طراحی سایت
تاريخ انتشار: 05 آبان 1392 - 00:37

 حال اين كه امروزه چقدر رسانه‌ها از كاركرد اطلاع‌رساني خود دور شده‌اند و به عنوان ابزاري در خدمت طبقه حاكم قرار گرفته‌اند، موضوعي مورد چالش است. به ‌منظور تبيين «نسبت رسانه و قدرت در ايران» با دكتر حسينعلي افخمي، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي و دكتر حسن نمكدوست، عضو هيأت مديره انجمن جامعه اطلاعاتي و مدير مركز آموزش و پژوهش همشهري، به صحبت نشستيم تا چالش‌هاي پيش روي رسانه، خاصه مطبوعات را در كشور مورد واكاوي قرار دهيم. 

«نسبت قدرت و رسانه در ايران» در ميزگردي با استادان علوم ارتباطات بررسي شد

از روزنامه‌نگاري حرفه‌اي تا مطبوعات حكومتي

 

ایران- ليدا فخري- مهسا رمضاني/ رسانه، «قدرت» مي‌آفريند. اين ادعاي بسياري از تحليلگران علوم ارتباطات در عصر امپراتوري رسانه‌هاست؛ رسانه، جنگ مي‌آفريند، صلح برپا مي‌كند، هويت مي‌بخشد، زندگي را معنا مي‌كند، مشي و مرام جامعه را مي‌سازد، افكار عمومي را سامان مي‌بخشد، خواسته‌ها را جهت‌دهي مي‌كند، سعادت را به تعريف مي‌نشيند، خلق انگيزه مي‌كند، نسل تربيت مي‌كند و... از همين رو است كه تمامي اركان انتصابي و انتخابي قدرت نياز به «رضايت رسانه» دارند. كاركردهاي نوين رسانه، آن را به قدرتي بدل كرده كه نسبت وثيقي با قدرتمندان نيز يافته‌است. چنانكه براي در دست گرفتن افكار عمومي و مهندسي اذهان، «صاحب منصبان»، خود به «صاحبان رسانه» بدل شده‌اند تا هم خود را از گزند انتقادات آن‌ها در امان دارند و هم با بهره‌گيري از قدرت آن، مردمداري كنند. حال اين كه امروزه چقدر رسانه‌ها از كاركرد اطلاع‌رساني خود دور شده‌اند و به عنوان ابزاري در خدمت طبقه حاكم قرار گرفته‌اند، موضوعي مورد چالش است. به ‌منظور تبيين «نسبت رسانه و قدرت در ايران» با دكتر حسينعلي افخمي، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي و دكتر حسن نمكدوست، عضو هيأت مديره انجمن جامعه اطلاعاتي و مدير مركز آموزش و پژوهش همشهري، به صحبت نشستيم تا چالش‌هاي پيش روي رسانه، خاصه مطبوعات را در كشور مورد واكاوي قرار دهيم. 

مطبوعات در مقام وجدان آگاه و بيدار جامعه، همواره به مثابه تریبونی تلقي مي‌شود كه از منافع و حقوق مردم دفاع مي‌كند و اساساً مبناي شكل‌گيري مطبوعات هم ايفاي چنين نقشي بوده است. اين تلقي، طي مراحل رشد مطبوعات چقدر متحول شده‌است؟ 
افخمي: بيش از صد سال از پيدايش صنعت چاپ (در سال 1450 ميلادي) مي‌گذرد كه شكل ابتدايي نشريه و گاهنامه‌ها به وجود مي‌آيد. صد سالي نيز به انتشار نشريات ادواري مي‌گذرد. در واقع، از سال 1700 ميلادي است كه قرن روزنامه‌ها فرا مي‌رسد. 
اولين روزنامه در ايران در سال‌هاي دهه1830منتشر شد. از آن زمان حدود 180 سال مي‌گذرد و روزنامه‌هاي ما دوران متفاوتي را به موازات ساير كشورها پشت سر گذاشته‌اند. در اروپا در دويست سال آغازين، روزنامه‌ها مشي دولتي داشتند. اين مرحله را ما در ايران در دوران ناصرالدين‌شاه بيشتر تجربه كرده‌ايم. سپس در اروپا تحزب و مطبوعات حزبي به وجود مي‌آيد. در كشورهاي مختلف پارلمان شكل مي‌گيرد و افكار عمومي براساس قدرت مطبوعات به منصه ظهور مي‌رسد. در اين شرايط، اغلب نامزدهاي مورد حمايت مطبوعات حزبي به پارلمان راه يافته و دولت تشكيل مي‌دهند و روزنامه سخنگوي دولت حاكم، در قامت ارگان نمايندگاني ظاهر مي‌شود كه حاكم هستند و در مقابل آن‌ها روزنامه‌هاي‌ احزابي كه رأي نياورده‌اند، نشريات اپوزيسيون دولت محسوب مي‌شوند. 


در اين سير تاريخي آيا نقاط عطفي داريم كه بتوانيم آن را چرخشي در كاركرد مطبوعات به حساب آوريم؟ 
افخمي: در سده 1800 و اوايل 1900 ميلادي به دنبال ظهور خبرگزاري‌ها، امكان انتشار عكس در مطبوعات، چاپ با كاغذ رول و سپس اختراع راديو، مطبوعات نقش خبري خود را از دست داده و به سمت نگارش تفسيري، گزارش‌هاي تحليلي و مصاحبه‌هاي عمقي روي مي‌آورند. در واقع از يك سو تغيير تكنولوژيك و از سوي ديگر تحولات ساختاري كه همان پارلمان و احزاب هستند، كاركرد مطبوعات را دگرگون مي‌كنند. از سال1900 به بعد، تيراژ مطبوعات رو به افزايش مي‌رود (يعني از 300 هزار به 3 ميليون نسخه بين سال‌هاي 1900 تا 1935مي‌رسد) و اين امكان به وجود مي‌آيد تا منابع مالي مطبوعات را كه در دوره‌اي دولت و در دوره‌اي احزاب تأمين مي‌كردند، حال صاحبان آگهي‌ها و با افزايش تيراژ، تكفروشي‌ها ايفا ‌كنند. خلاصه اين كه مرحله اول، مطبوعات دولتي، مرحله دوم مطبوعات حزبي و در مرحله سوم مطبوعات تجاري شكل مي‌گيرد. پس از جنگ دوم جهاني مرحله چهارمي به وجود مي‌آيد؛ احزاب كوچكي كه هيچ‌گاه سهمي قابل توجه از قدرت سياسي نداشتند با حفظ استقلال مالي خود و پس‌زدن كمك دولتي و حزبي مطبوعات مستقل را شكل دادند كه امروزه روزنامه‌هاي مستقل الگوي مسلط مطبوعات جهان است. 


در ايران ما اين سير را چگونه طي كرديم؟ آيا هر چهار مرحله مجال ظهور و بروز پيدا كرد؟ چون به نظر مي‌رسد روزنامه نگاري تجاري را تجربه نكرده باشيم؟ 
افخمي: ما هيچ‌كدام از اين دوره‌ها را طي نكرده‌ايم و گاه اين چهار دوره را به صورت تركيبي داشته‌ايم. 
متأســفانه از روزنامه‌نــــــگاري تجاري هم تعريف دقيقي نداريم. روزنامه‌نگاري تجاري بايد تيراژ، دخل و خرج مشخص و شفافيت داشته باشد. شما نمي‌توانيد ادعا كنيد كه از آگهي‌ها كسب درآمد مي‌كنيد ولي هيچ گونه پاسخگويي و شفافيت مالي نداشته باشيد. 


تجربه ما از روزنامه‌نگاري مستقل را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ 
افخمي: به نظر مي‌رسد هنوز تصويري عملي از آن ارائه نداده‌ايم، هرچند نمونه‌هايي تجربي با دوره فعاليت بسيار كوتاه داشته‌ايم. بدون تقويت ساختارها، نهادهاي مدني، احزاب و سنديكاهاي حرفه‌اي نمي‌توانيم درباره روزنامه‌نگاري مستقل صحبت كنيم يا آن‌طور كه بايد از آن حمايت كنيم. 
دكتر نمكدوســت، شما نسبت مطبوعات با قدرت را در ايران چگونه تبيين مي‌كنيد؟ آيا با دكتر افخمي هم‌عقيده‌ايد كه به دليل نابساماني رابطه نهادهاي قدرت با رسانه، ما سير تحولات مطبوعات را به درستي طي نكرده‌ايم؟ 
نمكدوست: بله، با يك نگاه تاريخي بايد گفت؛ تلقي نظام سياسي شاه، از وسايل ارتباط جمعي، كاملاً يك تلقي ابزار پروپاگاندا و حفظ قدرت بود. نه به اين معنا كه در دوران پهلوي براي انتقاد از حكومت در مطبوعات تلاشي نمي‌شد، بلكه در نگاه كلان حكومت، رسانه‌ها در اصل ابزار حفظ و تحكيم قدرت مستقر بودند. 
به همين دليل در آن زمان نظام اخذ مجوز وجود داشت، تعريفي كه در آيين‌نامه از خبرنگار مي‌شد كاملاً تعريفي حكومتي بود و تأكيد مي‌شد كه خبرنگار كسي است كه از وزارت اطلاعات و جهانگردي آن زمان، مجوز و كارت خبرنگاري دريافت كرده‌باشد. انقلاب خود را به‌طور بنيادين در تقابل با غرب، بويژه امريكا ، اسرائيل و شرق، يعني شوروي آن زمان و اقمارش مي‌ديد و بالطبع آن‌ها را دشمن قسم خورده خود و رسانه‌ها را هم يكي از مهم‌ترين و مؤثرترين ابزارهاي اين نزاع مي‌دانست. بنابراين مأموريتي كه براي رسانه‌ها تعريف كرد رفع خطراتي بود كه متوجه انقلاب بود. دليل اين‌كه قانون اساسي صراحتاً راديو و تلويزيون را انحصاري و در اختيار حكومت دانسته، همين است و هنوز پس از 35 سال 
هيچ كس جز حكومت اجازه داير كردن شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني را ندارد. همچنين از اولين نهادهايي كه انقلاب مالكيت آن را به دست گرفت، دو روزنامه اصلي قبل از انقلاب، يعني كيهان و اطلاعات بود. كماكان اين تلقي كه رسانه‌ها مهمترين ابزار حفظ يا براندازي قدرت مستقر هستند، وجود دارد. مي‌خواهم بگويم سردرگمی نسبت به تعريف، موقعيت و كاركرد رسانه‌ها در جامعه ايراني، نه موسمي، بلكه امري تاريخي است و بايد ريشه‌ها و دلايل آن را به دقت كاويد. بنابر ويژگي‌هاي تاريخي و سرشت رويكرد انقلابي به رسانه‌ها، رويكرد حكومت ما به رسانه‌ها يك رويكرد حزبي – سياسي و نه حرفه‌اي بوده است. 


آيا وجود روزنامه‌هاي حزبي در شاكله رسانه‌اي يك جامعه امري ناپسند يا به عبارتي غيرحرفه‌اي است؟ 
نمكدوست: به‌ هيچ‌وجه. هر جا كه حزب وجود داشته باشد، روزنامه‌نگاري حزبي هم وجود دارد. موضوع مهم چگالي روزنامه‌نگاري حزبي و روزنامه‌نگاري حرفه‌اي در يك جامعه و نسبت متعادل ميان آن‌هاست. البته وقتي مي‌گوييم روزنامه‌نگاري مقصودمان صرفاً روزنامه‌نگاري چاپي نيست، بلكه روزنامه‌نگاري راديويي و تلويزيوني، ويدئويي، آنلاين، خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي خبري هم هست. 
افخمي: حزبي و مسلكي بودن روزنامه را نبايد مذموم تلقي كرد. با روزنامه‌هاي حزبي و نه ارگان دولتي موافقم. به اين صورت كه با سركار آمدن هر حزب، روزنامه آن حزب هم بر سر كار آيد. مشروط بر اين كه با كنار رفتن حزب از قدرت روزنامه‌اش هم برچيده شود. فراموش نكنيم، يك روزنامه در مفهوم يك بنگاه به معني تجهيزات و تداركات يعني ساختمان، ميز، تكنولوژي و صندلي نيست؛ بلكه نيروي تحريريه و تجربه و توانمندي روزنامه‌نگاران وزن آن را تعيين مي‌كند. بنابراين، بايد به سمتي حركت كنيم كه تحزب تقويت شود، هويت سياسي و صنفي روزنامه و روزنامه‌نگاران يك ويژگي مثبت و افتخار باشد. نه اين كه متناسب با تغيير مديريت دولتي در يك روزنامه جهت‌گيري فكري روزنامه‌نگاران آن روزنامه را هم تغيير دهيم و خواننده را تا مدتي در يك بلاتكليفي و سردرگمي قرار دهيم. 
ايران در دوره‌هاي كوتاهي روزنامه‌هاي وزين حزبي داشته است. اغلب كشورها روزنامه‌هاي حزبي داشته‌اند، بسياري هنوز دارند و يا برخي از اين مرحله عبور كرده‌اند. البته بدين معنا نيست كه روزنامه‌هاي مستقل‌شان از انديشه‌هاي سياسي راست و چپ و نظاير اين به دور باشند، 
بلكه به سطحي رسيده‌اند كه در روزنامه مستقل هم مطالب راستگرايان، چپگرايان، ميانه‌روها و آلترناتيوها را پوشش مي‌دهند، به عبارتي ظرفيت روزنامه‌نگاري آن‌ها متنوع و بالاست. اين در حالي است كه ما در كشورمان بيشتر بولتن سازماني داريم تا روزنامه حزبي ومسلكي. نمونه آن 10 روزنامه‌اي است كه ادعاي حمايت از حزب خاصي را ندارند، ولي همه آن‌ها مدافع منافع يك سازمان دولتي را در سربرگ مجوزشان يا بالاي سرشان دارند. تيراژ مجموعه اين مطبوعات همواره بيش از 50 درصد (و گاه تا 80 درصد) سهم مطبوعات كشور بوده است. ضمنا، كمترين تهديد يا تحديد متوجه آن‌ها بوده است. 


آيا تعادل و نسبت بين روزنامه‌نگاري حزبي و حرفه‌اي در جامعه مطبوعاتي ما رعايت شده ‌است؟ 
نمكدوست: وقتي شما دربرگيري راديو و تلويزيون، كه انحصاراً در اختيار حكومت است، عمده خبرگزاري‌ها كه دولتي و حكومتي‌اند و بسياري از وب‌سايت‌هاي خبري كه آن‌ها هم رويكرد حزبي درون حكومت را دارند و متعلق به حكومت و بخش‌هاي مختلف آن هستند را به حجم روزنامه‌هاي دولتي، در معناي اعم آن اضافه كنيد و اين مجموعه را با رسانه‌هاي بالنسبه مستقل مقايسه كنيد، درمي‌يابيد كه نسبت ميان روزنامه‌نگاري حكومتي در ايران با روزنامه نگاري مستقل بسيار بسيار نامتعادل است. البته ممكن است خبرگزاري فارس، مهر يا ايسنا بگويند ما دولتي نيستيم. اما همه مي‌دانيم كه چنين نيست. كما اين‌كه ايران و همشهري و جام جم و...، هم مانند كيهان و اطلاعات متعلق به دولت و حكومتند. حتي بسياري از روزنامه‌هايي هم كه خارج از مالكيت و مديريت مستقيم حكومت و دولت قرار دارند، متعلق به جريان‌هاي سياسي فعال درون حكومت هستند. چنين عدم تعادل فاحشي مسأله ايجاد مي‌كند. 


شـتاه‌كليــدهاي روزنامه‌نـگاري حرفه‌اي چيست؟ 
نمكدوست: روزنامه‌نگاري حرفه‌اي به فضا ثبات مي‌بخشد زيرا به مقتضيات و ارزش‌هاي حرفه‌اي همچون دقت، بي‌طرفي، انصاف و توازن توجه دارد، بويژه اين كه ناچار است به مقتضيات بازار و ملزومات حقوقي–سياسي توجه داشته‌باشد تا باقي بماند. در مقابل، فضاي روزنامه‌نگاري و رسانه‌اي حزبي، فضاي كشمكش‌هاي سياسي است. در واقع فضاي فكري حاكم بر روزنامه‌نگاري حرفه‌اي روايتگر واقعيت‌هايي است كه مردم براي تصميم‌گيري‌هاي خردمندانه‌شان به آن‌ها دسترسي داشته باشند و به همين خاطر هم هست كه شما در كار حرفه‌اي‌ها كمتر سوگيري مي‌بينيد، در حالي كه فضاي كار روزنامه‌نگاري حزبي، اساساً روايتگري براساس سوگيري و جانبداري است. 
در نسبت متعادل ميان روزنامه‌نگاري حزبي و حرفه‌اي در ايران، ما با يك ناهنجاري بسيار جدي مواجه هستيم كه البته مناسبات اقتصادي حاكم بر فضاي رسانه‌اي كشور آن را به مراتب تشديد هم مي‌كند. 


«گزينش» و «برجسته‌سازي» در هر رسانه‌اي غير قابل انكار است؛ مثلاً صفحه يك روزنامه‌ها نمادي از همين گزينش‌ها و انتخاب‌‌ها و برجسته‌كردن‌ها است، اينها با حرفه‌اي‌‌گري چقدر قابل جمع است؟ 
نمكدوست: بي‌طرفي يكي از مهم‌ترين كليدواژه‌هاي روزنامه‌نگاري حرفه‌اي است و در مقابل، طرفداري آشكار، كليدواژه روزنامه‌نگاري حزبي. البته ما مي‌دانيم كه بي‌طرفي كامل ناممكن است 
و به هر حال در انتخاب يك خبر از ميان چند خبر و آوردن يك خبر به صفحه اول و قرار دادن خبري ديگر در صفحه‌اي ديگر هم، نوعي سوگيري وجود دارد. بحث بر سر ميزان و سطح اين سوگيري است. 
ما با دو مشكل دست ‌به‌گريبان هستيم؛ يكي ايجاد تعادل بين اين دو نوع روزنامه‌نگاري و دوم اين كه، روزنامه‌نگار حزب هستيم، اما آن را كتمان مي‌كنيم. راديو و تلويزيون ما در خبردهي كاملاً، تأكيد مي‌كنم كاملاً سوگيري دارد، اما خود را رسانه ملي مي‌خوانند. انگار كه در اين جامعه همه با سوگيري‌هاي راديو و تلويزيون موافق، هم نظر و همدل هستند، درحالي كه اصلاً چنين نيست. 
همين كار را بسياري ديگر از رسانه‌هاي حكومتي و دولتي ما مي‌كنند و خود را صداي ملت مي‌نامند. در حالي كه در بهترين حالت آن‌ها بيان‌كننده يك گرايش از ميان گرايش‌هاي درون حكومت هستند. جالب است بدانيد كه روزنامه‌نگاري حرفه‌اي هيچ وقت ادعا نمي‌كند صداي ملت است، در حالي كه اگر كارش را درست انجام دهد تا حدود زيادي مي‌تواند چنين نقشي را ايفا كند، اما روزنامه‌نگاري حكومتي– حزبي ما كه به هيچ وجه نمي‌تواند صداي ملت باشد و هيچ گاه هم چنين صدايي نبوده گوش فلك را كر كرده كه من صداي كل ملتم و از آن بدتر نماد و شاخص و سنجه روزنامه‌نگاري حرفه‌اي هم هستم. 
افخمي: ما در خبر هم به عينيت نياز داريم و هم به انصاف. متأسفانه بايد گفت در فعاليت حرفه‌اي رسانه‌اي جاري، انصاف را رعايت نمي‌كنيم. به اين معنا كه خودمان را به جاي ديگري بگذاريم يا از معيار تعادل و توازن صداها در خبر استفاده كنيم براي مثال در حوزه‌هاي خبري مانند اخبار كارگران و كارفرمايان، دولت و يارانه‌بگيران، بيمه‌گران و بيمه‌شدگان، توليدكنندگان و مصرف‌كنندگان، بانك‌ها و پس‌اندازكنندگان، شهرداري‌ها و خدمت‌گيرندگان همواره خبرها تك صدا ارائه مي‌شوند. ايده‌آل آن است كه صداها در يك خبر يا بولتن خبري درونه‌گيري شوند. زيرا، نهايتاً اين مردم هستند كه با شنيدن صداي هر دو قشر به قضاوت خواهند نشست. مشكل ديگر فضاي مطبوعات ما، ابهام در وضعيت اقتصادي و عدم شفافيت تيراژ روزنامه‌ها است كه خود باعث بي‌اعتمادي خوانندگان روزنامه خواهد شد. شفاف‌سازي به نوعي يك سرمايه است و همه كشورها مي‌كوشند تا رسانه‌هايشان را به اين سمت سوق دهند. 


براي اين‌كه فضايي حرفه‌اي بر مطبوعات حاكم شود، لزوم بازنگري را در كجاي معماري اين بنا مي‌بينيد و فكر مي‌كنيد گام نخست را بايد چه كساني و از كجا بردارند؟ 
افخمي: نخست بايد روزنامه‌نگاري بولتني- ارگاني را به داخل سازمان‌ها برگردانيم. دوم اين كه روزنامه‌نگاري حزبي را رونق دهيم و به تدريج شرايط ماندگاري و ثبات روزنامه‌نگاري مستقل را فراهم كنيم. دست آخر اين‌كه بايد اقتصاد مطبوعات را بازتعريف و حد و مرز آن را شفاف‌سازي كنيم، البته رسيدگي به وضعيت حرفه‌اي و روابط كارگر و كارفرما و تأمين حداقل حقوق صنفي روزنامه نگاران بايد در اولويت كوتاه مدت قرار گيرد. 
نمكدوست: چه بخواهيم و چه نخواهيم پس از 35 سال تماس تلفني ميان رئيس جمهور ايالات متحده و رئيس جمهور ايران برقرار و اين واقعه در تاريخ ثبت شده است. به عنوان كسي كه سال‌ ها به لحاظ فكري و عملي درگير مسائل روزنامه نگاري ايران هستم پيشنهاد مي‌كنم حكومت يك تماس تلفني هم با روزنامه‌نگاري حرفه‌اي و اساساً رسانه‌گري امروزين بگيرد. به نظرم وقت آن رسيده كه در اين موضوع تعمق كنيم كه آيا نگاه و رفتارمان نسبت به رسانه‌ها بايد طبق الگوي دهه 50 باشد يا اين‌كه تمام تحولات دروني و بيروني از آن زمان تاكنون را ببينيم، درك كنيم و مطابق با نگاه واقعي و امروزي با رسانه‌ها رفتار كنيم. تاكنون در تفكرات‌مان جهان و انسان‌ها را به دو بخش تقسيم كرده‌ايم؛ يا دوست يا دشمن. حد وسطي هم در كار نبوده است. اگر هم با كسي مدارا شده، موقتي بوده است و خيلي زود او را در زمره دشمنان قرار داده‌ايم. اتفاقاً مثال بارزش مطبوعات منتقد هستند. مجوز را به سختي و با نگاهي كاملاً شك برانگيز به برخي مطبوعات داده‌ايم، اما هميشه جمعي مترصد بوده‌اند كه مچ اين نوع مطبوعات را بگيرند و بگويند ديديد اين‌ها آب در آسياب دشمن مي‌ريزند. تفكر مبتني بر «دوست يا دشمن» هيچ انطباقي با روح و كاركرد رسانه‌ها ندارد، يعني هيچ وقت در تاريخ رسانه‌ها و در هيچ كشوري نداشته است. بايد درك كرد كه رسانه‌ها جزو لاينفك و طبيعي و بديهي يك حيات متعارف اجتماعي هستند. ما همان طور كه بايد به اشتباهات جامعه نگاه فرهنگي داشته باشيم به رسانه‌ها و عملكردشان هم بايد نگاه فرهنگي داشته باشيم. مادامي كه برخورد ما با روزنامه‌ها و رسانه‌ها مانند جمع آوری دیش ماهواره است، راه به جايي نخواهيم برد. 
افخمی: نکاتی که دکتر نمکدوست اشاره کردند به واقع جزئی از فرهنگ سیاسی ما شده است. بستن مطبوعات يا ممنوع القلم شدن سردبيران و روزنامه‌نگاران بخشي از فرهنگ سياسي و حرفه‌اي ما شده است. 


چه مؤلفه‌هايي بسترساز چنين فرهنگ سياسي‌اي شده‌ است؟ 
افخمي: نوعي بلاتكليفي كه در ساختار سياسي و اجتماعي را داريم، دليل اين مدعا مي‌دانم، وضعيتي كه سياست حاكم از روزنامه‌نگاري ما انتظار دارد، اين است كه ابزاري براي تحكيم دولت حاكم و حفظ وضع موجود باشد. انتظاري به جاست، مشروط به اين كه حقوق ديگران، يعني عموم مردم هم حفظ شود. 
وقتي رسانه را به عنوان ابزار در نظر مي‌گيريم، ديگران هم بايد حق استفاده از اين ابزار را داشته ‌باشند، يعني حق دسترسي خبرنگاران و مردم به اطلاعات دولتي به رسميت شناخته شود. در سال‌هاي اخير به رغم اين كه فناوري‌هاي رسانه‌هاي مجازي حقوق بسياري را براي توده‌هاي مردم به ارمغان آورده‌اند، با اين حال به علت فقدان ساختار حزبي مناسب، مميزي‌پذير و پاسخگو، نيروهاي جامعه به سمت هرج و مرج كشانده شده‌اند. بنابراين، تكثر حزبي لازمه رشد مطبوعات است. فرهنگ سياسي رايج همچنان تك صدايي است. 


روزنامه عامه‌پسند و روزنامه كيفي هريك چه تعريفي دارند؟ 
افخمي: معمولاً روزنامه‌هاي عامه پسند با تيراژ ميليوني منتشر مي‌شوند و بر تكفروشي متكي هستند ولي مطبوعات كيفي بيشتر بر درآمد آگهي‌ها اتكا دارند. بنابراين، به دليل فقدان شرايط مناسب، ساختار و قواعد لازم، روزنامه‌هاي تجاري و مستقل در عرصه مطبوعات ما غايبند. در فرهنگ رايج، به نوعي عامه‌گرايي مذموم و كيفيت يعني ارگان دولت بودن تلقي مي‌شود. 
با توجه به ذات قدرت‌طلبانه حكومت‌ها آيا مي‌توان از آن‌ها انتظار داشت كه از طريق تصويب ساز و كارهايي رسمي و دولتي زمينه را براي برقراري تعادلي بين قدرت و مطبوعات فراهم كنند تا در اين زمينه بتوانيم به يك توازن منطقي برسيم؟ 
نمكدوست: قدرت هميشه ميل به توسعه دارد و اين يك اصل جهانشمول است، مگر اين‌كه با سازوكارهايي مانع آن شويم، بنابراين نمي‌شود انتظار داشت حكومت به تنهايي به اين نتيجه برسد كه اين عدم تعادل را سروسامان دهد. تحول بايد در هر سه سطح، يعني حكومت، مردم و رسانه‌ها صورت گيرد. مطبوعات، مردم و حكومت معمولاً ترجمان و بازتاب يكديگر هستند، مگر در مواقعي محدود و زودگذر، مانند مواقع انقلاب كه ميان مردم ، حكومت يا ميان مطبوعات و حكومت اختلاف آشكاري ديده مي‌شود. به همين اعتبار است كه مي‌گوييم اگر مطبوعات و رسانه‌هاي كشور توسعه نيافته هستند، كه متأسفانه هستند، رفتار حكومت‌مان با رسانه‌ها هم توسعه نيافته بوده است و مردم ما هم خواهان توسعه نظام رسانه‌اي نبوده‌اند. 
براي مثال، همان‌طور كه مي‌دانيد رسانه‌ها در عين حال يك صنعت هم هستند و طبعاً مسائل آن بايد دغدغه بخش صنعت كشور باشد، در عين حال توسعه بخش خصوصي بدون توسعه رسانه‌هاي خصوصي امكان‌پذير نيست، اما تا به حال به ياد داريد بخش صنعت كشور يا بخش خصوصي اقتصاد كشور توجهي ويژه به مسائل مطبوعات نشان داده باشد؟ مثلاً بخش صنعت ما نامه‌اي به قوه قضائيه يا وزارت ارشاد نوشته باشد و نسبت به تعطيل يا توقيف يك روزنامه واكنش نشان داده باشد؟ يا همان طور كه خواهان دولت زدايي از راه‌آهن، صنعت هوايي، بيمه و بانكداري شده است، خواستار انحصارزدايي از راديو و تلويزيون هم شده باشد؟ 


دكتر افخمي بلاتكليفي در ساختار سياسي- اجتماعي را دليل توسعه نيافتگي ما در عرصه مطبوعات برشمردند، شما دليل اين امر را ناشي از چه مي‌دانيد؟ 
نمكدوست: تاكنون سوء مديريت سياسي جامعه مهم‌ترين مانع توسعه يافتگي رسانه‌ها و مطبوعات كشور بوده است؛ چرا كه با سپهر رسانه‌ها آشنا نبوده و هيچ وقت با جديت و پيگيري نكوشيده مقتضيات، ويژگي‌ها و كاركردهاي اين سپهر را به درستي بشناسد، در عين حال، امكانات آن براي حل مسأله بيشتر از دو بخش ديگر(مردم و مطبوعات) است. به هر حال فكر مي‌كنم بايد همگي اراده كنيم تا فضاي رسانه‌اي كشور از توسعه‌نيافتگي نجات پيدا كند.

برچسب ها:
مطبوعات مستقل

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین