طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 آذر 1392 - 21:47
به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

رضا شبانكاره : كي از ضعف ها و نارساريي هايي كه در نهاد هاي مدني ما ايرانيان آشكار است، عدم تعامل و هم گام سازي است. به همين خاطر است كه ما هيچ وقت نمي توانيم توسط احزاب، تشكل هاي غيردولتي(N.G.O) و جنبش هاي دانشجويي و سنديكايي نيازهاي جامعه را سيراب سازيم يا به مقصود رسانيم...

رضا شبانكاره

 

لازم مي دانم در سرآغاز اين نوشتار سال روز شهادت سه يار دبستاني «قندچي»، «شريعت رضوي» و «بزرگ نيا» در حادثه ي شانزده آذر را به دانشجويان تجسد راه آزادي تبريك بگويم. از اين رو واژه ي  «تبريك» را به كاربردم نه «تسليت» براي اينكه معتقد ام انساني كه در راه آزادي بشريت و آزادگي انساني خود، جان مي دهد شايسته شاد باش و تهنيت است. در درون پرانتز نکته یی را باید یادآور شد که برای جنبش دانشجویی امروز ایران انگاره های اجتماعی نیروهای اجتماعی و سیاسی سالها و دهه های متاخر بیشتر مهم است تا انگاره های سیاسی و اجتماعی 16 آذر 1332.

شانزده آذر 1332 روزي است كه دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران در پي سفر نيكسون (رييس جمهور آمريكا) به تهران دست به تظاهرات زدند و در پي اين اقدام، دانشجويان دانشكده ي فني توسط نيروهاي ارتش ايران به رگبار بسته شدند و سه تن از دانشجويان آن دانشكده را به شهادت رسانند. به همين بهانه شانزده آذر به عنوان نمادي صامت روز دانشجو نام گرفت. به طور حتم روز دانشجو نه به خاطر گرامي داشت علم آموزي اين دانشجويان بوده است بلكه به زعم نگارنده ردپاي آن را مي بايست در حركت متفاوت، روشنگرانه و ديگرگونه اين دانشجوها جست. زيرا از ديرباز انتلكتوئل ها در طيف روشنفكران قرار نگرفته اند. كار و رسالت يك انتلكتوئل فراهم ساختن امكانات براي بهبودي زندگي انسان هاست ولي رسالت روشنفكر در بيداري و خودآگاهي رساندن به جامعه ي خود است و همواره با نگاهي انتقادي موضوعات را جامعه را كاوش مي كند. از اين رو دانشجو نيز در طيف روشنفكر قرار گرفته است. طيف دانشجو موقعي مي تواند خود را در قامت يك روشنفكر ببيند كه توانسته باشد هنجار و ناهنجاري هاي جامعه را شناسايي كرده و خود را به جامعه تعميم داده باشد.

براي بسط بيشتر اين موضوع به جنبش دانشجويي مه 1968فرانسه اشاره مي كنم كه توانست در يك پروسه زماني، تحولات اجتماعي فرانسه از پاريس در طبقه دانشجو آغاز و در مراحل بعدي جنبش دانشجويي را به جنبش عمومي و كارگري ان هم در سطح فرانسه تعميم و پايان دهد. اين جنبش بعدها توانست نام خود را در جنبش دانشجويي پيشرو جهان ثبت كند. دكتر حسين بشريه در كتاب جامعه شناسي سياسي مي نويسد: «در حاشيه ي بحث درباره ي روشنفكران اشاره اي به نقش سياسي دانشجويان و جنبش هاي دانشجويي لازم است، زيرا جنبش هاي دانشجويي اغلب تحث تاثير جريانات روشنفكري قرار مي گيرند و به گسترش دامنه ي اجتماعي آنها كمك مي كنند. جمعيت دانشجويي هدف بسيج عقيدتي گروه هاي روشنفكري قرار مي گيرد و مي تواند انديشه هاي روشنفكران را توزيع كند...»

به گمان شما راز پيشرو بودن و ماندگاري جنبش دانشجويي فرانسه چيست؟ گمان نگارنده اين است كه اين جنبش در وهله ي نخست توانست شناختي از سرنوشت تاريخي و همچنين نياز اجتماعي زمانه ي كشور اش را بدست آرد. دليل ديگري هم كه نگارنده به آن مي افزايد اين است كه توانست تعامل خوبي بين طبقات هم فكر و هم درد برقرار سازد و بخشي از جامعه فرانسه را با خود هم گام سازد و از اين رو بود كه توانست به يكي از عمده ترين جنبش هاي دانشجويي و روشنفكري در قرن بيستم تبديل شود.

يكي از ضعف ها و نارساريي هايي كه در نهاد هاي مدني ما ايرانيان آشكار است، همين عدم تعامل و هم گام سازي است. (منظور نگارنده از تعامل، تعامل نهادهاي مدني با يك ديگر است نه با جامعه رسمي.) به همين خاطر است كه ما هيچ وقت نمي توانيم توسط احزاب، تشكل هاي غيردولتي(N.G.O) و جنبش هاي دانشجويي و سنديكايي نيازهاي جامعه را سيراب سازيم يا به مقصود رسانيم. جنبش هاي مدني ما ايرانيان اصيل نيست و همواره در نهادهاي مدني، حوزه رسمي به شدت به دخالت برمي خيزد، زيرا نهادها و جنبش هاي مدني از حوزه رسمي چشم ياري دارد. نهادهاي مدني ما همواره بايد نيازهاي خود را در تعامل با هم صنف هاي خود بدست آورند و لا غير... .

اگر دانشجويان با اقدامات درون ساختاري خود نتوانستند، خواسته ي خود را برآورده سازند با به بيرون كشاندن خواسته ي خود در جامعه مدني، مي توانند خواسته ي خود را برون ساختاري كنند و از يك نهاد مدني در رفع اين مشكل ياري جويند، چون در اين مواقع سركوب و شكست كمتر مشاهده مي شود. تعامل با ديگر نهادهاي مدني از توهم همه چيز داني ما، خودمداري ما، يكه تازي ما و... جلوگيري به عمل مي آورد.

برتري جويي دانشگاه نسبت به ساير اعضاي جامعه مدني:

دانشگاه- تشكل هاي غيردولتي- مطبوعات- سنديكاها و گروه هاي  آزاد خصوصي در حوزه جامعه مدني قرار مي گيرند اما در اين حوزه دا نشگاه نسبت به ديگر اعضاي جامعه مدني داراي وزنه و اعتبار بيشتري است. به گمانم دانشگاه را مي توان مادر جامعه مدني دانست. زيرا دانشگاه محيطي است متكثرگرا. به دليل اینكه در تشكل هاي غير دولتي نمي توان به صراحت موضوعات سياسي روز جامعه را بررسي كرد يا مساله ديگري مانند نشر روزنامه يا مجله. فعالين دانشجويي در دانشگاه از يك ويژگي ديگري نيز برخوردارند كه آن ويژگي را مي توان چشم مركب دانست. در دانشگاه همواره مي توان هم با نگرش مذهبي- عقيدتي و هم سياسي-فرهنگي- علمي و... به فعاليت پرداخت. بحثي در همين زمينه مي تواند وجود داشته باشد كه مي توان آن را پلواريسم (تكثرگرايي) فكري ناميد كه اين خود ويژگي بزرگي است كه مي تواند شرايط بسترسازي تعامل نهادهاي مدني ديگر را با دانشگاه فراهم سازد. ما در احزاب نمي توانيم پلوارليسم فكري را به بينيم. اما در دانشگاه مي توانيم آن را مشاهده كنيم. در دانشگاه ما شاهد انجمن علمي-انجمن اسلامي- بسيج و... هستيم با تفكرات متفاوت و حتا متضاد. ما در دانشگاه به راحتي رويكرد مداراگونه، هم گرايي و اعمال خردورزانه را ياد مي گيريم كه اين نكات مي توانند دانشگاه را در پيوند به اجتماع و جامعه مدني ياري رساند.

در پايان اين نوشتار يك مثال از تعامل و همكاري دانشگاه با مطبوعات را مي آورم، گرچه نا موفق بود. به گمانم سرآغاز حادثه ي هيجده تير تجمع دانشجويان در اعتراض به توقيف روزنامه سلام بود. رويدادي كه با دخالت نيروهاي نظامي به حادثه اي تلخ تبديل شد.دانشجوياني كه مي خواستند از يكي از ارگان جامعه مدني دفاع كنند، گرچه تعاملي موفق نبود اما توانست چشم جهان را معطوف به مطبوعات و جامعه مدني ايران كند.

برچسب ها:
رضا شبانكاره

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین