طراحی سایت
تاريخ انتشار: 22 شهريور 1401 - 17:20

ابراهيم مهدي زاده: سخن گفتن در باره کارنامه هنري و شعري استاد علي باباچاهي کار ساده اي نيست. دليل آن هم نگاه پويا، نوجويي، اکتفا نکردن به داشته هاي خود و احساس خطر و بيم از تکرار است و عدم توقف. او از ظرفيت هاي نهفته، در زبان پارسي آگاه است و اين خودش، کم دستاوردي نيست. زباني که مي تواند فلسفه و موسيقي را با شعر بيان کند قطعا توان بيان عاطفه و احساس که در...

 

استاد علي باباچاهي ؛ فراتر از اقليم

نسیم جنوب، ابراهيم مهدي زاده

سخن گفتن در باره کارنامه هنري و شعري استاد علي باباچاهي کار ساده اي نيست. دليل آن هم نگاه پويا، نوجويي، اکتفا نکردن به داشته هاي خود و احساس خطر و بيم از تکرار است و عدم توقف. او از ظرفيت هاي نهفته، در زبان پارسي آگاه است و اين خودش، کم دستاوردي نيست. زباني که مي تواند فلسفه و موسيقي را با شعر بيان کند قطعا توان بيان عاطفه و احساس که در ذات کلمه موجود است  را، وسعت و ارتقاء  بخشد. از طرفي باباچاهي هم آگاه  ست و هم به تجربه دريافته است، زبان انعطاف پذيري که تمام امور کشور داري و فرهنگ و تمدن و تاريخ  آن يا به زبان شعر عرضه شده يا کلام منظوم و منثور است، طبعا نمي تواند ايستا باشد. درقرن چهارم زماني که عرصه بر موسيقي تنگ شد، زبان پذيراي موسيقي در خود شد.  چيزي که بعدها نيما و يارانش سعي کردند اين تفکيک را سامان بدهند و شعر را از سيطره موسيقي رها سازند و به زبانيت زبان، استقلال بدهند. اين زبان محدود به مرزهاي فعلي آن نمي شود بلکه جغرافياي زبان پارسي هويتي ديگر دارد. به عبارت ديگر، استاد باباچاهي نيک آگاه ست که اين زبان در زمينه شعري و هنري، هنوز، به مرحله اشباع نرسيده است و ظرفيت انطباق با شرايط جديد نيز داراست. با توجه به اين مقدمه، مي توان در مورد کارنامه شعري، باباچاهي گپ و گفت داشت. يک ويژه گي باباچاهي،  که او را برجسته مي کند، اين است که در اين 50 سال اخير، هرگز توقف نداشته است. چه در زمينه شعري و چه در مقام نظريه پردازي. شاگردان نيما از قبيل اخوان، شاهرودي ، نادرپور ، کسرايي، آزاد، محمد زهري... وجوان ترها مثل حميد مصدق، خوئي، حقوقي، اوجي ... همه يک، دوران توقف و خاموشي را تجربه کرده اند. اما باباچاهي از زمان اولين کتابش "در بي تکيه گاهي" تا آخرين اثرش، هميشه پيش آهنگ زبان با طراوت، نو و وضعيت هاي جديد و مطابق با شرايط جديد مطرح بوده و خواهد بود. توقف و ايستايي درکارنامه شعر - هنري ايشان جايگاهي ندارد. 

اگر اعتقاد داشته باشيم که زبان عبارت است تمامي تجربه تاريخي / فرهنگي/ هويتي، يک ملت، کارنامه شعري و  تئوريک باباچاهي درست در اين مسير جد و جهد و حرکت  نموده است.  زيرا او مي داند که به گقته لودويک ويتگنشتاين: " مرزهاي جهان هرکس، به ميزان مرزهاي زبان اوست " به زبان ديگر " ساختار زبان بازتاب دقيق ساختار جهان است". پس به گفته خود ايشان " بازي هاي زباني را صنعت نمي داند" بلکه لازمه ي وسعت دادن به زبان است و تبديل تفکر به انديشه و کارکرد آن را در معناي " ويتگنشتايني آن بکار مي برد. 

شاعر با درنگ و تاخير، با بازي هاي زباني،  به تخيل مخاطب اين آزادي انتخاب را مي دهد تا با ايجاد پرسشگري، به دلالت هاي شعرِي ِشِاعر فکر کند و خود معناي متن را بسازد. خواننده در اين دوري از دوآليسم خير وشري، با لايه هاي چند معنائي، فرصت تفکر مي يابد و اين تفکر او را به انديشه هدايت مي کند. آشنائي زدايي، عدم تکرار، چرخش نظري مدام در وضعيت هاي گوناگون و عدم اعتقاد به ازلي و ابدي بودن وضعيت ها نقطه قوت اوست.

تمدن  و فرهنگ محصول مشترک جوامع بشري است. استفاده باباچاهي از فلاسفه متقدم و متاخر از هنر، تا فرماليست هاي روس و نظريه پردازاني از قبيل ميشل فوکو، دريدا، هابرماس، هوسرل و فرانسوا ليوتار ... در دروني کردن اين نظريات، با فرهنگ جغرافياي زبان پارسي از ديگر تلاش مدام استاد باباچاهي بايد به شمار آورد. مخصوصا پرهيز از عقلانيت ابزاري، پيام ويژه و مفهوم گرائي، در واگذاري رسالت شعري خود به مثابه اينکه رسالت هنر هدفي درخود است نه واگذاري اين رسالت به "پيام ويژه" يا مفهوم گرائي صرف.

البته اين ديدگاه به مفهوم تعطيل معنا نيست بلکه معنا در فرم و چينش کلمات و زيباشناسي شعريت به سامان مي رسد نه "پيام ويژه" و کارکرد اجتماعي آن جهت خوشايند مخاطب.

هنرمند و شاعر بايد "باورهاي ثابت" مخاطب را فروريزد، تا ذهن هاي عادت پذير را با کار نو، پويا به افق هاي ديگر هدايت کند و از ملال تکرار پرهيز نمايد. او با صراحت،  وضعيت فعلي را پسامدرن ميداند زيرا اعتقاد دارد که: " آمريت تعريف شعر مدرن مبني بر ساختاري تک مرکزيتي بودن آن و توجه به حقيقت محض (معناي يگانه يا پيام خاص)، شعر من در تضاد با آن بسر مي برد."

شاعر ما، هنوز شاعر نيمايي ست هر چند با شاعران پسانيمايي نيز احساس نزديکي و گاه تائيد ميکند و گاه تجربه. اما باور دارد تکنيک شعري او: "ترکيب و امتزاج وزن هاي مختلف استفاده مي کنم" و يا: " تلفيقي از بقاياي افاعيل عروضي، بي وزني و موسيقي زبان شعر من است ". اين يعني متعهد بودن به تعريف ارسطويي از هنر ، يعني حقيقت و زيبائي هنر و لذت از خوانش متن که غايت انتظار خواننده از آن است.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۱۷)

 


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین