طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 آذر 1393 - 14:44

 راهبردهاي سياسي بر‌اساس «داشته‌ها و نداشته‌ها»، «ضعف‌ها و قدرت‌ها» اتخاذ و تدوين مي‌شوند و بر همين اساس داراي پارامتر نسبي بودن هستند. نسبي بودن راهبردها به اين معناست كه هر راهبردي در واقعيت خود تناقضات و نارسايي‌هاي متعددي دارد و چنين نيست كه راهبردها، به مثابه الگوهاي نظري كامل و جامع، فاقد اشكال و تناقض باشند و راهبردهايي كه تا اين حد بي‌اشكال هستند، چنان انتزاعي مي‌شوند كه كاربرد اجرايي نخواهند داشت.

آينده اصلاحات چگونه رقم خواهد خورد؟
راهبرد؛ تعامل با حاكميت تاكتيك؛ تعامل با بدنه اجتماعي

اعتماد: مجتبي حسيني/ تا پيش از انتخابات رياست‌جمهوري بسياري از كنشگران ضد رفرميست و اصلاح‌طلب بر شيپور مرگ اصلاح‌طلبي مي‌دميدند و با صدايي رسا اعلام مي‌كردند كه اصلاحات واصلاح‌طلبان به پايان خط رسيده‌اند اما امروز همان عده‌يي كه تحليل‌شان مرگ اصلاحات بود نگران كسب اكثريت مجلس از سوي اصلاح‌طلبان‌ هستند. اين در حالي است كه فضاي بازيگري براي عناصر سياسي- اجتماعي اصلاح‌طلب با وجود بهبودهايي كه پس از دولت روحاني بهتر شده اما همچنان با تهديدها و تحديدهاي فراواني مواجه و روبه‌روست. اما نگراني‌هاي جريان‌هاي ضد اصلاحات بيانگر اين واقعيت است كه گفتمان اصلاحات به لحاظ اجتماعي و مطالبات مدني، از اقتداري قابل تامل برخوردار است. با اين مقدمه كوتاه، اين سوال كليدي بايد پاسخ داده شود كه اصلاح‌طلبان با توجه به اقتدار اجتماعي و مصايب بازيگري سياسي، چگونه مي‌توانند راهبردي براي عملياتي كردن مطالبات حاميان و هواداران خود داشته باشند؟آيا با توجه به مصايب بازيگري و كنشگري سياسي و موقعيت فعلي اصلاح‌طلبان در فضاي قدرت بايد گفت كه راهبرد اصلاحات به بن بست رسيده است؟يا چنين بن بستي بيش از آنكه واقعيتي داشته باشد ناشي از ذهنيت برخي فعالان سياسي مخالف اصلاحات است؟براي پاسخ به اين پرسش‌ها و اينكه چگونه مي‌توان ميان اقتدار اجتماعي موجود اصلاح‌طلبان و نيروهاي سياسي اين گفتمان پيوندي برقرار كرد لازم است تا هيبت و هويت راهبرد‌ها و تاكتيك‌هاي اصلاح‌طلبان براي برون رفت از وضعيت موجود مورد ارزيابي قرار بگيرد. البته پيش از طرح اين موضوع بايد تفاوت راهبرد سياسي و تاكتيك سياسي مشخص شود چرا كه امروز مشاهده مي‌شود بسياري از فعالان سياسي- اجتماعي به نادرستي دچار خلط مفاهيم شده و با بي‌توجهي بر اين مساله اقدام به اتخاذ روش‌هايي مي‌كنند كه بعضا به اشتباه راهبرد يا استراتژي خوانده مي‌شود اما در واقع، تاكتيكي ميان مدت است كه پس و پيش آن مشخص نيست.

يكم؛ تفاوت راهبرد و تاكتيك

استراتژي يا راهبرد به معناي علمي و فني آن عبارت است از يك طرح عملياتي براي هماهنگي و سازماندهي اقدامات براي دستيابي به هدف. راهبرد چگونگي دستيابي به اهداف را مشخص مي‌كند و به اينكه اهداف چه چيز هستند يا چه بايد باشند يا چگونه بايد تعيين شوند كاري ندارد. راهبرد عالي‌ترين سطح از ميان سطوح چهار‌گانه مديريت است كه اين چهار سطح عبارتند از:
 ١- سطح راهبردي
 ٢- سطح عملياتي
 ٣- سطح تاكتيكي
 ٤- سطح تكنيكي
با نيم نگاهي به تفسير و معني كلمه راهبرد مشخص مي‌شود كه منظور از راهبرد يا استراتژي سياسي، خط‌‌مشي كلان و طرح عملياتي درازمدتي است كه به‌منظور دستيابي به اهداف عالي تعيين شده، طراحي و اجرا مي‌شود. بنابراين وقتي كه اهداف كلان و طرح درازمدت رسيدن به آن در ذيل مفهوم راهبرد قرارگيرند، روشن است كه تعيين و نيز تغيير اين مجموعه به سهولت و در زمان كوتاه انجام نمي‌شود در حالي كه منظور از تاكتيك، كاربست آن راهبرد در شرايط خاص و ميدان عمل است كه بايد از اطلاعات و داده‌هاي جزيي و نيز با توجه به نتايج خاص هر عمل استخراج و اجرايي شود.

دوم؛ راهبرد سياسي امروز اصلاح‌طلبان

منبع راهبردهاي سياسي (حكومت-دولت يا جناح سياسي) هرگز يك فرد يا يك شورا نيست و به منابع و مجموعه‌يي از عوامل سياسي، تاريخي، فكري وتجربه‌يي نياز دارد. برهمين اساس است كه شناخت هويت راهبردهاي سياسي مستلزم داشتن چنين اشتراكاتي هستند. با توجه به درك مشترك نيروهاي اصلاح‌طلب از وضعيت موجود‌شان در فضاي سياسي كشور و شناخت واقع‌بينانه از مجموعه ديوارهايي كه مقابل‌شان قرار گرفته، مي‌توان گفت كه اصلاح‌طلبان بيش از هر زمان ديگري امروز پتانسيل اتخاذ راهبرد سياسي مشخص را دارا هستند. انطباق يافتن ديدگاه‌ها، دلمشغولي‌ها و ذهن‌مشغولي‌هاي اصلاح‌طلب يقينا در حال حاضر نمي‌توانست اين‌گونه به يكديگر مشابهت داشته باشد مگر با گذشت زمان و رفتار واحد از سوي مجموعه رقبا و مخالفان گفتمان اصلاحات. بر اين اساس اصلاح‌طلبان تا به امروز راهبردهاي مختلفي همچون «فشار از پايين- چانه‌زني در بالا، آرامش فعال، صبر و سكوت و...» را آزموده‌اند و به نظر مي‌آيد كه راهبرد امروز اصلاح‌طلبان در «تعامل با حاكميت با حفظ هويت اصلاح‌طلبي» تعريف و تدوين شده است. در اين ميان عده‌يي از گروه‌ها و نيروهاي وابسته به اين گفتمان گويا ضرورت اين تغييراستراتژي را درك نكرده‌اند و نمي‌دانند كه چرا اين اتفاق مهم بايد عملياتي شود. اگرچه اين واقعيت غير قابل انكار است كه تغيير استراتژي و راهبرد به اين سادگي نيست كه بتوان آن را به سهولت تغيير داد و با آن انطباق يافت. «تعامل با حاكميت» بي‌ترديد به معناي عقب‌نشيني از اهداف و مطالبات ترسيم شده در تمامي اين سال‌ها نيست و مي‌توان آن را راهبردي دو وجهي (كوتاه‌مدت- ميان مدت) دانست كه مي‌خواهد همزمان با خلع سلاح كردن اصلاح‌طلب ستيزان كه همواره اصلاح‌طلبي را مترادف با براندازي معرفي مي‌كنند، فضاي بازيگري را براي كنشگران و نيروهاي خود افزايش دهد. شايد در اين ميان كساني از نيروهاي اصلاح‌طلب باشند كه بگويند آنچه امروز اصلاح‌طلبان در ميدان سياست‌ورزي با آن مواجهند محصول اتخاذ‌كنندگان راهبرد امروز اصلاحات است كه البته ضروري است اين منتقدان بايد ‌ايده خود را براي جبران اين ضعف‌ها ارايه كنند چرا كه هويت يك كنشگر سياسي وابسته به تلاشي است كه او براي تحقق اهداف خود و حاميان و هواداران خود انجام مي‌دهد و سكوت و انفعال در ميدان سياست، ماحصلي به جز كناره‌گيري محترمانه از بازيگري سياسي ندارد.
از سوي ديگر بايد توجه داشت كه راهبردهاي سياسي بر‌اساس «داشته‌ها و نداشته‌ها»، «ضعف‌ها و قدرت‌ها» اتخاذ و تدوين مي‌شوند و بر همين اساس داراي پارامتر نسبي بودن هستند. نسبي بودن راهبردها به اين معناست كه هر راهبردي در واقعيت خود تناقضات و نارسايي‌هاي متعددي دارد و چنين نيست كه راهبردها، به مثابه الگوهاي نظري كامل و جامع، فاقد اشكال و تناقض باشند و راهبردهايي كه تا اين حد بي‌اشكال هستند، چنان انتزاعي مي‌شوند كه كاربرد اجرايي نخواهند داشت. ازاين رو اتخاذ تعامل با حاكميت با حفظ هويت اصلاح‌طلبي در مقام راهبرد پذيرفته شده از سوي همه نيروهاي اصلاح‌طلب مي‌تواند راهبردي واقعي و نه انتزاعي باشد كه بتواند راه را براي اصلاح و اصلاحات باز كند.

سوم؛ تاكتيك‌ها و تكنيك‌ها

با اين مقدمه مي‌توان گفت كه ابزار عملياتي شدن اين راهبرد ميان مدت، حل و فصل برخي بدبيني‌هاي موجود به نيروهاي اصلاح‌طلب و تبديل آن به خوشبيني است. اگرچه برخي سران اصلاحات همواره به اين موضوع اشاره كرده‌اند كه اصلاح‌طلبان بخشي از نيروهاي ملي موجود در ايران و فضاي سياسي هستند و در پس و پيش انقلاب، برادري خود به حاكميت و نظام را نشان داده‌اند اما گروه‌هاي ضد اصلاحات با بهره‌گيري از برخي عوامل همواره تلاش‌شان بر كاريكاتوريزه كردن و خطرناك نشان دادن گفتمان اصلاح‌طلبي در ايران بوده است كه متاسفانه به دليل دامنه وسيع نيروهاي اصلاح‌طلب هر از چندگاهي بهانه‌هايي براي كاربردي كردن اين روش غير اسلامي در قبال اصلاح‌طلبان فراهم شده است. بر اين اساس به نظر مي‌آيد كه همه نيروهاي اصلاح‌طلب درون حاكميت و معتقد به ظرفيت‌هاي موجود درون نظام براي پيگيري و عملياتي كردن پروژه‌هاي اصلاحي با وجود همه فشارها بايد فرصت را ازاصلاح‌طلب ستيزان و گروه‌هايي كه منافع‌شان با حضور مجدد اصلاح‌طلبان در فضاي سياسي به خطر خواهد افتاد، بگيرند و مستمرا براي رفقاي منصف و معتدل سياسي خود كه در جناح مقابل قرار گرفته‌اند اين پيام را توليد و منعكس كنند كه اصلاح‌طلبان معتقد به نظام و قانون اساسي هستند و به راحتي از نظام سياسي‌اي كه خود براي تثبيت و شكل‌گيري آن هزينه‌هاي بي‌شمار داده‌اند دست بر نمي‌دارند. گروه‌هاي مرجع و موجود در اختيار اصلاح‌طلبان نظير سازمان‌هاي مردم نهاد، احزاب، رسانه‌ها و... نيز مي‌توانند در لايه تكنيكي اقدام به توزيع اين پيام در سطح ملي كنند. همزمان كادر رهبري اصلاحات نيز با تدوين آيين‌نامه‌يي در اين زمينه وثبت امضاي همه معتقدان به اين آيين‌نامه (مانيفست) و راه‌اندازي كميته‌يي انضباطي، جديت خود را در برخورد با نيروهايي كه بدون هماهنگي اقدام به اظهارنظر و در نتيجه هزينه‌سازي براي كليت جناح اصلاحات مي‌كنند، نشان دهد. از سوي ديگر اصلاح‌طلبان هرچه سريع‌تر بايد راه چاره‌يي براي برقراري رابطه با بدنه اجتماعي خود از طريق تاسيس احزاب جديد يا فضاي مجازي بينديشند كه برگ برنده اصلاح‌طلبان، تكثر هواداران و حاميان اجتماعي گفتمان اصلاح‌طلبي در ايران است. تحقق چنين اتفاقاتي مي‌تواند به باز كردن برخي از غل و زنجيرهايي كه به دست و پاي اصلاحات و اصلاح‌طلبان بي‌دليل و ناخواسته بسته شده است، كمك كرده و چشم‌انداز روشني را براي آينده اصلاحات رقم زند.

برش ١

   منظور از راهبرد سياسي، خط‌‌مشي كلان و طرح عملياتي درازمدتي است كه به‌منظور دستيابي به اهداف عالي تعيين شده، طراحي و اجرا مي‌شود. بنابراين وقتي كه اهداف كلان و طرح درازمدت رسيدن به آن در ذيل مفهوم راهبرد قرارگيرند، روشن است كه تعيين و نيز تغيير اين مجموعه به سهولت و در زمان كوتاه انجام نمي‌شود در حالي كه منظور از تاكتيك، كاربست آن راهبرد در شرايط خاص و ميدان عمل است كه بايد از اطلاعات و داده‌هاي جزيي و نيز با توجه به نتايج خاص هر عمل استخراج شود.

برش ٢

  راهبردهاي سياسي بر‌اساس «داشته‌ها و نداشته‌ها»، «ضعف‌ها و قدرت‌ها» اتخاذ و تدوين مي‌شوند و بر همين اساس داراي پارامتر نسبي بودن هستند. نسبي بودن راهبردها به اين معناست كه هر راهبردي در واقعيت خود تناقضات و نارسايي‌هاي متعددي دارد و چنين نيست كه راهبردها، به مثابه الگوهاي نظري كامل و جامع، فاقد اشكال و تناقض باشند و راهبردهايي كه تا اين حد بي‌اشكال هستند، چنان انتزاعي مي‌شوند كه كاربرد اجرايي نخواهند داشت.

برچسب ها:
اصلاح طلبان

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین