طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 ارديبهشت 1401 - 10:13
«ربع قرن با نسیم جنوب»

دکتر سعيد معدني:  خاطره خوبي که از    «نسيم جنوب» در آن دوران، سال 86- 85 - دارم اين بود که نشريه «نسيم جنوب» با يک کارگر افغانستاني، که مسئول رسيدگي به فضا و چمن زمين ورزشي باشگاه شاهين بود، مصاحبه اي انجام داده بود. اين کارگر خارجي آن قدر تحت تاثير اخلاق خوب و بزرگ منشي بوشهريها قرار گرفته بود...

«ربع قرن با نسیم جنوب»

نسيم جنوب؛ يادگار عصر اصلاحات

دکتر سعيد معدني

ماههاي آغازين پس از انتخابات دوم خرداد 1376 بود که خبر انتشار نشريه «نسيم جنوب» را شنيدم. نشري هاي که رنگ و و بوي اصلاح طلبانه و ترکيبي از صبغه ملي، منطقه اي و بومي داشت. وقتي اخبار، گزارشها و مقالات در پيشاني اولين شماره هاي آن قرار گرفته بود و سردبير دانا و اهل قلم چند نسخه را برايم به عنوان سوغاتي با خود به تهران آورده بود، متوجه شدم که مطبوعه اي است که قرار است حالا حالاها بماند. زيرا هم مطالب خوبي داشت و هم يونس قيصي زاده را خوب ميشناختم. آدمي با جسارت، صبور، دقيق و در عين حال روحيه صلح جو و اعتدالي داشت. البته اين نشريه هم بسان همه نشريات دوم خردادي پيه ي امنيت چي ها هم به تنش ماليده شد اما توانست با همه مشکلات و کاستي ها به حيات خود ادامه دهد.

قيصي زاده را از قبل - دوره دانشجويي 1370 در دانشگاه   شيراز – مي شناختم عليرغم ظاهر آرام و مودب، ذهني پر جنب و جوش و خلاّق داشت. در آن دوران دانشجويي يک دم آرام نداشت. يادم هست آن زمان يک برد که جهت نصب اعلاميه و بخشنامه ها بود، از مسئولين بخش جامعه شناسي قرض کرده بود و يادداشتهاي دانشجويان را که آن موقع غالباً دستنوشته - با نام و يا بدون نام-   بود بر روي برد مي چسباند. اين ابتکار و اين اقدام شور و حالي به دانشگاه شيراز داده بود، هر روز از صبح تا شب دانشجويان و بعضاً استادان جلو اين تريبون آزاد مي ايستادند و يادداشتها، مطالب و اعتراضات به نارسايي ها و کمبودهاي دانشگاه را ميخواندند. البته يونس حواسش به همه چيز بود. دانشجويان بايد يادداشت را داخل يک صندوق ميانداختند. ابتدا   بايد ملاحظه اي صورت ميگرفت سپس به اشتراک ميگذاشت. اين روحيه نشان از آن ميداد که وي در عين حال که اهل انديشه است قانونمدار هم هست. همين رويه بعدها در مناسبات سياسي و اجتماعي وي در هفتهنامه «نسيم جنوب» خود را نشان داد.

سردبير «نسيم جنوب»، که ظاهراً از نوجواني اهل کنجکاوي و مطالعه بود، درسش خوب بود و در همان سالهاي جواني و دانشجويي دوره ليسانس مقالاتاش در مهمترين صفحه روزنامه اطلاعات در صفحه ي «انديشه» که بزرگان اهل قلم آنجا مقاله داشتند، چاپ ميشد. شخصيت وي ترکيبي از صداقت، نجابت و دانايي بود که بعداً همين ويژگيها در لابه لاي هفته نامه «نسيم جنوب» و مطالباش از اولين شماره تا آخرين آن عيان و متبلور شده است. به باور من يکي از دلايل ماندگاري نشريه تا شماره هزارم همين ويژگي هاي در خور تقدير و توجه است.

اجازه دهيد در اينجا به يک مطلب حاشيه اي اشاره کنم و زمان آشنايي خود را با بوشهر، مردم بوشهر و نشريه ي «نسيم جنوب» بيان کنم. نگارنده اين سطور اهل کرج و ساکن تهران است و تا اوايل دهه هفتاد، استان بوشهر را از نزديک نديده بود و با مردم بوشهر آشنايي نداشت. در سال 1369 که در دانشگاه شيراز در دوره کارشناسي ارشد پذيرفته شدم، اولين بار بود که به شيراز آمدم و با استان فارس و بعداً استان بوشهر از نزديک آشنا شدم. در آن زمان فارغ التحصيلان دوره کارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي بسيار کم بودند، لذا ما که دانشجوي ارشد بوديم به شهرهاي اطراف شيراز ميرفتيم و در دانشگاههاي تازه تاسيس آزاد اسلامي، پيام نور و... تدريس ميکرديم. به پيشنهاد و با معرفي يونس قيصي زاده پاي ما به بوشهر و دانشگاه پيام نور تازه تاسيس آن باز شد و اين آغازي بر آشنايي با مردم نيک انديش و نيک سيرت آن ديار شد. بخصوص اين امر باعث شد من با بخشي از نخبگان و اهل قلم بوشهر نيز آشنا شوم و دو سه باري به ديدار منوچهر آتشي که از نوجواني شعرهايش را خوانده بودم، بروم که يکي از بهترين خاطرات من است.

اگر ذهنم درست ياري کند اولين مطلب چاپ شده من در «نسيم جنوب» به سال 1384 بر ميگردد. هنوز در دهه 70 و اوايل دهه 80 ارسال مطلب از طريق ايميل چندان باب نبود. روزي سردبير محترم نشريه ميهمان ما در تهران بود و وقتي مقاله اي از من در يک کتاب مجموعه مقالات در باره تحليل آثار احمد رضا درويش را ديد، پيشنهاد داد که خلاصه اي از اين مقاله را در نشريه «نسيم جنوب» چاپ کند. اين اولين مطلب چاپ شده از من بود. هرازگاهي مطلبي را به شکل دست نوشته براي نشريه ميفرستادم اما بسيار اندک بود. با گسترش تايپ و ايميل و بعدها فضاي مجازي، امکان بيشتري دست داد تا يادداشتهاي ناقابل من نيز در آن جريدهي وزين چاپ شود.

خاطره خوبي که از   «نسيم جنوب» در آن دوران، سال 86- 85 - دارم اين بود که نشريه «نسيم جنوب» با يک کارگر افغانستاني، که مسئول رسيدگي به فضا و چمن زمين ورزشي باشگاه شاهين بود، مصاحبه اي انجام داده بود. اين کارگر خارجي آن قدر تحت تاثير اخلاق خوب و بزرگ منشي بوشهريها قرار گرفته بود با اين که چند ماهي حقوق دريافت نکرده بود با همه ي گله مندي همچنان با جان و دل براي باشگاه کار مي کرد. اين علاقه آن قدر شدت داشت که نام فرزندش را «شاهين» گذاشته بود. مطلبي با عنوان «اخلاق نيک بوشهريها» بر اين مصاحبه نوشتم و با پست براي نشريه «نسيم جنوب» ارسال کردم. در آن جا ضمن تقدير از بوشهريها و اخلاق نيکشان که با يک مهاجر اين قدر درست و انساني برخورد مي کنند، تقاضاي اين کارگر افغان از مسئولين باشگاه را که درخواست   پرداخت حقوي معوقه اش بود اشاره کردم. بعدها شنيدم که حقوق ايشان پرداخت شده است!

در آخر براي «نسيم جنوب»، سردبير فهيم آن، دست اندر کاران و نويسندگان نشريه موفقيت هميشگي آرزو مي کنم و اميدوارم در آينده خوانندگان اين هفته نامه شاهد چاپ دوهزارم آن باشند.

(ویژه هزارمین شماره نسیم جنوب)

(هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و پنجم، شماره ۱۰۰۰)

مرتبط:
» مو اهرم نمی شم، می شم بنه گز [بيش از 3 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما: