طراحی سایت
جستجو:

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليجفارس ساخته بود که انگليسيها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اينکه اولين باري که انگليسيها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند که جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها ميتواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده حدود 13 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مژده مواجي : به طرف ايستگاه مترو که راه افتادم، تراکتورها دورتر شده بودند و صداي بوقشان بهطور مبهم شنيده ميشد. سوار مترو شدم و در گرمايِ مطبوع داخلِ آن، جايي براي نشستن پيدا کردم. در اين ساعت زود صبحگاهي اغلب افراد شاغل به سر کار ميروند. خيليها سرشان توي گوشيشان بود. بقيه هم بهندرت صدايي ازشان بيرون ميآمد و مثل من اينوآنور را نگاه ميکردند.

ارسال شده حدود 13 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

شورا و شهرداري، بيگانه با موسيقي محلي در هفته بوشهر

 

رضا محمودي: هفته بوشهر هم همانند سالهاي پيش با برنامههاي اکثرا تکراري و غير جذاب تمام شد.

عملا بجز غرفههايي که شهرداري به هر مناسبت کنار ساحل برپا ميکند و بدليل محل رفت و آمد شهروندان در آن محل، مورد بازديد قرار ميگيرد، اکثر برنامههاي ديگر، محفلي و با تعداد محدودي برگزار شد، بطوريکه عملا نتوانست اهداف برگزارکنندگان هفته بوشهر که معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ و... بوشهر و تبليغ آن در سطح عمومي بود، برآورده شود.

اما آنچه در اين برنامههاي هفته بوشهر بيشتر توي ذوق ميزد، تحريم موسيقي محلي بوشهر توسط برگزار کنندگان بود بطوري که گويا عامدانه و پس از اتفاقاتي که براي فستيوال کوچه افتاد، مديران شهرداري از ترس ايجاد حاشيه، قيد موسيقي محلي را در برنامههاي هفته بوشهر زدند و با اين تصميم خود، برنامههاي هفته بوشهر را از رونق انداختند.

اين تصميم عجيب مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر باعث شد تا ضمن بيتوجهي که به هنرمندان موسيقي محلي بوشهر شد، برنامههاي اين هفته نيز بيرونق و بدون شادي و نشاط برگزار شود.

بزرگداشت هفته بوشهر در بيتوجهي به موسيقي آن که به عنوان يک نشانه و سفير جهاني، مطرح شده است، نشان ميدهد که مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر، درک درستي از فرهنگ و هنر اين بندر کهن و قديمي ندارند و فکر ميکنند که با کنار گذاشتن موسيقي آن، چيز مهمي را از دست ندادهاند.

در هر صورت بايد به دستاندرکاران و کساني که در برگزاري برنامههاي هفته بوشهر زحمت کشيدند، خسته نباشيد گفت و اي کاش، مديران شهرداري و شورا، برنامههاي مبتکرانه و نوآورانهاي را در اين هفته تدارک ديده بودند تا تاثيري در معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ اين بندر باسابقه و مهم خليج فارس و ايران عزيز داشته باشد.

ارسال شده حدود 13 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواهدبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...

ارسال شده حدود 22 روز پيش در تاریخ ، نظر (0)

ماندگاري فرهنگ و آيينهاي بوشهر با فستيوال کوچه

شاهين بهرام نژاد

ما چند دوست و رفيق بوديم که دغدغههايمان فرهنگ و آيينهاي بوشهر بود، در چند سال پيش هسته اين کار را بنيان گذاشتيم و دو دوره را برگزار کرديم و بعد از آن شرايط کرونا پيش آمد و وقفه افتاد، امسال هم تلاش دوستان باعث شد که دوباره اين فستيوال برگزار شود.

آن قدر که ما از تولد تا مرگمان، در بزم و رزممان، در سوگ و در سورمان و... آيين داريم و در مناسبتهاي مختلف اين آيينها به شکل بسيار زيبايي به عنوان يک ميراث معنوي برگزار ميشود، بيم اين ميرود که براي نسلهاي جديد و تازهمان ناشناخته بماند و فرسايش پيدا کند. جرقه برگزاري فستيوال کوچه از اين جا شروع شد و گفتيم براي ماندگاري اين فرهنگ و آيينها چه کار کنيم؟ اين شد که به اين نتيجه رسيديم که فستيوال کوچه را برگزار کنيم.

فرهنگ يک حيطه بسيار گسترده است از پوشش، خوارک، آيين و حتي لهجه، قصهها و حتي آدمهاي يک جا و به چيز خاصي منحصر نميشود. در جشنواره کوچه سعي شد تا به چند مولفههاي مختلف فرهنگ بوشهر و اقوام پرداخته شود.

ارسال شده حدود 25 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

خيام در زندگي شخصي اونجوري که در تاريخ آمده، خلق تنگي داشته و کم حوصله بوده و جواب سوالش نميشد کرد. اما اگر در اين زمانه ما ميبود، حتمن ميگفت تنها گروهي که بعد از چند صد سال مرا درک کردهاند، همين شما بوشهريها بوديد که به آواز طرب، خوش هستيد و بي دغدغه ديروز و فردا، امروز را خوش داشتهايد...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

بشير علوي: گريز از جنگ و پيشآمدهاي آن، راه نجات زن، مشکلات و گرفتاريهاي زنان بهويژه در برابر مردان، و ذهن قوي و جستجوگر زنان از جمله مؤلفههايي هستند که در داستانهاي کوتاه اين مجموعه يافت ميشوند. نوع پردازش به متن و زبان، و شيوه برخورد با شخصيتها و نحوة بيان مشکلات و بروز دادنِ آنها نوعي نگاه زنانه را به متن نشان ميدهد؛ نگاهي که از ديد يک نويسندة زن نميتواند پنهان بماند...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

مژده مواجي - آلمان : حدود ساعت دو بعدازظهر به محل قرارمان روبروي دفتر نشرية «آسفالت»، نشرية بيخانمانها در شهر هانوفر، رسيديم. مسئول پروژة گروه کاريمان در اداره برنامه ريخته بود که يکي از مسئولان آنجا بهنام پتر گروه ده نفري ما را در شهر بگرداند و از بيخانمانهاي شهر برايمان صحبت کند.

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

برادر جمپولوي (دوقلو) من (ابراهيم هوشيار) / علاقه و دلبستگي‌اش به بوشهر را حفظ کرده بود (دکتر رسول هاشمي) / براي پرويز هوشيار عزيز ( دکتر رضا معتمد) / اسمي مترادف با فرهيختگيِ يک انسان و خادمِ امور فرهنگي، ادبي و هنري (حسين طالبي) / صحنه گردان جلسات بوشهري‌هاي مقيم مرکز (ابراهيم ميگلي‌نژاد) / و خزاني ديگر در بوستان علم و هنر و انديشه بوشهر (خورشيد فقيه) / پرویز هم پرید (عبدالمجید زنگویی)/ ماجراي آن دوربين هشت ميلي متري (هاشم هاشم‌زاده)، سال‌هاي سخت و سخت‌تر (فريده كاردانى)...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

 دکتر يونس قيصيزاده: سالها پيش براي کوتاه کردن موهايم نزد يکي از پيرايشگران جوان ميرفتم که روحيه شاد و دل خوشي داشت و با تعريف خاطرات شيرين، لحظات خوبي را در هنگام کار براي مشتريان، رقم ميزد. تا اينکه يک بار با در بسته محل کارش روبرو شدم و تا چندين ماه هم بر سر کارش حاضر نشد. بعد از مدتي ديدم که برگشته و مشغول به کار است. يک روز در هنگام...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

قطبنماي زندگي

دکتر يونس قيصي زاده

تا به حال به اين فکر کردهايد که با زندگي خود چه ميخواهيد کنيد؟ در زندگي خود پاي چه چيزهايي ميايستيد؟ چه قوانيني در زندگي شما اهميت دارد؟ چه چيزهايي به زندگي شما حس معناداري و هدفمندي ميدهد؟ همه اينها به «ارزش»هايي برميگردد که در زندگي انتخاب ميکنيم، ارزشها همانند قطبنمايي در زندگي ما هستند که جهت زندگي را به ما نشان ميدهند، اهداف ما را مشخص ميکنند و رفتار ما را شکل ميدهند.

در مسابقه دو بين «ايوان فرناندز» دونده اسپانيايي و «آبل موتاي» دونده اهل کنيا اتفاق عجيبي افتاد. دونده کنيايي جلو بود و تا خط پايان ده متر فاصله داشت که با خيال اينکه از خط پايان عبور کرده، ايستاد. «فرناندز» که نفر دوم و پشت سر او بوده متوجه اشتباه او شد، ابتدا به او اشاره کرد که خط پايان آنجاست! وقتي ديد که او متوجه زبان او نميشود، حريف را هل داد و پشت سر او دويد. «موتاي» به عنوان نفر اول از خط عبور کرد و «فرناندز» دوم. همه اينها طي چند ثانيه اتفاق افتاد.

بعد از مسابقه خبرنگاري از «فرناندز» پرسيد که "براي چه اين کار را کردي؟"

پاسخ ميدهد: "روياي من اين است که روزي همه ما اينچنين زندگي اجتماعياي داشته باشيم."

خبرنگار قانع نشد: "ولي چرا اجازه دادي دونده کنيايي اول شود؟"

ايوان گفت: "من که اجازه ندادم! او خودش داشت اول ميشد."

خبرنگار اصرار کرد که: "اما تو ميتوانستي اول شوي."

ايوان نگاهي به او انداخت و گفت: "درست. اما حاصل آن پيروزي چه بود؟ آن مدال چه افتخاري براي من داشت؟ مادرم چه فکري در مورد من ميکرد؟"

اين ارزشهاي زندگي ما هستند که بردن يا باختن را در زندگي ما معني ميدهند، موفقيتي که همراه با نيرنگ، کلاهبرداري، حق ديگران خوردن و ظلم به ديگران باشد، در زندگي که منصفانه زيستن و احترام به ديگران، ارزش هست، عين باختن است.

نميتوانيم خودمان، ارزشهاي انساني را زيرپا بگذاريم و انتظار داشته باشيم، همسرمان، فرزندمان، دوستمان، همکارمان و... آنها را در برابر ما رعايت کنند!

به ارزشهاي زندگي خود فکر کنيم و ببينيم در اين دنيا، چه چيزهايي براي ما ارزش دارند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1069)

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر کيوان آقاياني: در بوشهر ما کم نيستند کساني که در مستندسازي شهرت جهاني دارند و برندگان جوايز بينالمللي هستند، افرادي چون «رامتين بالف» و «داريوش غريبزاده» در کنار دهها چهره بزرگ و هنرمند همچون «رسول و رضا پولادي» مي توانند با ساختن مستندات و قطعههاي موسيقي و ترجمه آن به چند زبان زنده دنيا، تاثير بسزاي در شناساندن بوشهر و مناطق توريستخيز آن در سطح کلان کشوري و بينالمللي داشته باشند...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

شادروان پرویز هوشیار قبل از انقلاب، به حرفه عکاسي و فيلمبرداري علاقه داشت و از بنیانگذاران سینمای آزاد در بوشهر بود. نتيجه فعالیت هنری وی در آن سال‌ها، ساخت چند فيلم مستند 8 ميليمتري بود. درد و رنج مردم، خصوصا همشهريانش او را عذاب ميداد و سعي مي‌کرد آن را در قالب فيلم و عکس بيان کند.  از پايه‌گذاران انجمن بوشهري‌هاي مقيم مرکز بود و سعي زيادي در برپايي جلسات و رفع مشکلات همشهريان خود مي‌نمود...

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (4)

به فکر زيباسازي ساحل بوشهر باشيد

بهناز بيات    

آيا متوجه بيغولهاي بنام رستوران ساحلي  يا دکههاي اغذيهفروشي  در ساحل درياي زيباي بوشهر شدهايد؟

مسئولين زيباسازي شهر آيا تا به حال به اين فکر افتادهايد که از فضاي زيبا و مثال زدني ساحل شهر بوشهر نماي تماشايي و زيبايي در اذهان عمومي بخصوص مسافراني که هر روز وارد مرکز استان مي شوند، باشيد. با اين نوشته نمي خواهم نان اين دکه هايي که منبع درآمد خانواده ها مي باشد را سنگ کنم، ميخواهم توجه مسئولين را به اين خرابه هايي که عاري از بهداشت فردي و عمومي ميباشد جلب کنم. چرا به فکر سامان دهي و زيباسازي ساحلي که ميتواند منبع درآمد و جلب توريست  شود، نيستيد؟ شبها که از کنار ساحل عبور ميکنيم چراغاني بودن اين منطقه جلب توجه ميکند ولي صبح که از اين منطقه عبور ميکنيم با بيغولهاي بنام رستوران يا دکه اغذيه فروشي  مواجه ميشويم، حيف از اين همه پتانسيل جهت کسب درآمد و جلب توريست که اگر همان منطقه را زيباسازي کنيد، مشتريان مي توانند با خيال آسودهتري هم از فضا هم از غذا لذت ببرند.

آيا وقت آن نرسيده که مانند استانهاي ديگر حداقل هر سال شاهد پيشرفت  و تغيير فضاهايي از سطح شهر باشيم. اگر مسئولين استانهاي ديگر  اين ساحل را داشتند چه برنامههايي براي زيباسازي و کسب درآمد ميکردند؟ همان طور که در شهرها و استانهاي ديگر هر از چند ماهي که وارد ميشويم با پلها و زيرسازيهايي براي مترو و غيره روبرو ميشويم. 

راستي مگر بجز سرمايه ها و منابع ملي که در اين استان مي باشد، ماليات  و عوارض از مردم نميگيريد؟ پس چرا نبايد شاهد تغيير و تحول در بهبودي کوچه و خيابان و ساحل شهر باشيم؟  تا به کي بايد شاهد چشم پوشي بر مشکلات باشيم و کاستي ها را نبينيم ؟ اگر مسئولين خود را خدمتگزار  واقعي مردم مي دانند بايد وظيفه خود را که همانا رفع مشکلات و نواقص شهر و شهروندان مي باشد را به خوبي انجام دهند تا بعد از دوران مسئوليت  با خاطري آسوده ايام را بگذرانند چرا که روزها و سالها مانند باد ميگذرند و افسوس فرصتهاي  از دست رفته هيچ فايدهاي نه به حال شما دارد نه به حال مردم.

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ترس از موفقيّت

 

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

ميگويند شاگردي مكتبي بود كه معلم هرچه تلاش ميكرد الف را به او ياد دهد ياد نميگرفت و در همين درس اول مانده بود. روزها ميگذشت و معلم به روشهاي مختلف سعي ميكرد ولي وقتي از او ميخواستند الف را بخواند يا بنويسد ميگفت بلد نيستم. بالاخره معلم به اين صرافت افتاد كه اين عدم يادگيري عمدي است و علت را از او جويا شد. شاگرد جواب داد اگر الف را ياد بگيرم بعد بايد بقيه حروف الفبا و همينطور درسهاي ديگر را ياد بگيرم. در نتيجه مرتب كارهايم بيشتر ميشود. داستان موفقيت هم تقريبا هم چنين مسيري دارد. هرچه جلوتر ميروي كارهاي بزرگتري بايد انجام داد.

ديدن نتايج و دستاوردهاي آدمهاي موفق از دور زيباست و همگان خواستار آن هستند. كيست كه دوست نداشته باشد آقاي دكتر يا خانم مديركل خطاب شود؛ كتابهايش دهها بار تجديد چاپ شود؛ سوار بر ماشين آخرين مدل به مسافرتهاي آنچناني برود؟ ولي اين دستاوردها نتيجه كارهايي است كه براي آدمهاي عادي ترسناك است.

يكي از ترسهاي موفقيت حجم تلاشي است كه فرد بايد انجام دهد. در واقع آدم موفق هم به اندازه يك فرد عادي كار ميكند. ولي قبل از اين مرحله تلاشهاي زيادي به خرج داده است كه معمولا خيلي به چشم نميآيد. مثلا كسي كه دوست دارد پزشك شود وقتي متوجه ميشود چقدر كتاب قبل و بعد از كنكور بايد بخواند ترس بر او مستولي ميشود.

شايد بزرگترين ترس در مسير موفقيت خروج از دايره امن باشد. گام گذاشتن در مسير موفقيت متضمن خارج شدن از وضعيت امن فعلي و گام گذاشتن در مسيرهاي ناشناخته و مبهم است كه ممكن است در كوتاهمدت نتيجهاي هم نداشته باشد. همين باعث ميشود خيليها شهامت حركت در اين مسير را نداشته باشند. خيليها ميترسند اگر موفق شوند انتظارات از آنها بيشتر شود. مثلا ديگران از آنها درخواست كمك كنند يا حتي دزد اموالشان را ببرد. البته اينها احتمالاتي درست است. ولي سوال اين است اگر مال داشته باشيم و بخشي از آن را به ديگران كمك كنيم يا دزد ببرد بهتر است يا اصلا مالي نداشته باشيم؟

ترسهاي موفقيت برخي واقعي و برخي هم بخاطر خطاي مغز است. مثلا در مورد تلاش معمولا اينطور است كه افراد موفق در دورهاي از زندگي تلاش زيادي ميكنند ولي بعد ديگر نياز به آن حجم از تلاش نيست. با اين تفاوت كه كسي كه به موفقيت رسيده است هر زمان كه دوست داشت ميتواند ديگر كار نكند ولي كارگر ساده تا وقتي زنده است مجبور است هر روز هشت ساعت كار كند. در مورد حجم دغدغههاي فكري هم صرفا تفاوت بين نوع دغدغهها است. مثلا يك كارخانهدار به اين فكر ميكند كه چطور كارخانه بعدي را راهاندازي کند، آدم فقير به اين فكر ميكند كه فردا چطور شكمش را سير كند. فقط تفاوت در بزرگي و كوچكي دغدغهها، تصميمات و كارها است.

نكته مهم در مسير موفقيت اين است كه هرچه ما بزرگتر و موفقتر ميشويم مغزمان هم به همان اندازه رشد ميكند. ولي وقتي با مغز اكنونمان به زندگي يك فرد موفق نگاه ميكنيم انجام آن همه کار برايمان ترسناك ميشود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

امير طالبي در گذر زمان، با رشد جسمي و سني و تجربيات اندوخته اجتماعي و ورزشي، قدم هاي مؤثري در امر ورزش شهرستان بوشهر برداشت و با مشارکت و همکاري دوستان و بزرگاني همچون علي اکبر کبگاني در قالب مربي و با لقب «ژنرال» که به قولي «مراد دلو» بود در امور ورزشگاهها و باشگاهها منجمله ايرانجوان که تا هم اکنون هم تعصب و عشق زيادي نسبت به آن دارد، اقدامات شاياني کرد 

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

گردشگران سردرگم در بافت تاريخي بوشهر

نسیم جنوب، مهدي فقيه: اگر در روزهاي تعطيل، گذرتان به بافت تاريخي بوشهر افتاده باشد و يا در آنجا زندگي ميکنيد، با تعداد زيادي از مسافران و گردشگران روبرو ميشويد که با علاقه در محلات قديمي بوشهر قدم ميزنند و به دنبال يافتن عمارتهاي زيبا و نماهاي قشنگ براي ديدن و عکس گرفتن هستند. روزهاي تعطيل، کوچه پس کوچههاي تنگ و باريک بوشهر، قدمگاه مسافران و گردشگراني است که در اين هواي دلپذير راهي بوشهر شده تا از ديدن ساحل دريا و نماهاي تاريخي بوشهر لذت ببرند، در مقابل اين استقبال گردشگران از بافت تاريخي بوشهر، متاسفانه شهرداري و ميراث فرهنگي توجه کافي براي بهرهبندي بيشتر مسافران از اين مکان تاريخي را انجام ندادهاند به طوري که عليرغم سنگفرش کردن اکثر کوچههاي بافت، نظافت و بهداشت در اين کوچهها کم هست. هنوز نخالهها در کوچه پس کوچهها وجود دارد که شهرداري بايد در اين مورد اقدام سريع نمايد. ديوارهاي مخروبه که هر لحظه امکان فرو ريختن دارند، تهديدي براي عابران هست.

 همچنين سردرگمي گردشگران دريافتن عمارتهاي تاريخي ديده ميشود به طوري که خبري از تابلو و معرفي اين مکانهاي تاريخي نيست. متاسفانه درب اکثر اين عمارتهاي تاريخي بسته هست و روزهايي که تعداد زيادي بازديدکننده وجود دارد، اين مکانهاي تاريخي تعطيل هستند.

در اين ماههاي گردشپذيري بوشهر، خبري از ايجاد بازارچههاي سنتي بوشهر نيست! خبري از برنامهريزي جذب و نگهداشتن گردشگر در بوشهر نيست! خبري از اقدامات ويژه نيست و گويا ماههايي هست همانند ماههاي گرم سال که گردشگري به بوشهر نميآيد و شهر در سکوت بدون گردشگر، ميگذرد، در حاليکه اين ماهها بوشهر با ديدن گردشگران، زنده ميشود و شاد ميگردد.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يونس قيصي زاده

دهها اتفاق ناگوار، ميتوانست طور ديگري اتفاق ميافتاد اگر که ما خودمان سرنوشت خودمان را مينوشتيم، اما در دنيايي زندگي ميکنيم که کنترل چنداني بر آنچه در بيرون از ما ميگذرد، نداريم. در اين صورت براي حفظ سلامتي روانيامان، چارهاي جز پذيرش آن چه رخ داده هست، نداريم. اما قبل از اين که دير شود، قدر کساني را که دوست داريم بدانيم، لحظههاي اين زندگي با هم بودن، هميشگي نيست، به خاطر مسائل جزيي، کدورت و ناراحتي و دلخوري را جايگزين عشق و دوستي و علاقه نکنيم، هواي کساني را که دوستشان داريد، در اين اوضاع پرآشوب، داشته باشيد...

ارسال شده 3 ماه پيش در سلامی و کلامی ، نظر (0)

مسلم روئين - وکيل دادگستري : اين که رييس بازرسي و رسيدگي به شکايات يک اداره دولتي چنين نامه تهديدآميزي بنويسد و خواستار امحا يک رسانه مستقل و مردمي شود در تاريخ مطبوعات ايران بيسابقه هست! به چه اتهام يا دليلي؟ اين نامه بر اساس ماده 4 قانون مطبوعات، مصداق تهديد عليه مطبوعات و محدودکردن آزادي بيان ميباشد و هم نشريه مردمي نسيمجنوب و هم خانه مطبوعات ميتوانند نسبت به اين موضوع به دادستان به عنوان مدعيالعموم، اعلام جرم نمايند و  در صورت اثبات بر اساس تبصره ماده 5 ميتواند به انفصال خدمت از شش تا دو سال محکوم شد...


ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

ناصر عليخواه : در سالهاي دههي 1330، که نه ماشين چنداني بود و نه رسانهاي، خيالِ ما بهترين ماشين و رسانه بود که ميتوانست از هر مرز و ديواري بگذرد و هر آنچه ميخواستي خيال کني و بسازي... يکي از همين خيالهاي قشنگ که با ترانهاي محلي نيز همراه شده بود، «ماشين مشتي مَمدلي» بود. اصل ماجرا برميگردد به تهران دههي بيست و سي. مشهدي محمدعلي يکي از پولدارهاي معروف تهران بود که از او به عنوان...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 عبدالرسول سلحشورنژاد: امروز رفته بودم خيابان سنگي روبروي اورژانس(درمانگاه 7 تير ) خيلي شلوغ بود،  جاي پارک گير نميومد،  خيابان پر رفت آمد ماشينها،  ياد بچگيهامون افتادم، خيابان اينقدر خلوت بود که جاي بازي بچه ها بود، انواع بازيها. گاري سيمي و غلتک بازي که  با قوطي خالي روغني و امشي استوانه اي که وسط بالا و پايينش سوراخ ميکرديم ازش سيم رد مي‌‌کرديم و غلتک درست ميکرديم...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

اگر براساس قاعده اصلي روش جامعهشناسي دورکيمي يعني بستن دريچه ذهن و نگريستن محض به اشياء در تصوير و محيط پيراموني آن، موضوع را واکاوي کنيم، ميبينيم که مسجد شيخ سعدون در بوشهر با قدمتي چندصدساله در فاصله چند ده متري اين منزلگاه است. کنيسه يهوديان در همين کوچه قرار دارد و کليساي ارامنه گريگوري در چند صدمتري آن واقع شده است که حکايت از همزيستي اديان و مذاهب قديم و جديد است...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حميد آب آذر: پرويز  گفت چهار _ پنج ساله بود که پدرش محدِ عبدوي جط در آن ماجراي معروف کشته مي شود. محد عبدوي جط از شورشيان  و ناراضيان منطقه دشتي و بلوک بوشکان(بخش بوشکان فعلي)  که عليه خوانين زمانه خود سر به شورش برداشته بود. روزي دشمنان وي را غافلگير کرده و در خانه کپري اش با شليک گلوله اي او را کشته بودند...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

اين کوچه خيلي خراب بود و حتي براي خودم که اين جا زندگي ميکردم هم سخت بود که اين جا هستم. ديوار نداشت و يک حالت کَرِه مانندي و مخروبهاي بود که شهرداري خرابش کرد و اين محوطه شد جاي موشها و ديگر جانوران، ما آمديم دورش را ديوار کرديم و همين طور که نشسته بودم فکر کردم با مقداري رنگ هم ديوارها را نقاشي کنيم شايد اين کوچه از اين خرابي در بيايد. رنگ گرفتيم و دختر برادرم و بچهها و نوههايم هم همکاري کردند با من و آنها نقاشي کشيدند و خودم رنگ آميزيهايش را انجام دادم.

ارسال شده 4 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

يکي از جاهايي که حتما توريستهاي ايراني و فرنگي در بندر بوشهر دوست دارند ببينند کافه ننه ي معصومه است. کوچه ننه معصومه و ديگر کوچههاي بافت قديم بوشهر محل گفتگو با تاريخ و شنيدن قصههاست. قصههايي که معجوني از تلخيها و شيرينيهاست. قصههايي که براي شنيدنشان نياز به چند سطل رنگ است و يک پوست نيانبان...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

سواحل زيباي بوشهر يکي از جاذبههاي مهم گردشگري ميباشد. در همه دنيا مديران دولتي و بخش خصوصي دست در دست هم ميدهند تا سواحل خود را به بهترين نحو براي جذب توريست و مسافر آماده کنند. اما مثل اين که در بوشهر برخي از مديران مربوطه بجز سنگ اندازي در راه آباد کردن...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

ورزش بوکس يه ورزش خاصي است، ورزشي است که شما بايد درکش کنيد، اين ورزش ورزشي است که به نظر بنده تمامي رشتههاي درسي و ورزشي، هنري، درونش يک کارايي دارند. بوکس از بيرون رينگ دعوا به نظر ميآيد ولي داخل رينگ که هستي دنيا عوض ميشود، ميشود همين زندگي که الان داريم داخلش نفس ميکشيم...

ارسال شده 4 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)

حسين پورصفر : کتاب خواني بيبرنامه و غير آکادميک  نسل پيش باعث شد که نسل پيش و به ويژه جوانان کتابهاي متنوع و ناهمگون همزمان نخوانند. يعني غالبا هر قشر و گروهي کتابهاي خاصي ميخواند و به آنها اکتفا ميکرد. اين امر موجب ميگرديد که در گفتگو و مجادله به روي خواننده بسته بماند و با همه افکار و انديشهها آشنا نشود. در نبود گفتگو و مجادله با افکار و انديشههاي گوناگون و چه بسا متضاد، نتيجه کتاب خواندن هولناک است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

سيد قاسم ياحسيني:  با گذشت سن و نشستن برف پيري بر سرم، يک راز بزرگ را کشف کردهام که مايلم با شما خوانندگان در ميان بگذارم. راز ساده و پيش پا افتادهاي هم هست! در يک کلمه به شما عرض کنم که کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد! دقت بفرمائيد عرض نکردم «کتاب خوب» وجود ندارد، بلکه گفتم کتابِ خوبِ مطلق وجود ندارد...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

سيروس شيبو: خودم را  ميان خاطرات ديدم، گرم و صميمي، همه بودند، خيلي شلوغ و پر سرو صدا، همه چيز در ذهنم موج ميزد. دم دروازه شلوغ بود، پلاکارت سينما را نگاهي انداختم فيلم سلطان قلبها، تعريفش را زياد شنيده بودم به خودم گفتم شب با دوستانم برم سينما فيلم قشنگيه. چشمم به مجسمه...

ارسال شده 5 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

ليدنيوز: حسين رويين، فعال سياسي اصلاح طلب و رزمنده دوران دفاع مقدس به زندان افتاد.

حسين رويين 65 ساله که از بيماريهاي متعددي رنج ميبرد بايد ده سال از عمر خود را در زندان بگذراند.

حسين رويين معلم بازنشسته دشتستاني و از سران جريان اصلاحات دشتستان که از بيماريهاي متعددي مثل اعصاب و روان، پروستات، قلب و ... رنج ميبرد روز هفتم آبانماه همزمان با روز گراميداشت کورش کبير، براي گذراندن ده سال حبس به زندان برازجان رفت.

ارسال شده 5 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

زيبا راستيان: در دهه هاي گذشته انتشار اخبار حضور ايرانيان در سطوح بالاي علمي و اجرايي دنيا مانند ناسا و نيز حضور در دانشگاههاي معروف به عنوان دانشجو و استاد و يا حضور در دنياي تجارت و اقتصاد باعث شده که هوشمندي و بالاتر بودن آي کيوي ايرانيان در محافل مختلف مورد بحث باشد و چه بسا مورد فخرفروشي به ساير ملل قرار بگيرد...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر يونس قيصي زاده: اين روزها گشت و گذار در فضاي مجازي زياد است و با وقت گذراندن در اين فضا شايد بشود دوستان خوبي هم پيدا کرد، اما مهم اين است که با دوستان خود ارتباط فيزيکي داشته باشيد و همديگر را ببينيد، چرا که ممکن است خيلي از اين دوستيهاي مجازي فريب باشد.ين دوستها را ميتوان در فرهنگسراها، کلاسها و دورهها، ورزشگاهها و باشگاهها، کافهها و جشنها، تورهاي گردشگري و...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حسين زيرراهي: مهمترين معيارهايي كه در ذهن نوجوانان هنگام انتخاب رشته تحصيلي شكل ميگيره علاقه، استعداد و توانمنديها، بازار كار و پرستيژ يك رشته است. البته در آموزشهاي موفقيت و رشد فردي معيارهايي چون بازار كار و پرستيژ جايي ندارد و در عوض ارزشها و ...

ارسال شده 5 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16

آخرین اخبار

پربیننده ترین