طراحی سایت
تاريخ انتشار: 12 آذر 1392 - 22:15
به بهانه بحث جدایی قسمتی از استان بوشهر و الحاق به فارس

سجاد بهزادي : ما بوشهري ها و هرمزگاني ها بنشينيم و كمي به توسعه و پيشرفت و رفتارهاي توسعه طلبانه شهروندان خود و حساسيت هاي آنان به اين گونه از مقولات توجه كنيم. سرزمين هاي ما چقدر برخوردار و چقدر هنوز سيماي فقر و محروميت به تن دارند. مسئولين ما جهت زدودن چهره فقر و كمك ...

سجاد بهزادي

قبل از آغاز مي بايست بگويم نويسنده اين نوشتار بنا به دلايل پيدا و پنهان با جدايي بخشي از بوشهر يا بندرعباس و الحاق آن به استان بزرگ و پهناور فارس مخالف است و اين كار را تنها نوعي كم خردي و اجحاف به استان هاي پيراموني مي داند. اما قدر مسلم اين است كه واقعيت هاي مهمي نيز از منظر جامعه شناختي وجود دارد كه هميشه در طول تاريخ سرزمين ها را به دلايلي كه بدان اشاره مي شود تقسيم، تحليل و حتي تسخير مي كند. لذا بهتر است در اين گونه مسايل در كنار مسئله مهم غيرت و تعصب، اين گونه واقعيت ها را نيز مدنظر قرار دهيم.

"اشتهاي استان فارس در رسيدن به خليج فارس"  نام يكي از يادداشت هاي اينجانب است كه در حدود يك سال گذشته در نسیم جنوب درج گرديد. در آن يادداشت مستنداً به برخي اظهار نظرها و مصاحبه هاي مسئولين استان فارس در مورد آرزوي خود براي رسيدن به خليج فارس اشاره كرده بودم. اكنون خيال آن روزهاي استان فارسي ها به واقعيت بدل شده است و قرعه اين وصله نامبارك نيز به نام استان هرمزگان رقم خورده است.

آن گونه كه سخن رفته است در برنامه چشم‌انداز پیش‌بینی شده بود که باید فارس به دریا متصل شود اما در طرحی که اول به دولت راه یافت مربوط به اتصال لامرد به بوشهر از طریق عسلویه بود. طرحی که با مقاومت بوشهری‌ها، عقب‌نشینی را به دنبال آورد.کل پارسیان اولویت دوم این طرح قرار گرفت. اما بعد از مخالفت زیاد به 5 روستا قناعت شد و  بالاخره هيات دولت به صورت نيمه رسمي يا رسمي با اين الحاق موافقت كرد. اين كل ظاهر ماجراي رسيدن استان فارس به دريا بوده است. اما نويسنده اين اتصال را كه در اين يادداشت "وصله نامبارك" خوانده ام را خيلي كوتاه از منظر جامعه شناختي با اشاره به سخن "اسپنسر" جامعه شناس بزرگ عصر كلاسيك، بازگو ميكنم.

اين جامعه شناس در مبحث توسعه و ساختار جوامع، تكامل و تلاش را فرايندهايي مي داند كه به هم مرتبط هستند. يعني يك جامعه كه در اين يادداشت مثلا قسمت هايي از استان بوشهر يا هرمزگان منظور مي باشد، اگر مي خواهد به رشد و تو سعه و تكامل برسد و هر روز وصله اي براي اين استان و آن استان نگردد بايد مسئولين و مردمانش تلاشي افزون تر جهت شكوفايي وآباداني منطقه خود، از خود نشان دهند. "اسپنسر" مي گويد يك جامعه يا يك شهر و يا يك روستا زماني متلاشي مي شود كه از پيشرفت باز بماند و مسئولين و مردمان آن سامان در جهت پيشرفت منطقه خود تلاش چنداني نداشته باشند. او جامعه بدون پيشرفت را محكوم به زوال مي دانست و معتقد بود اگر جوامع مجاور يك جامعه تكامل يابد، اما آن جامعه راكد باقي بماند قادر  به رقابت نخواهد بود و با خطر تصرف يا تسخير از جانب جوامع همسايه مسلط تر و پيشرفته تر مواجه ميشود. (ناگفته پيداست استثنائاتي نيز در اين زمينه وجود دارد كه در طول تاريخ جوامعي تكامل يافته كاملاً متلاشي شده اند...)

با اين اوصاف فرمولي خيلي ساده پيش روي جوامع كمتر توسعه يافته است. اين جوامع اگر مي خواهند خود و يا قسمت هايي از پيكره خود را در هماوردي نابرابر با رقبا حفظ كنند به دور از جنجال هاي تعصب گونه ناگزير به توسعه و پيشرفت همه مناطق خود هستند. مناطقي از يك پيكره واحد كه دچار عارضه عقب ماندگي است خيلي زود در معرض رقبايي قرار مي گيرند كه سالها در كمين نشسته اند. اين رقبا از وضعيت نابساماني كه وجود دارد استفاده مي كنند و طي فرصت طلبي و نفوذي كه به آنها دست مي دهد اهداف خود را دنبال مي كنند.

اسپنسر در همين مبحث  كمي بي رحمانه تر به مسئله اي كه خود آن را "بقاي اصلح" نام گذاشته است نيز اشاره مي كند و مي گويد "افراد غير برخوردار از توسعه مانند ضعيفان كه در جوامع فقير زندگي مي كنند نيز مانند جامعه خود محكوم به فنا هستند." او در مورد مستمنداني كه در جوامع غير برخوردار و توسعه نيافته زندگي مي كنند بسيار سنگدل و حتي مخالف كمك دولت به آنها است. اين جامعه شناس اعتقاد دارد "دولت با كمك به روستا ها و شهر هاي فقير، جمعيت آنها را افزايش مي دهد در حالي كه وظيفه دولت كاهش جمعيت فقير نشين است."

با اين اوصاف ما بوشهري ها و هرمزگاني ها بنشينيم و كمي به توسعه و پيشرفت و رفتارهاي توسعه طلبانه شهروندان خود و حساسيت هاي آنان به اين گونه از مقولات توجه كنيم. سرزمين هاي ما چقدر برخوردار و چقدر هنوز سيماي فقر و محروميت به تن دارند. مسئولين ما جهت زدودن چهره فقر و كمك به توسعه همه جانبه شهرها و روستاهاي پيراموني استان خود چقدر برنامه عملي داشته اند و در اين راستا موفق بوده اند. پرسش اساسي اين يادداشت از مسئولين ارشد استان بوشهر و هرمزگان اين است كه شما چه توقعي در برابر انديشه و رفتار مردمي داريد كه پس از سالها محروميت و نداشتن امكانات بسيار عادي زندگي اكنون به دنبال وعده اي  اگر چه ناصواب و دروغين همسايه اي ثروتمند، به راه افتاده اند و دل خوش كرده اند. همين الان در سايت ها يك جستجوي بسيار كوتاهي در مورد وضعيت آب آشاميدني شهرهاي نخل تقي و عسلويه و يا راههاي مواصلاتي شهرهاي محروم استان هرمزگان مانند پارسيان و غيره... و دسترسي آنها به مركز استان بكنيد، خدايي چه نتيجه اي مي گيريد.

در طول تاريخ آن گونه كه اسپنسر ادامه مي دهد "جوامع و شهرهاي قدرتمند به بقاي خود ادامه مي دهند و رشد مي كنند و شهر ها و جوامع ضعيف تر نابود مي شوند و يا در جوامع قدرتمند تر تسخير ميشوند".

من از مسئولين ارشد استان بوشهر و هرمزگان مي پرسم اگر از روستانشينان و شهرنشينان فقير و تهيدست شما كه آب آشاميدني ندارند بخواهيد بر اساس فرمول اسپنسر ميان نابود شدن و يا تسخير شدن يكي را انتخاب كنند شما چه پيشنهادي براي آنها داريد؟ نكند انتظار داريد آن قدر تحمل كنند تا نابود شوند اما به سرزمين همسايه و وعده هاي آنان كه تاكيد مي كنم ممكن است اين وعده ها حتي ناصواب باشد- دل خوش نكنند. در اين دنيايي كه به سرعت در حال متحول شدن است اين انتظار خيلي قابل درك نيست. رفاه و آسايش حق همه مردم است…

برچسب ها:
سجاد بهزادی

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین