طراحی سایت
تاريخ انتشار: 27 آبان 1392 - 23:26
به مناسبت۲۹ آبان سالروز درگذشت شاعر بوشهری ایران زمین منوچهر آتشی

دكتر سیدجعفر حميدي : "آتشي" كتاب «آهنگ ديگر» يعني نخستين كتاب خود را در پاييز 1338 منتشر ساخت و درست در 46 سال بعد يعني در پاييز 84 با رفتن خود «آهنگي ديگر» سر داد؛ آهنگ سفر بي بازگشت. اما چنان كه مي دانيم براي اديبان و متفكران و انديشه وران و اولياءالله سفر نهايي، بي بازگشت نيست، زيرا كه جاودانگان تاريخ با روح شان زنده اند نه با جسم شان. جسم، فاني است و...

 

 

دكتر سیدجعفر حميدي 

"آتشي" كتاب «آهنگ ديگر» يعني نخستين كتاب خود را در پاييز 1338 منتشر ساخت و درست در 46 سال بعد يعني در پاييز 84 با رفتن خود «آهنگي ديگر» سر داد؛ آهنگ سفر بي بازگشت. اما چنان كه مي دانيم براي اديبان و متفكران و انديشه وران و اولياءالله سفر نهايي، بي بازگشت نيست، زيرا كه جاودانگان تاريخ با روح شان زنده اند نه با جسم شان. جسم، فاني است و روح باقي.

"آتشي" در مهرماه سال 1310 در روستاي «دهرود» از توابع بوشكان شهرستان دشتستان زاده شد و در روز يكشنبه 28 آبان ماه 1384 سه روز پس از عمل سخت جراحي و برداشت يک كليه به سبب ايست قلبي در بيمارستان «سينا»ي تهران آهنگ رفتن كرد.

"آتشي" در اولين شعر كتاب «آهنگ ديگر»‌ گفته است:

«من آمدم تا بگذرم چون قصه اي تلخ / در خاطر هيچ آدميزادي نمانم / ننشسته ام تا جاي كس را تنگ سازم / يا چون خداوندان بي همتاي گفتار / بي مايگان را از ره تاريخ رانم». 

و در واقع "آتشی" نيامده بود تا جاي كسي را تنگ سازد يا بگيرد و در مدت 74 سال زندگي به كسي آسيبي نرساند و قصد گرفتن جاي كسي را نداشت و اگر چه در طول سال ها، مشكلات و مشقات فراوان ديد و حتا سخنان ناگواتر بسيار شنيد، اما هيچ گاه گِلِه و شكايتي از روزگار يا از كسي نداشت. او خود در آغاز گفته بود: 

«من مي روم تا شاخه اي ديگر برويد / هستي مرا اين بخشش مردانه آموخت» 

"آتشي" اگر چه از مال دنيا چيزي نداشت، اما همت مردانه به او اجازه مي داد تا در هر شرايطي لبخند بر لب داشته باشد. در شعرش نيز به جز آثار اوليه كه از واژه هاي يأس آميزي مثل «بخور يأس»، «قصه ي تلخ»، «سنگ هاي عبوس»، «‌آه سرد حسرت»، «نفس هاي سياه»، «پاسخ شوم»، «سكوت غريب» و... استفاده كرده، در بقيه ی اشعارش كم تر بوي يأس و نوميدي به مشام مي رسد. بدين ترتيب غم و اندوه در اشعار "آتشي" راه ندارند و در شعرش نشاط و طراوت موج مي زند. او هميشه به همت بلند و عزم سترگ مي انديشيد، اما شايد در همان زمان اين تفكر را داشته كه از گذران سفري شوم، تواني برايش نمانده است. 

«در انتهاي اين سفر شوم / ديگر مرا نمانده تواني / زان باغ شعله هاي گل انگيز / در سينه ام نمانده نشاني» 

"آتشي" بيش از پنج دهه در شعر فارسي معاصر درخشيده و تأثير فراوانی بر روي شعر فارسي به ويژه شعر معاصر داشته است. 

«سرد و خموش و تيره اجاقي است

افسانه اي كه ماند از من

 گر بگذرد نسيمي روزي

خاكستري نشاند بر من». 

برچسب ها:
منوچهر آتشی

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین