طراحی سایت
جستجو:

 مجموعه امتيازها از خارگ چنان موقعيت ممتازي در خليجفارس ساخته بود که انگليسيها بارها آن را اشغال کرده و به عنوان اهرم فشار به ايران از آن استفاده کردند که در اين راه موفق نيز بودند. جالب توجه اينکه اولين باري که انگليسيها در سال 1838 خارگ را به بهانه محاصره هرات اشغال کردند، آن قدر مجذوب خارگ و امتيازهاي آن شدند که جرج اوکلند فرمانرواي کل هندوستان گفته بود بايد کاري کنيم که خارگ به عنوان ملک طلق انگليس اعلام گردد، اين جزيره بعدها ميتواند سنگاپور خليج فارس گردد...

ارسال شده حدود 13 روز پيش در دیدگاه ، نظر (0)

چالشهاي كوتاه مدت

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

بر اساس قانون پاركينسون مدت زمان انجام هر كاري همانقدر است كه ما براي آن در نظر ميگيريم. اگر براي كاري كه يك روز انجام ميشود يك هفته در نظر بگيريم دقيقا يك هفته به طول ميانجامد. حال اگر براي كاري زمان پايان در نظر نگيريم احتمال دارد هيچوقت تمام نشود. اين موضوع باعث ميشود خيلي از كارهايمان را نتوانيم تمام كنيم. يك روش خوب براي انجام ضربتي كارها و اتمام پروژههايمان در كوتاه مدت تعريف چالشهاي كوتاه مدت براي آنها است.

دليل موثر بودن چالشها اين است كه وقتي در يك دوره كوتاه خود را مجبور به انجام فقط يك كار ميكنيم كارهاي ديگر را كنار ميگذاريم و تمام تمركز و انرژي خود را بر همان كار ميگذاريم؛ خيلي از عادتهاي مضر مثل اتلاف وقت با گوشي، تلويزيون، همنشينيهاي تكراري و بيهدف را كنار ميگذاريم؛ هدفي كه از آن چالش داريم به ما انرژي و انگيزه ميدهد؛ ضمن اينكه بخاطر زمان كم وقتمان را براي انجام بينقص كارها به هدر نميدهيم. چند زمينه كه ميتوان براي آن چالش تعريف كرد:

چالشهاي آموزشي. شايد شما هم اين تجربه را داشته باشيد كه حافظه رايانه خود را پر از دورههاي آموزشي مانند يادگيري زبان انگليسي، آموزش نرمافزارهاي كاري و هنري كردهايد ولي هيچوقت سراغ آن نرفتهايد. براي اينكه بتوان يك دوره آموزشي بلندمدت را تمام كرد نياز به تبديل آن به عادتي روزانه يا حداكثر هفتگي است كه لازمه آن هم يادگيري ساخت عادت است. ولي راه آسانتر اين است كه شما همان دوره را بصورت حضوري يا آنلاين شركت كنيد. در اين صورت شما در چالشي قرار داريد كه مجبوريد جلسات را شركت كنيد و تمرينها را هم انجام دهيد. احتمالا هزينه آن بيشتر از آموزش آفلاين است ولي به نتايج و خروجي آن ميارزد.

چالش ورزشي و تندرستي. ورزش هم از مقولاتي است كه عادت آن خيلي دير ساخته ميشود. چون با خستگي و درد جسماني همراه است مغز با ما همراهي نميكند. ولي انداختن خود در يك چالش مقطعي ميتواند براي ورود شروع خوبي باشد. مثلا شركت در مسابقات ورزشهاي همگاني يا همراهي با يك گروه كوه نوردي براي صعود به يك قله محلي. همين چالشهاي كوتاه ميتواند شما را كمكم به ورزشكار تبديل كند. چالش كوتاهمدت به شدت مناسب رژيمهاي غذايي تندرستي است. مثلا چالش يك هفته نخوردن قند، چالش ده روزه نخوردن گوشت و پروتئين حيواني.

چالش كتابخواني. ميتوانيد چالشي تعريف كنيد كه به مدت يك هفته روزي يك كتاب بخوانيد. اگر كتاب قطوري داريد كه سالهاست دوست داريد بخوانيد براي خود چالشي چند روزه (بسته به حجم كتاب) تعريف كنيد و آنرا تمام كنيد. فقط بايد دوره چالش كوتاه باشد.مثلا اگر در حالت عادي فكر ميكنيد كتابي را در سه روز تمام ميكنيد اين زمان را به نصف كاهش دهيد.

خلاصه كلام اينكه اگر كاري را مدتهاست ميخواهيد انجام دهيد و قابل اتمام در يك دوره كوتاه است چالشي براي آن تعريف كنيد و در يك هفته يا ده روزه تمامش كنيد. بعدا كه به پشت سرتان نگاه ميكنيد هر كدام از اين چالشها مانند فتح يك قله است.

    (هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم، شماره 1077)

ارسال شده حدود 13 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

شورا و شهرداري، بيگانه با موسيقي محلي در هفته بوشهر

 

رضا محمودي: هفته بوشهر هم همانند سالهاي پيش با برنامههاي اکثرا تکراري و غير جذاب تمام شد.

عملا بجز غرفههايي که شهرداري به هر مناسبت کنار ساحل برپا ميکند و بدليل محل رفت و آمد شهروندان در آن محل، مورد بازديد قرار ميگيرد، اکثر برنامههاي ديگر، محفلي و با تعداد محدودي برگزار شد، بطوريکه عملا نتوانست اهداف برگزارکنندگان هفته بوشهر که معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ و... بوشهر و تبليغ آن در سطح عمومي بود، برآورده شود.

اما آنچه در اين برنامههاي هفته بوشهر بيشتر توي ذوق ميزد، تحريم موسيقي محلي بوشهر توسط برگزار کنندگان بود بطوري که گويا عامدانه و پس از اتفاقاتي که براي فستيوال کوچه افتاد، مديران شهرداري از ترس ايجاد حاشيه، قيد موسيقي محلي را در برنامههاي هفته بوشهر زدند و با اين تصميم خود، برنامههاي هفته بوشهر را از رونق انداختند.

اين تصميم عجيب مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر باعث شد تا ضمن بيتوجهي که به هنرمندان موسيقي محلي بوشهر شد، برنامههاي اين هفته نيز بيرونق و بدون شادي و نشاط برگزار شود.

بزرگداشت هفته بوشهر در بيتوجهي به موسيقي آن که به عنوان يک نشانه و سفير جهاني، مطرح شده است، نشان ميدهد که مديران شهرداري و شوراي شهر بوشهر، درک درستي از فرهنگ و هنر اين بندر کهن و قديمي ندارند و فکر ميکنند که با کنار گذاشتن موسيقي آن، چيز مهمي را از دست ندادهاند.

در هر صورت بايد به دستاندرکاران و کساني که در برگزاري برنامههاي هفته بوشهر زحمت کشيدند، خسته نباشيد گفت و اي کاش، مديران شهرداري و شورا، برنامههاي مبتکرانه و نوآورانهاي را در اين هفته تدارک ديده بودند تا تاثيري در معرفي فرهنگ و هنر و تاريخ اين بندر باسابقه و مهم خليج فارس و ايران عزيز داشته باشد.

ارسال شده حدود 13 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

فستيوال کوچه بوشهر، افتخاري براي استان و کشور بود

وليد صفري

 

اتفاقي همانند فستيوال کوچه را مي توان به عنوان يه اثر تاريخي و فرهنگي در ايران و دنيا دانست. از موسيقي اقوام محلي تا اتفاقات جبهه و جنگ و خاطرات شهدا در آن براي مخاطبان جوانان اجرا شد تا آنها بدانند اين موضوع تحت هيچ شرايطي به فراموشي نخواهد رفت. کوچه افتخاري براي استان و کشور بود که فرهنگ غني و قوي را به رخ هنر دنيا کشاند و نشان داد اگر عرصهاي براي اين پتانسيل داده شود، بدون شک مي تواند همه را غافلگير کند. بياييد حق و الانصاف با ديده مهربانانه و درست به اين داستان زيبا و دلنشين نگاه کنيم. تا کي و کجا با قضاوتهاي غير منطقي و ... بخواهيد جلو اين حرکتهاي اجتماعي که جز سازندگي و افتخار آفرين براي اجتماعمان به ارمغان آورده است، اينچنين رفتار کنيد.

نه ابتذالي در کار بود و نه بياحترامي به کسي و جايي شد. با اين اتفاقات خوب و اجتماعي با عقلانيت رفتار کنيد. شادي و نشاط را از مردم نگيريد.

ارسال شده حدود 22 روز پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر محمود دهقاني: با سرازير شدن گردشگران به «تنگ جيز» جاي خوشگذراني شاهزادههاي ساساني در دشت خشت کازرون  استان پارس، جا دارد ميراث فرهنگي، شهرداري کُنارتخته و شهرداري خشت نکته هايي را يادآور شوند و در رسانه ها بازتاب دهند تا اين برجا ماندههاي نياکاني آسيب نبينند. اکنون که با فرارسيدن بهار و نوروز گفتگو از گردشگري است...

ارسال شده حدود 22 روز پيش در اجتماعی ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواهدبستان در ابتدي روستا و با فاصلهاي از خانههاي مسکوني قرار داشت به همين جهت در فصل گرما تابستان روي زمين و يا زيرزمين اطراف، مارهايي از گونه «تيرمار، کُک مار» پديدار ميشدند. کُک مار اين منطقه خزندهاي با قد کوتاه و به رنگهاي زرد و خاکستري و کور و تنبل بودند ولي زهرشان کشنده و سريع انسان را به هلاکت ميرساند، ولي کشتن آنها راحت بود...

ارسال شده حدود 22 روز پيش در تاریخ ، نظر (0)

پيمان زند: من به کوچه و نور انتهاي کوچه اميدوارم، کوچه آمد تا نگاه جهان را به بوشهر عوض کند و با صداي بلند اعتراف کند که اينجا بوشهر است؛ ابوشهر شهرهاي ايران. کوچه آمد تا بوشهر مقر موسيقي، ادبيات تاريخ و جامعهشناسي ايران شود و ما را از زير يوق و نگاه تجاري محض آن هم خريد چهار تا زير پيراهن و چند تا جوراب و اوجش دمپايي المتراژ به بهانه ارزانتر بودن، نجات دهد...

ارسال شده حدود 25 روز پيش در ادب و هنر ، نظر (1)

زماني که دور اول فستيوال برگزار شد، واقعيت اين بود که بوشهر آنچنان چهرهاي در گردشگري و ميان مقاصد سفر در بين مردم نداشت. اما بعد از اين رويداد و انتشار فيلمها و خاطرات افراد مختلف از آن، آنقدر چهره بوشهر تغيير پيدا کرد که بسياري از افراد منتظر فرارسيدن اسفند و برگزاري اين رويداد بودند که به هواي آن به بوشهر سفر کنند...

ارسال شده حدود 25 روز پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

از آنجايي که بخش مهمي از اين رويداد را موسيقي تشکيل ميداده، به نظر ميرسد بايد همه بخشهاي اداري هر استان، به مجوزهاي صادره پايبند باشند؛ همانطور که وزير ارشاد در اختتاميه سي و نهمين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر، تاکيد کرد که «در اين سند (سند موسيقي) همه بخشهاي کشور ملزم به رعايت و اجراي مجوزهاي وزارت فرهنگ ارشاد و دفتر موسيقي هستند؛ هر مجوزي را که دفتر موسيقي صادر کند، بايد بدون خدشه اجرا کنند.»...

ارسال شده حدود 25 روز پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

بشير علوي: گريز از جنگ و پيشآمدهاي آن، راه نجات زن، مشکلات و گرفتاريهاي زنان بهويژه در برابر مردان، و ذهن قوي و جستجوگر زنان از جمله مؤلفههايي هستند که در داستانهاي کوتاه اين مجموعه يافت ميشوند. نوع پردازش به متن و زبان، و شيوه برخورد با شخصيتها و نحوة بيان مشکلات و بروز دادنِ آنها نوعي نگاه زنانه را به متن نشان ميدهد؛ نگاهي که از ديد يک نويسندة زن نميتواند پنهان بماند...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

دکتر نورالدين اميري: پس از چند هفته کلنجار رفتن با پيشنهادات و پيش دانستههاي ذهني خود، ناگهان زني که از جنس دريا  که سالها پيش در کنار جاده بذري در انديشه من کاشته بود روييد. لحظه، لحظهاي زيبا توام با هيجاني شيرين بود که جانم بيدار نموده بود. موضوع را با صادق سعيدي هنرمند خلاق  شهرداري بوشهر در ميان گذاشتم. پس از چندي استاد عطا صحرايي، يکي از تنديسسازان مطرح کشوري را به من معرفي نمود. پس طرح موضوع با استاد صحرايي و ...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

برادر جمپولوي (دوقلو) من (ابراهيم هوشيار) / علاقه و دلبستگي‌اش به بوشهر را حفظ کرده بود (دکتر رسول هاشمي) / براي پرويز هوشيار عزيز ( دکتر رضا معتمد) / اسمي مترادف با فرهيختگيِ يک انسان و خادمِ امور فرهنگي، ادبي و هنري (حسين طالبي) / صحنه گردان جلسات بوشهري‌هاي مقيم مرکز (ابراهيم ميگلي‌نژاد) / و خزاني ديگر در بوستان علم و هنر و انديشه بوشهر (خورشيد فقيه) / پرویز هم پرید (عبدالمجید زنگویی)/ ماجراي آن دوربين هشت ميلي متري (هاشم هاشم‌زاده)، سال‌هاي سخت و سخت‌تر (فريده كاردانى)...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

 دکتر يونس قيصيزاده: سالها پيش براي کوتاه کردن موهايم نزد يکي از پيرايشگران جوان ميرفتم که روحيه شاد و دل خوشي داشت و با تعريف خاطرات شيرين، لحظات خوبي را در هنگام کار براي مشتريان، رقم ميزد. تا اينکه يک بار با در بسته محل کارش روبرو شدم و تا چندين ماه هم بر سر کارش حاضر نشد. بعد از مدتي ديدم که برگشته و مشغول به کار است. يک روز در هنگام...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 اول مهر به همان مدرسه رفتيم که نامش مهران بود. معلم کلاس دوم مرحوم آقاي گيتيزاده بود که مردي بلند قد و خوش تيپ بود. در همان سالها آقاي گيتيزاده با خانم محتشمي ازدواج کردند و يادم است که عروسي مفصلي گرفتند. در ميان دانش آموزان دولابي، حميدي ، فروزاني و خودم از بچه هاي زرنگ بوديم و رقابت داشتيم و خيلي درس خوان بوديم به طوري که آقاي گيتيزاده در کلاس دوم تعدادي از بچهها را در اختيار ما گذاشته بود...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

قطبنماي زندگي

دکتر يونس قيصي زاده

تا به حال به اين فکر کردهايد که با زندگي خود چه ميخواهيد کنيد؟ در زندگي خود پاي چه چيزهايي ميايستيد؟ چه قوانيني در زندگي شما اهميت دارد؟ چه چيزهايي به زندگي شما حس معناداري و هدفمندي ميدهد؟ همه اينها به «ارزش»هايي برميگردد که در زندگي انتخاب ميکنيم، ارزشها همانند قطبنمايي در زندگي ما هستند که جهت زندگي را به ما نشان ميدهند، اهداف ما را مشخص ميکنند و رفتار ما را شکل ميدهند.

در مسابقه دو بين «ايوان فرناندز» دونده اسپانيايي و «آبل موتاي» دونده اهل کنيا اتفاق عجيبي افتاد. دونده کنيايي جلو بود و تا خط پايان ده متر فاصله داشت که با خيال اينکه از خط پايان عبور کرده، ايستاد. «فرناندز» که نفر دوم و پشت سر او بوده متوجه اشتباه او شد، ابتدا به او اشاره کرد که خط پايان آنجاست! وقتي ديد که او متوجه زبان او نميشود، حريف را هل داد و پشت سر او دويد. «موتاي» به عنوان نفر اول از خط عبور کرد و «فرناندز» دوم. همه اينها طي چند ثانيه اتفاق افتاد.

بعد از مسابقه خبرنگاري از «فرناندز» پرسيد که "براي چه اين کار را کردي؟"

پاسخ ميدهد: "روياي من اين است که روزي همه ما اينچنين زندگي اجتماعياي داشته باشيم."

خبرنگار قانع نشد: "ولي چرا اجازه دادي دونده کنيايي اول شود؟"

ايوان گفت: "من که اجازه ندادم! او خودش داشت اول ميشد."

خبرنگار اصرار کرد که: "اما تو ميتوانستي اول شوي."

ايوان نگاهي به او انداخت و گفت: "درست. اما حاصل آن پيروزي چه بود؟ آن مدال چه افتخاري براي من داشت؟ مادرم چه فکري در مورد من ميکرد؟"

اين ارزشهاي زندگي ما هستند که بردن يا باختن را در زندگي ما معني ميدهند، موفقيتي که همراه با نيرنگ، کلاهبرداري، حق ديگران خوردن و ظلم به ديگران باشد، در زندگي که منصفانه زيستن و احترام به ديگران، ارزش هست، عين باختن است.

نميتوانيم خودمان، ارزشهاي انساني را زيرپا بگذاريم و انتظار داشته باشيم، همسرمان، فرزندمان، دوستمان، همکارمان و... آنها را در برابر ما رعايت کنند!

به ارزشهاي زندگي خود فکر کنيم و ببينيم در اين دنيا، چه چيزهايي براي ما ارزش دارند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1069)

ارسال شده حدود 1 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

ترس از موفقيّت

 

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

ميگويند شاگردي مكتبي بود كه معلم هرچه تلاش ميكرد الف را به او ياد دهد ياد نميگرفت و در همين درس اول مانده بود. روزها ميگذشت و معلم به روشهاي مختلف سعي ميكرد ولي وقتي از او ميخواستند الف را بخواند يا بنويسد ميگفت بلد نيستم. بالاخره معلم به اين صرافت افتاد كه اين عدم يادگيري عمدي است و علت را از او جويا شد. شاگرد جواب داد اگر الف را ياد بگيرم بعد بايد بقيه حروف الفبا و همينطور درسهاي ديگر را ياد بگيرم. در نتيجه مرتب كارهايم بيشتر ميشود. داستان موفقيت هم تقريبا هم چنين مسيري دارد. هرچه جلوتر ميروي كارهاي بزرگتري بايد انجام داد.

ديدن نتايج و دستاوردهاي آدمهاي موفق از دور زيباست و همگان خواستار آن هستند. كيست كه دوست نداشته باشد آقاي دكتر يا خانم مديركل خطاب شود؛ كتابهايش دهها بار تجديد چاپ شود؛ سوار بر ماشين آخرين مدل به مسافرتهاي آنچناني برود؟ ولي اين دستاوردها نتيجه كارهايي است كه براي آدمهاي عادي ترسناك است.

يكي از ترسهاي موفقيت حجم تلاشي است كه فرد بايد انجام دهد. در واقع آدم موفق هم به اندازه يك فرد عادي كار ميكند. ولي قبل از اين مرحله تلاشهاي زيادي به خرج داده است كه معمولا خيلي به چشم نميآيد. مثلا كسي كه دوست دارد پزشك شود وقتي متوجه ميشود چقدر كتاب قبل و بعد از كنكور بايد بخواند ترس بر او مستولي ميشود.

شايد بزرگترين ترس در مسير موفقيت خروج از دايره امن باشد. گام گذاشتن در مسير موفقيت متضمن خارج شدن از وضعيت امن فعلي و گام گذاشتن در مسيرهاي ناشناخته و مبهم است كه ممكن است در كوتاهمدت نتيجهاي هم نداشته باشد. همين باعث ميشود خيليها شهامت حركت در اين مسير را نداشته باشند. خيليها ميترسند اگر موفق شوند انتظارات از آنها بيشتر شود. مثلا ديگران از آنها درخواست كمك كنند يا حتي دزد اموالشان را ببرد. البته اينها احتمالاتي درست است. ولي سوال اين است اگر مال داشته باشيم و بخشي از آن را به ديگران كمك كنيم يا دزد ببرد بهتر است يا اصلا مالي نداشته باشيم؟

ترسهاي موفقيت برخي واقعي و برخي هم بخاطر خطاي مغز است. مثلا در مورد تلاش معمولا اينطور است كه افراد موفق در دورهاي از زندگي تلاش زيادي ميكنند ولي بعد ديگر نياز به آن حجم از تلاش نيست. با اين تفاوت كه كسي كه به موفقيت رسيده است هر زمان كه دوست داشت ميتواند ديگر كار نكند ولي كارگر ساده تا وقتي زنده است مجبور است هر روز هشت ساعت كار كند. در مورد حجم دغدغههاي فكري هم صرفا تفاوت بين نوع دغدغهها است. مثلا يك كارخانهدار به اين فكر ميكند كه چطور كارخانه بعدي را راهاندازي کند، آدم فقير به اين فكر ميكند كه فردا چطور شكمش را سير كند. فقط تفاوت در بزرگي و كوچكي دغدغهها، تصميمات و كارها است.

نكته مهم در مسير موفقيت اين است كه هرچه ما بزرگتر و موفقتر ميشويم مغزمان هم به همان اندازه رشد ميكند. ولي وقتي با مغز اكنونمان به زندگي يك فرد موفق نگاه ميكنيم انجام آن همه کار برايمان ترسناك ميشود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

کنسرتي که بوي دريا ميداد

بهار بيگدلي - استراليا

 

کنسرت گروه ليان براي من شايد با خيليها فرق داشت و فقط يک کنسرت پرشور و حال نبود. کنسرت اين شب صرفا يادآور اين نبود که از موسيقي وطني فقط تو غربت ميشه آزادانه لذت برد. کنسرت ليان براي من فقط نيشتر به غم دوري از خانه و يادآور تلخي مهاجرت نمود. کنسرت گروه ليان فقط احساس غرور از داشتن موسيقي فولك و اصيل مردم جنوب نبود، کنسرت و گروه ليان فقط افتخار به وجود دختران جسور و با استعدادي مثل ليانا نبود. يادآور راستي و درستي مردم جنوب بودن و براي من يادآور خوبيها و شيرينيهاي گذشته.

کنسرت گروه ليان با موسيقي محلي نواي دلچسب ني انبان و حال و هواي جنوب براي من يادآور کودکي و نوجواني بود. يادآور همان خاطراتي که گرد گذر زمان و پستي بلنديهاي زندگي رويشان نشسته است. کنسرت ليان براي من يادآور بابا بود بابايي که خيلي وقت نيست، رفته، اما با رفتنش خيلي چيزها رفته، ليان يادآور عطر فلفل و ادويه غذاهاي عمه ماه نسا بود. ليان يادآور طنين صداي مهربون آقاي دهباشي بود. ليان روزاي خوشي که با عديله گذراندم بود و يادآور زير زيرکي خنديدن و ريسه رفتن بود، کنسرت ليان براي من فشرده شدن قلبم از ديدن شکستن آقاي کنين مرد نازنين روزگار از رفتن بابا بود، صداي غرغر مامان از آنهمه صداي اخبار تو خونه آقاي کنين بود و عطر مرباي بالنگي که از درخت باغچهشون چيده شده بود.

اون شب توي سالن بوي جنوب ميآمد بوي همان گوش ماهيايي که جمع ميکرديم، بوي دريا.

انگار دوباره با بچهها توي قايق نشسته بوديم و باد داشت موهامو ميبرد. خيس شده بوديم  و صداي قهقهمون ميومد. همه اون شب همه توي سالن بلند ميخنديدن و منو ياد خونه ميانداختن، خونهاي که دوره و گرماشو هميشه کم دارم.

اون شب وسط اون همه هياهوي سالن رفتم به گذشته و خاطراتي که ديگه خيلي دور به نظر ميان، دلم از نداشتنها و نبودنها گرفت و اشکم سرازير شد، اما با تمام وجود لذت بردم. ممنون از گروه ليان که با وجود کاستيهايي که هماهنگ کنندههاي ملبورن از پسش بر نيومده بودن، اجراي بسيار زيبا و دلنشيني داشتند.

ممنون از ليانا شريفيان براي به نمايش گذاشتن جسارت و مهارت و تاثير حمايت خانواده، ممنون از محمد بحراني هنرمند که وجودش گرمي کنسرت رو بيشتر کرد و صداش خاطرات نه چندان دور «جناب خان» شخصيت مورد علاقه بابا رو واسم زنده کرد.

ته همه چي ميرسه به ايکاش، ايکاش ميشد زمانو برگردوند. ايکاش دوباره ميشد دوباره دورهم جمع شد، ايکاش دوباره ميشد از ته دل خنديد، اي کاش روزگار خوبي تو راه بود.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 اگر يک نگاه گذرا بکنيم که خوب واقعا بوشهر چه چيزي جز موسيقي داشته و اگر هست شما بگوييد که رفته و مستقلا عمل کرده و به جاهاي مختلف دنيا رفته و برگشته است؟ بايد داشتههايمان را ارج بگذاريم ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، گروههاي موسيقي بوشهر ميروند به اين سمت و ميتوانند پيغام رسان بسيار خوبي از فرهنگ و توريست ايران و يا هر چيز ديگري به کشورهاي ديگر، باشند...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : کسبههاي بازار انسانهايي از جنس آرامش و صداقت و شرف و مهرباني بودند و نام شان جاويد و يادشان گرامي باد. در هنگام صبح لنج هاي صيادي موتوري از جزيره شيف با ماهيهاي تازه و درجه يک در کنار ساحل که قهوهخانه کاکي در آن جا قرار داشت «تابوک» پهلو ميگرفتند. اين قهوهخانه مرکز معاملات و داد و ستدها و رفع اختلافات بين لنج داران بود که به کمک «مهدي و ماندني کاکي» اداره مي شد و محلي بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

استان بوشهر با سابقه تمدني، موقعيت ساحلي، فرهنگ غني و مهمان پذيري و آب و هواي مناسب و بي نظير، حداقل در 6ماه سال از اواسط آبان ماه تا اواسط ارديبهشت، مقصد مناسبي براي جذب گردشگران داخلي و خارجي است. طبيعت زيبا، بافت مسکوني و معماري قديمي، سواحل زيبا و پيشينه مذهبي،  فرهنگي، تاريخي و هنري باعث شده تا بوشهر...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دستور برچيدن هفته نامه نسيم جنوب در ميان انبوه مشکلات مردمي

اسکندر احمدنيا

1. چند سال است که ذهنمان را تأمين اجتماعي، مشوش کرده است و معتاد تلويزيون شدهايم و خبرهاي مجلس و پرداخت مبلغي که همسانسازي حقوق سي سالهامان، جناب قاليباف رياست مجلس را بر عهده دارد و با صدايي غرا وعده ي پرداخت ميدهند.

نمايندگان خودمان که چهار سالشان تمام ميشود، ماييم که سرکاريم، اين سرکاري فقط هر از گاهي خانوادههايمان هم در انتظاري چندساله از تلويزيون و شبکههاي خبري بريدهاند، کي پرداخت ميشود را بايد در اين دنياي فاني بايگاني کنيم و قيدش را بزنيم. بيشتر از همه رياست جمهور به عنوان عملکردي انجام شده به سمع سراسر مردم ميرساند و ديگر هيچ !

2. دولت محترم و مجلس و مقامات کشوري نظرشان اين است که  فرزندآوري در کشور ما مورد توجه مردم نيست، حرف درستي است و نسل جديد ارادهاي در اين زمينه نشان نميدهد، از طرف دولت هم ضمن توصيه، وعدههايي ميدهد، اين وعدهها هم براي تشويق به انجام چنين حرکتي، پاسخي نداشته است، حرف هست ولي عمل نه، بايد بپذيريم که نسل جوان ما کم جمعيت شده است، دولت ازيک سو وعده ميدهد وسوي ديگر به روي زوج هاي جوان، درب پرداخت وام را بسته است.

3. گراني در بازار بيناظر شهر ما و بايد گفت استان ما مشکلي شده است. گران کردن اجناس، چه ميوه و سبزي و... و چه اقلام ديگر بيداد ميکند، هرکسي هم اعتراضي کند، پاسخش اين  است «مگر نميدانيد ما تحريميم!» البته  بايد گفت: تاکي؟

باهمهي اين دردها و انتظارها تأميناجتماعي شهرمان، دستور برچيدن هفته نامه نسيم جنوب را صادر ميکند، اين مديران چه فکر ميکنند که داس بدست وارد ميدان شدهاند؟ يک جمله ميگويم «بتاز تا بتازانيم».

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

جامعه دستوري

دکتر سجاد بهزادي

 

«به تو دستور ميدهم قيمتها را کاهش دهيد... به شما دستور ميدهيم حجاب تان را رعايت کنيد... دستور ميدهم در عرض يک هفته قيمت دلار را کنترل کنيد... دستور ميدهيم فلان نشريه (نسيم جنوب) را جمعآوري و منهدم کنيد.»

وقتي اجزاء يک سيستم حکمراني کارکرد خود را از دست ميدهد، حکمرانها به فکرحل دستوري مسئلهها ميافتند. در اين ميان بداخلاقي آشکار ميشود تا جايي که يک مدير دولتي دستور به جمعآوري و منهدم کردن يک نشريه محلي ميدهد.

قامت برخي مديران اين دولت چقدر کوچک شده است که خير و نيک دولت متبوع خود را حتي نميفهمند و هزينههايي بيجهت بر ديگر هزينهها درست ميشود و جامعه را تشويش ميکنند.

به نظر من اتهام تشويش افکار عمومي که پيش از اين عموما براي روزنامه نگاران مطرح بود اين بار دامن يک به اصطلاح مديري را گرفته است که بدون دليل منطقي و حکم قضايي و با يک دستور بيخردانه، ذهن جامعه را نسبت به يک نشريه مشوش کرده است.

در اين دنيايي که مرزهاي دانش و آگاهي بيمنتهاست، دولت بايد رنجيره مديران ناآگاه خود را در يک جايي کنترل کند. مگر ميشود با پاک کردن صورت مسئله و از بين بردن توزيع يک نشريه، آگاهي را متوقف کرد؟ قدرت متکي به قانون، جاي قدرتهاي دستوري را بگيرد و جامعه ايران بيش از اين ملتهب نشود.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1067)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 قاسم محمدي: انتشار نامه مدير بازرسي سازمان تامين اجتماعي بر عليه هفتهنامه نسيم جنوب، حاوي چند نکته هست که به طور خلاصه به آن اشاره ميشود:

1. بنظر ميرسد براي اولين بار است که يک اداره خدمات دولتي در يک نامه مکتوب اداري، در مقام مدعي العموم و دادستان و قاضي و مجري احکام در برابر يک روزنامه قانوني و رسمي کشور قرار ميگيرد و نخست اتهام زاويه دار بودن اين روزنامه با دولت و نظام ميزند، سپس اين اتهام را تاييد ميکند و بعد حکم به جمعآوري و از بين بردن و برخورد با توزيع کنندگان ميدهد و سپس دستور اجراي حکم ميدهد!

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مونا عليخواه: هميشه و درهمه حال، همکلام شدن با پدر براي من لبِ خاموش ميطلبيد و من هميشه منتظرِ دريافت نگاه و پيامِ پدر بودم... در اين خموشيِ «مولانا»وار، «خموشيد، خموشيد، خموشي دمِ مرگ است/ هم از زندگي است اينک، ز خاموش نفيريد»، اينطور صدايش ميزديم: «پدر». در سالهاي اخير که فاصله بين من و او، از بوشهر تا آمستردام، هر روز بيشتر و بيشتر ميشد، اين بيصدايي دلتنگترم ميکرد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

سروش بامداد: نامه به امضای «رییس ادارۀ بازرسی و رسیدگی به شکایات اداره کل تامین اجتماعی استان» رسیده و تا لحظۀ تحریر این مطلب خبری دایر بر واکنش مدیر کل ارشاد استان یا مقامات بالاتر منتشر نشده حال آن که نشریه یک محصول فرهنگی است و با مجوز رسمی منتشر می‌شود و اگر موردی وجود داشته باشد هیأت نظارت بر مطبوعات تذکر شفاهی یا کتبی می‌دهد و دستور امحا و جمع‌آوری در صلاحیت رییس بازرسی یک اداره نیست...

ارسال شده 3 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

 عبدالرسول سلحشورنژاد: امروز رفته بودم خيابان سنگي روبروي اورژانس(درمانگاه 7 تير ) خيلي شلوغ بود،  جاي پارک گير نميومد،  خيابان پر رفت آمد ماشينها،  ياد بچگيهامون افتادم، خيابان اينقدر خلوت بود که جاي بازي بچه ها بود، انواع بازيها. گاري سيمي و غلتک بازي که  با قوطي خالي روغني و امشي استوانه اي که وسط بالا و پايينش سوراخ ميکرديم ازش سيم رد مي‌‌کرديم و غلتک درست ميکرديم...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

بوشهر به دليل مجاورت با خليج فارس و با پيشينه تاريخي و نقاط گردشگري بکر، همچنين ساحلهاي ماسهاي و مسيرهاي زيبا داراي پتانسيل خيلي زيادي ميباشد بخصوص که در فصل پاييز و زمستان که هوايي بسيار مطلوبي دارد ميتوان از اين ظرفيت بينظير و جذاب استفاده و باعث رشد و رونق شهري شد...

ارسال شده 3 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

 گلايه ما اين است که مردم بيايند کنسرت را ببينند و اگر لايق بوديم حمايت کنند بجاي اينکه پولهاي سنگين پرداخت کنند و بروند موسيقي پلي بک که توسط 90 درصد گروههاي پاپ اجرا ميشود و فقط ميشود اسمش را گذاشت کلاه برداري. بيايند از ما که صادقانه و کاملا زنده داريم فعاليت ميکنيم و کنسرت اجرا ميکنيم با ادعا قوي و تمام تلاشمان را کردهايم که بينقص باشد، حمايت کنند..

ارسال شده 4 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

عبدالرزاق ريشهري: بوشهر در ذات وجودي خود شهري است که سياست پذيرش گردشگري آن ميبايست بر مبناي جذب از طريق گزينههاي دريا محور استوار گردد. گردشگران حداقل هشت ماه از سال به طرق مختلف ميتوانند از اين موهبت الهي که در کنار آن با برنامهريزيهايي همانند ماهيگيري، تفرج دريايي با ايجاد فضايي مفرح و ساحل پيمايي در سواحل بکر و آرامش...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

حميد آب آذر: پرويز  گفت چهار _ پنج ساله بود که پدرش محدِ عبدوي جط در آن ماجراي معروف کشته مي شود. محد عبدوي جط از شورشيان  و ناراضيان منطقه دشتي و بلوک بوشکان(بخش بوشکان فعلي)  که عليه خوانين زمانه خود سر به شورش برداشته بود. روزي دشمنان وي را غافلگير کرده و در خانه کپري اش با شليک گلوله اي او را کشته بودند...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

يكپارچگي شخصي

 

حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي زندگي

يكپارچكي يا انسجام شخصي يعني يكي بودن عقايد، ارزشها و ايدآلهاي ما با اعمال و رفتارمان. به بيان سادهتر انسجام شخصي يعني يكي بودن حرف و عمل. احتمالا شما هم داريد به اين فكر ميكنيد كه چنين چيزي در دنياي امروز يا حداقل در جامعه امروز ما اگر ناياب نباشد امري بسيار نادر است. كمتر كسي را ميتوان پيدا كرد که حرف و عملش يكي باشد، يا بر اساس عقايد و ارزشهايش زندگي كند. ما تقريبا در اغلب زمينههايي كه شعار ميدهيم خود عمل نميكنيم. از فرهنگ، انسانيت، برابري، مهرباني، صداقت، پاكي و صدها صف ديگر دم ميزنيم ولي در عمل فقط آن را از ديگران انتظار داريم. يا طوري زندگي ميكنيم كه ديگران متوجه نشوند به آنچه ميگوييم عمل نميكنيم. پيش خود ميگوييم كسي نميداند و فقط خودم خبر دارم پس ايرادي ندارد.

به راستي فقط به صرف اينكه ديگران خبر نداشته باشند ايرادي ندارد كه حرف و عمل ما يكي نباشد؟ متاسفانه جواب خير است. چون نداشتن يكپارچگي شخصي حتي در صورتي كه ديگران متوجه نشوند باز هم براي ما آسيبزننده است. اين آسيب هم مستقيم به عزت نفس ما وارد ميشود. يعني آبرويمان در نزد خودمان ميرود و بياعتبار ميشويم. نتيجه اينكه ديگر نميتوانيم به خودمان احترام بگذاريم و اعتماد كنيم. بدون احترام و اعتماد به خود هم قدرت شخصي ما كاهش مييابد و توان انجام كارهاي بزرگ را نخواهيم داشت. ذهن ما تنها دادگاهي است كه فرار از آن براي ما غيرممكن است. حتي در خواب هم دست از سر ما بر نميدارد.

البته نداشتن انسجام شخصي صرفا از درون به ما آسيب نميزند. در درازمدت ما را نزد ديگران هم بياعتبار ميكند. چون ما نميتوانيم همه مردم را براي همه عمر فريب بدهيم. بالاخره دست ما براي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم رو ميشود. يكي از كاستيهاي مغز قديم ما اين است كه درك درستي از آينده ندارد و صرفا به سود و زياد لحظهاي فكر ميكند.

بنابراين به اين فكر نميكند كه يك سال ديگر دستمان رو ميشود يا ده سال ديگر رسوا ميشويم. ميگويد فعلا آن چه به سود تو است انجام بده.

كارهايي كه باعث ميشود يكپارچكي شخصي ما كم شود ميتواند در ما احساس گناه ايجاد كند.

براي اينكه از احساس گناه راحت شويم و به انسجام شخصي برسيم بايد پنج مرحله را پشت سر بگذاريم: نخست اينكه قبول كنيم اقدام ناراحت كننده را ما انجام دادهايم. مثلا به خود بگوييم من دروغ گفتهام و مسئوليت آن را هم ميپذيرم. دوم اينكه با مهرباني از خود بپرسيم چرا اين كار را كردهام. ولي نبايد از موضوع طفره برويم. اين كار باعث ميشود دليل رفتار كردن بر خلاف ارزشهاي خود را پيدا كنيم. سوم، اگر عمل ما به ديگران آسيبي رسانده به آنها اطلاع دهيم. يا بقول معروف پيش آنها اعتراف كنيم. چهارم هر اقدام اصلاحي كه لازم است انجام دهيم. كارهايي كه اثر رفتار ناهمخوان ما را از بين ببرد يا كم كند. پنجم هم با خود عهد ميبنديم كه در آينده طور ديگري رفتار كنيم.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

اين کوچه خيلي خراب بود و حتي براي خودم که اين جا زندگي ميکردم هم سخت بود که اين جا هستم. ديوار نداشت و يک حالت کَرِه مانندي و مخروبهاي بود که شهرداري خرابش کرد و اين محوطه شد جاي موشها و ديگر جانوران، ما آمديم دورش را ديوار کرديم و همين طور که نشسته بودم فکر کردم با مقداري رنگ هم ديوارها را نقاشي کنيم شايد اين کوچه از اين خرابي در بيايد. رنگ گرفتيم و دختر برادرم و بچهها و نوههايم هم همکاري کردند با من و آنها نقاشي کشيدند و خودم رنگ آميزيهايش را انجام دادم.

ارسال شده 4 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

پتانسيل هاي صنعت گردشگري بوشهر

نسیم جنوب، دکتر عباس حاتمي

 

استان بوشهر با حدود 27000کيلومتر مربع مساحت، 000/1200 نفر جمعيت، 900 کيلومتر خط ساحلي، بنادر مهم، صنعت نفت و گاز، زمينها هاي جلگه اي و کوهستاني با 4 فصل قابل کشت محصولات کشاورزي، داراي 22 جزيره از جمله جزيره مرجاني مارو( مالديو ايران) يکي از استانهاي بالقوه ثروتمند و با پتانسيل بالاي صنعت گردشگري است و اگر به درستي مديريت شود ميتواند منبع مهم درآمد براي مردمان استان باشد.

صنعت گردشگري امروزه مقرون بصرفهترين صنعت براي کسب در آمد و اشتغال زايي است.

از جمله جاذبه هاي گردشگري بوشهر:

1-گنبد نمکي جاشک

2-گورستان صخره اي سيراف

3-عمارت دهدشتي بوشهر

4-سواحل زيباي بوشهر مناسب براي شبگردي و اجراي کنسرت با توجه به پتانسيل هنري در مردم بوشهر.

بوشهر در واقع پايتخت رقص و موسيقي سنتي ايران با جذابيت جهاني است. 

5-ساحل ماسه اي بندر ديلم، سواحل زيباي شهرستان دير، کنگان و...

هر کدام در صورت مديريت صحيح توان جذب ميليونها گردشگر را دارند.

دبي با مساحت 12000 کيلومتر مربع در سال بدليل مديريت درست فقط 15 ميليون گردشگر خارجي جذب ميکند.

براي رونق گردشگري بوسهر ايجاد مراکز زير ضروري است:

الف:پارک آبي استاندارد در حد پارک آبي دبي که هر 4 فصل قابل استفاده بوده و ميليونها گردشگر داخلي و خارجي جذب ميکند.

2-راه اندازي کشتي کروز به مقصد جزاير کشورهاي حوزه خليج فارس و سواحل هند و پاکستان و حتي سواحل درياي سرخ.

3-برگزاري کنسرت ها و جشنواره هاي  بزرگ بخصوص در فصل زمستان.

4-حذف ويزا از توريستهاي کشورهاي همسايه خليج فارس.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

حسين پورصفر : کتاب خواني بيبرنامه و غير آکادميک  نسل پيش باعث شد که نسل پيش و به ويژه جوانان کتابهاي متنوع و ناهمگون همزمان نخوانند. يعني غالبا هر قشر و گروهي کتابهاي خاصي ميخواند و به آنها اکتفا ميکرد. اين امر موجب ميگرديد که در گفتگو و مجادله به روي خواننده بسته بماند و با همه افکار و انديشهها آشنا نشود. در نبود گفتگو و مجادله با افکار و انديشههاي گوناگون و چه بسا متضاد، نتيجه کتاب خواندن هولناک است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دکتر محمود دهقاني : همه از ديرباز دريافتهايم که کتاب ابزار ارزشمند آگاهي بوده و موجب رشد و بالندگي نسل جوان ميشود. اما نسل جوان به پشتيباني بزرگسالان نيازمند است. برخي بر اين باورند که پيشرفتهاي بسياري که در گستره الکترونيک سر برآورده ديگر نقش کتاب را در جامعه و فرهنگ کم کرده است. اين درست نيست و يک برداشت غير علمي است. چرا که نقش کتاب در جامعه کم نشده، بلکه به مراتب افزايش نيز داشته است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20

آخرین اخبار

پربیننده ترین