عبدالخالق برازجانی: خانم بدخش معروف به خانم فرشاد، مدیر چهل پنجاه سال پیش دبستان پورسینا و مدرسه راهنمایی دخترانه اندیشه بوشهر هست.مدیر اولین دبستانی که من و دیگر بچه های چهار محله جنوبی شهر بوشهر در آن دانش آموزی کردیم. مرحوم آقای فرشاد هم مدیر دبستان های پورسینا کوی امامزاده و استاد معین کوی سرتل بودند. یاد استاد فرشاد گرامی و سلامتی قرین راه زندگی...
محمدعلی روانی پور هستم متولد بوشهر محله سنگی. از نیمه های سال ۷۴ نزد آقای علیرضا سعید نیا یادگیری سهتار رو شروع کردم و مدت ۴ ماه و نیم کتاب اول هنرستان رو پیش ایشان به اتمام رساندم، پس از آن دیگه از دنیای موسیقی به دلیل تحصیل و خدمت سربازی، فاصله گرفتم تا سال ۸۰ که با استاد نیما نادری آشنا شدم و دوباره از ابتدا شروع و تا هم اکنون به یادگیری ساز سه تار و ردیف...
رافائل آلبرتی / پیش درآمد و برگردان: دکتر محمود دهقانی
دکتر عباس علوی نژاد: اکنون که سالهای اخر دهه 50 از عمرم را سپری می کنم، وقتی به گذشته برمی گردم وخاطراتم را مرور می کنم خوشحالم که بیشتر سعی وتلاشم در کنارخدمت به جامعه و مردم، کسب علم و دانش مرتبط با مسؤولیت هایم بود. از سال 1348که از روستایمان با فاصله چند کیلومتر پیاده به دبستان عنصری کاکی رفتم تا کلاس اول را شروع کنم تا تمام دوره ابتدایی همین مسیر را هر روز و...
رضا سیاهوشی: جناب شهردار! تقاطع غیر هم سطح میدان مطهری (باغ زهرا) چند درصد پیشرفت فیزیکی داشته است ؟!!! چرا الان پروژه تعطیل هست؟ «از طلا گشتن پشیمان پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید» و ای کاش حداقل نگاهی به شهر زیبای شیراز و اجرای پل سازی آنان میکردید که چگونه در کمترین زمان ممکن چنین پروژه های عظیم و باکیفیتی انجام می دهند...
غلامحسین دریانورد: صبح روز عملیات کربلای چهار بود؛ با دوربینم منتظر بودم که با قایقی به آن طرف اروند بروم؛ جایی که یکی دو گردان از ناوتیپ، در حال کارزار با دشمن بعثی بودند. گاهی خمپارهای و گاهی ویراژ هواپیمایی نیز چاشنی این انتظار میشد. هنوز دقایقی نگذشته بود که دوستانی آمدند. هر کدام مسئولیتی در ناوتیپ داشتند ظهراب هم در میانشان بود و مثل همیشه با قامتی که افراشته بود
از برکناری پیمانکار تا وضعیت نابسامان پسماند و ساماندهی سگهای بلاصاحب
از مرگ گربهماهیان تا مرجانها؛ تبعات صیادی غیرمجاز در خلیج فارس
خلیجفارس در چهارراه حوادث خاورمیانه
کارگران به نانخوری رسیدهاند!
۴۱ زیبای خفته ایرانی در خلیج فارس
عالی بازدار: پس از پایان تحصیل در دانشسرای تربیت معلم شیراز اعلام کردند که میتوانید تا قبل از خدمت سربازی به عنوان معلم پیمانی معرفی شوید. با ابلاغ اداره کل آموزش و پرورش استان به اتفاق دوستان و همکاران عازم بندر دیلم شدیم. از ساعت ۷ صبح با اتوبوس آبادان حرکت کردیم راه بسیار ناهموار بود. حدود ۶ ساعت در...
خلیل موحد: پیش از آغاز کارم در آموزش و پرورش در مهر سال 1364 و برای این که سرزده وارد کلاس خاطرات نشوم، گفتنی است کنکور سراسری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور در تیرماه سال 1358 در بوشهر و در سالن فرهنگ برگزار شد. این نخستین کنکور سراسری پس از انقلاب بود. دفترچه ی آن از طریق پست توزیع...
عبد الرسول غلامی: دمدمه های آبان سال ۷۲/۷۳ بود و بوشهر هنوز در شرجی و آفتاب می سوخت. بنا به دلیلی که بیان شان در حوصله ی این فرصت نمی گنجد، حضور من در کلاس درس به تأ خیر افتاده بود. باری قرعه ی حضور در هنرستان حاج جاسم به نام من افتاد. نخستین روز حضورم در هنرستان و کلاس درس را هنوز در خانه های اوّل حافظه ام دارم...
سکینه علوی: سال 53 به مرکز بخش اروند کنار با یکی از همکاران و راهنمای تعلیماتی برای تدریس به روستایی از بخش مرکزی اعزام شدم. خود را سرا پا شوق و با علاقه مندی تمام وارد محیط معنوی مدرسه شده بودم نمی شناختم، به دبستان کوروش که دبستانی پسرانه بود وارد شدم هنگامی که راهنمای تعلیماتی ما را به مدیر...
نعمت الله شیخ سقا: سال تحصیلی61-62 هم زمان با تعطیلی سه ساله دانشگاه ها به بهانه انقلاب فرهنگی بنا به پیشنهاد یکی از دوستان که خود مدیر تنها دبیرستان پسرانه شهر اهرم بود بنام دبیرستان امام صادق به عنوان حق التدریس دعوت شدم. این شهر در آن ایام از امکانات کمی برخوردار بود. تنها یک خیابان که درست از وسط شهر را دو ...
جعفر درایی : پنجم مهرماه ۵۸ به کنگان رفتم تا مکان تدریسم را مشخص کنند. در ابلاغ نوشته بود مدیر و دبیر علوم و ریاضی مدرسه سلمان فارسی بندرعسلویه؟! گفتم چرا هم مدیر و هم دبیر؟! گفته شد مدرسه تازه تاسیس است و فقط یک کلاس دایر می شود. دو روز بعد رفتم و سوال کردم چگونه باید به عسلویه رفت. گفتند از گاراژ اتومیهن بلیط بگیر. با خوشحالی رفتم و تقاضای بلیط نمودم..
مجید ابراهیمی: یکم آبان ۱۳۵۸ به استخدام آموزش و پرورش استان بوشهر درآمدم شغل معلمی را خیلی دوست داشتم. محل خدمت معلمی را برایم معین کردند مانند بسیاری از همکاران فرهنگی ما را به سوی جنوب استان روانه کردند آن هم در دورانی که راه آمد و رفت مانند امروز نبود به سختی باید وسیله عمومی ایاب و ذهاب را می یافتیم.
غلامرضا کرمی:تاریخ را که نگاه می کنم، سال 1359 است. جوانی هیجده ساله هستم، پرتوان و پرانرژی، گرما و سرما نمی شناسم. معنا ی خستگی را نمی دانم. روستازاده ای ساده و بی ادعا هستم. اینک برگه ای به اندازه نصف برگ A4 به دستم می دهند: "آقای غلامرضا کرمی به موجب این ابلاغ به سمت کفیل آموزگار دبستان میثم تاج ملکی منصوب می شوید ... "..
ابراهیم گرمساری : آری تقریبا پنجاه و چند سال قبل در تهران خیابان پاستور مدت یک هفته ماندیم تا تشریفات استخدام آموزگاری انجام شد و راهی استان لرستان شدم.از آن جا به بخش چگنی معرفی شدم و در مدرسه نوبنیاد در پنج کیلومتری بخش، معرفی شدم. شش کلاس درس با حدود پنجاه شاگرد ومن تنها مدیر معلم...
علی ابن رومی : شهریور ۵۹ بود و جنگ آغاز شده بود در اداره بندر کشتی آریا تاج در بندر بوشهر پهلو گرفت نمایندگی آریا فراخوان جذب نیروی جایگزین نمود حقیر به اتفاق تعداد زیادی از چهار گوشه شهر به استخدام کشتیرانی در آمده و فوری مشغول به کار شدیم و چون اولین مقصد کشتی بندر هامبورگ بود همگی در رویای هامبورگ و حرکت روز شماری می کردیم، روز موعود فرا رسید و قرار بود...
صدیقه بحرینی : در شهریور ۶۴ به سوی کنگان محل خدمتم حرکت کردم، نقل مکان به دیاری که برایم با خاطرات شیرین و به یادماندنی همراه شد. اول مهر، آماده و آراسته، با شور و شعفی زایدالوصف و با کمی دلهره و با یک سری وسایل کمک آموزشی به سوی مدرسه حرکت کردم می بایست سه خیابان طی ...
احمد سبحانیان: یستم آبان ماه ۱۳۶۰ اینجانب عضو اولین گروه فارغ التحصیلان مراکز تربیت معلم پس از پیروزی انقلاب بودیم که اولین ابلاغ محل کارم را از دست آقای پیروی مسئول آموزش اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر بعنوان دبیر علوم تجربی مدرسه راهنمایی آزادی چاهکوتاه که آن زمان از نظر مسافت آخرین روستا دارای مدرسه راهنمایی در شهرستان بوشهر بود، دریافت نمودم...
علی بهی پور: سال 1364 کوچه های میدان تجریش را گشتیم تا مدرسه را پيدا کردیم. من و دوستم که اهل فسا بود هر دو در دانشکده هنر شهید مطهری تجريش تحصیل میکردیم. هر دو را برای تدریس به "مدرسه راهنمایی یاسر" فرستادند. تجربه مان، درسهای معلمی بود که خوانده بودیم وکمی خاطرات معلمان دوران مدرسه مان، اندکی هنر که در دستانمان مخفی کرده بودیم...
اکبر نهاری: سال ۱۳۵۶ بعد از پایان دوره تربیت معلم و قبل از اعزام به خدمت سربازی چند ماهی به عنوان پیمانی مشغول به خدمت شدم. محل خدمتم شهرستان کنگان تعیین شد و با سلام و صلوات خود را به محل خدمت رساندم. محل خدمتم مدرسه راهنمایی آریای کنگان تعیین گردید، همکارانم هم تا آن جا که ذهنم یاری می کند، آقای سید مسلم مهیمنی مدیر مدرسه...
آخرین اخبار
- نگاهي به تبعيضهاي درماني در کشور / به بهانه کلنگ زني بيمارستان نفت در شيراز
- استقبال از عيد نوروز باستاني در بوشهر
- دنياي معترضان
- چاپ شعري از استاد باباچاهي در امريکا
- آقاي استاندار در مقابل لغو مجوز فستيوال کوچه بوشهر، پاسخگو باشيد
- گردشگران دره ساساني «تنگ جيز» دشت خشت کازرون
- خاطرات خدمت سربازي در سپاه دانش
- مرثيه اي براي موسيقي
- فستيوال کوچه بوشهر در مسير رونمايي از گنج موسيقي نواحي است
- «کوچه بوشهر» مدل جديدي براي آغاز کوچههاي ديگر ايران
- در فستيوال کوچه بوشهر چه گذشت؟
- «کوچه» فستيوالي که واقعا فستيوال است!
- به کوچههاي بوشهر گوش دهيد
- امثال جشنواره کوچه، بهانهاي است براي زيستن
- فستيوال کوچه؛ اميد فرداي فرهنگ و هنر بوشهر
پربیننده ترین
- غوغای موسیقی بوشهر در مسکو به روایت تصویر
- تصاویری دیدنی از بخشو نوحه خوان سینه زنی بوشهری
- بوشهر بهشت ایران در نوروز/ دیار نخلهای سرافراز و دریای خروشان + تصاویر
- تصاویر مراسم تشییع پیکر سیمین بهبهانی
- تولد مادر اصلاحات در بوشهر
- احمد رزمي ، مينياتورفوتبال ايران
- تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجه اراده ی سیاسی یک ملت
- کتابهایی برای راهنمایی زندگی
- عکس هائی دیدنی از سریال به یاد ماندنی دلیران تنگستان
- گوشه ای از حماسه رئیسعلی دلواری و یارانش
- شهرونداني هميشه شهروند
- و آغاز ميکنيم همان راه آمده را رفته را دوباره را
- بار ديگر نسيم اميد و پيروزي بر سرزمين بيدار دلان ايران اسلامي وزيدن گرفت
- امید دارم که نتیجه برآمده از این انتخابات باعث توسعه روزافزون استان بوشهر شود
- ساروج کوبان در بوشهر