طراحی سایت
تاريخ انتشار: 26 بهمن 1392 - 00:04
مریم رنجبر بازیگر فیلم بالابان در مصاحبه با نسیم جنوب:

این فیلم در شرایطی ساخته شد که کسی هنرمندهای شهرستانی را باور نمی کرد. ما در مرکز می بینیم فیلمهای آپارتمانی با بودجه های چندین برابر این فیلم ساخته میشود! فکر نمی کنید اگر به این فیلم توجه میشد، عملکرد دوستان مرکزنشین زیر سوال می رفت؟ چطور انتظار دارید فیلمهایی را که افراد نام آشنا...

- لطفا خود را برای خوانندگان نسیم جنوب معرفی کنید.

- مریم رنجبر هستم کارشناس ارشد ادبیات نمایشی و کارشناس هنری اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر. از سال 65 کار هنری (در زمینه تئاتر) را با سازمان تبلیغات آغاز کردم و بعد از مدتی با تعزیه، نمایشهای رادیویی و بازی در برخی سریالها ادامه دادم.

- شما علاوه بر بازیگری، سِمَتهای دیگری هم در این فیلم داشتید. قضیه چیست؟

- دوستان بعضی موقع ها به شوخی به من میگویند مادر بالابان. چون من علاوه بر اینکه مشاور فیلمنامه بودم انتخاب بازیگران هم با من بود که خوشبختانه از این بخش استفاده کردم و خودم را برای بازی هم کاندیدا کردم. همه میدانیم که خانم ها کمی بدجنسی دارند و خدا نکند چیزی را بخواهند! از آنجایی که از ابتدای نگارش فیلمنامه ی بالابان در کنار همسرم (آقای صافی) بودم و در روند نگارش فیلمنامه متوجه قوتها و جذابیتهای این فیلمنامه شده بودم، تلاش کردم که با نزدیک شدن به کاراکتر مورد نظر، رضایت ایشان را برای ایفای نقش در این فیلم جلب کنم.

- فضای کارگردانی و فیلمبرداری این فیلم چگونه بود؟

- همانطور که اشاره کردم، بر خلاف بسیاری از عوامل و بازیگران که در زمان پیش تولید یا فیلمبرداری به گروه پیوستند، من از ابتدای نگارش و پیش تولید همراه با آقای صافی با کار همراه شده بودم و انتخاب لوکیشن ها و سختگیریهای سیّد در این زمینه به من نوید یک کار سخت و عرق ریز رو میداد! خوب، خیلی از دوستان می دانند که سیدرضا صافی توی کار با کسی شوخی ندارد. اما همیشه تلاش میکند با رعایت استانداردهای مورد نظرش محیط دوستانه و آرامی رو برای گروه ایجاد کند.

- بازی در فیلمی همانند بالابان که با طبیعت سروکار دارد، دارای دردسرهای زیادی است. از آن فضا بگویید؟

- تا حالا پیک نیک خارج شهر رفتید؟ موقع حرکت از خانه و شهر عجیب حال خوشی دارید اما وقتی وارد طبیعت میشوید و می بینید حالا قراره برای یه مدت اینجا بمانید و یکدفعه عوامل محیطی مثل گرما، سرما، باد، بارون و یک عالمه مشکلات دیگر مثل نقل و نبات سر راهتان سبز میشه، دعا میکنید همه چیز زودتر تمام بشود؛ اما وقتی به سرگروه و همراهانتان و توانمندی آنها ایمان داشته باشید، همه چیز فرق میکند و شما معجزه ی خدا را با این واسطه ها می بینید.

  - نقش شما در این فیلم چیست و چگونه توانستید با آن رابطه برقرار کنید؟

- فضای این فیلم به شدت مردانه است، یعنی شما در طول داستان دو نوجوان و مردهایی را دنبال می کنید که برای برتری جویی تلاش میکنند اما خودمانیم این نوجوان بیچاره باید مادری، خواهری، یا خانواده ای داشته باشد. فکر نکنم سن من به خواهر شاهین میخورد پس شدم مادرشاهین. پیدا کردن این نقش با توجه باینکه خیلی قبل از آن در روند نگارش و شکل گیری شخصیتها حضور داشتم، برایم چندان دشوار نبود. با سید در مورد شخصیتها و آدمها صحبت کرده بودیم و شاید خیلی ساده تر از بقیه ی بازیگرهای گروه توانستم با نقشِ خودم کنار بیایم. 

- به نظر شما آیا بینندگان می توانند با داستان این فیلم ارتباط برقرار کنند؟

- همه میدانیم طبیعت آدمی این است که از حادثه و ماجراجویی لذت می برد. این فیلم تمام لحظاتش آنقدر نفس گیر و پر حادثه است که مجال فاصله گرفتن از پرده را به چشم تماشاگر نمی دهد و بیننده مدام به دنبال این است که بعدش چی میشود؟ لحظه ی بعد چی پیش میاید؟ سکانس بعد قرار است چه حادثه ای برای کارکتر فیلم رخ بدهد؟.. خوشبختانه این روند تا پایان فیلم هم ادامه دارد و خیلی جاها شما حتی قادر به حدس زدن پلان بعد هم نیستید. همین تعلیق طراحی شده در سرتاسر فیلم، انگیزه ی بیننده را برای دیدن فیلم تا انتها زیاد میکند؛ و جالب اینجاست که تا لحظه ی آخر هم کارگردان برای غافلگیر کردن شما کارتهای برنده را در دستش دارد. 

- در ساخت این فیلم شاهد استفاده از هنرمندان بوشهری در همه ی زمینه ها هستیم آیا این قابلیت در هنرمندان بوشهری وجود دارد که همه ی سطوح یک فیلم مطرح و با کیفیت سینمایی را بر عهده بگیرند بدون تعصب عملکرد هنرمندان بوشهری را در فیلم سینمایی بالابان چگونه ارزیابی می کنید؟

- اگه فیلم را دیده باشید فکر کنم بچه ها ثابت کرده باشند که این قابلیت رو دارند. اما یه سوال دارم: چرا ما همیشه فکر میکنیم مرغ همسایه غازه؟ به جرأت میتوانم بگوم حتی اگر سوپراستارهای سینمای ایران هم جمع میشدند، محال بود که این فیلم به این کیفیت در بیاید. قصد توهین و جسارت به کسی را ندارم و خود برتربین هم نیستم؛ اما تحمل شرایط این فیلم برای کسانی که با این محیط و اقلیم آشنا نباشند، بسیار شاق و طاقت فرساست؛ کما اینکه اکثر عوامل حرفه ای فیلم، ظرف بیست روز اول فرار کردند و به تهران برگشتند. ما در طول نوشتن فیلمنامه به حضور برخی از بازیگران درجه یک سینما هم فکر کرده بودیم اما مطمئنم (با توجه به اینکه انتخاب بازیگران با من بود) در انتخاب بازیگرها اشتباه نکردم؛ هرچند که حضور بازیگران مطرح سینمای ایران میتوانست برای گیشه و بخش تجاریِ فیلم مفیدتر باشد.

-  بعد از ساخت این فیلم شاهد بی مهرهایی در اکران عمومی آن از سوی مرکز نشینان بودیم. به نظر شما اهمیت کافی از سوی مرکز نشینان به این فیلم داده شده است؟

- این فیلم در شرایطی ساخته شد که کسی هنرمندهای شهرستانی را باور نمی کرد. ما در مرکز می بینیم فیلمهای آپارتمانی با بودجه های چندین برابر این فیلم ساخته میشود! فکر نمی کنید اگر به این فیلم توجه میشد، عملکرد دوستان مرکزنشین زیر سوال می رفت؟ بقول ما بوشهریها: «کارد دسته ی خودش رو نمی بُـره!» چطور انتظار دارید فیلمهایی را که افراد نام آشنا در آن حضور دارند ندیده بگیرند و فیلمی با عوامل و بازیگران گمنام را مورد توجه قرار بدهند؟؟! این حرف من نیست. متأسفانه این سخن را منتقدین و نویسنده های تهرانی  بصورت درِ گوشی و مخفیانه به ما میگفتند.

 - یعنی میخواهید بگوئید مافیای سینما حقیقت دارد؟

- بی خیال. این چیزها مهم نیست. فکر کنم کسب درجه کیفیِ (الف) توسط بالابان، گویای همه ی توانمندیهای این فیلم و عواملش باشد.

- چرا مردم باید به دیدن این فیلم بنشینند؟

- بایدی در کار نیست. اما تصور میکنم اگر کسی دنبال دیدن یه فیلم خوب و آموزنده است و از دیدن فیلمهای آپارتمانی خسته شده و قصد دارد دوباره با سینما آشتی کند، بهتر است این فیلم را ببیند.

- کارگردانی رضا صافی در بازی گرفتن از بازیگران و ایجاد یک فضای سینمایی در پشت صحنه چگونه بود؟

- صافی همانطور که قبلاً هم گفتم و در طول فیلم هم می بینیم از درخت و پرنده و چرنده حتی مارمولک هم بازی میگیرد! چه برسد به آدم. البته کارگردان سخت گیری هست و تا پلانی که مد نظرش باشد را نگیرد، کوتاه نمیاید. سر صحنه ی فیلم یادم هست برای گرفتن یک پلان آنچنان فریادی سر من کشید که همه ی عوامل جا خوردند. بلافاصله بعد از این فریاد، برداشت بعدی رو ضبط کردیم و فوری با لبخند فریاد زد: «عالی بود! همینو میخواستم!» آقای صافی کارگردان خوبیه و البته دوست خیلی خوبی هم هست. با تمام سخت گیریهاش در روند فیلمبرداری و پشت صحنه میشود به اواعتماد کرد و همیشه برای کمک به عوامل فیلمش تلاش میکند. میدانید من اگر بازیگر هم نباشم میدانم که کنار سید و با راهنمائیهاش میتوانم بازی خوبی ارائه کنم. این یه ادعا نیست. وقتی که در جشن خانه ی سینما از گروه بازیگران این فیلم در کنار فیلمهائی مثل «جدائی نادر از سیمین» و «یه حبه قند» و «آلزایمر» و چند فیلم مطرح دیگر تقدیر میشود، این تقدیر خیلی معنا دارد! تصورش را بکنید، یک جمع حدوداً 40 نفری از بازیگران بومی در این فیلم هستند که تعداد زیادی از آنها برای اولین بار جلوی دوربین رفتن را تجربه می کنند. این گروه از بازیگران، همزمان به چنان انسجام و بازیِ یکدستی میرسند که معدلِ بازیگری آنها همسطح و هم رتبه ی گروه بازیگری «جدائی نادر از سیمین» میشود، اسمشان در ردیف گروه بازیگران «یه حبه قند» آورده میشود. بنظر شما این حرف چه معنائی داره؟ بنظر من این یعنی یک مدیریت خیلی توانمند. این یعنی حضور یک کارگردان کاربلد.

- سخن پایانی؟

- یکی از مسئولین مرکزنشین وقتی سرگذشت بی مهریهائی که در حق  فیلم بالابان رفت را شنید، سری تکان داد و گفت: «اگر این فیلم در هر استان دیگری ساخته شده بود، مسئولین آن استان کارگردان و عوامل فیلم را روی سر میگذاشتن و حلوا حلوا میکردند». اما متاسفانه ما بی مهری را فقط از مسئولین مرکزنشین ندیدیم! بی توجهی های برخی از مسئولین استان هم دل ما را بسیار رنجوند. حداقل انتظار ما با شرطی که مسئولین حوزه هنری تهران مطرح کرده اند -استقبال و فروش قابل قبول در استان شرط اکران در سراسر کشور است- این است که مسئولین استان بوشهر برای ارج نهادن به تلاش هنرمندان بوشهر و توانمندیهای آنان، بیشتر به این فیلم اهمیت بدهند و حداقل از اکران آن استقبال بیشتری کنند. در پایان از تمام کسانی که ما و این فیلم را حمایت کردند سپاسگزارم؛ به خصوص مردم فهیم و هنردوست استان بوشهر که همیشه دعای خیرشان بدرقه ی راه ما و همه ی خدمت گذاران عرصه ی هنر و فرهنگ هست. 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین