طراحی سایت
جستجو:

ترس از موفقيّت

 

حسين زيرراهي - مدرس توسعه فردي

ميگويند شاگردي مكتبي بود كه معلم هرچه تلاش ميكرد الف را به او ياد دهد ياد نميگرفت و در همين درس اول مانده بود. روزها ميگذشت و معلم به روشهاي مختلف سعي ميكرد ولي وقتي از او ميخواستند الف را بخواند يا بنويسد ميگفت بلد نيستم. بالاخره معلم به اين صرافت افتاد كه اين عدم يادگيري عمدي است و علت را از او جويا شد. شاگرد جواب داد اگر الف را ياد بگيرم بعد بايد بقيه حروف الفبا و همينطور درسهاي ديگر را ياد بگيرم. در نتيجه مرتب كارهايم بيشتر ميشود. داستان موفقيت هم تقريبا هم چنين مسيري دارد. هرچه جلوتر ميروي كارهاي بزرگتري بايد انجام داد.

ديدن نتايج و دستاوردهاي آدمهاي موفق از دور زيباست و همگان خواستار آن هستند. كيست كه دوست نداشته باشد آقاي دكتر يا خانم مديركل خطاب شود؛ كتابهايش دهها بار تجديد چاپ شود؛ سوار بر ماشين آخرين مدل به مسافرتهاي آنچناني برود؟ ولي اين دستاوردها نتيجه كارهايي است كه براي آدمهاي عادي ترسناك است.

يكي از ترسهاي موفقيت حجم تلاشي است كه فرد بايد انجام دهد. در واقع آدم موفق هم به اندازه يك فرد عادي كار ميكند. ولي قبل از اين مرحله تلاشهاي زيادي به خرج داده است كه معمولا خيلي به چشم نميآيد. مثلا كسي كه دوست دارد پزشك شود وقتي متوجه ميشود چقدر كتاب قبل و بعد از كنكور بايد بخواند ترس بر او مستولي ميشود.

شايد بزرگترين ترس در مسير موفقيت خروج از دايره امن باشد. گام گذاشتن در مسير موفقيت متضمن خارج شدن از وضعيت امن فعلي و گام گذاشتن در مسيرهاي ناشناخته و مبهم است كه ممكن است در كوتاهمدت نتيجهاي هم نداشته باشد. همين باعث ميشود خيليها شهامت حركت در اين مسير را نداشته باشند. خيليها ميترسند اگر موفق شوند انتظارات از آنها بيشتر شود. مثلا ديگران از آنها درخواست كمك كنند يا حتي دزد اموالشان را ببرد. البته اينها احتمالاتي درست است. ولي سوال اين است اگر مال داشته باشيم و بخشي از آن را به ديگران كمك كنيم يا دزد ببرد بهتر است يا اصلا مالي نداشته باشيم؟

ترسهاي موفقيت برخي واقعي و برخي هم بخاطر خطاي مغز است. مثلا در مورد تلاش معمولا اينطور است كه افراد موفق در دورهاي از زندگي تلاش زيادي ميكنند ولي بعد ديگر نياز به آن حجم از تلاش نيست. با اين تفاوت كه كسي كه به موفقيت رسيده است هر زمان كه دوست داشت ميتواند ديگر كار نكند ولي كارگر ساده تا وقتي زنده است مجبور است هر روز هشت ساعت كار كند. در مورد حجم دغدغههاي فكري هم صرفا تفاوت بين نوع دغدغهها است. مثلا يك كارخانهدار به اين فكر ميكند كه چطور كارخانه بعدي را راهاندازي کند، آدم فقير به اين فكر ميكند كه فردا چطور شكمش را سير كند. فقط تفاوت در بزرگي و كوچكي دغدغهها، تصميمات و كارها است.

نكته مهم در مسير موفقيت اين است كه هرچه ما بزرگتر و موفقتر ميشويم مغزمان هم به همان اندازه رشد ميكند. ولي وقتي با مغز اكنونمان به زندگي يك فرد موفق نگاه ميكنيم انجام آن همه کار برايمان ترسناك ميشود.

(هفته نامه نسیم جنوب سال بیست و ششم، شماره 1068)

ارسال شده 2 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 رضا سياهوشي: ميپرسيم چرا و واقعا چرا بودجه تيم هاي پايتخت و بخصوص استقلال و پرسپوليس بيش از هزار ميليارد مي باشد اما تيم هاي استاني و ريشه داري مثل شاهين بوشهر، برق شيراز، ابومسلم مشهد، سپيدرود رشت و ... هيچ حمايتي نمي شوند؟! استان کرمان داراي معدن مس مي باشد و چندين تيم را تحت پوشش قرار داده (مس کرمان، مس رفسنجان، مس شهر بابک) ولي در استان بوشهر که سرشار از منابع و معادن فراوان و بخصوص گاز و نفت مي باشد ، تيم با قدمتي مثل شاهين اين وضعيت دارد!

ارسال شده 2 ماه پيش در ورزش ، نظر (0)

 سه مؤلفه مهم تعريف گردشگري عبارتند از : هدف از سفر(تفريح، زيارت، ديدار فاميل و ...)، مدت سفر(کمتر ازيک سال متوالي ) و مکان سفر(مکاني خارج از محيط معمول). بنا بر اين گردشگري عبارت اند از مجموعه فعاليتهاي افرادي که به مکانهايي خارج از محل زندگي و کار خود به قصد تفريح، استراحت، زيارت و انجام امور ديگر مسافرت مي کنند وکمتر از يک سال متوالي در آن مکان باشند. در تعريف گردشگري بايد دقت شودکه هردو بعد  تقاضا ( گردشگر) و عرضه ( مقصد و ساکنان) موردتعريف قرار گيرند...

ارسال شده 2 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

کنسرتي که بوي دريا ميداد

بهار بيگدلي - استراليا

 

کنسرت گروه ليان براي من شايد با خيليها فرق داشت و فقط يک کنسرت پرشور و حال نبود. کنسرت اين شب صرفا يادآور اين نبود که از موسيقي وطني فقط تو غربت ميشه آزادانه لذت برد. کنسرت ليان براي من فقط نيشتر به غم دوري از خانه و يادآور تلخي مهاجرت نمود. کنسرت گروه ليان فقط احساس غرور از داشتن موسيقي فولك و اصيل مردم جنوب نبود، کنسرت و گروه ليان فقط افتخار به وجود دختران جسور و با استعدادي مثل ليانا نبود. يادآور راستي و درستي مردم جنوب بودن و براي من يادآور خوبيها و شيرينيهاي گذشته.

کنسرت گروه ليان با موسيقي محلي نواي دلچسب ني انبان و حال و هواي جنوب براي من يادآور کودکي و نوجواني بود. يادآور همان خاطراتي که گرد گذر زمان و پستي بلنديهاي زندگي رويشان نشسته است. کنسرت ليان براي من يادآور بابا بود بابايي که خيلي وقت نيست، رفته، اما با رفتنش خيلي چيزها رفته، ليان يادآور عطر فلفل و ادويه غذاهاي عمه ماه نسا بود. ليان يادآور طنين صداي مهربون آقاي دهباشي بود. ليان روزاي خوشي که با عديله گذراندم بود و يادآور زير زيرکي خنديدن و ريسه رفتن بود، کنسرت ليان براي من فشرده شدن قلبم از ديدن شکستن آقاي کنين مرد نازنين روزگار از رفتن بابا بود، صداي غرغر مامان از آنهمه صداي اخبار تو خونه آقاي کنين بود و عطر مرباي بالنگي که از درخت باغچهشون چيده شده بود.

اون شب توي سالن بوي جنوب ميآمد بوي همان گوش ماهيايي که جمع ميکرديم، بوي دريا.

انگار دوباره با بچهها توي قايق نشسته بوديم و باد داشت موهامو ميبرد. خيس شده بوديم  و صداي قهقهمون ميومد. همه اون شب همه توي سالن بلند ميخنديدن و منو ياد خونه ميانداختن، خونهاي که دوره و گرماشو هميشه کم دارم.

اون شب وسط اون همه هياهوي سالن رفتم به گذشته و خاطراتي که ديگه خيلي دور به نظر ميان، دلم از نداشتنها و نبودنها گرفت و اشکم سرازير شد، اما با تمام وجود لذت بردم. ممنون از گروه ليان که با وجود کاستيهايي که هماهنگ کنندههاي ملبورن از پسش بر نيومده بودن، اجراي بسيار زيبا و دلنشيني داشتند.

ممنون از ليانا شريفيان براي به نمايش گذاشتن جسارت و مهارت و تاثير حمايت خانواده، ممنون از محمد بحراني هنرمند که وجودش گرمي کنسرت رو بيشتر کرد و صداش خاطرات نه چندان دور «جناب خان» شخصيت مورد علاقه بابا رو واسم زنده کرد.

ته همه چي ميرسه به ايکاش، ايکاش ميشد زمانو برگردوند. ايکاش دوباره ميشد دوباره دورهم جمع شد، ايکاش دوباره ميشد از ته دل خنديد، اي کاش روزگار خوبي تو راه بود.

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 اگر يک نگاه گذرا بکنيم که خوب واقعا بوشهر چه چيزي جز موسيقي داشته و اگر هست شما بگوييد که رفته و مستقلا عمل کرده و به جاهاي مختلف دنيا رفته و برگشته است؟ بايد داشتههايمان را ارج بگذاريم ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، گروههاي موسيقي بوشهر ميروند به اين سمت و ميتوانند پيغام رسان بسيار خوبي از فرهنگ و توريست ايران و يا هر چيز ديگري به کشورهاي ديگر، باشند...

ارسال شده 3 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

 اگر شکست بخورم چه؟ اين احتمالا اولين سوالي است که وقتي ميخواهيم دست به اقدام جديدي بزنيم در ذهن ما شکل ميگيرد. آمار شکستهاي انسانها در مقابل موفقيتهايشان نشان ميدهد

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

نسیم جنوب، بهناز  بيات : چندين سال هست که دانش آموزان را براي بازديد علمي به رصد خانه در روستاي گورک ميبريم ولي هر سال دريغ از پارسال، بجاي رسيدگي و افزودن وسايل  جديد جهت ارتقاء سطح علمي بازديدکنندگان، متاسفانه با ازبين رفتن و خرابي وسايل آنجا روبرو ميشويم و جوانان علاقمند به نجوم که آنجا هستند و وقت ميگذارند را بيانگيزه ميکنند، بطوري که مطلع شدم به اداره آموزش پرورش و دانشگاه خليج  فارس جهت رسيدگي و تعمير تلسکوپ آنجا ا طلاع داده شده و مسئول دانشگاه خليج فارس وعده داده که اقدام ميکنند   ولي تا پايان آذرماه، هيچ اقدامي جهت رسيدگي و تعمير تنها تلسکوپ آسماننما انجام نشده است. ناگفته نماند که تعدادي از جوانان علاقمند که در آنجا به آموزش مراجعه کنندگان  مشغول هستند، به اميد استخدام چندين سال هست با رصد خانه همکاري ميکنند  که يکي از جوانان توانمند در حيطه جهاني نجوم ساکن بوشهر  که سالهاي قبل در رصدخانه فعاليت ميکرد  بدليل بي توجهي  و عدم درآمد کافي، به کار آزاد روي آورده  است. واقعا حيف از اين همه استعداد که ناديده گرفته شود. از طرفي بدليل اينکه رصدخانه درآمد کافي ندارد و بدهکار اداره برق ميباشد، چندين بار تهديد به قطع برق شده که در حال حاضر با قسطبندي هزينه برق را ميپردازد.

وظيفه خود دانستم به اميد رسيدگي به امور رصد خانه اين چند خط  را بنويسم که با تعمير تلسکوپ در گورک بجاي بلااستفاده ماندن، مورد استفاده قرار گيرد و باشد که مسئولين مربوطه با کمک به در پر داخت هزينههاي   جانبي رصد خانه، جان تازهاي به اين مکان بدهند تا رصد خانه همچنان پا برجا بماند.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست وششم، شماره 1066)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

غلامرضا شريفي خواه : کسبههاي بازار انسانهايي از جنس آرامش و صداقت و شرف و مهرباني بودند و نام شان جاويد و يادشان گرامي باد. در هنگام صبح لنج هاي صيادي موتوري از جزيره شيف با ماهيهاي تازه و درجه يک در کنار ساحل که قهوهخانه کاکي در آن جا قرار داشت «تابوک» پهلو ميگرفتند. اين قهوهخانه مرکز معاملات و داد و ستدها و رفع اختلافات بين لنج داران بود که به کمک «مهدي و ماندني کاکي» اداره مي شد و محلي بود...

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

يونس قيصي زاده

دهها اتفاق ناگوار، ميتوانست طور ديگري اتفاق ميافتاد اگر که ما خودمان سرنوشت خودمان را مينوشتيم، اما در دنيايي زندگي ميکنيم که کنترل چنداني بر آنچه در بيرون از ما ميگذرد، نداريم. در اين صورت براي حفظ سلامتي روانيامان، چارهاي جز پذيرش آن چه رخ داده هست، نداريم. اما قبل از اين که دير شود، قدر کساني را که دوست داريم بدانيم، لحظههاي اين زندگي با هم بودن، هميشگي نيست، به خاطر مسائل جزيي، کدورت و ناراحتي و دلخوري را جايگزين عشق و دوستي و علاقه نکنيم، هواي کساني را که دوستشان داريد، در اين اوضاع پرآشوب، داشته باشيد...

ارسال شده 3 ماه پيش در سلامی و کلامی ، نظر (0)

جامعه دستوري

دکتر سجاد بهزادي

 

«به تو دستور ميدهم قيمتها را کاهش دهيد... به شما دستور ميدهيم حجاب تان را رعايت کنيد... دستور ميدهم در عرض يک هفته قيمت دلار را کنترل کنيد... دستور ميدهيم فلان نشريه (نسيم جنوب) را جمعآوري و منهدم کنيد.»

وقتي اجزاء يک سيستم حکمراني کارکرد خود را از دست ميدهد، حکمرانها به فکرحل دستوري مسئلهها ميافتند. در اين ميان بداخلاقي آشکار ميشود تا جايي که يک مدير دولتي دستور به جمعآوري و منهدم کردن يک نشريه محلي ميدهد.

قامت برخي مديران اين دولت چقدر کوچک شده است که خير و نيک دولت متبوع خود را حتي نميفهمند و هزينههايي بيجهت بر ديگر هزينهها درست ميشود و جامعه را تشويش ميکنند.

به نظر من اتهام تشويش افکار عمومي که پيش از اين عموما براي روزنامه نگاران مطرح بود اين بار دامن يک به اصطلاح مديري را گرفته است که بدون دليل منطقي و حکم قضايي و با يک دستور بيخردانه، ذهن جامعه را نسبت به يک نشريه مشوش کرده است.

در اين دنيايي که مرزهاي دانش و آگاهي بيمنتهاست، دولت بايد رنجيره مديران ناآگاه خود را در يک جايي کنترل کند. مگر ميشود با پاک کردن صورت مسئله و از بين بردن توزيع يک نشريه، آگاهي را متوقف کرد؟ قدرت متکي به قانون، جاي قدرتهاي دستوري را بگيرد و جامعه ايران بيش از اين ملتهب نشود.

(هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و ششم، شماره 1067)

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

مونا عليخواه: هميشه و درهمه حال، همکلام شدن با پدر براي من لبِ خاموش ميطلبيد و من هميشه منتظرِ دريافت نگاه و پيامِ پدر بودم... در اين خموشيِ «مولانا»وار، «خموشيد، خموشيد، خموشي دمِ مرگ است/ هم از زندگي است اينک، ز خاموش نفيريد»، اينطور صدايش ميزديم: «پدر». در سالهاي اخير که فاصله بين من و او، از بوشهر تا آمستردام، هر روز بيشتر و بيشتر ميشد، اين بيصدايي دلتنگترم ميکرد...

ارسال شده 3 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)

ناصر عليخواه : در سالهاي دههي 1330، که نه ماشين چنداني بود و نه رسانهاي، خيالِ ما بهترين ماشين و رسانه بود که ميتوانست از هر مرز و ديواري بگذرد و هر آنچه ميخواستي خيال کني و بسازي... يکي از همين خيالهاي قشنگ که با ترانهاي محلي نيز همراه شده بود، «ماشين مشتي مَمدلي» بود. اصل ماجرا برميگردد به تهران دههي بيست و سي. مشهدي محمدعلي يکي از پولدارهاي معروف تهران بود که از او به عنوان...

ارسال شده 3 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

سروش بامداد: نامه به امضای «رییس ادارۀ بازرسی و رسیدگی به شکایات اداره کل تامین اجتماعی استان» رسیده و تا لحظۀ تحریر این مطلب خبری دایر بر واکنش مدیر کل ارشاد استان یا مقامات بالاتر منتشر نشده حال آن که نشریه یک محصول فرهنگی است و با مجوز رسمی منتشر می‌شود و اگر موردی وجود داشته باشد هیأت نظارت بر مطبوعات تذکر شفاهی یا کتبی می‌دهد و دستور امحا و جمع‌آوری در صلاحیت رییس بازرسی یک اداره نیست...

ارسال شده 3 ماه پيش در سیاسی ، نظر (0)

ابراهيم بشکاني: عصرچهارشنبهاي از آبان ماه سال 1343بود، همه خانواده به دور راديو چهار موج  قديمي که با باطري بزرگي که هميشه کنارش بود کار مي کرد، جمع شده بوديم، البته اين راديو به سيمي بلند که تا پشت بام خونه ادامه داشت متصل شده بود و آنتن آن محسوب ميشد. همه منتظر قرعه کشي بليطهاي بخت آزمايي...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

 عبدالرسول سلحشورنژاد: امروز رفته بودم خيابان سنگي روبروي اورژانس(درمانگاه 7 تير ) خيلي شلوغ بود،  جاي پارک گير نميومد،  خيابان پر رفت آمد ماشينها،  ياد بچگيهامون افتادم، خيابان اينقدر خلوت بود که جاي بازي بچه ها بود، انواع بازيها. گاري سيمي و غلتک بازي که  با قوطي خالي روغني و امشي استوانه اي که وسط بالا و پايينش سوراخ ميکرديم ازش سيم رد مي‌‌کرديم و غلتک درست ميکرديم...

ارسال شده 3 ماه پيش در تاریخ ، نظر (0)

 نسیم جنوب، حسين زيرراهي - مدرس مهارتهاي زندگي

چه قدر به ديگران خوبي كنيم؟ خوبي كردن باعث موفقيت يا شکست ما ميشود؟ اريك باركر در كتاب "اين راهش نيستاين موضوع را بررسي كرده و به نتايج جالبي رسيده است. پژوهشي در مورد اينكه كمك به ديگران چه سهمي در موفقيت افراد دارد

ارسال شده 3 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 گلايه ما اين است که مردم بيايند کنسرت را ببينند و اگر لايق بوديم حمايت کنند بجاي اينکه پولهاي سنگين پرداخت کنند و بروند موسيقي پلي بک که توسط 90 درصد گروههاي پاپ اجرا ميشود و فقط ميشود اسمش را گذاشت کلاه برداري. بيايند از ما که صادقانه و کاملا زنده داريم فعاليت ميکنيم و کنسرت اجرا ميکنيم با ادعا قوي و تمام تلاشمان را کردهايم که بينقص باشد، حمايت کنند..

ارسال شده 4 ماه پيش در ادب و هنر ، نظر (0)



هالههاي غروب زيباي بوشهر

جواد غلام نژاد جبري

کافي است چند لحظه از خود فاصله بگيريد و به دور بر نگاه کنيد. جهان واقعي و طبيعت را در آغوش بگيريد، بعد متوجه هستيد که اين کار بسيار ساده در بچگي هم  انجام ميداديد و به همين علت بوده باحال دل خوش و انرژي بالا زندگي مي کرديد. همه چيز دست خودت مي باشد، فقط گاهي چيزيهاي بسيار جزيي از يادت رفته است. ارتباط با طبيعت کمک ميکند که شگفتهاي جهان هستي را درک کنيد. فقط کافيست توجه را به حضور در  لحظه حال بياوريد. آن وقت طبيعت به تو هديه ميدهد. غروبهاي بوشهر در تمام دنيا ثبت شده است و اسم رسمي دارد. هر غروب در 365 روز  سمفوني رنگ خاص خودش را دارد. مثلا در فروردين ماه تا پايان ارديبهشت ماه  هالههاي بسيار قشنگي که از چندين بافت رنگي درکنار و روي هم  هستند، به گونهاي انگار آسمان را نقاشي کرده اند. باچشم ديده مي شود. چه هديه بالاتر از اين زيبايي که خورشيد با غروب خود در آسمان و روي دريا نشان مي دهد.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

عليرضا مشايخ : مهمترين ويژگي البته در اين است که سفر بايد ما را به فکر کردن در مورد آنچه ميتواند در ما تغيير دهد دعوت کند و بنابراين اگر از مونتين بپرسيم که چرا اينهمه مسافرت کرده است؟ او پاسخ خواهد داد که من بخوبي ميدانم از چه چيز فرار ميکنم اما آنچه در انتظار است، را بايد ببينم!...

ارسال شده 4 ماه پيش در دیدگاه ، نظر (0)

حسين حشمتي:  از جمله ديدني هاي جذاب شهرهاي تاريخي، بازار سُنتي آن است که بوشهر نيز از اين پديده قديمي بينصيب نمانده است کما اين که بازار قديمي که ساخت آن را به زمان حکمراني دريابيگي نسبت مي دهند، داراي معماري قاجاري است و درمحله دهدشتي قرار دارد که به قول معروف از شيرمرغ تاجان آدميزاد در آن جا وجود دارد...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

عبدالرزاق ريشهري: بوشهر در ذات وجودي خود شهري است که سياست پذيرش گردشگري آن ميبايست بر مبناي جذب از طريق گزينههاي دريا محور استوار گردد. گردشگران حداقل هشت ماه از سال به طرق مختلف ميتوانند از اين موهبت الهي که در کنار آن با برنامهريزيهايي همانند ماهيگيري، تفرج دريايي با ايجاد فضايي مفرح و ساحل پيمايي در سواحل بکر و آرامش...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

قصه کوتاه: ظَهرِ روزگار

شاهرخ تنگسيري

غُنچو گفت: خين قيت دادم!، گفتم چه زدي که خين قيت دادي رفيق، چيشات سي چه قبله و کُهبادن؟ يه پک نفس بري رو سيگار زر زد که تش تو فيلترش راس کرد. گفت: ظَهرِ روزگار!

تو دل خوم گفتم اي گُه تو اي روزگار از غنچو هم نِواگشتي.

سرم واگردوندم ديدم ميرسين کورو نبش دکون بن شمس سر فلکه شيشم بهمن تو چيش افتو  ويساده و شُپ ِ شُپِ عرقن، مث هميشه  يه رپته بليط اعانه ملي تو دسشن و تو دماغي بُنگ مي داد: عاني ملي، عاني ملي.  رفتم هِلش سلام کردم،  گفت: به، سلام آغي خوم، کُجي بوا نيسي، تونم پرسمون نمي کني، يلّا نِه، امشو ديگه بخت با خوت يارن يکي از تو دلش بکش. خنده م گرفت گفتم عامو ميرسين خبر نداري بخت و اقبال مو و تو مث همن بوا، فقط يکي مون مي بينينم، يکيمون نمي بينيم تا هر دوتامون زجرکُش روزگار بشيم . گفت حالا يکيش بکش خدا کريمن از صب گَه  تا حالا دوتاشم نفرختم امشو شووشن،  دلش نشکوندم، گفتم اختيار با خوت، مو خو پيش بخت و اقبال خوم ري سفيدم .  تبسم خِشي کرد و مثل کسي که غيرتش  ميون زمين و آسمون گير کردهايي پا او پا کرد سرش گرفت رو به آسمون و گفت: يا خدا ري سفيدمون کن. دوتا بليط دو تومني از دسته جدا کرد داد دستُم،  دوتا نووت دو تومني نهادم تو جيبش خدافظي کردم،  دلش خش شد و از ته دل مي خوند: امشو شووشن پا پِلنگو، جوابش دادم:  ها،  ميرسين خِشِشن پاپِلنگو...

به قول خالوم عباس تنها حُسن بليط اعانه ملي سي ما بدبخت  بيچاره ها رويا پردازي قبل از اعلام شماره سريال بليطن که باهاش مث ژول ورن تموم زمين و  هفت آسمون بسرعت نور طي مي کنيم و مصيبتش وقتين که چارشماره آخر بليطت مث تاريخ مرگت رو سنگ قبر نوشته ميشه و تو با يه دنيا آرزو وتلخي  ظَهرِ روزگار ميزارن تودل قبر و رو سرت سنگ  لحد مي چينن.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (1)

حميد آب آذر: پرويز  گفت چهار _ پنج ساله بود که پدرش محدِ عبدوي جط در آن ماجراي معروف کشته مي شود. محد عبدوي جط از شورشيان  و ناراضيان منطقه دشتي و بلوک بوشکان(بخش بوشکان فعلي)  که عليه خوانين زمانه خود سر به شورش برداشته بود. روزي دشمنان وي را غافلگير کرده و در خانه کپري اش با شليک گلوله اي او را کشته بودند...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر نامه ، نظر (0)

اين کوچه خيلي خراب بود و حتي براي خودم که اين جا زندگي ميکردم هم سخت بود که اين جا هستم. ديوار نداشت و يک حالت کَرِه مانندي و مخروبهاي بود که شهرداري خرابش کرد و اين محوطه شد جاي موشها و ديگر جانوران، ما آمديم دورش را ديوار کرديم و همين طور که نشسته بودم فکر کردم با مقداري رنگ هم ديوارها را نقاشي کنيم شايد اين کوچه از اين خرابي در بيايد. رنگ گرفتيم و دختر برادرم و بچهها و نوههايم هم همکاري کردند با من و آنها نقاشي کشيدند و خودم رنگ آميزيهايش را انجام دادم.

ارسال شده 4 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

گردشگري يا توريسم، سفر به قصد لذت بردن است. بر اساس تعريفي که براي اين مفهوم در نظر گرفته شده است، به مجموعه فعاليتهايي که فرد يا افرادي که به مکاني غير از مکان عادي زندگي خود مسافرت و حداقل يک شب در آن مکان اقامت ميکنند، انجام ميدهند...

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

يونس قيصي زاده : در بوشهر کوچهاي هست که يک زن خانهدار، بدون اينکه منتظر ديگران باشد، خودش براي زيبايي کوچه، آستين همت بالا زده، يک شهروند که دوست دارد وقتي ديگران از اين کوچه ميگذرند، لبخند بزنند. با ديدن گلها و گياهان کوچه احساس آرامش کنند و با نگاه کردن به نقاشيهاي ديواري، لذت ببرند...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

کوچه گردشگري در بوشهر

نسیم جنوب، مهدي جهانبخشان : تو محله کوتي، يا همون محله شيخ سعدون، وقتي بروي طرفاي عمارت روغني يا دهدشتي که حالا يک موزه آبرومند براي بوشهر شده، اگه پشت موزه رو دور بزني، ميرسي به يه کوچه با کلي نقاشيهاي قشنگ.

تابستون که هيچ، زمستون اين کوچه ميشه پر از گردشگر، حتي گردشگر غير ايراني. مردم دسته دسته ميان که زيباييهاي اين کوچه را از نزديک ببينند و از دسپخت صاحب کوچه هم برخوردار بشوند. صاحب کوچه کيست؟

صاحب کوچه زني ميانسال است با خندههاي دلنشين و صورتي پرمحبت که همه او را به نام ننه معصومه ميشناسند.

ننه معصومه با خرج خودش کوچه رو با نقاشيهاي قشنگ تزئين کرده. از در و ديوار کوچه، گل وگياه آويزون کرده و خلاصه بگم کوچه را حسابي تزئين کرده تا به چشم گردشگر و حتي به چشم بوشهريها قشنگ جلوه و آبروداري کنه.

شک ندارم اگه شما هم پا بذارين تو کوچه ننه معصومه، عاشق فضاي اونجا ميشين.مي گين نه. امتحان کنيد.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

روانشناسان خشونتهاي كلامي و رفتاري نسبت به زنان در جوامع مختلف بخصوص جوامع سنتي را ناشي از ناكامي و محروميت و تبعيض و بيعدالتي در نوع باور افراد آن جامعه و بعد نظام حقوقي آنها ميدانند، وقتي قوانين حقوقي اين جوامع در حق زنان رعايت عدالت را نكرده و در صورت ظلم ازجنس مخالف...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

ابراز وجود يعني بيان خواستهها، نيازها و ارزشهاي خود. اينكه بدون تحت تاثير ديگران قرار گرفتن بتوانيم راي مستقل خود را اعلام كنيم؛ از ديگران سوال كنيم؛ آنها را بازخواست كنيم و در وقت مناسب نه بگوييم. از طرف ديگر، ابراز وجود پرخاش و بياحترامي نيست؛ طغيان و سركشي نابجا هم نيست؛ مخالفت و اعتراض بيمعني هم نيست.

ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

 قسمت دردناک ماجراي گردشگري اينه که اغلب مسافرها براي گفتگو با بوشهر به بوشهر نميآيند... حتي وقتي کنار دريا ايستادهاند سعي نميکنند صداي امواج دريا را بشنوند و هدفون بر گوش ميگذارند... بعضي وقتها خود قايقها موسيقي را بلند ميکنند و اگر گردشگري هم بخواهد صداي امواج را بشنود نميگذارند...  البته صداي دريا يک مثال است و اين شامل همه حوزههاي ديگر هم ميشود...

ارسال شده 4 ماه پيش در گفتگو ، نظر (0)

حسين پورصفر : کتاب خواني بيبرنامه و غير آکادميک  نسل پيش باعث شد که نسل پيش و به ويژه جوانان کتابهاي متنوع و ناهمگون همزمان نخوانند. يعني غالبا هر قشر و گروهي کتابهاي خاصي ميخواند و به آنها اکتفا ميکرد. اين امر موجب ميگرديد که در گفتگو و مجادله به روي خواننده بسته بماند و با همه افکار و انديشهها آشنا نشود. در نبود گفتگو و مجادله با افکار و انديشههاي گوناگون و چه بسا متضاد، نتيجه کتاب خواندن هولناک است...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 دکتر زهره عالينسب : با پيچيدهتر شدن جوامع ازحيث امكانات وتنوع تفريحات و رسانه ها و تكنولوژي اطلاعات، نسل كنوني را بسيار عجول، كم حوصله و به دنبال كسب اطلاعات فست فودي نموده است كه سريع مانند ساندويچ به ذهنشان خوراك برسانند. پرواضح است كه چنين اطلاعاتي كم و بيش سطحي، كمعمق و چه بسا در خيلي از مواقع نامعتبر است. همين سبب شده  كه نوجوان و جوان امروز...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

چرا بايد کتاب خواند

نسیم جنوب - فرشته گزدرازي

توانايي خواندن يکي از مهمترين مهارتهاي اساسي دنياي امروز است و مطالعه براي داشتن ارتباط با جامعه امروز ضروري است.

دسترسي به اطلاعات به صورت آنلاين يا در کتابها و مجلات باعث ميشود افراد اطلاعاتي در مورد جهان پيرامون خود کسب کنند تا بتوانند به راحتي با ديگر جوامع ارتباط برقرار کنند.

البته مغز انسان نيز نياز به پيشرفت مستمر دارد و خواندن، فعاليتي براي کمک به اين پيشرفت است.

خواندن و مطالعه کمک ميکند تا افراد تخيل فعالتري داشته باشند و اين تخيل موجب سطح بالاتري از خلاقيت در جامعه ميشود. کتاب خواندن حافظه و تمرکز را بهبود ميبخشد و همچنين باعث کاهش استرس ميشود.

بزرگسالان و سالمنداني که وقت خود را با خواندن کتاب ميگذرانند نشانههاي کاهش شناختي کمتري دارند و در فعاليتهاي ذهني بيشتر شرکت ميکنند. کتابها سرگرمي ارزانقيمت آموزشي و ماشين زمان هم هستند.

مطالعه و خواندن فعاليت باارزشي است که موجب پيشرفت جامعه در زمينههاي مختلف از جمله فناوري، اقتصادي و اجتماعي ميشود، اما بسياري از افراد اين مهم را ناديده گرفته و وقت خود را صرف کتابخواني و ارتقاي خود و جامعه نميکنند. کتاب منبع باارزشي از اطلاعات غني بوده و خواندن کتاب موجب افزايش دانش و اطلاعات خواهد شد.

کتاب به دليل تاثيرات مثبت بر مغز موجب تحريک روحي و رواني شده و با فعاليت بيشتر از آلزايمر و ديگر مشکلات مغزي پيشگيري خواهد کرد.

با خواندن کتاب استرس را از خود دور خواهيد کرد. اين تاثير بر مغز بيش از گوش کردن به موسيقي و يا پيادهروي است. حافظه نيز با خواندن کتاب و يادآوري شخصيتهاي داستان و رويدادها و ديگر موارد ارتقا مييابد. تصورات نيز با خواندن کتابهاي تخيلي بهبود مييابند.

از ديگر مزاياي کتابخواني ميتوان به پيشرفت مهارتهاي فکري، ساخت کلمات، بهبود مهارتهاي نگارشي و مهارتهاي ارتباطي اشاره کرد. البته با خواندن کتاب تمرکز افزايش يافته و اين سرگرمي مفيد، ارزانقيمت و محرک باعث بهبود سلامت شده و همدم هميشگي قبل از خواب براي آرامش بهتر خواهد بود.

کتاب جهان ديگري را به ما ميآموزد و موجب اجتماعي شدن افراد و بهبود خلاقيت با شيوه خود ميشود. کتاب خوب اخلاقيات را افزايش داده و تاثيرات منفي جهان ديجيتال را ندارد. افراد را باهوشتر کرده و از تماشاي فيلم به دليل ايجاد تصورات خاص خواننده بهتر است.

(هفته نامه نسیم جنوب  سال بیست و ششم، شماره 1062)


ارسال شده 4 ماه پيش در بوشهر 2 ، نظر (0)

گاليا توانگر: يکي از اين کارهاي کوچک که ميتوانيد هر روز تکرارش کنيد و نتيجه شگرف آن را ببينيد، 15 دقيقه مطالعه روزانه است. اگر روزي 15 دقيقه مطالعه و سلولهاي خاکستري خويش را درگير کنيد به پيشرفتهاي عظيم يادگيري دست خواهيد يافت. زيبايي روش يا قانون 15 دقيقه در اين است که آن قدر کوتاه است که هيچ وقت به بهانه اينکه وقت نداريد، آن را به تاخير نمياندازيد...

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)

 محمد لطفي : نگذاريد تلخيها و نارواييهاي ساليان طولاني عشق ورزيدن به هنر و ديار خود چه سختيها که تحمل نکردهاند به بيمهري، رها شوند. اين شهر خسته را دريابيد، يادتان باشد وقتي در هر جامعه هنرمند خسته باشد، اين خستگي پيکره يک شهر را در برميگيرد، کمي نشاط با چاشني مهر آييني به فرزندان اين شهر اميد را در رگارگ کوچههاي بوشهر رخوت را از در و ديوارش بزداييم..

ارسال شده 4 ماه پيش در اجتماعی ، نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29

آخرین اخبار

پربیننده ترین