طراحی سایت
جستجو:
متهم گفت:رحمان از دوستانم بود و از آنجایی که کارش رمالی بود مشتری‌های زیادی هم داشت مطمئن بودم که پول زیادی دارد. به همین خاطر از دوستانم به نام‌های کریم و اکبر خواستم تا با همکاری هم از خانه او سرقت کنیم. چون می‌دانستم که فلج است و نمی‌تواند از خودش دفاع کند با خیال راحت با طرح نقشه‌ای بعد از نیمه شب وارد خانه‌اش شدیم. با دوستانم دهانش را بستیم تا سر و صدا نکند بعد جست و جوی پول‌ها را آغاز کردیم، اما فقط به یک میلیون تومان رسیدیم و وقتی می‌خواستیم از خانه خارج شویم دیدیم او نفس نمی‌کشد و از ترس مان به سرعت آنجا را ترک کردیم.
ارسال شده بيش از 2 سال پيش
صفحات: 1