجمله جشنواره موسيقي فجر چيزي مُسَکنوار به آنها تزريق ميشود که اتفاقاً به جشنواره وابستهشان ميکند.»

مغازهاي در پايان با اشاره به نکتهاي که در ابتداي گفتوگو به آن اشاره کرده بود، ميگويد: «در ابتداي صحبتم به تغيير سبک زندگي و تاثير آن بر فراموشي برخي گونهها، دستهها و کيفيتهايي از موسيقي ايران اشاره کردم. واقعيت اين است که محل ارائه هنر اين افراد در روزگار قديم، در عروسيها و شبنشينيها بوده است درحاليکه اکنون هنرشان در عروسيها مورد استفاده قرار نميگيرد و جاي خود را به موسيقيهاي ضبطشده‌‌ي پاپ و بهگمان من، ناشنيدني داده است و شبنشينيهايي مشابه شبنشينيهاي پيشين برچيده شده است. پس اين افراد جايگاه ارائهي هنر خود را از دست دادهاند و اگر پيش از اين ميتوانستند در قهوهخانهها به ارائهي هنر خود بپردازند بهشکل مستدل ميدانم که بهصورت سيستماتيک موانعي براي اين کار هم به وجود آمده و شهرهايي را ميشناسم که قهوهخانههايشان پاتوق هنرمندان بوده و بسته شده است. در اين وضعيت راه چارهاي براي اين هنرمندان نميماند جز اينکه به عنوان مثال کارگر فصلي ساختمان شوند و گاهبهگاه مانند کارگري روزمزد براي اجرايي به جايي بروند. اين فاجعه است که يک هنرمند نداند محل اجرايش در شهر خود، در کشورش کجاست و کجا ميتواند متقاضيان شنيدن آثارش را ملاقات کند. پس آنچه درنهايت به عنوان محل ارائه هنر اين افراد باقي مانده، تعدادي جشنواره است که آنها هم امروز در فاجعهبارترين وضعيت ممکناند.»/ هم ميهن

برچسب ها:
موسیقی

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین