گروه سیاست، مهسا جزینی: وزیر کشور گفته بود: «به عنوان مثال وقتی نامزد شورای شهری دو میلیارد تومان خرج میکند و وقتی از او پرسیده میشود این پول را از کجا آوردی، میگوید دوستان کمک کردهاند و باید پرسید، دوستان او چه نذری داشتند که این پول را برای انتخابات این فرد هزینه کنند.» اولینبار رحمانیفضلی از رابطه پولهای کثیف و انتخابات سخن گفت؛ اما رئیس مجلس از این گفتهها گلهمند شد و سردار احمدیمقدم هم گفت ماجرا اینقدرها حاد نیست. اینها همه بعد از افشای نامه رحیمی در ماجرای پرداخت پول به نامزدهای نمایندگی مجلس مطرح شده است؛ ولی گویا قضیه جدیتر از این حرفهاست که مجمعتشخیصمصلحتنظام هم در ذیل تدوین و تصویب سیاستهای کلی انتخابات، بحث شفافیت منابع مالی تبلیغاتی نامزدها را مطرح کرده است. در صورت تصویب نهایی، ازاینپس، نامزدهای انتخابات مجبور خواهند بود روند دریافت و پرداخت هزینههای خود را شفاف اعلام کنند. با محمد عطریانفر درباره شیوههای تبلیغات انتخاباتی و تأمین هزینههای آن، همچنین اتفاقات و مطالباتی که در ازای این هزینهها شکل میگیرد، صحبت کردهایم.
بحث ورود پولهای کثیف به انتخابات با گفتههای وزیر کشور کلید خورده است. در مجمعتشخیصمصلحتنظام هم موضوع شفافشدن منابع مالی تبلیغات انتخاباتی مطرح شده و در حال تصویب است. بهنظر میرسد که ما با وضعیتی روبهرو هستیم که تا پیشازاین چندان در حوزه سیاست بهچشم نمیآمد یا مغفول مانده بود. شما هیچوقت نامزد انتخابات مجلس نبودهاید؛ اما یکدوره در شورای شهر عضو بودید و فعال سیاسی هستید و قطعا با فرایند هزینهکرد تبلیغات انتخاباتی نامزدها آشنایید. تحلیل شما از ماجرا چیست. بحث ورود پولهای کثیف یا منابع مالی غیرشفاف به انتخابات تا چه حد جدی است؟
در بحث انتخابات و مسائل پیرامونی آن، ابتدا باید روی برخی واژگان، درک مشترک پیدا کنیم. با توافق روی مفاهیم مذکور، پاسخ به سؤالات مشکل نیست، به پولهای کثیف اشاره کردید. پول کثیف، ظرفیتهای مالی غیرمشروعی است که برخی در فرایند انتخابات از آن استفاده میکنند و آثار و تبعات نامناسبی برای کسب قدرت ناسالم از آن حاصل میشود. ترجیح میدهم ابتدا توجه مخاطب را به این نکته جلب کنم که انتخابات چیست و چرا مهم است و چه میشود که چنین اتفاقاتی در روند یک رخداد انتخاباتی حادث میشود. باور من این است که روند رقابتهای انتخاباتی در ایران به کمال نرسیده و دچار نوعی انحراف در مقدمات است. انحراف نه در برگزاری یا دستهبندیهای سیاسی، بلکه نوعی کجتابی و کجفهمی ناشی از گسست مفهوم انتخابات در عرصه سیاستورزی ایران. اصولا انتخابات یک آزمون است و آزمون معمولا رخدادی است که در ادامه یک فرایند پیشینی مرتبط، به عنوان امری محتوم باید رخ دهد و قرار است تلاش پیشین و اقدامات سامانیافتهای با قرینه «دیگری» مقایسه شود. انتخابات یکپارچهای مانند ریاستجمهوری، آزمونی است که در آن، پیروزی یا شکست مطلق، مطرح است؛ اما در انتخابات پارلمان و شوراها، ما با مجموعهای از خردهپیروزیها و خردهناکامیها روبهرو هستیم؛ یعنی یک جریان سیاسی در حوزههایی پیروز میشود و در جاهایی شکست میخورد. تجمیع فرایند خردهپیروزیها و خردهشکستها مهم است.
منظور شما این است که فعالیتهای انتخاباتی حتما باید از یک کانال حزبی بگذرد؟
باندهای سیاسی و بعضا احزاب در ایران، عافیتطلباند و بیش از آنکه خود را مسئول بدانند و رنج سیاستورزی را متقبل شوند، عموما به منافع و برکات حاصل از حضور سیاسی خود میاندیشند. آنها بین تلاش و رنج مستمری که باید در فرایند حضور سیاسی خود تحمل کنند - و معمولا نمیکنند - و حاصل سیاستورزی که همان نتیجه آزمون انتخاباتی است، قائل به ارتباط مستقیمی نیستند و نسبتی با آن برقرار نمیکنند. آنها بار تکالیف، زحمات و مسئولیتهای قهری ناشی از سیاستورزی پیشین را بر زمین میگذارند و میخواهند صرفا در یک بازه زمانی -که موعد برگزاری آزمون سیاسی یا همان انتخابات است- حضور لحظهای پیدا کنند و پیروزی را هم بهچنگ آورند. از باب تفهیم بیشتر، این امر را تشبیه میکنیم به رقابت دو دانشجو. دانشجویی در طول سال درس میخواند و تلاش میکند، دانشجوی دیگری همین فرصت را از دست میدهد و زمان خود را به رفاه و عافیتطلبی میگذراند و زحمت نمیکشد و در جلسه امتحان میخواهد در برابر رقیب کم نیاورد، بنابراین به تقلب روی میآورد. ظاهر امر هم با هم تفاوتی ندارد. دو دانشجو ظاهرا با هم رقابت میکنند؛ اما در پسِِ ماجرا دانشجویی با یک پیشینه مطالعاتی و تلاشی شرافتمندانه در آزمون شرکت کرده و دیگری به روش نامشروع در مقام کسب موقعیت. گاهی در برخی موارد سیاستورزیها و آزمونهای انتخاباتی ما تقریبا به همین منوال است. این ضعف سیاسی، هم در ساختار و هم در اندیشه و رفتار، خود را بارها نشان داده است. کسانی تصور میکنند سیاستورزی و اندیشمندی، امری ذاتی است و شأن سیاسی برای برخی، امری مادرزاد است؛ یعنی چون من مایلم که مرا اندیشمند بنامند، پس اندیشمند هستم، من سیاستورز و صاحب تفکر سیاسی هستم، من حق دارم بدون تلاش و پیشینه لازم و تحمل رنج در رقابتهای سیاسی و انتخاباتی شرکت کنم، حق دارم کرسی قدرت را بهدست گیرم؛ درحالیکه اساسا فاقد صلاحیت اولیه یا اکتسابی لازم هستم.
یعنی شما ماجرای پولهای کثیف را شامل افراد و گروههایی میدانید که صبغه و گذشته سیاسی مستمر، مشخص و روشنی ندارند و یکشبه وارد عرصههای سیاسی و انتخاباتی میشوند؟ این در حالی است که شاید ما این ماجرا را در بین جریانهای مشخص ریشهدار هم ببینیم.
در ایران بستر رقابتهای سیاسی دچار خبط و خطاست و ما در حیطه ساختاری فاقد نهادهای حزبی، به مفهوم واقعی کلمه هستیم. براساس قانون، افراد بهراحتی میتوانند مجوز دریافت کنند، درحالیکه به صِرف صدور مجوز، کسی سیاستمرد نمیشود. تازه اول کار و گرفتاری و زحمت است. اولین مسئولیتِ به دوش دریافتکنندگان مجوز، این است که در مقام تأمین منافع مردم و در برابر نظام سیاسی بفهمند چه تکالیفی بر دوش آنهاست، تا بتوانند مطالبات و منافع مردم را بهصورت کمیوکیفی تأمین و ارتقا دهند و متقابلا، حاکمیت که مجوز را صادر میکند، باید ملتزم به تکالیفی، ازجمله تأمین امنیت احزاب باشد و مسیر تحقق آرمانهای ملت را از رهگذر فعالیت سیاسی آنها هموار کند؛ البته در شرایط موجود، احزاب و دولت، گرفتار یک سوءتفاهم بزرگ هستند. باایناوصاف، وقتی پایه سیاستورزی در ایران از هر دو سو دچار اشکال است و روند سیاسی منجر به آزمون انتخاباتی هم دچار اشکال است، گرفتاریهای عدیدهای، ازجمله ورود پولهای کثیف، موضوعیت پیدا میکند. ورود پولهای کثیف، ماجرایی است برای نزاع و تخاصم بین گروههای ناقص و ضعیف. تخلف در برابر تخلف. اشکال هست و به برگزاری آزمون انتخاباتی هم دچار اشکال است و شیوه عملیاتیکردن آن است که برای پوشاندن نقصها و کمکاریهای تشکیلاتی خود، بهسمت نوعی دوپینگ مالی و سوءاخلاق سیاسی متمایل میشوند. پول کثیف اینجاست که خود را نشان میدهد. بیتردید در توجیه سیاسی مردم در انتخابات، پول از اخّف عوامل محسوب میشود. درحالیکه اصلیترین رکن سیاستورزی، قدرت اقناع شهروندان است. اینکه ما بتوانیم با بیان و عمل سیاسی، جامعه مخاطب را بهسمت گروه سیاسی خود هدایت کنیم تا مردم بتوانند فارغ از امتیازهای مالی، به گروه یا اندیشهای گرایش پیدا کنند که واقعا طالباند؛ اما به علت ضعف در مبانی و کاستی در مقدمات، جریانهای سیاسی بهسمت مسّکنها میروند.
بهتر است کمی وارد مصادیق و فرایند توزیع پول کثیف شویم. اصلا هزینههای انتخاباتی نامزدها به اعتقاد شما چه فرایندی را از ابتدا تا انتها طی میکند؟
متأسفانه بخش مؤثری از جامعه، ارزیابی روشنی از وزن و اعتبار رأی خود ندارند و با هیجان و احساسات زودگذر و تحتتأثیر توفان تبلیغاتی نامزدها، به صحنه میآیند و نوعا حضورشان در انتخابات، مبتنی بر استمرار تفکر یا اعتقاد پیشینی نیست و همانطورکه فرضا به سینما و گردش میروند، با همان ذهنیت هم در انتخابات شرکت میکنند و رأی میدهند. درحالیکه نمیدانند با همین رأی، افرادی را به قدرت میرسانند که بر مقّدرات کشور مسلط میشوند و چهبسا با بیکفایتی برای مردم مشکلساز شوند.
با چه روشهایی این پولها وارد شده و چطور مصرف میشوند. ظاهر قضیه این است که هزینهها، صرف چاپ پوستر و عکس و نهایتا همایشهای انتخاباتی میشود.
در جامعه سیاسی و عرف انتخاباتی ایران، از همان گام اول، جامعه دو پاره میشود: پارهای فضاهای جمعیتی دورافتاده و روستایی است که از مناسبات زندگی شهری فاصله دارند و روابط و زندگی سادهای دارند. مردم از نزدیک یکدیگر را میشناسند و پیوندهای خونی و قبیلهای دارند و پاره دیگر هم اجتماع شهری است. فضایی که در آن، رابطه انتخابشونده و مردم از طریق حاملهای تبلیغی و رسانهای برقرار میشود. در حوزه روستاها و شهرهای کوچک، افراد بهواسطه روابط سنتی خود در مقام انتخابشوندگی ظاهر میشوند. رویکرد، هزینهکرد و مسائل جانبیشان با روند حاکم بر شهرهای بزرگ متفاوت است. در ایران بیش از ٦٠ درصد انتخابشوندگان ما از حوزه اول، یعنی روستاها و شهرهای کوچک و ٤٠ درصد انتخابشوندگان متعلق به حوزههای بزرگتر شهری هستند. رویکرد، هزینهکرد و رفتار تبلیغاتی این دو فضا، متفاوت است. گروهی که خود را برگزیده و برکشیده فضاهای محدود میدانند، بیشتر علاقهمندند منابع مالیای را که در اختیار میگیرند، بهصورت وسیع و بسیط برای جذب آرا بین تکتک کسانی که مخاطب آنها قرار میگیرند، تقسیم کنند. درحالیکه رژیم تبلیغاتی و ترویجی نامزدها در جامعه شهری تا حدی متفاوت است.
منظور شما در دوران تبلیغات انتخابات است اما پیش از آن چطور؟ اصلا نحوه ورود این پولها و رسیدن آن به دست یک نامزد چگونه است؟
آن را هم توضیح خواهم داد. در جوامع سنتی، رابطهای که بین انتخابشونده و انتخابکننده برقرار میشود، نسبتی یکبهیک است و کسی که در این نوع جوامع قصد نمایندگی دارد، مایل است پیامش را بهصورت تودهای و مستقیم به مخاطبانش برساند. محافل این گروه؛ مساجد، محافل و اجتماعات دستهجمعی و قبیلهای است و بهمعنای شبکهای و سازمانی کمتر عمل میکنند؛ هرچند از آن هم مختصری بهرهمند میشوند، ازاینحیث علاقهمند به مصرف منابع بهطور مستقیم برای مخاطبانشان هستند و درعینحال وعدههایی نسبت به آینده میدهند که بیشتر اوقات غیرعملی است، یعنی انتخابکننده حس میکند نامزد موردنظرش در پارلمان، همه زندگی اوست و منافع آتی و مقدرات منطقهای در دست اوست.
و در این حالت، کاندیداها وعدههای منطقهای و غیرواقعی میدهند.
بله، وعدههایی غیرعملی و غیرقابلاجرا و حتی خارج از چارچوب مقدورات و توان کشور میدهند. این نکته نیز لحاظ نمیشود که حتی تمام این انتظارات باید به تصویب اکثریت قاطعی از نمایندگان برسد و بهصِرف خواسته یک نماینده، هر انتظاری امکانپذیر نیست. متأسفانه برخی نمایندگان این گروه بدون حس مسئولیت و تعهد، سخاوتمندانه وعده میدهند. دراینمیان البته از روش تخریبی علیه رقیب هم بهره میبرند؛ هرچند سالهاست این عارضه کمتر شده است.
ببینید وقتی از این نمایندگان سؤال میشود که هزینههای تبلیغات شما از کجا تأمین میشود، بسیاری پاسخشان کلمات کلی مردم، حامیان و علاقهمندان است.
این پاسخ، شوخی و کلیگوییای بیش نیست، پاسخی است که میخواهند سؤالکننده را به سکوت وادارند نه اینکه او را قانع کنند. این نوع نامزدها چون نمیخواهند پاسخ صریحی به پرسش حول منابع مالیشان بدهند اینگونه طفره میروند؛ اما واقعیت این است آنها در ادامه وعدههایی که میدهند، با صاحبان ید و اربابان ثروت در منطقه خود وارد معاملهای شدهاند و در قبال وعدههای جدیتری که به افراد خاص میدهند، منابعی مالیای را خواستار میشوند و این منابع میان طیف مخاطبانی توزیع میشود؛ حتی امکان دارد اندکی از این نامزدها منابعی که دریافت کردهاند را خرج نکنند و به طور شخصی از آن بهرهمند شوند.
و بحثی دیگر این است که اینگونه ورود به مجلس قاعدتا، نمایندگان را وامدار تأمینکنندگان منابع مالی خود خواهد کرد، تا وعدههایی که به مردم دادهاند.
بله، البته انتخابشوندگان نیازمند رأی انبوه مردماند؛ اما به لحاظ تأمین منابع مالی لاجرم دستشان به سوی کسانی دراز میشود که از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردارند و از محل آنها میتوانند نیازهای خودشان را مرتفع کنند. طبعا کسی که با این اوصاف پیروز انتخابات میشود، خود را وامدار کسانی میداند که به او کمک مالی کردهاند؛ حتی اگر نامزدِ پیروز به وعدههای خود وفادار نباشد؛ اما شخصی که به او در امر انتخابات کمک کرده، خواستار انجام قولهایی است که داده شده است. اغلب کسانیکه در این نوع روابط مالی خود را درگیر میکنند، در ازای همراهی خود با نامزد انتخاباتی، چند برابر آن را خواهانند.
از این سرفصل که خارج شویم، به شهرهای بزرگ میرسیم. آنجا چون روابط خویشاوندی وسیع و مستقیم کمتر دیده میشود و فرصت و امکان ارتباط رودررو و شخصی آنچنان وجود ندارد، انتخابشوندگان از ابزارهای رسانهای واسطه استفاده میکنند: سختافزاری و نرمافزاری و اخیرا از شبکههای مجازی اجتماعی به این منظور کمک میگیرند. برای تأمین هزینهها، این گروه نیز مانند نامزدهای حوزههای روستایی نیاز به کمک افراد متمول و متنّفذ دارند، هزینه تبلیغاتی در شهرهای بزرگ بسیار بیشتر از شهرهای کوچک است؛ یعنی میتوان گفت رویکرد جلب درآمد این دو گروه نامزدها مشابه و مانند هم است، با این تفاوت که برخلاف کاندیداها در شهرهای کوچک، آنها به مقدار بیشتر و پول کلانی نیاز دارند. طبعا کسی هم که منبع تأمین مالی این نامزدهاست، متقابلا انتظارات بزرگتری دارد و امید کمککنندگان این است که شخص انتخابشده، بتواند با استفاده از مزایا و قدرتش، موقعیتی را برایشان فراهم کند که برخلاف روندهای معمولی، به آنها اجازه اعمالنفوذ خاص و ویژهای را بدهد. رویکرد حامیان مالی در شهرهای کوچک، بیشتر روی این متمرکز است که میخواهند در منطقه خودشان، آنها و مردم از امکاناتی برخودار شوند و این نماینده، باید این کار را انجام دهد؛ اما در محیطهای شهری و بزرگتر، اساسا افراد به اینکه نمایندگان بخواهند کاری اینچنینی انجام دهند، دل نمیبندند، هرچند در این مواقع هم خواستههایی وجود دارد، ولی عموما نماینده را به عنوان پل ارتباطی میبینند، فارغ از اینکه در پارلمان است یا در نهاد دولت، انتظار دارند نماینده در رابطه با قطبهای اقتصادی و مالی و بانکی بتواند به عنوان پیونددهنده، ارتباط او را با نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی برقرار کند که شخص بتواند از مزایای آن برخوردار شود. تمامی این اتفاقات چه در ابعاد کوچک و چه در ابعاد بزرگ، دچار اشکال هستند، درواقع میخواهم این پیام را منتقل کنم که برخی نامزدهای پیروز در شهرهای بزرگ، در این سطح وامدار هستند و خطای خروجی البته بسیار بزرگتر است. در حالی که برای نامزدهای حوزههای کوچکتر منافع، کمتر خصوصی است، ولی در محیطهای بزرگتر، معمولا منافع معطوف به افرادی خاص است. حال چه باید کرد؟ در این حوزه [مردمسالاری] ما تجربههای زیادی در سطح دنیا داریم و در مقام استقرار دموکراسی و برپایی نظامهای دموکراتیک با تجربههای در دسترس زیادی روبهرو هستیم که میتوان از آن استفاده کرد.
اگر شما بگویید تنها راهحل، رویآوردن به رفتارهای شفاف حزبی است، گفته میشود در کشورهایی که ساختار انتخاباتیشان حزبی است هم شاهد چنین مسائلی هستیم. جایی نوشته شده بود در هند و آمریکا هم بحث پولهای کثیف در احزاب مطرح است و بالاترین آمار ردوبدل این پولها در آنجا وجود دارد.
ممکن است نهادی حزبی در هند یا آمریکا هم آلوده شود، اما نکته مهم این است که به هرحال در گام اول برای رفع این نوع معضلات باید برپایه اخلاق، روابط و رفتار عناصری که علاقهمند به مشارکت و تلاش سیاسی در عرصه قدرت هستند، نظاممند شده و سازوکارهایی برای آن تدوین شود.
شاید بتوان گفت با چارچوبهای قانونی نظاممند صرفا روند ورود منابع مالی شفاف یا سختتر شود، ولی صددرصد پاک نمیشود و از بین نمیرود.
بله، همینطور است، از بین نمیرود.
مثال مشخصی که وجود دارد، مورد آقای رحیمی است که توانست بدون کمترین دردسری به ١٧٠ نامزد انتخاباتی، کمک مالی کند، شاید در صورت حزبیشدن ساختار انتخاباتی، چنین پرداختهایی سختتر شود.
تفاوت در این است وقتی کسی برای ارتکاب تخلف مالی در عرصه انتخابات و رقابتها به فضای عمومی وارد میشود و هرکس هرگونه که خواست عمل کند، عمق تخلف کمتر، اما سرعت تخلف بیشتر خواهد بود، ولی وقتی کسی اقدام خود را سامانمند میکند و قالبهایی را تحت عنوان حزب و ساختارهای سیاسی بر افراد مستقر میکند، سرعت تخلف کاهش پیدا میکند، اما ممکن است عمق تخلف بیشتر باشد. در این مورد سازوکارهایی که میتواند احزاب را از تخلف مصون و از خطا باز بدارد سازوکارهایی هست که در دنیا به آن توجه شده است، فرض کنید قوانینی که در انتخابات مورد نظر حاکم است بر این اساس استوار است کسانی که میخواهند از حزبی حمایت کنند باید منابع مالی کاملا شفاف داشته باشند و حجم پرداختها نیز باید محدود و مشخص باشد، خود این کنترلها به شما درسهای زیادی میدهد؛ اول اینکه کسی که ٥٠ یا ٣٠ دلار به حزب کمک میکند توقع کار بزرگی از شما ندارد، دوم اینکه وقتی فرد میداند که نمیتواند انتظاری خاص داشته باشد یا کمکی به حزب نمیکند یا اگر همراهیکند از روی اعتقاد و علاقهاش مساعدت میکند، سوم اینکه کسانی که در جایگاه استفادهکنندگان از پول قرار گرفتهاند باید هزینهکردهایشان را اعلام کنند و نهادهای مسئول متعهداند بگویند که این پول از کجا آمده و کجا هزینه شده است. از این نقطه که عبور کنیم، حزب برای تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خود شاید منابع مالی خاصی در اختیار داشته باشد که این مشکلی ایجاد نمیکند...؛
چرا که این منبع مالی اختصاصا به خود حزب تعلق دارد و طبعا در این رابطه شخصیت حقیقی وجود ندارد که مطالباتی داشته باشد؛ مگر خود حزب که شخصیت حقوقی است و مطالبه حزب نیز دستیابی به قدرت است.
شما به مباحث اقتصادی قضیه بیشتر اشاره میکنید. اما میتوان گفت بخشی از این پولها به دلیل منافع سیاسی و تأثیرات سیاسی تزریق میشود، مثلا در قضیه آقای رحیمی، نخستین چیزی که به ذهن میرسید، این بود که این پولها به این دلیل پرداخت شدهبود که نامزدها را وامدار یک جریان خاص کنند. درواقع تبدیل به وکیلالدوله شوند تا وکیلالمله.
هر پولی که در انتخابات هزینه میشود، خروجی آن منفعت سیاسی یا منفعت اقتصادی است، مسئله آقای رحیمی که شما مطرح میکنید بیشتر معطوف به بعد از انتخابات است.
نه؛ بحث پرداختها مربوط به قبل از انتخابات مجلس هشتم بود. ایشان قول و قرار اقتصادیشان را احتمالا با کسی گذاشته بود که پول را از او گرفته بود اما انتظارش از نامزدها احتمالا سیاسی بوده است.
بحث من روی مقدمات قبل از برگزاری انتخابات است. هر پولی که به دست میآید و خرج میشود، میخواهد یک خروجی داشته باشد که این خروجی یا قدرت سیاسی یا قدرت اقتصادی است. میتوان گفت بین سیاست و اقتصاد یک پیوند متلائم و درهمتنیدهای وجود دارد که قابل جداشدن نیست. برپایه دانش سیاسی امروز، کسی که قدرت اقتصادی دارد منطقا به قدرت سیاسی هم دست مییابد و کسی که قدرت سیاسی پیدا میکند، میتواند در کسب منافع اقتصادی بیشتر، مسیر خود را تسهیل کند.
چندی پیش توسط یکی از روسای سابق فدراسیون فوتبال مطرح شده بود که فساد تنها در فوتبال و ورزش مطرح نیست و در جاهای دیگر از جمله در مجلس هم هست. ایشان مطرح کرده بود که مگر یک نماینده در طول چهارسال چقدر حقوق میگیرد که بتواند ٥٠٠ میلیونتومان صرف هزینه انتخاباتی کند؟ ایشان میگفت که حتما منافع و منابعی مطرح است که شخص حاضر است اینهمه بیش از حقوق دوران نمایندگیاش هزینه کند. در این صورت بهنوعی میتوان گفت مشکل های دیگری هم هست نهفقط اینکه عده محدودی از نمایندگان درگیر آن شده باشند.
پاسخ مذکور جوابی از جنس پاسخهای آقای احمدینژاد است که بهجای جواب منطقی به سؤال، خود سؤالی دیگر را مطرح میکردند، یعنی ایشان به جای پاسخگویی درباره فساد در حوزه فوتبال سؤالکننده را با وادی مجهول و تخلف دیگری درگیر و سرگردان میکردند.
اما به مسئلهای که مطرح کردند تابهحال توجه کافی نشده.
چرا. به این موضوع اخیرا توجه شده است، باید بهجای تقبل این هزینهها توسط خود نامزد، تدابیری لحاظ شوند. نظام انتخاباتی میتواند حداقلی از این هزینه را تأمین کند. وقتی حزب شکل میگیرد، باید در منظومهاش بهعنوان ساختار حقوقی، تأمین این منابع تعریف شود.
یعنی باید بگوییم در شرایط فعلی در زمینه شفافیت منابع مالی نامزدها کاری نمیتوان کرد؟
تا زمانی که ما بتوانیم به شکل امروزی انتخابات در جهان توسعهیافته برسیم، راههایی برای شفافسازی وجود دارد. با توجه به مدرنشدن رفتارهای سیاسی و فراگیرشدن نحوه تبلیغات و استفاده از رسانهها، نظام انتخاباتی ما اعم از تکالیفی که بر دوش دولت و فراتر از آن است میتواند نامزدها را به سمت بهرهگیری از ظرفیتهای عادلانه هدایت کند. زمانی در بحث یارانههای رسانهای به دوستان وزرای فرهنگ پیشنهاد میدادم که بهجای پرداخت مستقیم یارانه که بر سر آن اختلاف بسیاری هم هست، دولت باید یکسری هزینههایی که لاجرم پای رسانهها نوشته شده است را تقبل کند. مثلا در حوزه انتخابات، اجاره ستادهای تبلیغاتی را بپردازد و پول آب و برق را تقبل کند، فضاهای تبلیغاتی فیزیکی یا انسانی را در اختیار قرار دهد و طرحهایی از این دست. البته در سطح انتخابات خرد یعنی مجلس و شوراها که تعدد حوزههای انتخاباتی داریم طبعا این کار سخت است اما درباره انتخابات بزرگتری مانند ریاستجمهوری، این نوع طرحها که البته باید صیقل داده شود میتواند مثمرثمر باشد و به حد قابلاعتمادی مانع ایجاد فساد شود. مثلا در رسانه ملی یا فضاهای عمومی تبلیغاتی بهصورت یکنواخت و برابر، فرصتهایی به نامزدها اختصاص داده شود. اگر دولت تلاش کند و بهجای تماشاگربودن از تخلفات پیشگیری و روند انتخابات را واکسینه کند و مهمتر از همه اثبات کند که انتخابات یک ساختار همراه با سیاستورزی ممتد است نه یک شوک سیاسی و آزمون انتخابات تنها نماد آخر این روند بهعنوان یک امر پسینی است، بسیاری از مشکلات حل میشود.
آخرین اخبار
- درستايش سه استاد؛ دانشگاه تهران – دانشگاه اکسفورد – دانشگاه اردن
- نيم قرن خدمت در تعليم و تربيت فرزندان اين مرز و بوم
- عيد اومد، خيمه زد به صحراي دلوم
- زنان هنرمند سعي دارند به اندازه مردان نقشي محوري در غني سازي هنر داشته باشند اما کمتر ديده شدهاند
- شاهنامه؛ هويتي که در حال فراموشي است
- تلاش هميشگي زنان و دختران براي احقاق حقوق خود
- از نگاه جنسيتي جامعه به زنان بيزاريم
- براستي زن بودن کار مشکلي است
- از سَتّاره فرمانفرمائيان تا مسموم سازي دختران
- حلاليت طلبيدن يا عذرخواهي
- به ياد منصور بهرامي و عشقش به بوشهر/ هنرمندي که خودش بود
- هنرمندان جوان را فراموش نکنيد
- تاثير و جايگاه منوچهر آتشي در فضاي ادبي ايران زمين
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- عميق مثل اقيانوس
پربیننده ترین
- استانداران باید مشی اعتدال داشته باشند + تصاویر تکریم و معارفه استاندار
- ۱۳ کد رشته جدید به ظرفیت دانشگاه پیام نور استان بوشهر افزوده شد
- جلسه پر تنش شورای شهر بوشهر در رابطه " ۲۴ میلیارد کجاست"
- عقب ماندن از قافله توسعه تقصير مردم نيست
- تشکیل مجمع مشورتی اصلاح طلبان دشتستان + تصاویر
- دیدنی های بوشهر: جزیره شیف
- افزایش ورود گردشگران به استان بوشهر
- شهر باستانی توج و روستای "زیرراه" بوشهر
- مدیر کل آموزش و پرورش استان بوشهر معرفی شد (تصاویر)
- پافشاری بر آموختن و دوست داشتن دیگران
- طرح میدان انقلاب بوشهر، ریشخند یا نوآوری در معماری
- جاذبههای گردشگری استان بوشهر به روایت تصویر
- توليد خشم با حذف طبقه متوسط
- اخراج محمود ملاکي از آموزش و پرورش در بوشهر
- کتل ملو