دکتر عابدین عابدی زاده: مهاجرت موضوعی چندوجهی و پیچیده است اما میتوان با صراحت گفت که مسئله اصلی مهاجرت بیشتر متوجه کشورهای جهان سوم و کمترتوسعه یافته است! مهاجرت از ایران تقریباً از دو دهه قبل از انقلاب در ذهن و اندیشهی ایرانی به عنوان یک تحرک اجتماعی شکل منسجمتری به خود بست و هر دهه بر تعداد افرادی که اقدام عملی به مهاجرت از ایران داشتهاند رو به فزونی رفته است تا این که امروز..
که بسته پایم...؟*
دکتر عابدین عابدی زاده
مهاجرت موضوعی چندوجهی و پیچیده است اما میتوان با صراحت گفت که مسئله اصلی مهاجرت بیشتر متوجه کشورهای جهان سوم و کمترتوسعه یافته است! مهاجرت از ایران تقریباً از دو دهه قبل از انقلاب در ذهن و اندیشهی ایرانی به عنوان یک تحرک اجتماعی شکل منسجمتری به خود بست و هر دهه بر تعداد افرادی که اقدام عملی به مهاجرت از ایران داشتهاند رو به فزونی رفته است تا این که امروز، ایده و فکر مهاجرت به نوجوانان و کودکان دههی ۸۰ و ۹۰ رسیده که در آیندهی نه چندان دور میتواند به پاشنه آشیلی برای وضعیت نظام سیاسی اجتماعی کشور تبدیل شود.
هرچند مسئلهی مهاجرت در شکم خود آبستنِ مسائل اجتماعی عدیدهای است اما نمیتوان از عواملی رانشی و کششی مهاجرت عبور کرد؛ قصد ندارم از رویکرد مارکسیستی و شکار مغزها سخن بگویم؛ چرا که این رویکرد، نگاهی کاهشگرا و یکسویه به موضوع مهاجرت دارد و تقلیل دادن مهاجرت به یک عامل، هرگز نمیتواند همهی جوانب آن را واکاوی نماید لذا نگاهی چندوجهی میطلبد؛ بر اساس نظریه مابوگونج؛ افراد بیشتر تحت تاثیر عوامـل جـاذب و دافع نقـاط مهاجرپذیر و مهاجرفرست اقدام به مهاجرت میکنند به عبارتی مجموعهاي از علل و عوامل محیطی اعم از درون و برون مرزي به عنوان علل رانشی و کششی موجب میشود که افراد در مکان دیگری در جستجوی آرمانهای ذهنی و اجتماعی خود باشند.
ایران نیز در چند دههی اخیر بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول از میان حدود ۱۰۰ کشور در حال توسعه و توسعه یافته از نظر فرار مغزها و مهاجرت در رتبهای بین اول تا سوم قرار گرفته و در طی این سالها نه تنها جمعیت هجرتکنندگان از وطن کاهش نیافته بلکه در هر دهه، موجهای پردامنهتر و جدیدی از مهاجرت ایرانیان در آمارها گزارش شده است. در ترکیب مهاجران ایرانی در چند سال اخیر به غیر از نخبگان دانشگاهی، افراد با سلیقههای مختلف اجتماعی و توان اقتصادی نیز مشاهده شده است؛ در این میان، افراد با مشاغل خدماتی، تولیدی و کسب و کارهای کوچک نیز دیده میشود که این نشان از وضعیت نابسامان کسب و کار و ناامید به تغییر وضع معیشت اقتصادی مردم دارد. فارغ از این که بسیاری از مهاجرین در برههای از زمان به دلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و سرخوردگی از مشارکت دادن آنها در سیاستگذاریهای عمومی و اجتماعی جامعه ترک وطن کردهاند اما به تازگی این موضوع به مسائل اقتصادی و معیشیتی تغییر جهت داده است؛ به عنوان مثال: بسیاری از جوانان با حرفههایی چون آرایشگری، بنایی، نقاشی، مکانیکی و ... اقدام به مهاجرت نمودهاند.
نخبگان علوم انسانی به دلیل ماهیت رشتههای علوم انسانی که باید به پویایی اندیشه و معنابخشی به زندگی و نقش انسان در پیشرفت اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازند، آن چنان که باید و شاید نتوانستهاند در طرحهای فرهنگی و سیاست گذاری عمومی جامعه، فعالیت فکری و علمی اثرگذاری داشته باشند و این موضوع باعث بیعلاقگی، کرختی فکری و بیتفاوتی اجباری آن ها نسبت به نظامهای اندیشه و فکری در جامعه شده است، این بیتفاوتی اجباری در برخی از نخبگان فکری منجر به دنبالهروی آرمانهای فکری خود در مکان و جغرافیای دیگری خواهد شد، آمار مهاجرت دانشآموختگان حوزه پزشکی و مهندسی که جلودار مهاجرین علمی و دانشگاهی هستند نشان از این ادعاست؛ آن هایی که توان مالی، ارتباطی و اجتماعی مهاجرت دارند با بغض در هم شکسته آرزوهای ماندن و ساختن وطن را رها میکنند و نیمی از روح و جان خود را برمیدارند و میروند و اهداف و تمنّاهای فکری و علمی خود را در مکان لامکان دیگری میجویند؛ آن هایی که توان مهاجرت ندارند در تخیلات خود آرمانجویی میکنند و در انتظار روزنه و تابش نوری! تا سهم فکری خود را در بسترهای منجمد مدیریتی و حلقههای بستهی سیاسی به منصه ظهور برسانند! گاه این انتظار در همان قالب سرد و بیروح میمیرد.
افراد بسیاری را میشناسم که در تقلای فکری مهاجرت، درگیری ذهنی دارند؛ تا آن جا که این کشمکش درونی ترک وطن، به نوجوانان و کودکان دههی ۸۰ و ۹۰ ایرانی رسیده است که خود اعلام خطری برای آیندهی سیاسی اجتماعی کشور در پی خواهد داشت، چرا که به تعبیر پژوهشگران حوزه امنیت ملی یکی از مولفههای امنیت ملی یک سرزمین، در ابتدا منابع انسانی و جمعیت است.
با این حال، این تقلای رفتن در ذهن بسیاری از شهروندان ایرانی، یک اتوپیای ذهنی شکل میدهد که به دلایل متعدد ساختاری، فرزندان این سرزمین به دنبال یافتن جزیرهای خیالی در ذهن خود در تکاپو و تلاشند؛ جزیرهای که در آن سیاست و جامعه در کمال خوبی اجرا گردد. آن گاه که قایق نجات شان به ساحل چنین جزیرهای نرسد و از سویی از وضعیت موجود زندگی، ناراضی و دلسرد شده باشند و امیدی گرم در دل آن ها لانه نکرده باشد، ممکن است به شهروندانی عصبی، بیگانه از خود، افسرده و ناامید از آینده تبدیل شوند، شهروندی که نه از فضیلت سخن میگوید و نه از علم؛ آن وقت جامعه غیراخلاقی میشود و زیست اخلاقی در جامعهی غیراخلاقی فاجعهبار خواهد بود. دانشآموختگان نظام دانشگاهی نیز وقتی هیچ گونه سازگاری و تناسبی بین نهاد علم و ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه را تجربه نکنند و این بیتناسبی نظام علم و دانش با واقعیت اجتماعی جامعه؛ ارادهی آن ها را به سوی هجرت به جغرافیایی دیگر بیشتر میکند؛ تا زمانی که روابط نظام علم و دانشگاه با حوزه فرهنگ عمومی و سیاسی تقویت نشود و از این بدقوارگی خارج نشود موضوع مهاجرت اولویت نخست ذهنی آن ها خواهد ماند، و این فاصله و تهی شدن نخبگان فکری از نظام تصمیمگیری و مدیریتی کشور؛ آسیبهای بسیار جدی به ساختارهای اقتصادی و فرهنگی، اجتماعی جامعه وارد خواهد ساخت.
جالب آن که بسیاری از افرادی که وارد حلقهی نظام تصمیم گیری کشور شدهاند نیز سودای مهاجرت دارند و برخی نیز کاشانهای برای آینده خود و فرزندانشان در آن سوی مرزها مهیا کردهاند، این به آن معناست که بسیاری از مدیران و مسئولان نیز از آیندهی فرزندان خود نگرانند، آیندهای که نتیجه تصمیمات اشتباه امروز آنها بوده است. گسست بین بهرهگیری از ظرفیت سرمایه انسانی نخبگان فکری با کانونهای تصمیمگیری و سیاستگذاری و واگذاری سمتهای مدیریتی به افراد و رفقای غیرمتخصص، نیز یکی از دیگر از عوامل ناامیدی نخبگان علمی است.
لذا به نظر میرسد عامل سیاسی و سیاستبازی نسبت به دیگر عوامل، اثرگذاری و ارتباط بیشتری با گرایش جوانان به مهاجرت دارد؛ چنان چه این روند، تغییر جدی و ملموس یابد، انتظار میرود که تمایل به مهاجرت کاهش یافته و به روشنی و خوشبینانه میتوان گفت که با تحول در ساختارهای سیاسی و اجتماعی و استفاده از ظرفیت فکری همهی شهروندان مسئول، امیدی پررنگ در میان ایرانیان مهاجر ایجاد خواهد شد و بسیاری که با ناامیدی رفتهاند با امید و اشتیاق راه بازگشت به سرزمین فرهنگی و مادری خود پیشه میگیرند.
چنان چه انسانها با هر قومیتی در هر جامعهای به آن ها نگاه شهروندی شود، خود را مسئولانه در موقعیت شهروندی قرار میدهند؛ مگر میشود یک انسان، احساس شهروندی را با هوش و گوش خود تجربه کند و خود را در موقعیت شهروندی قرار ندهد؟ و در فرآیندهای سیاسی اجتماعی جامعه مشارکت فعالانه نداشته باشد؛ ما بیش از هر زمان دیگر، نیاز به جامعهشناسی امید داریم، امید به ساختن و ماندن در خاک وطن!
*اشاره به شعر زیبای « کجا چنین شتابان؟» شفیعی کدکنی
آخرین اخبار
- تبلوري از يک ايران مهربان و اخلاق مدار
- پرويز هوشيار؛ نويسنده و هنرمند متعهد و دلسوز بوشهري
- قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در دشت خشت کازرون
- واقعيت تلخ بيتفاوتي مديران براي رفع مشکل شيرخوارگاه در بوشهر
- سفينه فضاييِ جورج پمپيدو
- « صداتو »؛ تمنّاي آنچه خود داريم از زبان بيگانه
- بلاتکليفي بیست هزار ميليارد تومان؛ بدهي حق آلايندگي صنايع نفت و گاز و پتروشيمي به استان بوشهر!
- به جاي پلمپ کردن، به فکر رفع مشکلات باشيد
- گندمهاي ترومن در مدارس بوشهر
- ديگر توان جنگيدن با موانع ساخت شيرخوارگاه در بوشهر، را نداريم
- بازآزمايي تجربههاي شکست خورده در دانشگاهها
- رئيسعلي دلواري، نمونه کاملي از شجاعت و جسارت
- حکایت سنج و دمامزني در بوشهر
- محمد شريفيان، نابغة نوحه موسيقي
- دولت به دنبال خاموش کردن صداي منتقدان در بوشهر؟!
پربیننده ترین
- بازار ماهي فروشان، برازنده شهر بوشهر نيست
- خاطره تُوسون و شِنو تو دِرياي بوشهر
- تبلوري از يک ايران مهربان و اخلاق مدار
- نارضايتي مردم از قطع مکرر آب آشاميدني در بوشهر
- حکایت سنج و دمامزني در بوشهر
- سفينه فضاييِ جورج پمپيدو
- پرويز هوشيار؛ نويسنده و هنرمند متعهد و دلسوز بوشهري
- بلاتکليفي بیست هزار ميليارد تومان؛ بدهي حق آلايندگي صنايع نفت و گاز و پتروشيمي به استان بوشهر!
- نجات از تيرباران به لطف مردم بوشهر
- قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در دشت خشت کازرون
- کتل ملو
- آب انبار قوام و آبرساني به بندر بوشهر در قديم
- زندگی آگاهانه: دايره شايستگي
- افشای حقايق و رازهاي ناگفته از مبارزات رئیسعلی با انگلیسی ها
- مشکلات و راهکارهای حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار