طراحی سایت
تاريخ انتشار: 16 بهمن 1392 - 00:45
گفتگوی منتشر نشده با همایون خرم هنرمند بوشهری به یاد ماندنی موسیقی:

به نظر بنده، کلمه مبتذل برای موسیقی کلمه بجا و درستی نسیت. آن کلام است که می تواند مبتذل باشد و با یک موسیقی ترکیب شود و مجموعه مبتذل شود. اما در مورد موسیقی می توان از کلمه بی ارزش استفاده کرد. موسیقی هایی که بر هر دلیلی در ساختن آن مطلب و مورد با ارزشی دیده نمی شود و هنگامی که یک متخصص و آدم فنی و اهل موسیقی و حتی شنونده بالنده آن را گوش می کند ...

 

سید حسن محمدی: در طول نگارش پایان نامه کارشناسی ارشدم گفتگوی غیر مستقیمی با همایون خرم انجام دادم که برای اولین بار در هفته نامه نسیم جنوب به چاپ می رسد. لازم به ذکر است که این گفتگو با کمک پسر بزرگ ایشان آقای رضا خرم انجام شده است.

 

- جناب استاد شما در کدام محله بوشهر متولد شده اید؟ 

- در محله بهبهانی، نهم تیر ماه سال 1309.

- چند فرزند دارید و نامشان چیست و تحصیلاتشان در چه سطحی است؟

- چهارفرزند، یک دختر و سه پسر، هاله متولد 1345 لیسانس مامایی از دانشگاه نانسی فرانسه، رضا متولد 1346 مهندس مکانیک طراحی جامدات از دانشگاه تبریز، علی متولد 1347 مهندس مکانیک حرارت و سیالات از دانشگاه تبریز، امیر محسن متولد1363 مهندس مکانیک حرارت و سیالات از دانشگاه آزاد تهران.

- شما سه خواهر داشتید به نام های ایران، پروین و مهر انگیز. مختصری در باره آنها توضیح دهید و آیا آنها هم به موسیقی علاقه داشتند؟

- خواهر اول ایران که زود ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند شد،3 پسر و 2 دختر که متاسفانه یک پسر و یک دختر در جوانی فوت کردند، خواهر دوم پروین که نام شناسنامه ای ایشان اقبال بود و صاحب یک دختر شد، خواهر سوم مهرانگیز که صاحب یک دختر و یک پسر شد. هر سه خواهر علاقه مند به موسیقی بودند به ویژه پروین که اکثر آهنگ های زمان را یاد می گرفت و با دهان می خواند و من با ویلن می زدم. مهرانگیز هم بسیار روی موسیقی حساس بود. هر سه خانه دار بودند و متاسفانه هر سه فوت کردند.

-آیا در جمع خانواده شما کس دیگری هم به موسیقی علاقه داشت؟

- بله مادر بسیار به موسیقی علاقه مند بود که علت انتخاب نام همایون برای بنده علاقه ایشان به دستگاه همایون بود و مشوق اصلی بنده بودند. پدر نیز بسیار متاثر از موسیقی بود.

- شما در کتاب خاطراتتان ذکر کرده اید که پدر بزرگ شما دو پسردیگر غیر از پدرتان داشته است که یکی احمد نام داشت. نام پسر دیگر چه بود؟

- محمدعلی که در آلمان طبیب شد.

- پدر شما در چه رشته ای در هندوستان تحصیل کرده اند؟

- اقتصاد بانکی.

-نام پدر بزرگ شما چیست؟

- میرزامحمدجواد.

- شما در سنین کودکی به نواختن نی مشغول بودید، چرا نی را رها کرده و به سراغ ویلن رفتید؟

- خیر بنده نی نمی نواختم، نی لبک بود و انتخاب ویلن اتفاقی بود و اگر ساز دیگری اتفاق می افتاد آن را می نواختم.

-آیا به غیر از استاد ابوالحسن صبا در زمینه موسیقی استاد دیگری هم داشتید؟

- به طور حضوری از محضر فریدون فرزانه هارمونی و تئوری موسیقی و همچنین در دوران خدمت سربازی از محضر سروان حسینی که هنرستان عالی موسیقی و کنسرواتوار تهران را تمام کرده بودند، خیلی تلمذ کردم و به طور غیر مستقیم مطالعه کتب علی نقی خان وزیری و روح الله خالقی.

- معمولا بسیاری از آهنگسازان را با آهنگشان می شناسند، اکثر جوانان حداقل آهنگ غوغای ستارگان را با صدای خوانندگان مختلف گوش داده اند ولی باز هم وقتی از آنها سوال می کنی که سازنده این آهنگ کیست نمی دانند، علت ناشناخته ماندن شما در میان جوانان امروزی با وجود چنین آثار مشهوری که از شما وجود دارد چیست؟

- در وهله اول عدم اطلاع رسانی در هنگام پخش آثار و دوم اینکه خواننده در هر مکانی بدون حضور آهنگساز اثر را می خواند و دیده می شود ولی صاحب اثر دیده نمی شود.

- آهنگ های شما در زمان خود از نام گذاری گرفته تا ساختار همچو (سرگشته، غوغای ستارگان، موج آتش، دلم می سوزد، بگذار بسوزم و...) اغلب جانسوز و عاشقانه است و این آثار حس درونی هنرمندی را نشان می دهد که می خواهد با هنر خویش آنها را ابراز کند، در حقیقت موسیقی آن دوران با مردم ارتباط اجتماعی پیدا می کرد اما اگر منصفانه به جریان موسیقی در سال های اخیر نگاهی بیندازیم این ارتباط را به سختی حس می کنیم نظر شما چیست؟

با شما موافقم.اما این مسئله نیاز به آسیب شناسی مفصلی دارد. به طور بسیار مختصر، عواملی همچون همدلی و موافقت آهنگساز و شاعر به عنوان خالقین اثر و نیز خواننده و نوازندگان، شرایط اجتماعی و فراغ حال هنرمند، شرایط اقتصادی و در راس همه درون هنرمند باعث خلق چنان آثاری می گشت. البته عوامل دیگری هم هست که نیاز به بحث مفصلی دارد.

- آیا شما سعی کرده اید برخوردی آزادانه با موسیقی داشته باشید و سبکی جدید در موسیقی ابداع کنید یا معتقد به قید و بندها در موسیقی هستید؟

- بنده هیچگاه به قیدو بند در موسیقی اعتقاد نداشتم. موسیقی وهنر به طور کلی نه تنها در کادر جای نمی گیرد، بلکه کارشان کادرشکنی است ولی بر مبنای اصالت. یعنی آزاد بودن هم آزادی هست که اصالت موسیقی حفظ شود. ما در حقیقت معتقدیم که هنر آن است که ما بتوانیم در سه گاه کاری بسازیم که تا حال شنیده نشده باشد و نو بودن آن را همگان تصدیق کنند چون می گوید که ، سخن نوآر که نو را حلاوتیست دگر، ولی این نو بودن می بایست با حفظ اصالت باشد. یعنی هر شنونده ای بفهمد که در سه گاه است و نیز با گذشت زمان اصالت خود را از دست ندهد. پس نوآوری با حفظ اصالت.

- یکی از کمبودهایی که به موسیقی سنتی ایران ضربه می زند عدم ارتباط وسیع جوانان با این نوع موسیقی است. شما دلیل این ارتباط ضعیف را چه می بینید؟

- اولا من بارها گفته ام که کلمه سنتی کلمه درستی برای یک هنر نیست، چرا که سنت یعنی در کادر بودن و همانطور که در سوال قبل گفتم کار هنر کادرشکنی است با حفظ اصالت. پس کلمه سنتی کلمه درستی نیست و بهتر است بگوییم موسیقی اصیل ایرانی. اما آن موسیقی که با نام سنت آمد به تدریج جوانان احسای یکنواختی کردند و جوانانی که با خود بنده هم صحبت می کنند سوال می کنند چرا موسیقی ما یک نواخت است در حالی که موسیقی ما اینگونه نیست و پتانسیل بسیار بالایی دارد ولی اگر در کادر بماند خسته کننده و تکراری می شود پس باید با مبنای اصالت، نوآوری کرد تا همواره تازگی داشته باشد.

- اگر آثار برجسته ی موسیقی ایران به درستی و به شکل گسترده در اختیار نسل جوان قرار داده شود آنها چه برخوردی با آن خواهند داشت؟

- ببینید، گستردگی بیشتر موضوع کمیت است و حال آنکه بیشتر مسئله موسیقی کیفیت است. اگر با آن کیفیت مطلوب گسترده شود عالی است و حتما نسل جوان برخورد بسیار خوبی با آن خواهد داشت کما اینکه در گذشته برنامه «گلها» اجرا شد شاهد اقبال گسترده عمومی بودیم. اما با این کیفیت حاضر هرچه گسترده تر شود شاید احساس یکنواختی و کسالت بیشتر شود.

- درآثار شما انتخاب اشعار بر چه اساس است؟

- قطعا مضمون مناسب ، لطایف شاعرانه، کلمات موثر با آواهای دلنشین و مهم تر از همه قابلیت کلام برای نشستن بر ملودی مورد نظر و به عبارتی تلفیق شعر و موسیقی به طرز درست. گاه پیش می آمد که ترانه سرایی، ترانه اش را به من می داد و بسیار هم زیبا بود اما بین کننده ملودی نبود و لازم بود که آن ترانه با ملودی دیگری اجرا شود. در واقع  شعر و ملودی هر دو باید بیان کننده احساس مشترکی باشند.

- به نظر شما سر موسیقی در سالیان اخیر چگونه بوده است؟ اگر راضی کننده نبوده راه حل چیست؟

- عکس العمل جامعه بهترین محک برای تعیین سیر موسیقی در سالیان اخیر است که متاسفانه نشان می دهد مشکلات زیادی در موسیقی فعلی وجود دارد، اما راه حل مستلزم یک بحث مفصل است.

- در دهه اخیر خانه موسیقی تاسیس شد آیا خانه موسیقی در انجام وظایفش موفق بوده است؟

- خانه موسیقی تلاش برای تعالی موسیقی داشته و گام های مثبتی هم برداشته است. اما بسیار بیش از این موسیقی ما نیاز به حمایت دارد.

- همه می دانیم در هنر اختلاف سلیقه وجود دارد و گاهی این اختلاف سلیقه به دشمنی تبدیل می شود. چرا؟

- بنده اعتقاد دارم که اتفاقا اختلاف سلیقه نه تنها در مورد هنر بلکه در هیچ موردی نباید که تبدیل به دشمنی شود. اگر تبدیل به دشمنی شود قطعا نقصی در یکی از طرفین و یا هر دو طرف وجود دارد و گرنه خود من در هنر ممکن است با دیگری اختلاف سلیقه داشته باشم ولی با هم خیلی دوست هستیم. هنرمندانی هم داریم که با سلایق بنده هم راستا نیستند، ولی خیلی همدیگر را دوست داریم. این به طور کلی یک فرمول نیست که بگوییم هر اختلاف سلیقه ای ایجاد دشمنی می کند. خیلی مواقع با دوستان هنرمندی هستیم که اختلاف سلیقه داریم وخیلی با هم دوستیم.

- چرا شما در زادگاه خود بوشهر ناشناخته مانده اید؟

- نمی دانم ناشناخته را چه جور تعریف کنیم. اگر شما کسی را که مرتبا اسمش از رادیو سراسری که در همه جای ایران پخش می شود اعلام می کنند ناشناخته بدانید ، بنده دیگر مطلبی برای گفتن ندارم. ضمن اینکه مراسم تجلیلی برای بنده در همین بوشهر صورت گرفت که تبلیغات آن در سراسر شهر بود و استقبال بی نظیری هم ازجانب بوشهریان عزیز شد، گمان نمی کنم آنقدر ناشناخته باشم.

- اگر در خارج از کشور با اهالی هنر آنجا همکاری داشته اید قدری توضیح دهید.

- بنده با بسیاری از هنرمندانی که در حال حاضر در خارج از کشور هستند قبلا همکاری داشتم ولی در خارج از کشور با عزیزان برنامه ای نداشتم.

- آیا فرزندان شما نیز ساز خاصی می نوازند؟

- هر چهار فرزند من بسیار نسبت به موسیقی حساس هستند و درک بالایی از موسیقی دارند اما به طور جدی کار نکردند. در حال حاضر پسر بزرگم رضا ویلن کار می کند و پسر کوچکم امیر محسن پیانو می نوازد و قرار هست به زودی جدی تر کار را دنبال کند.

- شما موسیقی پاپ نیز گوش می دهید؟

- من همه موسیقی ها را گوش می دهم و معتقدم که همه نوع موسیقی را باید گوش کرد. انسان تا گوش نکند نمی تواند که در موسیقی خودش یک جای وسیعی برای کار کردن بیابد. من هیچ نوع موسیقی را منع نمی کنم و خودم را محروم از شنیدن آن نمی کنم. گوش می کنم و فکر می کنم که این گوش کردن خود راه گشاست. مولانا می فرماید: آدمی فربه شود از راه گوش.

- در میان آهنگسازان بزرگ دنیا کار چه کسی را بیشتر می پسندید؟

- البته من متخصص موسیقی کلاسیک نیستم ولی برخی اوقات کارهایی که از بزرگان موسیقی دنیا را می شنوم بسیار به دل من نشسته. مثلا کورال بتهون از سمفونی نهم که بسیار قشنگ و زیباست و من دوست دارم. ولی من خودم را در این مورد صالح نمی دانم که بین آنها انتخابی داشته باشم.

- از خواننده ها و نوازنده های آن زمان کسی که بیشتر روی شما اثر می گذاشت چه کسی بود؟

- از خوانندگان که مسلما رضا قلی ظلی که صدای بسیار خوب و مطلوبی داشته و آوازها را بسیار خوب اجرا می کرد. همینطور آقای بنان که بخصوص به خاطر کار کردن با اساتید بزرگی مثل ابوالحسن خان صبا و روح الله خالقی یک مجموعه بسیار خوبی شد. از نوازندگان آنچه که بوده بیشتر مورد توجه من استاد صبا بوده برای اینکه ایشان واقعا در کار خودشان یکه و بی نظیر بودند چه در کار ویلن وچه در کار سه تار وچه تار. وقتی شرح حال ایشان را مطالعه کنیم می بینیم که تار هم که پیش آقا حسین قلی کار می کرده و بعد هم که پیش درویش خان بوده آنچنان می زده که شاگردان فکر می کردند خود درویش خان اجرا می کند. بنا براین استاد صبا از نوازندگانی است که من همیشه به هنر نوازندگی ایشان فکر کردم. بخصوص که مجموعه های مکتوب ایشان نشان از توانایی بی نظیر او دارد.

-آیا در روز اول که به مکتب صبا رفتید فکر می کردید خرم امروز شوید؟

- نه من اصلا به این فکرنبودم. من در مکتب صبا در حقیقت صرفا به عشق به موسیقی رفتم بنابراین اینکه فکر کنم در آینده مشهور شوم و یا حتی مسائلی که به تبع شهرت می آید، اصلا به آن فکر نمی کردم. در شرح خاطرات هم گفتم که من دنبال شهرت نبودم بلکه شهرت آمد و ما را دریافت کرد.

- در چند جمله شخصیت استاد صبا را توضیح دهید.

- استاد صبا استادی بود که شاگردان بسیار زیاد و مختلفی داشت. ایشان تشخیص می دادند که استعداد هرکدام چه جور است و نحوه رفتارشان هم با آنها به نحوی بود که با استعداد و رغبت شاگرد انطباق داشت و این خودش خیلی مهم است که یک نفر معلم برجسته بتواند اول روانشناسی هنری نسبت به هنرجو داشته باشد و بعد مطابق با آن تعلیم وی را برعهده بگیرد. دیگر خصلت او این بود که سعی می کرد با شاگرد بنوازد، برای اینکه به شاگرد روحیه بدهد و وقتی شاگرد می خواست درس پس بدهد، مقداری از خوب زدن استاد را به حساب خودش بگذارد و در حقیقت در اول کار و در حین زدن یک نوع تلطیف روحی برای شاگرد ایجاد می شد و به تدریج هم با استاد هماهنگ می شد و این مسئله بزرگی بود. اما بالاترین خصلت این استاد، اخلاق او بود که با وجود شهرتی که داشت و هنوز هم ادامه دارد و با وجود برجسته بودن و اینکه قابل قبول تمام اهل فن و علاقه مندانی مثل عموم مردم بودند، با این وجود به قدری در معاشرت با مردم تواضع به خرج می دادند که انسان را به فکر فرو می برد که ایشان چه ظرفیت عجیبی دارند. خیلی اوقات خودش تنها به بازار می رفت با یک دمپایی و لباس بسیار ساده. بعد مثلا اتفاقا آنجا کسانی را می دید که ایشان را می شناختند و سوال می کردند استاد کجا تشریف می برید؟ می گفت هیچی، برای منزل مقداری لوازم مسی مثل قابلمه و سینی نیاز داریم، می خواهم بروم تهیه کنم. می گفتند، استاد چرا شما؟ به ما می گفتید ما می آوردیم. می گفت نه اینجا بهتره آدم با مردم معاشرت کند و آنها را بشناسد اینجوری خیلی بهتره. این حکایت کننده ظرفیت چنین استاد بزرگی است. 

- چرا آهنگ های شما اغلب در گوشه بیات اصفهان یا دستگاه همایون است؟

- درسته، اما دلیل خاصی ندارد. آنچه که هست من خودم به مقام اصفهان علاقه دارم و این مقام را دوست دارم و گاهی به من الهام بیشتر شده و همایون هم در اوایل به خاطر اینکه مادر خیلی علاقه داشت مقداری در همایون بیشتر کار کردم ولی به تدریج دیدم همایون در حقیقت مادر اصفهان است، البته اصفهانی که جدید اجرا کردند یعنی از زمان استاد علی نقی خان وزیری به بعد و در واقع همایون با این اصفهان قرابت خاصی دارد چون طبق تقسیم بندی استاد علی نقی خان وزیری اصفان از متعلقات همایون است. البته من در سایر مقامات و حتی گوشه های ایرانی هم زیاد ساخته ام، اما شاید در این دو بیشتر باشد.

- استاد، شما در محضر بسیاری از بزرگان موسیقی بوده اید مطمئن هستم که معتقدید می شود این میراث را به دیگران هم منتقل کرد. آیا شاگردی هم دارید؟

- بله، یکی از فعالیت های جدی بنده تدریس است و شاگردان فراوانی داشته و دارم.

- شاگردان شما معمولا باید چند سال طول بکشد که دوره عالی موسیقی را بگذرانند؟

- در زمانی که خود بنده در خدمت استاد صبا بودم، جمعا من حدود 5/5 سال، هفته ای دو جلسه خدمت ایشان رفتم یعنی به حساب امروز که هفته ای یک جلسه کلاس تشکیل می شود 11 سال است و بعد هم حدود دو سال خدمت ایشان بودم برای دریافت معرفت موسیقی که در کتاب خاطرات خود به طور جامع شرح داده ام که باید توجه ویژه ای به مسئله معرفت موسیقی داشت بنابراین جمع اینها 13 الی 14 سال می شود. من الان شاگردانی دارم که به بار نشسته اند و خودشان در چندین آموزشگاه استادانه تدرس می کنند. اینها کمتر از 12 سال پیش من نبودند و حتی برخی از آنها به 14 سال هم رسیده، یعنی خودشان علاقه دارند که در جاهایی که هنوز اشکال دارند مجددا کار کنند. مثل بابک شهرکی که الان در 2 آموزشگاه معتبر تدریس می کند و بسیار موفق است. ایشان تمام ردیف های استاد صبا و ردیف اول و دوم خود بنده را کامل پیش من نواخته و یا آقای مانی فرضی که در آموزشگاه سرایش تدریس می کند و بسیار مسلط است و او نیز ردیف ها را کامل نواخته، در ضمن در مسئله چاپ و نشر ردیف های بنده این دو عزیز بسیار به من کمک کردند و با پشتکار این دو و دیگر شاگردان میسر شد.

- کسی را تا حالا در حد و اندازه واستعدادهای خودتان دیده اید؟ 

- این را باید دیگران قضاوات کنند. اما حتما نه تنها در حد و اندازه بنده بلکه بهتر هم وجود دارد ولی این کافی نیست باید کار کرد ، ممارست کرد، و وارد به دنیای معرفت موسیقی شد و بسیاری عوامل دیگر به قول حافظ:

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحبنظر شود

-آیا شاگرد زن هم داشته ویا دارید؟

- بله، هم داشته و هم دارم.

- چقدر فکر می کنید اشعار کلاسیک مثل حافظ و مولانا برای انتقال حس زمانه پاسخگوست؟

- در موسیقی ما بطور کلی آهنگهایی که با کلام است به دو صورت می تواند تهیه شود، یکی آنکه آهنگساز آهنگ را درست می کند و سپس با شاعر آهنگ را به اصطلاح نگاه می کنند و گوش می کنند. برای آهنگساز این آهنگ از قبل تداعی یک حالت و یک نوع نمودی از آهنگ برقرار است و می تواند به شاعر آن پیشنهاد اولیه را بدهد، بر مبنای اینکه راجع به چه سوژه ای بتواند جلو برود. بعد با هم همراهی می کنند و سعی می کنند که بیشتر به قوام دادن آهنگ و شعر بپردازند و این روش صحیحی است. اما اگر کلامی باشد و بخواهند آهنگ روی آن بگذارند، آن وقت کار هر کسی نیست. به خصوص بر اشعار متقدمین که موزون است و وزن ها تقریبا یکنواخت است. در اینجاست که آهنگساز باید خیلی توجه کند و در این موضوع خیلی حساسیت به خرج دهد و بداند که کلام چه می گوید، چه وزنی را انتخاب کند. کما اینکه خوردم مثال هایی دارم مثل شعر استاد ابوالحسن ورزی: «آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود ، چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود...» دیدم که شعر وزن خاصی دارد و اگر می خواستم روی آن بسازم یک کار ضربی پیش پا افتاده می شد. واقعا مدتها روی آن فکر کردم و کار کردم. دیدم این شعر یک غم بسیار متینی را بیان می کند، باید خیلی فکر شود که بتواند آهنگ با شعر انطباق احساسی داشته باشد و بالاخره کاری ساخته شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. اما در مورد اشعار بزرگانی همچون سعدی، مولوی و حافظ ، باید گفت که تا این بزرگان را چگونه درک کنیم. اگر مولانا و سعدی و حافظ و عطار و غیره را عارفانه درک کنیم، حرف و مطلب عرفانی زمان نمی شناسد چرا که در هر زمانی انسان احتیاج به آن حقیقت زندگی دارد و آنها جز حقیقت زندگی چیزی نگفته اند بنابراین اگر عارفانه نگاه کنیم همیشه پاسخگوست. کما اینکه یکی از دلایل پایداری و جاودانگی برنامه «گلها» این است که در حین اینکه موسیقی ادامه داشت شعرهای عرفانی به آن اضافه می شد و دل شنونده را تلطیف می کرد. چرا که نیاز واقعی انسان همین عرفان است.

- در سال های بعد از انقلاب به دلیل محدودیت های شرعی، موسیقی با مشکل روبرو بوده است ولی به تجربه دریافتند که اساسا ادامه کار رادیو وتلویزیون بدون موسیقی ممکن نیست تا چه اندازه موسیقی بعد از انقلاب محدود شده؟

- بارزترین محدودیت، محروم ماندن شنونده از شنیدن 50 درصد محدوده صدا است که در محدوده صدای آقایان نیست.

- جناب استاد واژه موسیقی مبتذل را همه در میان مردم شنیده ایم. اساسا این موسیقی مبتذل چه نوع موسیقی هست؟ آیا واقعا چنین موسیقی وجود دارد؟

- به نظر بنده، کلمه مبتذل برای موسیقی کلمه بجا و درستی نسیت. آن کلام است که می تواند مبتذل باشد و با یک موسیقی ترکیب شود و مجموعه مبتذل شود. اما در مورد موسیقی می توان از کلمه بی ارزش استفاده کرد. موسیقی هایی که بر هر دلیلی در ساختن آن مطلب و مورد با ارزشی دیده نمی شود و هنگامی که یک متخصص و آدم فنی و اهل موسیقی و حتی شنونده بالنده آن را گوش می کند که خود موسیقی بی ارزش است. اما همانگونه که گفتم ابتذال برای کلام صادق است و نه برای موسیقی. موسیقی می تواند بی ارزش باشد.

- اگر شما مسئول تلویزیون بودید آیا نوع موسیقی که پخش می کردید فقط اصیل بود یا اینکه شما سعی می کردید به سلیقه های مختلف اجتماعی پاسخ دهید؟

-  قطعا انواع موسیقی باید شنیده شود، البته موسیقی با ارزش که متاسفانه در حال حاضر بسیاری از موسیقی هایی که پخش می گردد فاقد آن است.

- لیست تقدیرهائی که در داخل و یا خارج از کشور دریافت کرده اید را ذکر کرده و در مورد آنها توضیح دهید.

-  واقعا در حافظه ام نیست اما از بسیاری از دانشگاه های کشور مثل گیلان، شیراز و اصفهان و تهران وعلم و صنعت و پلی تکنیک و...و دانشگاه های« ucla» آمریکا و دانشگاهی در لندن وچندین مراکز فرهنگی آلمان و بسیاری دیگر.

- نقش مذهب را در پیشرفت یا عدم پیشرفت موسیقی چگونه ارزیابی می کنید؟

-  بیبنید دین و مذهب درست و واقعی هیچگاه مانع پیشرفت هنر و موسیقی که می تواند وسیله اتصال بنده به خالق باشد ، نیست. اما نحوه عملکردی که تا امروز شده جای بحث و صحبت طولانی دارد.

-استاد شما در مقدمه کتاب خاطرات هنری خود گفته اید که: چه بسا آسان تر بود اگر حرف های خود را در این مقدمه به همان زبان موسیقی می گفتم. قطعا افکاری نیز در زمینه موسیقی داشته اید که آن افکار را در قالب آثار خود به هنر دوستان عرضه کرده اید. مختصری در باره آن افکار موسیقایی توضیح دهید.

-  یک چیزهایی هست که واقعا به زبان و بیان نمی آید ولی از راه موسیقی می شود آن را ابراز کرد ولی بنده به هیچ صورت نمی توانم به کلام بگویم. «آن جا که سخن باز می ماند، موسیقی آغاز می گردد» این جمله معروف از یکی از بزرگان موسیقی است، گمان می کنم که بتهون. آنجایی که کلام قادر به بیان مکنونات خود نیست، موسیقی به کمک می آید. بنا بر این بنده هم نمی توانم به کلام بگویم، امیدوارم از راه موسیقی توانسته باشم بیان کنم.

-همانگونه که استاد صبا زندگی بدون موسیقی را مانند زندان سیاهی فرض کرده اند شما هم اگر بخواهید زندگی بدون موسیقی را تعبیر کنید چگونه تعبیر می کنید؟

- وقتی استاد این حرف را زده دیگر بنده کی هستم که بخواهم در مقابل استاد چیزی بگویم. ایشان این نظر را داشته و به اعتقاد بنده هم بهترین تعبیر است.

- شما به غیر از آمریکا آیا سفرهای دیگری جهت ارائه کار هنری یا دریافت مدال به خارج از کشور داشته اید و آن سفرها به کجا بوده اند؟ توضیح دهید.

- سه سفر به آمریکا ، چندین بار به آلمان، دو سفر به انگلستان، لوگزامبورگ و شاید جاهای دیگر که الان به خاطر نداشته باشم.

-آیا به غیر از ویلن به ساز دیگری تسلط دارید؟

- البته بنده با برخی سازها آشنا هستم ولی هیچ وقت کوشش نکردم که به طور جدی دنبال ساز دیگری بروم چون ویلن را در کار خودم در واقع همان موسیقی اصیل ایرانی دیدم که همه چیز را بیان کرده و به طور کامل رفع نیاز و طلب بنده را کرده، بنابراین دنبال ساز دیگری نرفتم. ولی من مقداری با سنتور آشنا بودم، کمی با آکاردئون مانوس شدم، مقداری هم با پیانو به اندازه ای که بتوانم در مواردی فقط پاسخ احساس خودم را داده باشم و در برخی موارد که می خواستم کاری بسازم به وسیله نواختن پیانو خودم را روی کار متمرکز کنم و در این موارد از پیانو کمک بگیرم ولی هیچگاه خودم را نوازنده این ساز ها نمی دانم و ادعای الفت زیاد و تسلط بر این سازها را ندارم، ضمن اینکه تمام این سازها در نوع خودشان می توانند بسیار خوش صدا و جذاب باشند.

- شاگردان مشهوری که تربیت کرده اید چه کسانی بوده اند؟

- قبل از پاسخ به این سوال لازم است که مطلبی را ذکر کنم آن اینکه اگر کسی بخواهد به جایی برسد که هنرش متعالی شود و خود استاد شود باید استاد و رهبر داشته باشد.

هیچ کس در نزد خود چیزی نشد هیچ آهن، خنجر تیزی نشد

هیچ قنادی نشد استاد کار تا که شاگرد شکرریزی نشد

البته این بدان معنا نیست که هر کس نزد استاد برود خود به جایی حتما برسد. کما اینکه استاد خود بنده ابوالحسن خان صبا حدود 3000 شاگرد داشته اما می بینید که تعداد قلیلی شاید به اندازه انگشتان یک دست از این شاگردان به جایی رسیده اند. بنده نیز شاید تا امروز حدود 1000 شاگرد داشتم که البته هر کدام تا جایی پیش رفتند. اما اگر بخواهم چند نفر سرآمد را نام ببرم که البته مدارج مختلفی دارند می توان گفت: آقایان بابک شهرکی ، مانی فرضی، امیر علی تاجبخش، شاهین خانمحمدی، علی وکیلی، و برخی هم که نزد اساتید دیگر کار کرده اند و اکنون به اصرار خودشان پیش من می آیند مثل آقای فریدونی و آقای اسکندری که اتفاقا اهل بوشهر هستند.

- صرف نظر از این که به بوشهر به عنوان زادگاه علاقه دارید اگر در زمینه دیگری علاقه ای خاص به بوشهر دارید؟ بوشهر را چگونه شهری می بینید؟

- من آنچه را که راجع به بوشهر باید بگویم از نظر زیبایی، وجود دریا خیلی این شهر را زیبا کرده ولی از آن بالاتر به نظر بنده خود بوشهری ها که اگر حمل بر خودستایی نشود چون خودم بوشهری هستم گو اینکه من مدت زیادی در بوشهر نبودم یعنی در حقیقت تا حدود 55 سالگی بوشهر را ندیده بودم و متاسفم از این مسئله، ولی تمام فامیل من بوشهری هستند و در تهران که با هم بودیم بوشهر را زنده حس می کردیم و واقعا به بوشهر که وارد شدم، خلق و خوی بسیار بسیار نرم و ملایم و متواضع و مودب بوشهری های عزیز در کنار خونگرمی و مهمان نوازی آن ها بیش از پیش بنده را به بوشهری بودن خود مفتخر کرد.

- به غیر از آهنگ های خودتان نام چند آهنک از آهنگسازان دیگر که شما وقتی به آن ها گوش می دهید به قول هنر دوستان منقلب می شوید را بگویید.

- یک سه گاه از استاد مهدی خالدی بود که بسیار زیبا بود و باز هم از استاد خالدی ترانه ای بود به نام «آمد نوبهار»، و دیگری «جز به تو من دل خود به کسی ندهم» از آقای استاد علی تجویدی، «یادم آید خاطرات کودکی»، اما بیش از همه از استاد روح الله خالقی بود که تحت تاثیر آثار ایشان قرار گرفتم و هم با مداقه و از راه گوش از ایشان آموختم و ایشان کارها و آثار بسیار خوبی اجرا کردند مثل آتشین لاله، در افشاری یا در ابوعطا، پیمان شکن ، یا ، آه عاشق، در اصفهان یا بوی جوی مولیان،  که همگی فوق العاده زیبا بودند و بنده را تحت تاثیر قرار می داد. از آقای مجید وفادار هم کارهایی گوش کردم که بسیار زیبا بود مثل به سوی تو،و کارهای زیبای دیگر. البته کارهای سایر دوستانم مثل پرویز یاحقی و حبیب الله بدیعی و اسدالله ملک هم زیبا بود.

- به صدای چه خواننده هایی بیشتر علاقه دارید؟

- هرکدام از خوانندگان مزیت هایی دارند و احتمالا ضعف هایی ، نام خاصی را نمی توان برد.

- جناب استاد به عنوان سوال آخرچه پیامی برای اهالی هنر دارید؟

- پیام بنده همین کارهای بنده است که حامل پیام برای اهالی هنر می باشد. برای اینکه اهل موسیقی که یا در مقدمات هستند یا تازه شروع کرده اند، یا به مرحله متوسط رسیده اند و یا در مرحله عالی که هستند، هر کدام از کارهای من را که بشنوند می تواند برایشان پیامی داشته باشد از طرف من به عنوان یکی از همکاران ایشان که سال ها در این زمینه کار کرده. ولی در هر حال پیام بنده این است که انشاء الله تمام کسانی که قدم در راه موسیقی اصیل بر می دارند شناخت خوبی نسبت به این موسیقی پیدا کنند وخداوند هم کمک کند تا توفیق یابند. در پایان هم برای آقای سید حسن محمدی که با علاقه توام با پشتکار و جدیت این گفتگو را انجام دادند آرزوی موفقیت دارم. چرا که تلاش برای شناخت و شناساندن خادمین موسیقی خود باعث تعالی آن می شود.

مرتبط:
برچسب ها:
همایون خرم

نظرات کاربران
بلوری بيش از 10 سال قبل گفت:
بگذار نفس بکشم با دمیدن عاشقانه چهره های سوخته از آفتاب بوشهر در نی و نی انبانی که هوای موج دریا به سرم زده
بگذار زنده بمانم با شوک ضرباهنگ های دمام و دم دم بر قلبم که دارد کم کم می ایستد
بگذار دستانم به هوای تور ماهیگیری پدر بزرگ های جنوبی در هوا بچرخد تا جنوب را از یاد نبرم
بگذار نوای " هله " در فضا بپیچد تا کشتی نشینان گرفتار در طوفان موسیقی غریبه ها، صدای ساحل مهربان بوشهر را بشنوند و برگردند
بگذار نفس بکشم در هوای خاطرات سیراف
بگذار زنده بمانم با شروه های زخمی جنوب
بگذار زنده بمانم با نی مه های جاشوهای دریا
بگذار آنقدر سنج بزنم تا خون یخ زده ام، حرارت نخلستان ها را بگیرد
بگذار زنده بمانم مانند نام جاویدان خلیج فارس
بگذار زنده بمانم
ارادتمند: موسیقی بوشهر
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین