طراحی سایت
تاريخ انتشار: 29 تير 1393 - 23:21

واقعیتش خیلی‌ها این سوال را از من می‌کنند و من حقیقتا جوابی ندارم برایشان اما سه توصیه معمولا می‌کنم، فکر کنم از این سه توصیه خودشان بتوانند آهسته‌آهسته به یک جایی برسند...

 

 

مولفه‌هایی برای زندگی معنوی

خودیابی درآشوب روزگار

 

شهروندان – مصطفی ملکیان:
واقعیتش خیلی‌ها این سوال را از من می‌کنند و من حقیقتا جوابی ندارم برایشان اما سه توصیه معمولا می‌کنم، فکر کنم از این سه توصیه خودشان بتوانند آهسته‌آهسته به یک جایی برسند.

مصطفی ملکیانمن هر وقت این سه توصیه را می‌کنم اول می‌گویم این سه توصیه لزوما جواب سوال شما را نخواهد داد. ببیند دو مولفه زندگی معنوی را بعد از این سه توصیه خواهم گفت این دو مولفه را کاملا منضم به این سه توصیه داشته باشید.

آن سه توصیه این است:

آزمایش ذهنی اول:

یک توصیه من این است که هر کسی می‌خواهد بفهمد راه هدایت خودش چه است؟ یعنی واقعا کجای هستی، در این پازل جای او هست؛ به نظر من یک موقعیت فرضی را در نظر بگیرد و این موقعیت فرضی است که در افسانه‌ها و اسطوره‌ها هم زیاد پیش می‌آید.

به تعبیر یونگ، اسطوره‌شناس و روانشناس آمریکایی ایشان می‌گفت اصلا رمز ماندگاری این مولفه در اسطوره‌ها و داستان‌ها همین است. اگر دقت کرده باشید در اسطوره و داستان‌ها معمولا به یک شخصی، قهرمان داستان یا غیرقهرمان داستان فرقی نمی‌کند. می‌گویند یک آرزویت برآورده می‌شود در خیلی از داستان‌ها هست از امیرارسلان نامدار گرفته تا حسین کرد شبستری در همه اینها تا برسد به افسانه انگشتری نیبلونگ، در همه اینها این نکته است که مثلا به یک شخصی می‌گویند که یک آرزویت برآورده می‌شود اما دو نکته بعدش می‌گویند:

اولا این آرزو اگر پشیمان شدی دیگر برنمی‌گردد! اگر گفتی ایکس را می‌خواهم و ایکس وارد زندگیت شد دیگر هرچه عجز، لابه، گریه، زاری و فلان و فلان فایده ندارد دیگه حواست باشد.

یونگ می‌گفت این‌که این مسأله این‌قدر در قصه‌ها می‌آید به خاطر این است که نیاز جدی روح بشر همین است.

من اولین چیزی که واقعا توصیه می‌کنم به دوستان این است که اگر می‌خواهید بفهمید کجای این عالم باید قرار بگیرید؛ حالا برخی زود می‌توانند خودشان را در این کانتکست فرو ببرند و برخی باید ۵ روز به خودشان بورزند، بالاخره خودتان را بورزید و ببینید آرزوی چه زندگی‌ای را دارید. مثلا آیا آرزو دارید رئیس‌جمهوری آمریکا بودم و مثلا این‌قدر قدرت داشتم که می‌توانستم با اشاره یک انگشتم کن‌فیکون کنم مثلا دوست داشتید یک اینشتین باشید که یک دیدی به جهان داشته باشید که در این جهان دیاری به ذهنش نرسیده بود و جهان را با یک دید دیگری دید، یک همچنین چیزی را آرزو دارید یا آرزو دارید یک آدم باشید مثل مادر ترزا وقتی مثلا فرض کنید می‌میرید ۲۵‌میلیون آدم در کره زمین بگویند این آدم واقعا ما را از مرگ نجات داد به این‌جا رساند.

آزمایش ذهنی دوم:

یک کار دومی وجود دارد این است که اگر به شما گفته شود که فقط یک‌سال از عمرتان باقی مانده و واقعا باورتان بیاید ببینید در این یک‌سال می‌روید سراغ چه کاری؟ در این یک‌سال یقین کنید که خدای نکرده من به شما بباورانم که شما مبتلا به سرطانید که درست در روز ۱۵ دی‌ماه ۸۳ از دنیا خواهید رفت.

فقط یک‌سال فرجه دارید اگر واقعا باورتان بیاید در این یک‌سال چه کار می‌کنید؟ خب بعد این یک‌سال را کمتر کنید، بکنید یک فصل ۳ ماه بعد بکنیدش یک ماه و بعد یک هفته و بعد یک شبانه‌روز. به نظرم می‌آید شما آن ۲۴ساعتی که به نظرتان می‌آید این کارها را تمامشان کنم و بعد از دنیا بروم این به نظر من آن چیزیست که فریاد درون شماست. این فریاد به تعبیر فرانکه فریاد ناشنیده ایست که درون ما وجود دارد ما باید این دامنه را بتوانیم محدودش کنیم! این همان چیزی است که شما در تمام زندگی باید بروید به دنبالش و آن چیزی است که شما را برای آن خواسته‌اند. این هم باز به نظر من یک نکته است که به نظرم خیلی نکته مهمی است. الان وقت ندارم که مواردی از این برایتان نقل کنم انصافا چیزهای جالبی از این در ذهن دارم از دوستان که خیلی برایشان جالب بوده که حالا فرصت نیست من عرض کنم.

آزمایش ذهنی سوم:

نکته سومی که می‌خواهم عرض کنم؛ فرض کنید شما، مثالی که در ادبیات عرب زده شده است، یک شاعر عرب می‌گوید یک وقت در کشتی گفتند که کشتی باید سبک باشد وگرنه غرق می‌شود به این خاطر به مسافران گفتند یکی از چمدان‌هایت را بینداز به اندازه یک چمدانت را…

خب مردم معمولا در چنین وقتی شما چه کار می‌کنید؟ می‌روید در زندگیتان نگاه می‌کنید، می‌روید آنهایی که چندان به درد نمی‌خورد مثلا دستمال کاغذی می‌گویید بدون دستمال کاغذی هم می‌شود دستمال کاغذی را مثلا می‌اندازیم فرض کن؛ توجه می‌کنید و مثلا دوتا از لباس‌هایتان را می‌گویید اینها چندان ارزشی نداشت بی‌خود با خودمان آوردیم بارمان را سنگین کردیم اینها را می‌اندازیم.

طبعا می‌آیید یک تصفیه‌ای در زندگیتان می‌کنید! باز هم ندا دادند باز هم کافی نیست. انسان می‌رود سراغ آنهایی که یک درجه از قبلی‌ها عزیزتر بودند. خب آنها را هم باید بیندازیم بازهم گفتند که نه بازهم کافی نیست باید یک‌بار دیگه باید تصفیه کنید. خلاصه شاعر عرب می‌گوید کار به جایی رسید که عالم هم کتاب‌هایش را انداخت یعنی آن چیزی که به جانش بسته بود! آن وقت‌ها که کتاب تجدید چاپ نمی‌شد یک نسخه خطی داشتن اگر آن را هم می‌انداختند دیگه از دست می‌رفت. آن را هم انداختند گفت جانم که ارزشمند‌تر از این هست.

یک چیزی که مسیحیت به آن می‌گویدsacrifice تمام زندگی قربانی دادن است عارفان مسیحی می‌گویند تمام زندگیمان همین کار را می‌کنیم. یعنی برای این‌که چیز دیگری را نجات دهم چیز دیگرمان را می‌اندازیم در دریا. و قداست زندگی هم به همین است شما دقت بکنید sacred (مقدس ) و sacrifice (قربانی دادن) از یک ماده‌اند. قداست زندگی به این است که انسان در زندگی دایماً چیزی را فدای چیز دیگری بکند. نمیشه آدم همه چیز را با هم داشته باشد. باز یک آزمایش فکری سومی برای خودتان تصور کنید که آن چیست که حاضر نیستید ازش بگذرید. همه چیز را فدای او می‌کنید‌ آن هم می‌ریزد در دریا این هم می‌ریزید آن هم می‌ریزید ولی می‌گویید این را دیگر حاضر نیستم یعنی می‌گویید جانم را می‌دهم ولی این را دیگر نمی‌دهم! آن چیز چیزیست که شما را برای آن ساخته‌اند.

خب این ۳ به نظر من ۳ آزمایش فکری است و این ۳ واقعا در تعلیم و تربیت موثرند یعنی ۳ چیزی نیست که این آزمایش فکری چیزی است که من الان جعل می‌کنم. البته اینها را من خودم عرض می‌کنم اما در تعلیم و تربیت یک چیز وجود دارد تحت عنوان آزمایش فکری. آزمایش فکری برای شناخت خود خیلی موثر است یکی از راه‌های شناسایی خود و خودشناسی این است.

اما گفتم دو مولفه زندگی معنوی را باید در این ۳ چیزی که می‌گفتم آن دو مولفه یکی زندگی اصیل است که فقط باید فهم و تشخیص خودتان ملاک باشد در آن ۳ آزمایش فکری که گفتم که چون دوستان در موردش شنیدند دیگر من حرف نمی‌زنم اما یک چیز دیگر که در این آزمایش‌ها باید دقت کنید اکنونی و این‌جایی بودن است که به نظرم بسیار بعد از زندگی اصیل و بعد از این‌که چه باید کرد و بعد از این دو به نظر من خیلی مهمه که زندگیش این‌جایی و اکنونی باشد تمام تصمیم‌گیری‌هایش براساس این باشد که این‌جا و اکنون چه اقتضا می‌کند.

مرتبط:
» مبانی نظری اصلاحگری [بيش از 10 سال قبل]
برچسب ها:
مصطفی ملکیان

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین