طراحی سایت
تاريخ انتشار: 18 دي 1400 - 11:35
مصاحبه نسیم جنوب با مونا علیخواه مهاجر بوشهری در هلند:

راستش تجربه را آدم فقط در مهاجرت به دست نمی آورد؛ هر روزِ زندگیِ ما خودش یک تجربه ی جدید است. با این حال، مهمترین چیزهایی که در این لحظه به ذهنم می آید زرق و برقِ محیطِ جدید بود؛ چیزی که اگر چه همیشه برای آدم می ماند، اما به هرحال آن هم روزی عادی می شود. مثلا وقت هایی که می خواستم جاهای جدید را کشف کنم...

- لطفا خودتان را معرفی کنید و سیرِ مهاجرت خودتان را بفرمایید.

- مونا علیخواه هستم. سیرِ مهاجرت من، درواقع یک جابه جایی بود از یک شهرِ قدیمی به یک شهرِ قدیمی دیگر: از بوشهر به آمستردام.

- به چه دلیل مهاجرت کردید؟

- دلیلِ مهاجرتم از یک عشق کودکانه ی قدیمی می آید؛ یکی از روزهای شش- هفت سالگی ام با همسرِ آینده ام به هم قول دادیم اگر بزرگ شدیم هیچ وقت از هم جدا نشویم: بزرگ شدیم، ازدواج کردیم، و حالا بیست و یک سال است که در هلند زندگی می کنیم.

- خانواده با مهاجرت شما مخالفتی نکرد؟ 

- وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم، پدرم ازم خواست که پیش از رفتنم، شغلِ خوبی برای خودم دست و پا کنم؛ منم که مهندسی الکترونیک خوانده بودم، دو سالی در بوشهر کار کردم و وقتی پدرم مطمئن شد که می توانم روی پای خودم بایستم، اجازه داد که بروم.

- در هلند چه شغلی دارید؟

- عکاسی حرفه ای انجام ‌می دهم و شانزده سال است که شرکت خودم را در اینجا دارم.

- چه تجاربی از مهاجرت به دست آورده اید؟

- تجربه که زیاد است، ولی راستش تجربه را آدم فقط در مهاجرت به دست نمی آورد؛ هر روزِ زندگیِ ما خودش یک تجربه ی جدید است. با این حال، مهمترین چیزهایی که در این لحظه به ذهنم می آید زرق و برقِ محیطِ جدید بود؛ چیزی که اگر چه همیشه برای آدم می ماند، اما به هرحال آن هم روزی عادی می شود. مثلا وقت هایی که می خواستم جاهای جدید را کشف کنم و مقایسه کنم، خیلی زود فهمیدم که مقایسه هیچ کمکی به زندگیِ آدم نمی کند؛ هر محیطی ویژگی های خاصِ خودش را دارد و هیچ اشکالی هم ندارد که تفاوت ها وجود داشته باشد. یکی دیگر این که تفاوت ها می تواند باعثِ فکرکردنت بشود تا خسته شدنت. به طور مثال دیگر فکر نمی کنم به این که در قورمه سبزی دقیقا کدام لوبیا باشد بهتر است. برایم جالب است که هر کسی یک جور دیگری این غذا را پخت می کند؛ چون این قدر پخت های مختلفش را می بینی که دیگر تفاوت ها برایت ناراحت کننده نیست! بلکه میتواند تجربه ای جدید و هیجان انگیز باشد.

- غربت مهاجرت چه طور است؟

- همیشه این سوال از من می شود که چه طوری با غربت سر می کنم؟ همیشه پاسخم این است: هیچ مشکلی با آن ندارم. سالی یک بار خانواده و کشورم را می بینم.

چند سال پیش در کتابی که درباره ی مولانا بود خواندم که خیلی ها نمی دانستند که دوری از زادگاهش چه قدر او را ناراحت و غمگین می کرده است. یک آن به خودم آمدم که من چگونه با «دوری از زادگاهم» کنار آمدم؟ دیدم دلتنگی هایم را جایی پارک کرده ام! و همین یکی از عواملی شد که بعدها برگشتم و یک پروژه عکاسی در بوشهر گذاشتم و یک نمایش عکس. 

- از تجارب دیگر مهاجرت بگویید.

- تجربه ی دیگر این که، درکِ مرگ آدم ها برایم آسانتر شده است؛ روزی صدبار خداحافظی کرده ام با آدمهای عزیزِ زندگی ام. ندیدنِ آدم ها هر چند برایم عادی است، اما همواره با تمامِ وجودم آن ها را با خودم در قلبم دارم.

یکی از تجربه‌‌هایِ عجیبِ مهاجرت که من به شخصه هیچ وقت نمی توانم از آن چشم بپوشم این است که به گاهی به خودت دروغ بدهی که خیلی خوشحالی و به خانواده ات نگویی که چه قدر دلت برایشان تنگ می شود. 

و در آخر این که بهترین شانس را داری که آدم هایی جدید با فرهنگ های مختلف بشناسی و با خودت با افتخار بگویی ما با ریشه های مختلف در این دنیا، همگی مخلوقات خدا هستیم!

- چه توصیه‌ای به کسانی که قصد مهاجرت دارند، دارید؟

- مهاجرت یا تصمیمی شخصی است یا احساسی. اگر شخصی باشد که آدم نیاز دارد آن کار را انجام بدهد و هیچ بحثی در آن نیست؛ چون به شخص و‌ هدفِ شخص مربوط می شود. اما اگر مهاجرت بر اساسِ یک تصمیم احساسی باشد، می توانم به این نکته اشاره کنم که احساس در یک لحظه هست و در لحظه ی بعد نه! پس بهتر است به انتخاب های شخصی مان و به خودمان بهتر احترام بگذاریم؛ آن وقت می دانیم که پاسخ کجا است!

هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و چهارم - شماره 984 

نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین