طراحی سایت
جستجو:
یک آن، کوسه رهایم کرد اما بعد با شدت بیشتری با دهان باز به من حمله کرد. این صحنه ترسناک‌ ترین چیزی بود که در عمرم دیده بودم. من هیچ وسیله دفاعی همراه خود نداشتم. از سینه‌ام خون بسیاری می‌آمد و اطرافم پر خون شده بود و با خود فکر کردم همه چیز تمام شد!
ارسال شده حدود 1 سال پيش
صفحات: 1