طراحی سایت
تاريخ انتشار: 03 مهر 1402 - 10:22
دکتر شهباز زارعي و بازديد رايگان از بيماران دشت خشت

دکتر محمود دهقاني: محبتهاي دکتر شهباز زارعي حس انساندوستي و هم نوعي را در ميان مردم دشت زنده و بيماران را قوت قلب مي دهد. برخورد اين دانشمند با مردم به گونهاي است که در کنار تلاش در برطرف کردن درد،  اميد را در دل بيمار روشن مي کند. برخورد صميمي يک پزشک با بيمار، خود به تنهايي نصف معالجه است. آنچه در درازناي تاريخ باعث شده ايران برپا بماند...

دکتر شهباز زارعي و بازديد رايگان  از بيماران دشت خشت

قوت قلب انسان دوستانه يک پزشک شهر کُنارتخته در  دشت خشت کازرون

دکتر محمود دهقاني


با سر برون آوردن دنياي مجازي که لقب دهکده جهاني به کره زمين داده در قاره ي پنجم جهان آگاه شدم دکتر شهباز زارعي فوق تخصص قلب و عروق  در قاره ي يکم، هر از گاهي  در تعطيلات دو سه روزه از تهران با هواپيما به دشت خشت کازرون ميرود. بيماران ميتوانند براي فشار خون و عارضه قلبي در بيمارستان سجاد خشت و کنارتخته وابسته به دانشگاه علوم پزشکي شيراز با اين متخصص مردمي ديدار داشته باشند و رايگان از سلامتي و يا عوارض قلب خود آگاه شوند.

دکتر شهباز زارعي، زاده شهر کُنارتخته در  دشت خشت کازرون است. در گذر از تخصص پزشکي به ادبيات ايران و به ويژه پيشينه زادگاه خود نيز عشق مي ورزد. 

اين پزشک انسان دوست به تازگي  شعري از ابوطالب هاشمي شاعر بومي سراي دشت خشت  که دوست نزديک فرجالله کمالي از برازجان و  ايرج شمسيزاده، از بندر گناوه استان بوشهر بود را با صداي گرم و دلنشين با همراهي کمانچه کيهان کلهر هنرمند پرآوازه ايراني دکلمه کرده است.

شعر "نِمترُم" با دکلمه زيباي دکتر شهباز زارعي،  شورِ عاشقانه وصف ناشدني در ميان مردم به ويژه جوانان دشت خشت کازرون بر پا کرد. چرا که ابوطالب هاشمي شاعري تيزبين است که بر سرودن شعر کتابت و بومي تسلط دارد. نقدهاي گزنده ادبي و اجتماعي اين شاعر بسيار مردم پسند و پر طرفدار است.

محبتهاي دکتر شهباز زارعي حس انساندوستي و هم نوعي را در ميان مردم دشت زنده و بيماران را قوت قلب مي دهد. برخورد اين دانشمند با مردم به گونهاي است که در کنار تلاش در برطرف کردن درد،  اميد را در دل بيمار روشن مي کند. برخورد صميمي يک پزشک با بيمار، خود به تنهايي نصف معالجه است. آنچه در درازناي تاريخ باعث شده ايران برپا بماند و از گزند دشمنان بدور باشد، کرم بخشي و سخاوت دولتمردان نيست بلکه ريشه در دلاوري و انديشههاي ژرف فرزندان خود دارد. فرزنداني که عاشقاند و به مردم و همنوعان خود عشق ميورزند. دشت خشت کازرون از دير باز شهرونداني تهيدست دارد و به جز در روزگار ساسانيان، صفوي و زند به آنجا رسيدگي نشده است.

اين مردم در روزگار هر سه دودمان ساساني، صفوي و زند در سپاه کشور خدمت کردهاند. نه تنها شاهزادگان ساساني براي تفريح به کوههاي اين دشت به ويژه "شاه نشين تنگ جيز" بورکي ميآمدند بلکه به هنگام يورش ايل قاجار به کاخ زند شيراز، لطفعلي شاه زند براي فراهم آوردن ساز و برگ جنگي به دشت خشت آمد. در همين دشت خشت بود که "هارفورد جونز بريجز" سياستمدار و بازرگان انگليسي با شاه زند ديدار داشت. با همه پيشينه تاريخي اين بخش که نگين انگشتر و گذرگاه  زميني سپاه و کاروانهاي بازرگاني تختگاه ايران به شاخاب پارس است، از روزگار قاجار به اين سو به آباداني شهر و روستاهاي اين دشت بها داده نشد. تنها کمکي که به مردم اين دشت شده از سوي فرزندان زاده اين دشت تاريخي است.

نگارنده به ياد دارد با گشودن چتر شب بر سر روستاهاي دشت خشت کازرون، کوهپايههاي پيرامون دشت جولانگاه کفتار و روباههايي ميشد که در کشتزارها  زوزه کشان در کمين مرغ و خروس روستائيان بودند. آب لوله کشي وجود نداشت و برق نبود. روشنايي کلبههاي گِلي، کومه و کپرها با چراغ موشي بدون حباب بود و ما کودکان آن روزگار در کنار نور بيرمق تکليف مدرسه را مي نوشتيم. گاه با چشم خواب آلود موهاي سرمان نيز مي سوخت.

دشت خشت، دشت بي کسي و عقب افتادگي بود و هنوز هم هست. به استقبال شعر هوشنگ ابتهاج: "در اين سراي بي کسي، کسي به در نميزند / به دشت پُر ملال ما پرنده پر نميزند. يکي زشب گرفتگان چراغ بر نميکند / کسي به کوچهسار شب در سحر نميزند. نشسته ام در انتظار اين غبار بيسوار / دريغ کز شبي چنين سپيده سر نميزند ...".

در دشت خشت کازرون يک سرماخوردگي کوچک ميتوانست راهنماي اجل باشد. ياري دهندهاي نبود، از آن روي تنها نقطه آباد روستاهاي دشت خشت، گورستان بود. با مرگ و خاکسپاري کودکان علف و سبزه بر خاک خيس گورها ميروييد و با نسيم صبحگاهي علفها در رقص بودند. نگاه ما کودکان رنجور دشت با تيله چشمهاي از حدقه بيرون زده ي عُق کرده،  بيفروغ بود. در آن دشت سوزنده و در ميان نخلستانهايي که پالايشگر نفس کشيدن مردم روستاهاي دشت از غبار و ريزگردهاي به هوا برخاسته صحاري عربستان سعودي بود ما کودکان دشت، نفس کشيديم و با کمک خرماي نخلستان پا گرفتيم.

باري، هنگامي که شنيدم دکتر شهباز زارعي که خود زاده دشت خشت کازرون است در اين روزگار وانفساي گراني به ياري بيماران قلبي دشت شتافته و رايگان آنها را ياري ميدهد از سر شوق قطره اشکي ناخودآگاه بر گونهام لمبر زد و فرو غلتيد. با خود شعر ابوطالب هاشمي را زمزمه کردم: "سلام اي خشت، اي دنيا و دينم / سلام اي خاک پاکم، سرزمينم.

سلام اي خونه و شهر و ديارم .... ".

آري، حال که فروش نفت ايران به سقف طبيعي خود به بيش از چهار ميليون بشکه در روز رسيده و گفته ميشود که تحريمها بيتاثير شده و چاههاي نفت دشت خشت نيز توليد نفت کشور را بالا برده است، بايد به داد مردم گردن فراز دشت خشت کازرون رسيد.  ميبايست به تنگدستي و زندگي زير فقر مردم اين دشت پايان داد.

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و ششم- شماره 1055)


نظرات کاربران
هنوز نظري براي اين مطلب ارسال نشده.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

آخرین اخبار

پربیننده ترین