طراحی سایت
تاريخ انتشار: 06 خرداد 1401 - 18:55
مصاحبه نسيم جنوب با خورشيد فقيه نويسنده بوشهري در سالروز تولدش:

اگر خودم را نمونه اي از جوانان آن روزها فرض کنم، بيشتر شايق به خواندن رمانهاي عاطفي عاشقانه و يا هيجاني پليسي بوده اند، مگر تک و توکي از بچه ها که متاثر از توصيه و تفکرات برخي از معلمانشان، جذب کتابهاي سياسي و اجتماعي و بيشتر در زمينه شعر و شاعري و هنري بوده اند...

 

مصاحبه نسيم جنوب با خورشيد فقيه نويسنده بوشهري در سالروز تولدش:

سالهاي خواندن و نوشتن 

 

-  متولد چه سالي و در کجا هستيد؟

- به روايت شناسنامه، متولد اول خرداد ماه سال 1325 در کنگان استان بوشهر هستم. تا دو سالگي به همراه خانواده در آن محل، و سال بعد و بعدتر، به همراه خانواده مثل کولي سرگردان از اين بندر به آن بندر که اقتضا و اجبار شغل پدري ايجاب مي کرد و اين که بايد با نان کارمندي دولت ( گمرک )، امورات خانواده را بچرخاند!

- از روزهاي اول مدرسه رفتن چيزي يادتان هست؟

- مهرماه 1332بود که با چشماني اشکبار و کشان کشان، مرا در دبستان باقري بوشهر که واقع بود در محله آباء و اجدادي ام «جبري» و به معلمي زنده ياد موسي گنبدي، ثبت نام کردند. ولي دو- سه ماهي بيشتر دوام نياورد.

- چرا اين قدر کم دوام؟

- به اين علت که  پدر گمرکي ام اين بار به حکم اداره مربوطه، انتقال يافت به روستا بندري دور و عقب افتاده از همه چيز بنام «رَملِه» که فقط يک دفتر گمرکي داشت و يک پاسگاه مرزباني و صد نفر جمعيت عرب زبان از توابع دهستان رودحله در جنوب غربي بندر ريگ. به همين خاطر من هم از ادامه تحصيل باز ماندم تا دو سال بعد که باز هم پدر را نقل به بوشهر کردند  و من هم بناگزير، اين بار در اول مهر ماه سال 35 مجددا محصل کلاس اول همان دبستان شدم.

- اولين کتاب غير درسي که خوانديد يادتان هست؟

- تا جايي که حافظه ام ياري مي دهد مي توانم اشاراتي داشته باشم به کتبي مراثي گونه مثل «جودي» و «جوهري» و... که يکي از عموزاده هاي داراي نيمچه سواد و به شدت مذهبي پدرم مثلا براي آن که بقول خودش من «ملا بشوم» هديه کرده بود تا من بعضي از شبها با غلط و غلوط هايي بخشهايي از آنها را براي مادرم بخوانم تا هم خودم ثوابي برداشته باشم و هم اين که او با ريختن اشکي، بقول خودش «استخواني حلال کرده باشد براي بعد از مرگش توي قبر» . ولي پدر، بيشتر مشتاق داستان هاي «حسين کرد شبستري» بود و«امير حمزه صاحبقران» و «امير ارسلان نامدار» و «حکايت يوسف و زليخا»  و بعضي وقت ها «ديوان حافظ». که البته کتب درخواستي پدر بيشتر بخاطر تشويق من بود به خواندن و مطالعه کردن، ضمن آن که براي من سود و صرفه اقتصادي هم داشت! چون در ازاء خواندن شبانه هر کتابي، يک سکه پنج ريالي هم دستمزد مي پرداخت ! ولي در مجموع، اين دست کتابها مشوق هاي خوبي بودند براي ايجاد علاقه به مطالعه در من. اين موارد البته بيشتر مربوط ميشدند به دوران تحصيلي ام در دبستان و سالهاي اول دبيرستان.

- گويا آن زمان معلميني که دانش آموزان را با کتابهاي مهم روز آشنا مي کردند زياد بودند. شما هم اين معلم ها را داشتيد؟

- درسال ششم دبستان دانش گناوه که بودم، يادش بخير يک معلم جهرمي جوان و خوب و باسوادي از فارغ التحصيلان جديد دانشسراي مقدماتي شيراز داشتيم به نام آقاي «حسام الدين نوبهار» که عمرش طولاني باد، براي اولين بار با خواندن برخي از داستانهاي کوتاه ولي مدرن و سبک جديد مندرج در کتابهايي که همراه خودش به کلاس درس ميآورد، ما را با داستانهايي نظير «شلوارهاي وصله دار» زنده ياد رسول پرويزي و داستانهايي کوتاه از زنده يادان «صادق چوبک» و «جمالزاده» و يا حتا ترجمه هايي از نويسندگان خارجي،  آشنا نمود و راه جديدي از مطالعه براي امثال من گشود.

- وضع کتاب و کتابخواني در سالهاي جواني شما در بوشهر و در بين جوانان چه طور بود و چه کتابهايي بيشتر طرفدار داشت؟

- شايد نتوان پاسخ آماري و دقيقي ارائه کرد، ولي به گونه اي سردستي و تا جايي که من مي دانم، وجود همين قلت کتابفروشي در بوشهر آن زمانها، نشانه اي باشد به کم رونقي کتابخواني. ضمن آن که جوانان آن روزها نيز همانند اکنون، طيف هاي مختلفي بوده اند که هر کدام بنا به شرايط سني و علايق شخصي، کتب سازگار با تفکر و علايقشان را مطالعه مي کرده اند، که اگر خودم را نمونه اي از جوانان آن روزها فرض کنم، بيشتر شايق به خواندن رمانهاي عاطفي عاشقانه و يا هيجاني پليسي بوده اند، مگر تک و توکي از بچه ها که متاثر از توصيه و تفکرات برخي از معلمانشان، جذب کتابهاي سياسي و اجتماعي و بيشتر در زمينه شعر و شاعري و هنري بوده اند.

- شاکله و اساس فکري شما به وسيله چه کتابهايي شکل گرفت و مستحکم شد؟

- خوب بسيار مقرون به صحت خواهد بود اگر که بگويم، من هم در ادامه همان وضعيتي که در پاسخ سئوالات قبلي شما گفتم، پس از طي همان مراحل قبلي و متاثر از شرايط و اقتضائات روز جامعه ايران به طور عام، و بوشهر به طور خاص، متمايل به کُتبي شدم که زمينه ساز تفکر و ذهنيت خاص هنري و انديشگي بيشتري در وجودم بودند، که مي توان به کُتبي که ساليان بعد نوشته و تدوين کرده و يا فعاليت هاي عملي که بعضاً از خود بروز داده ام، چه در راستاي قضاياي هنري، و چه اجتماعي و حتا سياسي، تاثيرات آنها را مشاهده کرد.

- چه کتابهايي تا کنون از شما منتشر شده است؟

- کتابهاي منتشره من تا به اکنون، عبارتند از: سه کتاب در زمينه تاريخي با عناوين «زوال دولت هلند در خليج فارس با ظهور مير مهناي بندر ريگي»، «بندر ريگ در مبارزه با استعمار»، «نبرد مظلومين»، «مجموعه مقالات 1و2»، «بوشهر قديم به روايت تصوير» در دو جلد و زمان و موضوعات متفاوت، و اخيراً نيز در حال تدوين کتابي هستم تاريخي در موضوع چرايي و چگونگي اجراي قانون خلع سلاح عمومي در ايران عصر حکومت پهلوي، و بازتاب اجتماعي آن در منطقه استان بوشهر که اميدوارم بتوانم تا چند ماه آينده آن را به ناشري بسپارم.

- سوژه هاي خود را براي نوشتن چگونه انتخاب مي کنيد؟

- سوژه را من انتخاب نمي کنم، بلکه اين سوژهها هستند که بعضاً و بنا به عللي، به سراغ من مي آيند و ضرورت پرداختن به آنها را در ذهن و اراده ام به وجود مي آورند، که فکر مي کنم اين واقعيتي است که تمامي نويسندگان و اهل قلم را شامل مي شود.

- در اين چند دهه از زندگي افسوس از دست رفتن کدام فرصت ها را در زندگي خود مي خوريد؟

- صادقانه بگويم که عادت کرده ام هيچ گاه بابت فرصت و هر چه قبلا از دست دادهام را نخورم و بقول زنده ياد اخوان ثالث، پيوسته به خود بگويم «حال را آينده را عشق است!»

- چه توصيه اي براي کساني که دست به قلم دارند و يا در آغاز نوشتن هستند داريد؟

- فقط مي توانم از اين شعر بهره گيري کنم و بگويم: «بشکني اي قلم اي دست اگر/ پيچي از خدمت محرومان سر».

- سخن پاياني؟

-هيچ گاه شاهد مرگ و فراق و بدبختي هيچ انسان خوبي در جهان نباشم، و توفيق هرچه بيشتر شما دوستان گرامي را در راهي که قدم گذاشتهاند، نظارهگر باشم . 

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۰۳)

 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین