طراحی سایت
تاريخ انتشار: 24 دي 1400 - 12:26

حسین زیرراهی: یک کشتی تا زمانی که مقصدی در بندری دیگر یا نقاطی از دریا برایش مشخص نشده باشد بندر فعلی خود را ترک نمی‌کند. وقتی مقصد مشخص باشد موارد زیر هم به صورت تقریبی مشخص می‌شود: مسیر یا مسیرهای رسیدن به آن مقصد. مقدار سوخت، آذوقه و مایحتاج سفر. نفراتی که باید در این سفر همراه شوند. شرح وظایف افراد و سرنشینان کشتی. زمان تقریبی رسیدن به مقصد، توقف و زمان برگشت...

چرا لازم است هدف داشته باشیم و هدف‌گذاری کنیم؟

حسین زیرراهی

یک کشتی تا زمانی که مقصدی در بندری دیگر یا نقاطی از دریا برایش مشخص نشده باشد بندر فعلی خود را ترک نمی‌کند. وقتی مقصد مشخص باشد موارد زیر هم به صورت تقریبی مشخص می‌شود: مسیر یا مسیرهای رسیدن به آن مقصد. مقدار سوخت، آذوقه و مایحتاج سفر. نفراتی که باید در این سفر همراه شوند. شرح وظایف افراد و سرنشینان کشتی. زمان تقریبی رسیدن به مقصد، توقف و زمان برگشت.

در طی مسیر ممکن است جایی سرعت کم یا زیاد شود، بخشی از مسیر تغییر کند، بخشی از مسیر دریا طوفانی شود یا حتی مشکلات دیگری هم از راه برسد. ولی یک چیز هست که تغییر نمی‌کند. آن هم مقصد یا بندر هدف است. ممکن است به دلایلی کشتی به مقصد نرسد، مجبور شود برگردد یا به بندری دیگر برود. ولی تا زمانی که چنین شرایطی پیش نیامده است هدف همچنان همان است و برآیند تمام تلاش مجموعه برای رسیدن به آن است.

حال فرض کنید ناخدای یک کشتی تصمیم بگیرد همین طوری به دریا بزند بدون هدف یا مقصدی خاص. در این صورت هیچکدام از اطلاعاتی که بر شمردیم را نمی‌داند: مقدار سوخت، آذوقه، نفر، مسیر، زمان، امکانات، کارهای لازم، هواشناسی، بودجه مورد نیاز و غیره ... البته این فقط فرض مثال بود و هیچ ناخدایی چنین کاری را نمی‌کند. ولی متاسفانه ما انسانها در زندگی چنین کاری می‌کنیم. هدف نداریم. البته خواسته‌هایی داریم ولی آن هدف نیست. چرا؟ چون شفاف و مشخص نیست. در واقع آرزو است تا هدف. درست مثل مقصد کشتی که بقیه نیازمندی ها را مشخص می‌کند، هدف هم چنین کارکردی دارد. به ما می‌گوید چه برنامه، امکانات، زمان، بودجه، همراهان، مسیر دستیابی و کارهایی برای رسیدن به آن لازم است. البته همه این ها به صورت تقریبی است. ولی هدفی که روی کاغذ نوشته شده باشد نیازمندی‌های آن هم در پی اش می آید.

ما انسانها اغلب آرزوهای مبهمی داریم. مثلا من می‌خواهم موفق شوم، در رفاه زندگی کنم، دکتر شوم، پولدار شوم، با همسر مورد علاقه ام ازدواج کنم، مدیر شوم، کارخانه‌دار شوم. این خواسته ها آن قدر گنگ و کلی است که هیچ نشانی‌ای به صاحبش نمی‌دهد. درست مثل ناخدایی که بگوید من می‌خواهم به دریا بروم. یا مثلا به آفریقا بروم. این مقصد آن قدر کلی است که هیچ چیز را برایش مشخص نمی‌کند.

حال اگر فردی روی کاغذ بنویسد من می‌خواهم تا سه سال آینده خانه‌ای به متراژ تقریبی صد متر در فلان محله شهر بخرم. این می‌شود هدف. چون مکتوب است، زمان‌دار است، بودجه تقریبی آن مشخص است. کارهایی که باید برای رسیدن به آن انجام شود هم تا حدی مشخص است. مثلا چه قدر باید کار یا پس‌انداز کند، چه قدر باید وام بگیرد، کجا به دنبال آن بگردد و از چه کسانی کمک بگیرد. دانش‌آموزی که می‌خواهد در رشته مهندسی کشتی دانشگاه بوشهر قبول شود هدف تعیین کرده است. چون می‌داند چه درسهایی را باید بخواند، در چه سطحی بخواند، از چه منابعی استفاده کند و چه قدر زمان برای آماده شدن اختصاص دهد. داشتن هدف و هدفگذاری باعث می‌شود منابع ما شامل زمان، انرژی، هزینه و روابط مان بر یک موضوع متمرکز شود. در این صورت احتمال موفقیت ما بسیار زیاد می‌شود.

 (هفته نامه نسیم جنوب- سال بیست و چهارم، شماره 986)


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین