طراحی سایت
تاريخ انتشار: 20 ارديبهشت 1396 - 06:40
راهبردهاي انتخاباتي در گفت‌وگو با محمد امين قانعي‌راد

ما چيزي را غفلت كرديم و آن اين است كه اقتدارگرايي يكي از موانع تشكيل نهاد دولت و انسجام نهادين است. ديگر اينكه در همين شرايط بايد با شارلاتان‌هاي سياسي يا وعده‌دهندگان دروغين، با پيامبران كاذب سياسي و با مدعيان مهدويت سياسي مرزبندي بكند. يعني اين چيزهايي كه الان در جامعه وجود دارد و مي‌خواهند از احساسات ديني مردم در مقابل اقتدارگرايي موجود يك شيوه جديدي...

هدف روحاني بايد نوعي آموزش سياسي نيز باشد

اعتماد- خداداد خادم

گاهي در انتخابات فراز و فرودهايي را شاهديم. گاهي مردم با وجود ميل دروني‌شان به برنامه‌هايي راي مي‌دهند كه حداقل خواسته‌شان است. اما اين را تمريني براي تحقق دموكراسي و به تعبير زيباتر تحقق جامعه‌پذيري سياسي مي‌دانند. همواره در اين كارزار ما با جنبه‌هاي سلبي و ايجابي و شعارهاي مختلف مواجه مي‌شويم. در اين زمينه با محمد امين قانعي‌راد، رييس سابق انجمن جامعه‌شناسي ايران و عضو هيات علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور درباره جنبه‌هاي سلبي و ايجابي انتخابات به گفت‌وگو پرداخته‌ايم. اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد.

 

‌ نظرتان درباره انتخابات و راهبردهاي ممكن براي آن چيست؟

به دليل اينكه انتخابات در ايران با وعده دادن همراه و عجين شده است، آقاي روحاني هم بايد يك نوآوري در اين زمينه داشته باشد. يعني چيزي باشد كه براي مردم جذابيت داشته باشد. چرا كه بعضي‌ها معتقدند كه آقاي روحاني به كارزار انتخاب ورود كند و به شيوه سلبي در مقابل جريان رقيب خودش برخورد بكند و فقط بخواهد آن را نفي بكند و مردم را از خطراتي كه با آمدن جرياني مانند آنكه از سال ٨٤ تا ٩٢ قدرت را به دست گرفت بترساند و با يك رويكرد سلبي عمل كند. از طرفي هم برخي‌ها مي‌گويند كه بايد با يك رويكرد ايجابي بيايد و يك برنامه مشخصي داشته باشد. به هر حال اگر بخواهيم درست به قضيه نگاه كنيم هر كارزاري يك بعد سلبي و يك بعد ايجابي دارد و اين دو را نمي‌توان از هم جدا كرد. يعني آقاي روحاني بايد بيايد و چيزهايي را نقد و نفي بكند و از طرفي هم از چيزهايي بايد دفاع بكند و برنامه مشخصي ارايه كند. هرچند درست است كه آقاي احمدي‌نژاد در سال ٨٤ با يك برنامه سلبي آمد، يعني برنامه سلبي‌اش اين بود كه گفت در سال‌هاي گذشته هيچ كاري براي كشور انجام نشده است و هر دو جناح موجود را نفي كرد. اما از طرفي شعار ايجابي‌اش هم اين بود كه پول نفت را به سر سفره مردم مي‌آورم.

‌ اما جنبه سلبي و ايجابي روحاني چه چيزي بايد باشد؟

به غير از اين موارد به نظرم نكته مهم اين است كه انتخابات در اين كشور مانند همه جاي دنيا يك فرصتي براي آموزش مردم و همچنين براي آموزش احزاب و حاكميت است. يعني اين يك فرآيند يادگيري اجتماعي به معني مثبت كلمه است. بنابراين بايد از اين فرصت براي ياددادن و يادگرفتن استفاده كرد. اگر انتخابات را يك موقعيت يادگيري بدانيد، مقداري براي شما محدوديت ايجاد مي‌كند، چراكه فعاليت‌ها، شعارها و ستاد انتخاباتي شما بايد سطح دانش سياسي در كشور را ارتقا بدهد. يعني بايد سطح جامعه‌پذيري سياسي مردم و احزاب ارتقا پيدا بكند. حتي نكاتي كه شايد در شرايط عادي نتوان به حاكميت گفت. ويژگي‌اي كه انتخابات دارد از طرفي وعده تغيير داده مي‌شود، از طرفي معمولا در انتخابات حاكميت خودش را در خطر احساس نمي‌كند. اما معمولا در همه جاي دنيا به اين‌گونه نيست كه انتخابات‌ها ناامني براي حاكميت ايجاد كنند. درعين حال چيزهايي مانند لزوم يك سري تغييرات را به حاكميت گوشزد مي‌كنند. لذا موقعيت‌هاي انتخاباتي از اين جهت اهميت دارد كه سياستمدارهاي واقعي، آن را فرصتي براي ارتقاي سطح كنش سياسي مي‌دانند. (در اينجا مي‌خواهم بين سياستمدارهاي حرفه‌اي و سياستمدارهاي شارلاتان تمايز قايل بشوم) سياستمدار شارلاتان در اين شرايط سعي مي‌كند يك نوع كلاهبرداري سياسي انجام بدهد. بنابراين هر وعده‌اي ممكن است بدهد، صرف نظر از اينكه تحقق‌پذير است يا نه. كه اساسا هم بعضي وعده‌ها تحقق‌پذير نيستند و برخي‌ها هم اگر تحقق‌پذير باشند در بلندمدت ممكن است موجب يك سري آسيب‌ها و مشكلات و به نحوي شايد موجب آينده فروشي بشوند. مثلا ممكن است امكاناتي به مردم بدهند كه اين امكانات، پنجاه سال آينده كشور را فلج بكند. به فرض مثال كل درآمد نفت بين مردم توزيع شود، اين بدين معناست كه در نفت ديگر توان سرمايه‌گذاري نمي‌ماند و اساسا حفظ و نگهداري و تجهيز پالايشگاه‌ها و... ممكن نيست. اين است كه ما مي‌توانيم محيط زيست‌مان، منابع طبيعي‌مان، نفت و صنايع‌مان را تحت فشار قرار بدهيم و همه اينها را استحصال كنيم و در كوتاه‌مدت در اختيار مردم قرار بدهيم و بعد در مردم كه معمولا نگاه كوتاه‌مدت دارند، يك نوع رضايت ايجاد بكنيم و نارضايتي‌هاي‌شان را مرتفع بكنيم، بدون اينكه به آينده و بلندمدت نگاه بكنيم. بنابراين يك فردي كه شارلاتان سياسي است و هدفش رسيدن به قدرت به هر قيمت است، معمولا از اين شرايط براي آموزش سياسي و ارتقاي بنيان‌هاي كنش سياسي در كشور استفاده نمي‌كند. بلكه به شيوه فرصت‌طلبانه‌اي مي‌آيد و وعده‌هايي به مردم مي‌دهد و اين وعده‌ها هم براي اينكه از رسانه‌هاي رسمي اعلام مي‌شوند گويا كه هيچ خطا و مشكلي در آنها نيست و چون اين فرد هم مورد تاييد نهادهاي ناظر بر انتخابات است و وعده‌هايي هم داده است، پس خطايي ندارد و چرا ما اين را انتخاب نكنيم.

مي‌خواهم بگويم كه هدف آقاي روحاني يا هر فرد ديگري در موقعيت‌هاي انتخاباتي يك نوع آموزش سياسي هم بايد باشد. ما بايد اين را استفاده بكنيم، اگر قرار است كه نهاد دموكراسي، مشاركت مردمي و حرفه‌گرايي سياسي را در اين كشور به نحوي نهادينه بكنيم، بايد از اين موقعيت انتخاباتي استفاده بكنيم. معمولا هم اين كار را مي‌كنند و اگر توجه كرده باشيد در موقعيت انتخاباتي حرف‌هايي زده مي‌شود كه در موقعيت‌هاي ديگر يا زده نمي‌شود يا كمتر مي‌شود آنها را گفت. مي‌خواهم بگويم كه اضلاعي كه برنامه انتخاباتي روحاني بايد متوجه آن باشد، يكي همان‌طور كه گفتم برنامه سلبي- ايجابي است. دوم اينكه به يك نوع آموزش سياسي و ارتقاي ظرفيت‌هاي سياسي منجر بشود و به عبارتي مرزهاي بين واقع‌گرايي سياسي و اخلاق‌گرايي رعايت بشود. بالاخره اخلاق سياسي مورد توجه باشد. به توسعه پايدار كشور بينجامد. آينده‌فروشي نكند. البته يك الزام ديگري هم در مقابل اين واقع‌گرايي و اخلاق‌گرايي وجود دارد و آن مردم‌گرايي است. يعني مردم هم بايد اين زبان را بشنوند و بتوانند با آن ارتباط برقرار بكنند. يعني اين آموزش سياسي بايد جذابيت‌هايي هم براي مردم داشته باشد. در عين حال كه مردم بايد احساس كنند كه در پايان انتخابات چيزي گيرشان مي‌آيد و تحولي در زندگي‌شان پيدا مي‌شود. هرچند آشتي دادن اين ابعاد مختلف با هم مشكل است.

‌ درباره جنبه سلبي، آقاي روحاني در برنامه‌ها و اعلام برنامه‌هايش چه بايد بكند؟

به نظرم اگر بتواند سه مرزبندي را انجام بدهد، خوب است. يكي مرزبندي با اقتدارگراها و نشان دادن پيامدهاي منفي نهادهاي موازي براي كشور است. يعني يكي بحث خود اقتدارگرايي و ديگر بحث نهادهاي موازي است كه اين نهادهاي موازي به‌گونه‌اي با اقتدارگرايي هم پيوند خورده‌اند. يعني نهادهايي در حوزه اقتصاد و سياست شكل داده شده است كه علي الظاهر براي اقتدارگرايان ايجاد امنيت بيشتري مي‌كند. يعني پول بيشتري در اختيار آنهاست و نهادهاي موازي‌اي كه در زمينه امنيتي و غير امنيتي مانند فرهنگي و اقتصادي در كشور فعاليت مي‌كنند و به گونه‌اي اينها هزينه‌هاي زيادي براي كشور ايجاد مي‌كنند. البته اين هزينه‌ها صرفا اقتصادي نيست، بلكه به نظرم هزينه‌هاي سياسي هم ايجاد مي‌كنند و به ميزاني كه بتوان اين ناهمگوني و اين تشتت و موازي‌گرايي در ابعاد اقتصادي و سياسي را كاهش داد، خيلي از مسائل كشور را ممكن است بتوان حل كرد. به عنوان مثال بحث قاچاق بحثي است كه با نهادهاي موازي هم در ارتباط است. كه خود زاييده عدم كنترل دولت بر برخي از بنادر يا فرودگاه‌ها است در حالي كه دولت بايد برگمركات حاكم باشد.

يعني اينكه دولت به معناي واقعي بايد تشكيل شود. من گفتم كه اينجا جايي است كه ظرفيت سياسي كشور را افزايش بدهيم، يعني كاري بكنيم كه اصلا دولت تشكيل شود. اصلا گفته بشود چيزي به نام دولت زماني وجود دارد كه بتواند حاكميت خودش را در زمينه‌هاي مختلف اعمال بكند. مثلا وقتي در زمينه‌هايي مي‌تواند ماليات تعيين بكند و در زمينه‌هاي نمي‌تواند. يا از نهادهايي مي‌توانند ماليات بگيرند و از نهادهايي نمي‌توانند ماليات بگيرند، اين براي توليد كشور مشكل ايجاد مي‌كند. يعني برخوردش با اقتدارگرايي لزوما نبايد اين باشد كه اينها آزادي‌هاي سياسي را محدود مي‌كنند، بلكه اينها نحوه نهادسازي را در كشور دچار مشكل مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند كه نهادهاي شفاف و عاري از فساد و همچنين انسجام نهادين در كشور شكل بگيرد. چرا كه ما در كشور نياز به يك انسجام نهادين داريم كه اقتدارگراها مانع اين امر هستند. بيش از اينكه بگوييم كه اقتدارگراها مشكل خاصي را ايجاد مي‌كنند كه اين جور مشكلات خودش در فرآيند عادي دارد حل مي‌شود و به نحوي شما آن را مي‌بينيد، يا تاكيد بر مساله كنسرت كه بخشي از مسائل جوانان هم مي‌تواند باشد، اما بايد بگويم كه ما چيزي را غفلت كرديم و آن اين است كه اقتدارگرايي يكي از موانع تشكيل نهاد دولت و انسجام نهادين است. ديگر اينكه در همين شرايط بايد با شارلاتان‌هاي سياسي يا وعده‌دهندگان دروغين، با پيامبران كاذب سياسي و با مدعيان مهدويت سياسي مرزبندي بكند. يعني اين چيزهايي كه الان در جامعه وجود دارد و مي‌خواهند از احساسات ديني مردم در مقابل اقتدارگرايي موجود يك شيوه جديدي از اقتدارگرايي را گسترش بدهند و آينده‌فروشي بكنند و منافع بلندمدت دولت، حاكميت، مردم و مرزهاي قانوني را ناديده بگيرند و خلاصه به جاي نوشتن مار بيايند شكل مار را بكشند و دانش سياسي موجود را نه تنها ارتقا ندهند، بلكه كاهش بدهند و آن را تخريب بكنند، دم دستي‌تر و ظرفيت‌هاي سياسي كشور را از بين ببرند. درست است كه ما مشكلاتي در زمينه اقتدار سياسي داريم، اما راهكارهايي براي مبارزه با شارلاتان‌هاي سياسي بشود و گفته شود.

‌ جنبه سلبي سوم چيست؟

به نظرم جنبه سلبي سوم، مرزبندي با سرمايه‌داران بي‌قانون است. به دليل اينكه در فرآيندهاي توسعه و برنامه‌هاي تنش‌زدايي از محاسبات بين‌المللي و حل مساله برجام و غيره، فعال شدن اقتصاد هم هست. از طرفي هم گروهي در اين وسط وجود دارند و سرمايه‌داراني هستند كه ويژه‌خوارند و بدون احساس مسووليت اجتماعي صرفا مي‌خواهند از اين شرايط سوءاستفاده‌هاي اقتصادي بكنند و به ثروت‌هاي بادآورده دست پيدا بكنند. رانت‌هايي هست كه ممكن است بخواهد از طرف وابستگان به دولت توزيع شود. ممكن است فعاليت‌هاي دولت به يك طبقه سرمايه‌داري جديدي شكل بدهد كه روحاني بايد بگويد كه ما با اينها مبارزه مي‌كنيم و جلوي شكل‌گيري اينها را مي‌گيريم. در عين حالي كه از يك فعاليت اقتصادي سالم حمايت مي‌كنيم. ولي اجازه نخواهيم داد كه منافع حل مسائل كشور فقط به جيب يك عده خاصي برود و يك قشري شكل بگيرد كه يك نوع سرمايه‌داري رانتي است. اگر با اين سه؛ يعني با اقتدارگرايي، با پيامبران كاذب سياسي (بدين معني كه وعده‌هايي در كوتاه‌مدت داده شد كه در بلندمدت نهايتا به تخريب اقتصاد منجر شود به فرض مثال دولت بايد يارانه‌ها را نشان بدهد چقدر همين دولت به مردم مي‌دهد و چقدر از مردم مي‌گيرد يعني صادقانه بگويد كه اگر ماهي ٤٥ هزارتومان مي‌دهم چقدر از طريق آب و برق و گاز و... از شما مي‌گيرم) و سرمايه‌داران فرصت‌طلب مبارزه كرده و مرزهاي خود را با آنها مشخص كند.

‌ اما جنبه‌هاي ايجابي؟

همان نوآوري در وعده دادن است، يعني اينكه چه وعده‌اي بايد بدهد. بايد پول نفت را با سلامت، آموزش و رفاه عمومي پيوند بدهند و در اين مورد بتواند شعارهاي مشخصي را پيدا بكند كه بگويد درآمدهاي عمومي كشور صرف مردم خواهد شد. براي فرزندان اين جامعه هزينه خواهد شد كه اينها بتوانند از رفاه مناسب، سلامت، آموزش و مسكن مناسب برخوردار باشند. در اين موارد بايد وعده‌هاي مشخصي ايجاد بكنند تا رقيب را خلع‌سلاح بكنند چرا كه معمولا چيز ديگري به جز پول نفت نيست كه اينها بخواهند با آن به پيش بروند. بنابراين آنها روي همين پول نفت و يارانه و توزيع يارانه تاكيد خواهند كرد يا حتي ممكن است بر افزايش دادن مقدار يارانه تاكيد كنند. پس دولت بايد در اين راهبردي كه براي خرج درآمد عمومي در نظر دارد به تك‌تك شهروندان ايراني توضيح دهد كه چگونه از راهبرد رقيب برتر است. يعني دولت بايد با كپسوله كردن برخي از گفتارها با يك زبان نسبتا ساده كه آن گفتارها در عين حال واقع‌گرا هستند و با پذيرش صادقانه برخي ضعف‌هاي خودش بتواند با مردم گفت‌وگو بكند. يعني مي‌خواهم بگويم كه در عين حال كه برتري راهبرد خودش را بايد نشان بدهد، اما چنين هم نيست كه درگير زبان پيچيده آماري و تخصصي بشود. بايد توسط يك تيم رسانه‌اي به نحوي به زبان مردم ترجمه بشود. اما ما در اينجا اين مشكل را داريم كه چگونه در اين شرايط كه اعتماد اجتماعي كاهش پيدا كرده است، مي‌توان مردم را به اينكه برنامه‌اي را بپذيرند كه اگر نگوييم فوايدش در بلندمدت است، حداقل طي زمان توزيع مي‌شود، دعوت كرد. بلكه برنامه‌اي است كه مردم مي‌توانند فوايدش را در كوتاه‌مدت مشاهده بكنند و هم اينكه امكان استمرارش هست. يعني شايد بشود كه با يك زبان ساده‌اي با مردم صحبت كرد و اين اعتماد را ايجاد كرد كه ما مي‌توانيم خيلي وعده‌ها به شما بدهيم اما نمي‌خواهيم پيامبران كاذب باشيم. نمي‌خواهيم كه از اعتماد شما سوءاستفاده بكنيم. بنابراين وعده‌اي را به شما مي‌دهيم كه نه تنها امكان تحققش وجود داشته باشد بلكه امكان استمرار آن هم وجود داشته باشد. بعد در همين شرايط نه تنها بايد به مردم آموزش داد كه صرفا گول شعارها را نخوريد و به امكان‌پذيري و پايداري اين شعارها هم توجه بكنيد. همان‌طور كه گفتم ممكن است كه مشكلاتي داشته باشد چرا كه اعتماد اجتماعي كاهش پيدا كرده و ممكن است كه شما نتوانيد آن صبوري را در قشرهايي از مردم پيدا كنيد كه پاي اين حرف شما بايستند كه من هم مي‌خواهم كه زندگي تو را بهبود ببخشم و هم زندگي فرزندان و نسل‌هاي آينده تو را. اينجا ما مقداري مشكل داريم كه پاي احزاب، روشنفكران و دانشگاهيان به ميان مي‌آيد و آنها بايد بتوانند در اينكه اين پيام بتواند به مردم منتقل بشود، كمك كنند. به هر حال چون اين پيام ابعاد مختلفي دارد و اگر شما مي‌رفتيد و به مردم مي‌گفتيد بياييد به من راي بدهيد تا رياضت بكشيد طبيعي است كه كسي به شما راي نمي‌داد. اما وقتي كه اين برنامه ابعاد سلبي و ايجابي متنوعي داشته باشد و در دل اين هم مقداري آموزه پايداري را آموزش مي‌دهيد ممكن است كه اين مجموعه جا بيفتد.

‌ يعني منظورتان اين است كه سياستمداران ما خيلي خوش‌بين هستند؟

البته بد نيست كه سياستمداران ما كه به آينده كشور باور دارند در ضمن تبليغات خودشان بگويند كه راضي نيستند كه به هر قيمتي راي مردم را داشته باشند و موقعي به اين راي افتخار مي‌كنند و شادمان هستند كه بتوانند براي داشتن يك آينده بهتر كمك بكنند. مي‌دانيد كه در فرآيند افتادن در اينكه بگوييم كه به هر قيمتي ما راي بياوريم هم غيراخلاقي است. به نظرم حتي بايد سازوكارهاي قانوني را پيش‌بيني كرد كه امكان شارلاتانيزم سياسي را منتفي بكند. همان‌طور كه من قبلا اين پيشنهاد را دادم كه مجلس، قانوني تصويب بكند كه نامزدها نتوانند وعده‌هاي پولي كه براي منابع آينده كشور مانند محيط زيست و... بار مالي دارند، بدهند. يعني از دادن اين‌گونه وعده‌ها منع بشوند. يعني راه‌هايي پيدا بشود كه اينها برنامه‌هايي بدهند كه اين برنامه‌ها، برنامه‌هايي پايدار بشود.

من معتقدم كه در اين شرايط افرادي كه وارد كارزار انتخاباتي مي‌شوند بايد نشان بدهند كه نظام حاكميتي كشور كجا با خلأ مواجه است؟ كجا مشكل دارد؟ يعني اين صدا توليد بشود شايد كه شنيده شود. از طرفي حتي بگويد كه كجا ممكن است كه مردم فريب بخورند، كجا ممكن است كه توسط شارلاتان‌ها به مسير نادرستي برده شوند. درواقع يك نوع آموزش به مردم و نقد مردم، يك نوع نقد حاكميت، آموزش به حاكميت يك نوع نقد سياسي، آموزش به حاكمان و احزاب سياسي همه بايد وجود داشته باشد. درواقع اين فرصت مناسب و خوبي براي اصلاح سياسي است كه بايد از آن استفاده كرد. يعني خود فرآيندهاي انتخاباتي هم اهميت دارند و فقط نتيجه انتخابات نيست كه مهم است. اگر ما فرآيندها را غلط يا اشتباه برويم فقط با اين اميد كه پيروزي براي ما تامين مي‌شود طبيعي است كه آن هم راهبرد درستي نيست. بايد بدانيم كه فرآيندهاي انتخاباتي خودشان فرآيندهاي آموزش عمومي هستند كه هم آموزش عمومي، هم يادگيري اجتماعي و هم حتي نزديك كردن قطب‌هاي متفاوت به همديگر است. يعني وقتي بر يادگيري اجتماعي متمركز مي‌شويد منظورتان اين است كه نمي‌خواهيد كه طرف را طرد بكنيد و آن را ناديده بگيريد بلكه مي‌خواهيد كه ضعف‌ها را بگوييد و هوشمندي خودتان را نشان بدهيد كه من به ضعف‌ها آگاه هستم.

بنابراين صرفا نمي‌شود كه بيايد و روي برنامه‌هاي خودش تاكيد بكند حتما بايد يك بعد سلبي هم داشته باشد. منتها اين بعد سلبي مي‌تواند با آموزش و افزايش ظرفيت‌هاي سياسي همراه باشد. يا اينكه مي‌تواند با يك نوع وعده و وعيدهاي كاذب و تخريب گروه‌هاي رقيب همراه باشد. به نظرم سياستمداران حرفه‌اي بايد از اين فرصت استفاده بكنند و بين برنامه‌هاي سلبي و برنامه يادگيري اجتماعي در زمينه سياست و ارتقاي ظرفيت سياسي كشور پيوند برقرار كنند.

برچسب ها:
روحانی

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین