طراحی سایت
جستجو:

مژده مواجي : اين روزها فضا تغيير کرده است؛ در واقع از هفتة دوم اکتبر. سوار مترو شدم که به سر کار بروم. به صفحة مانيتور در مترو نگاه ميکردم که اخبار و اطلاعرسانيها پشت سر هم روي آن اعلام ميشد. اعلام برنامههاي تئاتر شهر هانوفر، سيرک، تبليغات تجاري شهر، دماي هوا تا به اخبار جهان که رسيد، اخبار جنگ در خاورميانه در صدر خبرها بود. چند سطري خواندم...

ارسال شده 3 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

هلنا سعادتمند: اکنون که هفته نامه وزين نسيم جنوب در دلهاي مردم استان جايي دارد و چون نگيني بر تارک استان بوشهر ميدرخشد، باز هم ساز مخالف و تصميم به محو آن به گوش ميرسد! ولي مطابق معمول اين مردم آگاه و فهيم هستند که تصميم ميگيرند و سره را از ناسره تشخيص ميدهند.ساليانيست که هفته نامه نسيم جنوب صداي مردم استانيست که کمتر نماينده دلسوزي داشتند تا بتوانند از حقوقشان دفاع کنند و به جرات...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

خورشید فقیه: خبر کوتاه بود و دردناک: «پرویزهوشیارهم رفت»! هنرمندی سینماگر و عکاس و روانشناسی برجسته و فراتر از آن معلمی آگاه در علوم و دانشی که موظف به انتقال آن ها به فرزندان سرزمینش بود! برایم سخت و ناگوار است از دوستی فراتر از یک دوست و هم‌اندیشه و همراهی صادق، سخن گفتن و نوشتن، همانقدر که با این شرایط نابهنجار جسمی خود بخواهم با پای برهنه قله اِوِرست را درنوردم!...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

خاطرهاي از بازاريِ خوشنام بوشهر

سيامک برازجاني : در ايامي که در اتاق اصناف مرکز استان بوشهر در سمت مدير روابط عمومي مشغول به خدمت بودم چندين جلسه خدمت حاج مهدي جلودار رسيدم و با او از تاريخ بازار بوشهر گفتم و ايشان برايم نکتههايي ناب گفت.

ايشان از پينهدوزي در بازار بوشهر شروع کردهبود. يکبار به من گفت من تمام ثروت و اعتبارم رو ميدوني از کجا آوردم؟ گفتم حتما از کار و تلاش! گفت بله من همه اينها را از اين دستگاهي که الان در ورودي مغازهام گذاشتهام به دست آوردهام. در جلو  مغازه بسيار بزرگ جلودار يک دستگاه کفش دوزي مربوط به هشتاد نود سال قبل بود. زماني که مهدي جلودار وارد بوشهر شده بود با اين دستگاه کفاشي ميکرده. ايشان با افتخار به من ميگفت هر روز وقتي وارد مغازه ميشوم به آن نگاه ميکنم تا بدانم از کجا به اينجا رسيدهام.

براي پيشرفت در کار خيلي زحمت کشيد و عرق ريخت تا موفق شود. کسي بود که در دهه بيست و سي خورشيدي پوتين سربازي را به کفش تبديل مي‌‌کرد و دستمزد خوبي ميگرفت.

يک بار گفتم شما هميشه با روي باز از مردم استقبال ميکني. گفت الگوي من شعري از عرفي است. حيرت کردم. پيرمرد خنديد و گفت فکر ميکني فقط خودت شعر بلدي؟ گفتم چه شعري الگوي رفتاري شماست؟ اين بيت را خواند:

چنان با نيک و بد عرفي، به سر بر کز پس مردن/ مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند.

حاج مهدي عزيز هم رفت. مردي بزرگوار بود که خود را و نان خود را و پيشرفت خود را مديون لطف و اعتماد مردم بوشهر و تلاش خود ميدانست. / ليدنيوز

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

به فکر زيباسازي ساحل بوشهر باشيد

بهناز بيات    

آيا متوجه بيغولهاي بنام رستوران ساحلي  يا دکههاي اغذيهفروشي  در ساحل درياي زيباي بوشهر شدهايد؟

مسئولين زيباسازي شهر آيا تا به حال به اين فکر افتادهايد که از فضاي زيبا و مثال زدني ساحل شهر بوشهر نماي تماشايي و زيبايي در اذهان عمومي بخصوص مسافراني که هر روز وارد مرکز استان مي شوند، باشيد. با اين نوشته نمي خواهم نان اين دکه هايي که منبع درآمد خانواده ها مي باشد را سنگ کنم، ميخواهم توجه مسئولين را به اين خرابه هايي که عاري از بهداشت فردي و عمومي ميباشد جلب کنم. چرا به فکر سامان دهي و زيباسازي ساحلي که ميتواند منبع درآمد و جلب توريست  شود، نيستيد؟ شبها که از کنار ساحل عبور ميکنيم چراغاني بودن اين منطقه جلب توجه ميکند ولي صبح که از اين منطقه عبور ميکنيم با بيغولهاي بنام رستوران يا دکه اغذيه فروشي  مواجه ميشويم، حيف از اين همه پتانسيل جهت کسب درآمد و جلب توريست که اگر همان منطقه را زيباسازي کنيد، مشتريان مي توانند با خيال آسودهتري هم از فضا هم از غذا لذت ببرند.

آيا وقت آن نرسيده که مانند استانهاي ديگر حداقل هر سال شاهد پيشرفت  و تغيير فضاهايي از سطح شهر باشيم. اگر مسئولين استانهاي ديگر  اين ساحل را داشتند چه برنامههايي براي زيباسازي و کسب درآمد ميکردند؟ همان طور که در شهرها و استانهاي ديگر هر از چند ماهي که وارد ميشويم با پلها و زيرسازيهايي براي مترو و غيره روبرو ميشويم. 

راستي مگر بجز سرمايه ها و منابع ملي که در اين استان مي باشد، ماليات  و عوارض از مردم نميگيريد؟ پس چرا نبايد شاهد تغيير و تحول در بهبودي کوچه و خيابان و ساحل شهر باشيم؟  تا به کي بايد شاهد چشم پوشي بر مشکلات باشيم و کاستي ها را نبينيم ؟ اگر مسئولين خود را خدمتگزار  واقعي مردم مي دانند بايد وظيفه خود را که همانا رفع مشکلات و نواقص شهر و شهروندان مي باشد را به خوبي انجام دهند تا بعد از دوران مسئوليت  با خاطري آسوده ايام را بگذرانند چرا که روزها و سالها مانند باد ميگذرند و افسوس فرصتهاي  از دست رفته هيچ فايدهاي نه به حال شما دارد نه به حال مردم.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

قصه کوتاه

عزّتو

شاهرخ تنگسيري

غنو جُلَتي با زغال رو ديوار خونه ي خداکرم  يه قلب گُتي مي کشيد و با دستخطي  که چپي از  خط  احمدسياه  نبيد يه بُردش مي نوشت عزت يه بُرد ديگه ش مي نوشت غني.  هرروز صبح گه خداکرم قبل از اين که زن هاي همسايه قدم تو کيچه بذارن و قصد دروازه کنن مي اومد و با افتوه و جارو پَنگي  نقاشي  غنو رو  ديوار  ميشست و با خوش ميگفت: لعنت بر شيطون حرومزاده آخرش خين ايي تيله سگ تو گردن مو مي افته، بخدا اگه دسم بيافتي کل کلت ميکنم .

قصه خداکرم و زنش عزتو ديم درازن، عزتو سي ساله دختر آخري و بقولا ته تغاري ابرام قصاب اُبوداني بيد که تو لين هفت احمدآباد زندگي ميکرد، حاصل دو تا ازدواجش يه درزن دختر و يه پسرمعلول بيد که سالم صداش ميزدن.  يازده تا از دختراش فرستاده بيد خونه بخت، دستِ  ايي آخري هم نهاد تو دست  خداکرم  که همسن و سال خودِ ابرام قصاب بيد. عزتو  با دلالي ميشتي زهرا و ننهِ جاسم عربو  با  شپ و کل سوارِ سماچ حاج مالک از اُبودان اوردنش خوردي سيفو.  خداکرم  از چهار تا زن قبليش که دوتاش مرده بيدن و دوتاشون طلاق داده بيد بچه نساخته بيد و بقول ميشتي زهرا : «خداکرم  اجاقش کور بيد». عزتو قشنگ بيد ولي قلدر و با لهجه اُبوداني با همسايه ها حرف ميزد و هميشه موقع عرض اندام تکيه کلامش ميگفت «مو دختر ابرام قصابم»، يعني که حساب دستون بياد با کي طرفين.  غنو مث آدم شوپر زده صورتش قلپيده بيد، قدش کوتاه و تا بگي زورش زياد بيد. پشت سرش ايقد پهن بيد که از بچگي سيش ميگفتن غنو جُلّتي.

هميچي از روزي شروع شد که خداکرم دم دروازه سفارش غنو کرده بيد بياد خونه شون بدنه و کف آب انبار و حوض بشوره تا زمستون اوو بارون ذخيره کنه، عزتو يه مجمعي صبحونه مفصل مياره جلو غنو و يه قيلون برازجوني چاق ميکنه و چندتا فرق قيلون  ميکشه و ديدش هُف ميکنه تو  صورت غنو که چيش تو چيشش نشسته، ني قيلون ميده دس غنو و ميگه بکش که چاقن،  او هم مث خر کيف ميکنه که بالاخره يه نفر حساب آدم اوردش،  حالا  غنو کجا مي بيني، ديگه شاهين تو آسمونم حريف پر و بالش نبيد و يکجا صد دل  عاشق و دلباختهي عزتِ خداکرم ِاز هميچي بي خبر ميشه. عزتو جذابيت خاصي داشت، حرف زدنش تو دل مي نشست و خيليا که دستشون ازش کوتاه بيد ديرا دير هلاکش بيدن.  يه سر شو تا صبح خداکرم  پشت در سرا کمين نشست که مچ غنو بگيره و حسابش بيله کف دسش ولي خبري از  غنو نشد، دم دماي صبح پيرمرد پلک چيشش دوام نيورد و همونجا پشت در  سرا رو  سکوني تنير کنار حبانه ي شکسته خسته و رسه خووش برده بيد. مطابق هر روز رفت در باز کرد، تا چيشش ري ديوار افتاد ديد تا قلب و دستخط غنو رو ديوارن. وا حسينم خداکرم کجا ميبيني،  کاردش ميزدي تُپِ خيني ازش چکه نميکرد، با صداي بلند که همه کيچه و محل بفهمن  داد ميزد: «اگه سر لش بگيرمت  مث مُشک تشت ميزنم که از استخونات  زغال بليط  عمل بياد». ولي خوشم ميفهميد رو در رو حريف  مچ سفت غنو نميشه.

شوي که خداکرم کمين آخر نهاد و عزمش سي خلاص کردن غنو جزم کرد پس در سرا قايم شد وسه تا سر قيلون پشت هم ديد کرد. به محض شنيدن صداي  خش خش زغال رو ديوار دستش دور تنگ قيلون حلقه کرد و در سرا هُمبار باز کرد و از پشت سر  شلال سر غنو  کرد که غرق عشق بازي با اسم عزتو بيد. به گمون خوش ديگه از شر  غنو  خلاص شد.  غنو مشکال خين و مث مرغ سر بريده تو خين خوش مي پلکيد و بوا بوا ميکرد. خداکرم بازداشت کردن. عزتو رفت زندان شهرباني ملاقات خداکرم و سي محض دلداريش با همو لهجه اُبوداني روش کرد طرف خداکرم و گفت : «دوتا قطره اشک نذر خواجه خضر کردم غنو چيش واز کنه و از بيمارستان مرخص بشه رو پاي خودش ويسه». خداکرم (با تشر) گفت: «اگه ده مرتبه ديگه رو پاش ويسه  ده تا تُنگ قيلون ديگه خرجش ميکنم  توهم ايقد از چيشات ولخرجي نکن زن، اشک حرمت داره سي هرچيز و هرکسي نبايد سرازيرش کني».

غنو سه ماه تموم مث ميت  رو تخت بيمارستان بيهوش و حواص افتاده بيد.  تا روزي که با بُنگِ  اذون سحر مسجد فيل چيش واز کرد، غنو هيچ کس و هيچ چيزي يادش نمياومد،  حتي راه خونه خوشونم نميفهميد کجان ولي پاش که از بيمارستان نهاد بيرون يه راست رفت سمت خونه خدا کرم،  تو روز روشن و جلو چيش تموم آدماي کيچه با زغال يه قلب گتي کشيد و وسطش يه تيري رد کرد، زيرش نوشت يا مرگ يا عزتو. غنو با ايي حرکتش سي همه ثابت کرد ديوونهوار دلبسته عزتوون با ايکه ميفهميد شوهرداره.

برخلاف تمام قوانين نوشته شده بشر عنصر عشق بي مرزترين و سقفش لايتناهي ترين عنصر پيدا و پنهان بشرن. کيمياي عشق غالب بر تمام عناصر طبيعتن. در واقع مغز انسانها با پيش فرض عشق قادر به فرمان دادن به  ديگر اندامهاشه. اگر هيچ معجزهاي در دنيا پايه عقلي و علمي نداشته باشه محاله کسي منکر  معجزه عشق بشه چون که همه موجودات زنده عالم شانس يکبار تجربهش دارن. شايد تنها رشته پيوند غنو به دنيا در عالم سکرات عشق و دلباختگي عميق و يک طرفه به عزّتو بيد. 

جنازه غنو سه روز بعد با يه مرگ مشکوک قبل از غروب افتو روبرو تل عاشقون از دل  دريا اومد بالا . رسوايي عشق نافرجام غنو به اينجا ختم شد که خداکرم از دست نيش و کنايه مردم شهر و محل  مجبور به طلاق عزتو  شد. يه روز صبح گه ساک و چمدون عزتو تو دستش گرفت و رفت سمت گاراژ  اتوميهن، عزتو با چيش اشکبار و يه عالمه حرف و حديث ناحقِ ساخته و پرداخته مردم رو صندلي اتوبوس نشست و بال چادرش رو تموم صورتش کشيد و سي هميشه از بوشهر و خداکرم خداحافظي کرد. هميطور که اتوبوس داشت از خيابوناي شهر خارج مي شد عزتو از  پشت شيشه اتوبوس با چشم خوش ميديد که رو تموم ديواراي شهر نقاشي يه قلب تير خورده و اختصار دوتا اسمه که بي صاحب بجا مونده.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

- با توجه به معرفي ايران به عنوان يک کشور پرمشکل و افسرده در خارج ايران، اين کنسرتها ميتواند صورت ديگري از معرفي ايران در سطح بينالملل باشد. قطعا در معرفي بوشهر و تنوع رنگ و قوم و روحيه مردم بوشهر نيز نقش به سزايي دارد و چهره اين ديار را در ذهن مخاطبان خود، خوشتر و دلپذيرتر ميکند... اين موسيقي از بطن فرهنگ مردم اين ديار ميآيد که شنيدنش مخاطب غير بومي را برميدارد و مي اندازد وسط بوشهر...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

ترس از موفقيّت

 

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

ميگويند شاگردي مكتبي بود كه معلم هرچه تلاش ميكرد الف را به او ياد دهد ياد نميگرفت و در همين درس اول مانده بود. روزها ميگذشت و معلم به روشهاي مختلف سعي ميكرد ولي وقتي از او ميخواستند الف را بخواند يا بنويسد ميگفت بلد نيستم. بالاخره معلم به اين صرافت افتاد كه اين عدم يادگيري عمدي است و علت را از او جويا شد. شاگرد جواب داد اگر الف را ياد بگيرم بعد بايد بقيه حروف الفبا و همينطور درسهاي ديگر را ياد بگيرم. در نتيجه مرتب كارهايم بيشتر ميشود. داستان موفقيت هم تقريبا هم چنين مسيري دارد. هرچه جلوتر ميروي كارهاي بزرگتري بايد انجام داد.

ديدن نتايج و دستاوردهاي آدمهاي موفق از دور زيباست و همگان خواستار آن هستند. كيست كه دوست نداشته باشد آقاي دكتر يا خانم مديركل خطاب شود؛ كتابهايش دهها بار تجديد چاپ شود؛ سوار بر ماشين آخرين مدل به مسافرتهاي آنچناني برود؟ ولي اين دستاوردها نتيجه كارهايي است كه براي آدمهاي عادي ترسناك است.

يكي از ترسهاي موفقيت حجم تلاشي است كه فرد بايد انجام دهد. در واقع آدم موفق هم به اندازه يك فرد عادي كار ميكند. ولي قبل از اين مرحله تلاشهاي زيادي به خرج داده است كه معمولا خيلي به چشم نميآيد. مثلا كسي كه دوست دارد پزشك شود وقتي متوجه ميشود چقدر كتاب قبل و بعد از كنكور بايد بخواند ترس بر او مستولي ميشود.

شايد بزرگترين ترس در مسير موفقيت خروج از دايره امن باشد. گام گذاشتن در مسير موفقيت متضمن خارج شدن از وضعيت امن فعلي و گام گذاشتن در مسيرهاي ناشناخته و مبهم است كه ممكن است در كوتاهمدت نتيجهاي هم نداشته باشد. همين باعث ميشود خيليها شهامت حركت در اين مسير را نداشته باشند. خيليها ميترسند اگر موفق شوند انتظارات از آنها بيشتر شود. مثلا ديگران از آنها درخواست كمك كنند يا حتي دزد اموالشان را ببرد. البته اينها احتمالاتي درست است. ولي سوال اين است اگر مال داشته باشيم و بخشي از آن را به ديگران كمك كنيم يا دزد ببرد بهتر است يا اصلا مالي نداشته باشيم؟

ترسهاي موفقيت برخي واقعي و برخي هم بخاطر خطاي مغز است. مثلا در مورد تلاش معمولا اينطور است كه افراد موفق در دورهاي از زندگي تلاش زيادي ميكنند ولي بعد ديگر نياز به آن حجم از تلاش نيست. با اين تفاوت كه كسي كه به موفقيت رسيده است هر زمان كه دوست داشت ميتواند ديگر كار نكند ولي كارگر ساده تا وقتي زنده است مجبور است هر روز هشت ساعت كار كند. در مورد حجم دغدغههاي فكري هم صرفا تفاوت بين نوع دغدغهها است. مثلا يك كارخانهدار به اين فكر ميكند كه چطور كارخانه بعدي را راهاندازي کند، آدم فقير به اين فكر ميكند كه فردا چطور شكمش را سير كند. فقط تفاوت در بزرگي و كوچكي دغدغهها، تصميمات و كارها است.

نكته مهم در مسير موفقيت اين است كه هرچه ما بزرگتر و موفقتر ميشويم مغزمان هم به همان اندازه رشد ميكند. ولي وقتي با مغز اكنونمان به زندگي يك فرد موفق نگاه ميكنيم انجام آن همه کار برايمان ترسناك ميشود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

طلاق عاطفي

دکتر عباس حاتمي

عاطفه به معني حس دوست داشتن ديگران، احساس مهرباني، درک محبت ديگران، توجه محبتآميز به ديگران‌‌. طلاق عاطفي يا طلاق رواني حالتي است که 2 نفر مثل زن و شوهر يا کارکنان دريک مکان مشخص با اينکه زيريک سقف هسنند؛ ولي عواطف خود را از هم دريغ کرده و دو انسان بياحساس نسبت به هم شده و هرکدام بدون مشارکت ديگري به امور زندگي يا کاري خودمشغول مي شوند، زن و شوهر از با هم بودن وکارکنان از با هم کار کردن لذت نمي برند و هم قفسي جايگزين هم نفسي در زندگي مشترک مي شود. اگرچه آمار دقيقي از ميزان طلاق عاطفي درکشور در دست نيست ولي به گفته آقاي دکتراقليما استادآسيبشناسي اجتماعي حدود60 درصد زوجين ايراني دچار طلاق عاطفي شدهاندکه در قشرتحصيلکرده بيشتراست.

علل طلاق عاطفي: 1-کمرنگ شدن عشق و علاقه به مرور زمان. 2- بياعتمادي و بدگماني نسبت به هم. 3-چند پيشگي يا دوري فيزيکي زن ومرد از يکديگر. 4-پرخاشگري و توسل به خشونت براي پيشبرد اهداف. 5-غفلت زن ومرد از يکديگر به دليل توجه بيش از حد به فرزند يا خانواده يادوستان. 6-ازدواج تحميلي و زندگي از روي ناچاري. 7-اختلاف در هوش و استعداد طرفين. 8-مشکلات فرهنگي ناشي از عدم ترويج عشق و محبت.9-ناتواني در مهارتهاي زندگي.10- پايين بودن سواد جنسي.

طلاق عاطفي بيشتر در خانوادههايي است که به دليل مسائل سنتي و عرفي؛ نگرشهاي منفي جامعه نسبت به زنان مطلقه؛ نگراني از تنهايي؛ ترس ازدست دادن فرزندان يا ناتواني در تامين نيازهاي زندگي تصميم ميگيرند به اجبار زير يک سقف زندگي کنند.

اثرات طلاق عاطفي برخانواده ها:

در اين خانوادهها تشنج رواني حکمفرماست؛ سکوت و بي تفاوتي فضاي خانه را پر ميکند و هم اتاقي جاي همسري را مي گيرد؛ زندگي فاقد شور و لذت است. پدر و مادر نسبت به فرزندان بي محبت مي شوند و فرزندان عقده اي و مستعد به آسيبهاي اجتماعي نظير افت تحصيلي يا اعتياد ببار مي آيند.

علائم ظهور طلاق عاطفي: 1-کمبود ارتباط کلامي و غيرکلامي بين زوجين، 2-مشغوليت بيروني يا مجازي، 3-عدم حل تعارضات هر چند کوچک، 4 -بهانه جويي، 5-بياعتنايي، 6-لجبازي، 7-دروغگويي، 8-عدم مشارکت در تصميم گيريها.

تدابير براي پيشگيري و درمان طلاق عاطفي:

1-ابراز عشق و علائق هميشگي به همسر و پرهيز از خشونت يا تحقير و طعنه زدن به يکديگر. 2-شناسايي مستمر روحيات و توقعات همسر و رسيدن به توافق در مورد مسائل اخلاقي. 3-گير ندادن به يکديگر و انجام سفرهاي خانوادگي. 4-آموزش و بکارگيري فنون حل تعارض؛ تصور نکنيد زندگي ايده آل يعني اختلاف نداشتن، بلکه زندگي ايده آل يعني هنرحل اختلاف، شاد بودن از داشتن اختلاف سليقه با يکديگر. 6-عادت کردن به عذرخواهي از همسر بخصوص در جمع دوستان و اقوام. 7-چشم پوشي از رنجشهاي گذشته، صدا زدن همسر با بهترين الفاظ. 8-حل گسست فرهنگي مابين مادر شوهرها، خواهرها و نسل جديد عروسان، فراهم آوردن مفاهمه بين نسلي از طريق آموزش مهارتهاي زندگي.10-يادگيري سواد جنسي. جهل جنسي عامل مهم طلاق عاطفي است. 11-تسهيل طلاق فيزيکي مانع از بوجودآمدن طلاق عاطفي مزمن مي شود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 رضا سياهوشي: ميپرسيم چرا و واقعا چرا بودجه تيم هاي پايتخت و بخصوص استقلال و پرسپوليس بيش از هزار ميليارد مي باشد اما تيم هاي استاني و ريشه داري مثل شاهين بوشهر، برق شيراز، ابومسلم مشهد، سپيدرود رشت و ... هيچ حمايتي نمي شوند؟! استان کرمان داراي معدن مس مي باشد و چندين تيم را تحت پوشش قرار داده (مس کرمان، مس رفسنجان، مس شهر بابک) ولي در استان بوشهر که سرشار از منابع و معادن فراوان و بخصوص گاز و نفت مي باشد ، تيم با قدمتي مثل شاهين اين وضعيت دارد!

ارسال شده 3 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)

 سه مؤلفه مهم تعريف گردشگري عبارتند از : هدف از سفر(تفريح، زيارت، ديدار فاميل و ...)، مدت سفر(کمتر ازيک سال متوالي ) و مکان سفر(مکاني خارج از محيط معمول). بنا بر اين گردشگري عبارت اند از مجموعه فعاليتهاي افرادي که به مکانهايي خارج از محل زندگي و کار خود به قصد تفريح، استراحت، زيارت و انجام امور ديگر مسافرت مي کنند وکمتر از يک سال متوالي در آن مکان باشند. در تعريف گردشگري بايد دقت شودکه هردو بعد  تقاضا ( گردشگر) و عرضه ( مقصد و ساکنان) موردتعريف قرار گيرند...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

امير طالبي در گذر زمان، با رشد جسمي و سني و تجربيات اندوخته اجتماعي و ورزشي، قدم هاي مؤثري در امر ورزش شهرستان بوشهر برداشت و با مشارکت و همکاري دوستان و بزرگاني همچون علي اکبر کبگاني در قالب مربي و با لقب «ژنرال» که به قولي «مراد دلو» بود در امور ورزشگاهها و باشگاهها منجمله ايرانجوان که تا هم اکنون هم تعصب و عشق زيادي نسبت به آن دارد، اقدامات شاياني کرد 

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

کتاب «گامهايي براي بهتر شدن» نوشتة يونس قيصيزاده، روزنامهنگار و نويسندة جنوبي در حوزه روانشناسي و خودآگاهي به همت انتشارات «شروع» منتشر شد. به گزارش خبرگزاري کتاب ايران (ايبنا) در بوشهر، در اين کتاب نويسنده در فصل يک به موضوع خودآگاهي و نقش آن در زندگي ميپردازد. در فصل دوم به موضوع «خودمشاهدهگري» پرداخته شده است. فصل سوم به «تيپهاي شخصيتي» و همچنين «تيپهاي کهن الگو» اختصاص يافته است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

عمارتهاي هميشه در حال ترميم ميراث فرهنگي در بوشهر

 

نسیم جنوب، قاسم محمدي: در بندر بوشهر بعضي از عمارتهاي قديمي دهههاست که در حال ترميم و بازسازي هستند به طوري که زمان اين ترميم از زمان ساخت اين عمارتها هم بيشتر شده است، نمونه آن عمارت آذين در محله کوتي هست. چند روز پيش که از آنجا ميگذشتم ديدم که از دوباره براي بار چندم ديواره بيروني آن را که قبلاً ترميم شده بود خراب کرده و از دوباره در حال ترميم آن هستند!

در کجاي دنيا سراغ داريد که اينگونه و با زمان طولاني کار ترميم يک عمارت ادامه پيدا کند به طوري که قبل از به افتتاح رساندن از دوباره ترميمهاي قبلي را خراب و از نو باز شروع به ترميم کنند و بدين وسيله کار ترميم چندين دهه به طول بکشد و هزينه ترميم آن بيشتر از ساخت آن شود و تازه باز هم افتتاح نشود؟

آيا سازمان ميراث فرهنگي داراي چنان آشفتگي در برنامهريزي و ترميم عمارتهاي قديمي بوشهر هست که از ترميم کامل يک عمارت و افتتاح آن عاجز مانده است؟!

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

گردشگران سردرگم در بافت تاريخي بوشهر

نسیم جنوب، مهدي فقيه: اگر در روزهاي تعطيل، گذرتان به بافت تاريخي بوشهر افتاده باشد و يا در آنجا زندگي ميکنيد، با تعداد زيادي از مسافران و گردشگران روبرو ميشويد که با علاقه در محلات قديمي بوشهر قدم ميزنند و به دنبال يافتن عمارتهاي زيبا و نماهاي قشنگ براي ديدن و عکس گرفتن هستند. روزهاي تعطيل، کوچه پس کوچههاي تنگ و باريک بوشهر، قدمگاه مسافران و گردشگراني است که در اين هواي دلپذير راهي بوشهر شده تا از ديدن ساحل دريا و نماهاي تاريخي بوشهر لذت ببرند، در مقابل اين استقبال گردشگران از بافت تاريخي بوشهر، متاسفانه شهرداري و ميراث فرهنگي توجه کافي براي بهرهبندي بيشتر مسافران از اين مکان تاريخي را انجام ندادهاند به طوري که عليرغم سنگفرش کردن اکثر کوچههاي بافت، نظافت و بهداشت در اين کوچهها کم هست. هنوز نخالهها در کوچه پس کوچهها وجود دارد که شهرداري بايد در اين مورد اقدام سريع نمايد. ديوارهاي مخروبه که هر لحظه امکان فرو ريختن دارند، تهديدي براي عابران هست.

 همچنين سردرگمي گردشگران دريافتن عمارتهاي تاريخي ديده ميشود به طوري که خبري از تابلو و معرفي اين مکانهاي تاريخي نيست. متاسفانه درب اکثر اين عمارتهاي تاريخي بسته هست و روزهايي که تعداد زيادي بازديدکننده وجود دارد، اين مکانهاي تاريخي تعطيل هستند.

در اين ماههاي گردشپذيري بوشهر، خبري از ايجاد بازارچههاي سنتي بوشهر نيست! خبري از برنامهريزي جذب و نگهداشتن گردشگر در بوشهر نيست! خبري از اقدامات ويژه نيست و گويا ماههايي هست همانند ماههاي گرم سال که گردشگري به بوشهر نميآيد و شهر در سکوت بدون گردشگر، ميگذرد، در حاليکه اين ماهها بوشهر با ديدن گردشگران، زنده ميشود و شاد ميگردد.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 اگر يک نگاه گذرا بکنيم که خوب واقعا بوشهر چه چيزي جز موسيقي داشته و اگر هست شما بگوييد که رفته و مستقلا عمل کرده و به جاهاي مختلف دنيا رفته و برگشته است؟ بايد داشتههايمان را ارج بگذاريم ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، گروههاي موسيقي بوشهر ميروند به اين سمت و ميتوانند پيغام رسان بسيار خوبي از فرهنگ و توريست ايران و يا هر چيز ديگري به کشورهاي ديگر، باشند...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

 اگر شکست بخورم چه؟ اين احتمالا اولين سوالي است که وقتي ميخواهيم دست به اقدام جديدي بزنيم در ذهن ما شکل ميگيرد. آمار شکستهاي انسانها در مقابل موفقيتهايشان نشان ميدهد

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم جنوب، بهناز  بيات : چندين سال هست که دانش آموزان را براي بازديد علمي به رصد خانه در روستاي گورک ميبريم ولي هر سال دريغ از پارسال، بجاي رسيدگي و افزودن وسايل  جديد جهت ارتقاء سطح علمي بازديدکنندگان، متاسفانه با ازبين رفتن و خرابي وسايل آنجا روبرو ميشويم و جوانان علاقمند به نجوم که آنجا هستند و وقت ميگذارند را بيانگيزه ميکنند، بطوري که مطلع شدم به اداره آموزش پرورش و دانشگاه خليج  فارس جهت رسيدگي و تعمير تلسکوپ آنجا ا طلاع داده شده و مسئول دانشگاه خليج فارس وعده داده که اقدام ميکنند   ولي تا پايان آذرماه، هيچ اقدامي جهت رسيدگي و تعمير تنها تلسکوپ آسماننما انجام نشده است. ناگفته نماند که تعدادي از جوانان علاقمند که در آنجا به آموزش مراجعه کنندگان  مشغول هستند، به اميد استخدام چندين سال هست با رصد خانه همکاري ميکنند  که يکي از جوانان توانمند در حيطه جهاني نجوم ساکن بوشهر  که سالهاي قبل در رصدخانه فعاليت ميکرد  بدليل بي توجهي  و عدم درآمد کافي، به کار آزاد روي آورده  است. واقعا حيف از اين همه استعداد که ناديده گرفته شود. از طرفي بدليل اينکه رصدخانه درآمد کافي ندارد و بدهکار اداره برق ميباشد، چندين بار تهديد به قطع برق شده که در حال حاضر با قسطبندي هزينه برق را ميپردازد.

وظيفه خود دانستم به اميد رسيدگي به امور رصد خانه اين چند خط  را بنويسم که با تعمير تلسکوپ در گورک بجاي بلااستفاده ماندن، مورد استفاده قرار گيرد و باشد که مسئولين مربوطه با کمک به در پر داخت هزينههاي   جانبي رصد خانه، جان تازهاي به اين مکان بدهند تا رصد خانه همچنان پا برجا بماند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : کسبههاي بازار انسانهايي از جنس آرامش و صداقت و شرف و مهرباني بودند و نام شان جاويد و يادشان گرامي باد. در هنگام صبح لنج هاي صيادي موتوري از جزيره شيف با ماهيهاي تازه و درجه يک در کنار ساحل که قهوهخانه کاکي در آن جا قرار داشت «تابوک» پهلو ميگرفتند. اين قهوهخانه مرکز معاملات و داد و ستدها و رفع اختلافات بين لنج داران بود که به کمک «مهدي و ماندني کاکي» اداره مي شد و محلي بود...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

يونس قيصي زاده

دهها اتفاق ناگوار، ميتوانست طور ديگري اتفاق ميافتاد اگر که ما خودمان سرنوشت خودمان را مينوشتيم، اما در دنيايي زندگي ميکنيم که کنترل چنداني بر آنچه در بيرون از ما ميگذرد، نداريم. در اين صورت براي حفظ سلامتي روانيامان، چارهاي جز پذيرش آن چه رخ داده هست، نداريم. اما قبل از اين که دير شود، قدر کساني را که دوست داريم بدانيم، لحظههاي اين زندگي با هم بودن، هميشگي نيست، به خاطر مسائل جزيي، کدورت و ناراحتي و دلخوري را جايگزين عشق و دوستي و علاقه نکنيم، هواي کساني را که دوستشان داريد، در اين اوضاع پرآشوب، داشته باشيد...

ارسال شده 4 ماه پيش در سلامی و کلامی ، نظر (0)

استان بوشهر با سابقه تمدني، موقعيت ساحلي، فرهنگ غني و مهمان پذيري و آب و هواي مناسب و بي نظير، حداقل در 6ماه سال از اواسط آبان ماه تا اواسط ارديبهشت، مقصد مناسبي براي جذب گردشگران داخلي و خارجي است. طبيعت زيبا، بافت مسکوني و معماري قديمي، سواحل زيبا و پيشينه مذهبي،  فرهنگي، تاريخي و هنري باعث شده تا بوشهر...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

نسيم آزادي، عقلانيت و مدارا

دکتر زهره عالينسب

نسيمجنوب، نسيم روحنواز قلم  آزادي خواهي و مدنيت است، نسيم جنوب صداي آواها و هنرها و خواستههاي مردم بوشهر است كه از ديرباز يعني از سالي كه نسيم اصلاحات وزيد، صداي مردم بوشهر بوده است و در قلب مردم خطه جنوب نشسته است. در اين دو سه دهه، بين نشريات و رسانهها چون نگيني ميدرخشد و عرصه قلم بدستان و نويسندگان حرفهاي و فرهيخته بوده است. رسانهاي است كه  هميشه هم براي ترويج مطالعه و اعتلاي جامعه تلاش كرده و هم  ماواي مطمئن براي نويسندگان بوشهري و ملي بوده است.

نسيم جنوب، هميشه نسيم آزادي، عقلانيت و مدارا بوده است و خواهد ماند.

 نسيم جنوب، نسيم پايندگي و پويندگيست و با همت دست اندرکاران و حمايت مردم، از دشنه دشنام بدخواهان و گزند تماميت خواهان در امان خواهد ماند.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

دکتر حميد اسدپور :  هفته نامه نسيمجنوب متشکل  ازافراد گوناگوني است که براي خدمت به جامعه گرد هم جمع شدهاند واين افراد فقط شامل  مديران نشريه نميباشند. آقاي مديرکل آگاهانه يا ناآگاهانه اتهام جمعي به يک گروه بزرگ از شهروندان وارد ساخته و باعث خسران و زيان آنها شده و به موجب قاعده لااضرار، بايستي از اين اتهامزني دسته جمعي بپرهيزد و پوزش  بخواهد زيرا در نشريه نسيم جنوب سه گروه دخيل هستند که به هرسه گروه اتهام زده شده است...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دکتر سعيد معدني : هفته نامه نسيم جنوب قديميترين نشريه بوشهر است که بطور مداوم چاپ شده است.  بيش از 25 سال است که افراد فرهيخته و بيشماري از اهل قلم اين استان از ابتداي چاپ نشريه تا به حال در آن قلم زده و مطالب و نوشتههايشان چاپ مي شود. از چهره ماندگار ادبيات، منوچهر آتشي گرفته تا ديگران و ديگران. در متن نامه مسئول تأمين اجتماعي آمده است که نشريه «زاويهدار با دولت» است.  اگر زاويهدار است، بايد به فال نيک بگيرند که...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مسلم روئين - وکيل دادگستري : اين که رييس بازرسي و رسيدگي به شکايات يک اداره دولتي چنين نامه تهديدآميزي بنويسد و خواستار امحا يک رسانه مستقل و مردمي شود در تاريخ مطبوعات ايران بيسابقه هست! به چه اتهام يا دليلي؟ اين نامه بر اساس ماده 4 قانون مطبوعات، مصداق تهديد عليه مطبوعات و محدودکردن آزادي بيان ميباشد و هم نشريه مردمي نسيمجنوب و هم خانه مطبوعات ميتوانند نسبت به اين موضوع به دادستان به عنوان مدعيالعموم، اعلام جرم نمايند و  در صورت اثبات بر اساس تبصره ماده 5 ميتواند به انفصال خدمت از شش تا دو سال محکوم شد...


ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

دستور برچيدن هفته نامه نسيم جنوب در ميان انبوه مشکلات مردمي

اسکندر احمدنيا

1. چند سال است که ذهنمان را تأمين اجتماعي، مشوش کرده است و معتاد تلويزيون شدهايم و خبرهاي مجلس و پرداخت مبلغي که همسانسازي حقوق سي سالهامان، جناب قاليباف رياست مجلس را بر عهده دارد و با صدايي غرا وعده ي پرداخت ميدهند.

نمايندگان خودمان که چهار سالشان تمام ميشود، ماييم که سرکاريم، اين سرکاري فقط هر از گاهي خانوادههايمان هم در انتظاري چندساله از تلويزيون و شبکههاي خبري بريدهاند، کي پرداخت ميشود را بايد در اين دنياي فاني بايگاني کنيم و قيدش را بزنيم. بيشتر از همه رياست جمهور به عنوان عملکردي انجام شده به سمع سراسر مردم ميرساند و ديگر هيچ !

2. دولت محترم و مجلس و مقامات کشوري نظرشان اين است که  فرزندآوري در کشور ما مورد توجه مردم نيست، حرف درستي است و نسل جديد ارادهاي در اين زمينه نشان نميدهد، از طرف دولت هم ضمن توصيه، وعدههايي ميدهد، اين وعدهها هم براي تشويق به انجام چنين حرکتي، پاسخي نداشته است، حرف هست ولي عمل نه، بايد بپذيريم که نسل جوان ما کم جمعيت شده است، دولت ازيک سو وعده ميدهد وسوي ديگر به روي زوج هاي جوان، درب پرداخت وام را بسته است.

3. گراني در بازار بيناظر شهر ما و بايد گفت استان ما مشکلي شده است. گران کردن اجناس، چه ميوه و سبزي و... و چه اقلام ديگر بيداد ميکند، هرکسي هم اعتراضي کند، پاسخش اين  است «مگر نميدانيد ما تحريميم!» البته  بايد گفت: تاکي؟

باهمهي اين دردها و انتظارها تأميناجتماعي شهرمان، دستور برچيدن هفته نامه نسيم جنوب را صادر ميکند، اين مديران چه فکر ميکنند که داس بدست وارد ميدان شدهاند؟ يک جمله ميگويم «بتاز تا بتازانيم».

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

احسان هوشمند: در کنار رسانههاي جمعي غيردولتي که با مشقت و دشواري در سطح ملي فعاليت ميکنند، نبايد از زحمات و تلاشهاي روزنامهنگاران و رسانههاي مستقل استاني و شهرستاني غافل شد. اين دسته از رسانهها با مسائل و مشکلات بيشتري دست به گريبان هستند. انتشار نامه مدير بازرسي تأمين اجتماعي استان بوشهر بازتاب گستردهاي در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي استان بوشهر و ديگر نقاط کشور داشت. مدير نامبرده طي گزارشي به مدير کل استان نوشته ...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

حسين حشمتي : تاآنجا که به ياد دارم، اصل رفتار سازماني و تفکيک وظايف در ادارات دولتي از قديم ايام تاکنون يکي از وظايف مديران ذيربط بوده است زيرا اگر قرار باشد هر زيرمجموعهاي از يک دستگاه اداري طي نامهاي خارج از عُرف و ضوابط درون سازماني براي مافوق خود تعيين تکليف نمايد، به قولي سنگ روي سنگ بند نخواهد شد...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

زيبا هوشيار - وکيل دادگستري : «اصل 24 قانون اساسي، نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر اين که مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد.» پيرو دستور رئيس بازرسي و رسيدگي به شکايات سازمان تامين اجتماعي بوشهر به مديرکل آن سازمان، با موضوع جمعآوري و امحاء هفته نامه نسيم جنوب در آن اداره و برخورد قاطع با مسببين توزيع، لازم ديدم که اقدام بالا را از جنبه حقوقي مورد توجه قرار دهم...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

دکتر فرزان اسدي: پس از انتشار يک مطلب سخيف از يکي از مديران دولتي در خصوص رسانه مستقل و قديمي استان بوشهر مبني بر جمعآوري و از بين بردن نشريه ديرپاي نسيم جنوب به صرف انتشار اخباري مغاير با مزاج! ايشان، مطالبي گردآوري گرديد و دوستاني ديگر هم مواضع به حقي گرفتند. جهت تنوير افکار پوسيده و متحجر بعضي از آقايان که نه از رسانه اطلاعي دارند و نه سواد رسانه را مي دانند...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

«انقلاب کبير» تأمين اجتماعي بوشهر

اسماعيل منصورنژاد

 

مسئول روابط عمومي تأمين اجتماعي استان بوشهر بر اساس اين که «نسيم جنوب» يکي از هفتهنامههاي ديرپاي بوشهر و يکي از مشهورترينها است، چند خبر داده به «نسيم جنوب»، بعد هفتهنامهها را در اداره پخش ميکرده و تمام.

اما همين که «رئيس ادارة بازرسي و رسيدگي به شکايات» ميفهمد، ناگهان «انقلاب کبير» را آغاز کرده و به مديرکل نامه مينويسد هرچه سريعتر دستور لازم براي «جمعآوري» و «محو» هفتهنامه نسيم جنوب را صادر فرمايند؛ آن هم به جرم «زاويهداشتن با نظام و دولت».

نکتة ماجرا اين جاست که در آخر «انقلاب نامه» يادآوري فرموده «وجهي بابت درج اخبار به نسيم جنوب پرداخت نشده» و خيالتان راحت که 3 و نيم ميليارد دلار ارز براي واردات چاي به يونس قيصيزاده داده نشده است.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

جامعه دستوري

دکتر سجاد بهزادي

 

«به تو دستور ميدهم قيمتها را کاهش دهيد... به شما دستور ميدهيم حجاب تان را رعايت کنيد... دستور ميدهم در عرض يک هفته قيمت دلار را کنترل کنيد... دستور ميدهيم فلان نشريه (نسيم جنوب) را جمعآوري و منهدم کنيد.»

وقتي اجزاء يک سيستم حکمراني کارکرد خود را از دست ميدهد، حکمرانها به فکرحل دستوري مسئلهها ميافتند. در اين ميان بداخلاقي آشکار ميشود تا جايي که يک مدير دولتي دستور به جمعآوري و منهدم کردن يک نشريه محلي ميدهد.

قامت برخي مديران اين دولت چقدر کوچک شده است که خير و نيک دولت متبوع خود را حتي نميفهمند و هزينههايي بيجهت بر ديگر هزينهها درست ميشود و جامعه را تشويش ميکنند.

به نظر من اتهام تشويش افکار عمومي که پيش از اين عموما براي روزنامه نگاران مطرح بود اين بار دامن يک به اصطلاح مديري را گرفته است که بدون دليل منطقي و حکم قضايي و با يک دستور بيخردانه، ذهن جامعه را نسبت به يک نشريه مشوش کرده است.

در اين دنيايي که مرزهاي دانش و آگاهي بيمنتهاست، دولت بايد رنجيره مديران ناآگاه خود را در يک جايي کنترل کند. مگر ميشود با پاک کردن صورت مسئله و از بين بردن توزيع يک نشريه، آگاهي را متوقف کرد؟ قدرت متکي به قانون، جاي قدرتهاي دستوري را بگيرد و جامعه ايران بيش از اين ملتهب نشود.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1067)

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 قاسم محمدي: انتشار نامه مدير بازرسي سازمان تامين اجتماعي بر عليه هفتهنامه نسيم جنوب، حاوي چند نکته هست که به طور خلاصه به آن اشاره ميشود:

1. بنظر ميرسد براي اولين بار است که يک اداره خدمات دولتي در يک نامه مکتوب اداري، در مقام مدعي العموم و دادستان و قاضي و مجري احکام در برابر يک روزنامه قانوني و رسمي کشور قرار ميگيرد و نخست اتهام زاويه دار بودن اين روزنامه با دولت و نظام ميزند، سپس اين اتهام را تاييد ميکند و بعد حکم به جمعآوري و از بين بردن و برخورد با توزيع کنندگان ميدهد و سپس دستور اجراي حکم ميدهد!

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

مونا عليخواه: هميشه و درهمه حال، همکلام شدن با پدر براي من لبِ خاموش ميطلبيد و من هميشه منتظرِ دريافت نگاه و پيامِ پدر بودم... در اين خموشيِ «مولانا»وار، «خموشيد، خموشيد، خموشي دمِ مرگ است/ هم از زندگي است اينک، ز خاموش نفيريد»، اينطور صدايش ميزديم: «پدر». در سالهاي اخير که فاصله بين من و او، از بوشهر تا آمستردام، هر روز بيشتر و بيشتر ميشد، اين بيصدايي دلتنگترم ميکرد...

ارسال شده 4 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

ناصر عليخواه : در سالهاي دههي 1330، که نه ماشين چنداني بود و نه رسانهاي، خيالِ ما بهترين ماشين و رسانه بود که ميتوانست از هر مرز و ديواري بگذرد و هر آنچه ميخواستي خيال کني و بسازي... يکي از همين خيالهاي قشنگ که با ترانهاي محلي نيز همراه شده بود، «ماشين مشتي مَمدلي» بود. اصل ماجرا برميگردد به تهران دههي بيست و سي. مشهدي محمدعلي يکي از پولدارهاي معروف تهران بود که از او به عنوان...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | 51 | 52 | 53 | 54 | 55 | 56 | 57 | 58 | 59 | 60 | 61 | 62 | 63 | 64 | 65 | 66 | 67 | 68 | 69 | 70 | 71

آخرین اخبار

پربیننده ترین